خلیج فارس (یا شاخاب پارس) آبراهی است که در امتداد دریای عمان و در میان ایران و شبه جزیرهی عربستان قرار دارد. مساحت آن ۲۳۷٬۴۷۳ کیلومترمربع است و پس از خلیج مکزیک و خلیج هادسون سومین خلیج بزرگ جهان به شمار میآید.
نام تاریخی این خلیج، در زبانهای گوناگون، ترجمهی عبارت «خلیج فارس» یا «دریای پارس» بوده است.همچنین در تمام سازمانهای بینالمللی نام رسمی این خلیج، «خلیج فارس» است. اما برخی از کشورهای عربی آن را به نام جعلی خلیج ع.ر.ب.ی یا به سادگی، خلیج مینامند. سازمان آب نگاری بینالمللی از نام «خلیج ایران» برای این خلیج استفاده میکند.
زمینشناسان معتقدند که در حدود پانصد هزار سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشتهای جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت. خلیج فارس در آغاز، بسیار پهناور بوده است به طوری که تا اواخر دوره سوم زمینشناسی، بیشتر جلگههای برازجان، بهبهان و خوزستان ایران تا کوههای زاگرس، زیر آب بودهاند.
اقلیم شناسی خلیج فارس
آبوهوای خلیج فارس خشک و نیمه استوایی است. در تابستان دما گاهی تا ۵۰ درجه سانتیگراد میرسد و میزان تبخیر بیشتر از میزان آبهای وارده میشود. در زمستان دما تا ۳ درجه سانتیگراد هم گزارش شده است. در عین شوری زیاد آب خلیج فارس، ۲۰۰ چشمه آب شیرین در کف و ۲۵ چشمه آب کاملا شیرین در سواحل آن جریان دارند که منشا همگی آنها از کوههای زاگرس در ایران است.
روز ملی خلیج فارس
یکی از اقدامات دولت ایران برای پاسداری از میراث معنوی و فرهنگی خلیج فارس، رسمیت دادن به روز ملی خلیج فارس در تقویم کشور بود. در این راستا در تیر ماه سال ۱۳۸۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۰ اردیبهشت ماه که مصادف با اخراج پرتغالیها از تنگه هرمز است را روز ملی خلیج فارس نام نهاد.
جزایر خلیج فارس
جزایر زیادی در خلیج فارس وجود دارند که برخی از آنها از اهمیت کم و برخی از اهمیت بالایی برخوردارند. اکثر جزایر مهم خلیج فارس متعلق به ایران است. جزایر مهم خلیج فارس عبارتاند از: قشم، بحرین، کیش، جزیرهی خارک، ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک و جزیره لاوان.
همچنین خلیج فارس از نظر منابع طبیعی از غنیترین پهنههای آبی جهان است. نفت، گاز، مروارید، فسفات، گوگرد، مرجان، انواع ماهیها ومیگو از جمله ثروتهای خلیج فارس است.
جغرافیای مکانی خلیج فارس
عکاس:سجاد علیپور
خلیج فارس در ۲۴ تا ۳۰ درجه و ۳۰ دقیقهی عرض شمالی و ۴۸ تا ۵۶ درجه و ۲۵ دقیقهی طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد. این خلیج توسط تنگهی هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط است. از بین کشورهای همسایهی خلیج فارس، کشور ایران بیشترین مرز آبی مشترک را با خلیج فارس دارا است. طول مرز آبی کشور ایران با خلیج فارس، با احتساب جزایر در حدود ۱۸۰۰ کیلومتر و بدون احتساب جزایر در حدود ۱۴۰۰ کیلومتر است. طول خلیج فارس از تنگهی هرمز تا آخرین نقطهی پیشروی آن در جهت غرب در حدود ۸۰۵ کیلومتر است. عریضترین بخش خلیج فارس ۲۹۰ کیلومتر است. عمیقترین نقطهی خلیج فارس با عمق ۹۳ متر در ۱۵ کیلومتری تنب بزرگ و کم عمقترین نقطهی آن با عمقی بین ۱۰ تا ۳۰ متر در سمت غرب است. همچنین جزایر متعددی در خلیج فارس وجود دارند.
سونیا من خبرنگار شرکت Inc است. او با تمرکز روی شرکتهای سازمانی و بازارهای غیر رسمی کارآفرینی، بخش کسبوکارمرتبط با تکنولوژی را پوشش میدهد. او در این مقاله عملکرد چندین شرکت و استارتاپ مرتبط با خریداری مواد غذایی را مورد بررسی قرار داده است و در مورد ویژگیهای یک فروشگاه اینترنتی خوب صحبت میکند. حرفهای او را در ادامهی این مقالهی زومیت از زبان خودش بخوانید:
من یک فرد جوان هستم و خریدن مواد غذایی برایم استرسزا و رنجآور است. به این دلیل که باید در طول خرید با آدمهای دیگر برخورد داشته باشم و در صفهای شلوغ صندوق منتظر بمانم. چه چیزی باعث میشود که من هنوز نمیتوانم تمام مواد غذایی مورد نیازم را به صورت آنلاین خریداری کنم؟ مگر این موضوع هدف شرکتهایی مانند آمازون و اینستاکارت نیست؟ پس چه چیزی مانع تحقق آن میشود؟
موضوع این است که ایجاد یک موقعیت مشابه برای کاری که شرکت آمازون با فروش کتاب و شرکت اوبر با گرفتن تاکسی انجام داد، نیازمند فرهنگ سازی است. این فرهنگ سازی باید با کم کردن مشکلات مردم، میزان اعتماد آنها را بالا ببرد و از همه مهمتر، باید این کار را با هزینهی اندکی انجام دهد. این چیزی است که در ذهن مردم ماندگار میشود و باعث از بین رفتن سنتهای قدیمی خواهد شد.
در حال حاضر خرید آنلاین مواد غذایی به طور گسترده در میان مردم جا نیفتاده است. رقابت کردن در این فضا بسیار سخت است. اما هنوز فضای آن اشباع نشده و استارتاپها میتوانند با وارد شدن به این فضا، با یکدیگر به رقابت بپردازند. بهعنوان مثال ایجاد یک تجربهی خوب از جستجو در میان مواد غذایی، یکی از مواردی است که استارتاپها میتوانند روی آن تمرکز کنند. گشت زدن در یک سوپرمارکت مجازی اگر به خوبی طراحی شده باشد میتواند نگرانیهای ناشی از اختلاف قیمت را از بین ببرد. هیچ وبسایت یا اپلیکیشنی نتوانسته است تجربهی قدم زدن در راهروی فروشگاه و نگاه کردن به محصولات را شبیهسازی کند. خرید آنلاین، متفاوت از نگاه کردن به قفسههای پر از مواد غذایی است و بیشتر روی طبقهبندی محصولات تمرکز میکند.
بهعنوان مثال وبسایت Brandless تجربهی خوب و ایدهآلی از یک خرید آنلاین برای من ایجاد میکند. تمام محصولاتی که در این وبسایت عرضه میشوند عمومی هستند و تنها یک نوع از آنها در دسترس است. به عبارتی محصولات هیچ تنوعی از نظر برند و نوع ندارند. طبق گزارش سایت بیزنس اینسایدر، شما هنگام خرید از این وبسایت تنها به ۲ مورد باید توجه کنید: اینکه چه چیزی میخواهید و چه تعداد از آن احتیاج دارید.
متأسفانه این وبسایت هزینهی حمل ۹ دلاری دارد مگر اینکه مقدار خرید شما بیشتر از ۷۲ دلار باشد. همچنین فقط مواد فاسد نشدنی را برای خرید عرضه میکند.
آمازون و اینستاکارت نیز برای حمل و نقل خود هزینهی جدا دریافت میکند و به عبارتی سبد خریدتان باید پر باشد تا احساس کنید هزینهی جدایی که برای حملونقل پرداخت میکنید ارزشش را دارد.
هر سرویسی که به جای من به یک واسطهی سوم برای خرید محصولات مراجعه کند، هزینهی زیادی برای من دارد و نمیتواند اعتمادم را جلب کند. من به هیچ فروشگاهی اعتماد ندارم و نمیتوانم قبول کنم محصولاتی را که ندارند به سلیقهی خودشان جایگزین کنند. همچنین پایگاه دادهی آنها هنوز به اندازهای قوی نشده است که بتواند تشخیص دهد آیا محصول مورد نظرم تا روز بستهبندی سفارش موجود خواهد شد یا خیر. این بسیار آزاردهنده است که بخواهم محصولاتم را با دقت کامل سفارش دهم و به یک فروشگاه محلی نیز مراجعه کنم تا بتوانم اقلامی را که فروشگاه اینترنتی ارائه نمیدهد از آنجا خریداری کنم.
سایت Good Eggs با مدیریت مستقیم انبارهای خود این مشکل را تا حدودی حل کرده است. این شرکت در سال ۲۰۱۱ بنیانگذاری شده و نیاز شما به مواد غذایی را برآورده میکند. اما این شرکت مشکلات مالی دارد و خدمات خود را تنها در سانفرانسیسکو عرضه میکند. خدمات این شرکت محدود است و حتی تمام شهرهای آن ناحیه را هم شامل نمیشود.
استارتاپ تازه کار دیگری به نام Farmstead کار خود را در ماه می سال ۲۰۱۶ آغاز کرده است. این استارتاپ برای جلوگیری از اشتباهات مالی شرکت Good Eggs تصمیم گرفت که در تکنولوژی خود از هوش مصنوعی استفاده کند. الگوریتمهای هوش مصنوعی این استارتاپ تشخیص میدادند که اکنون به کدام مادهی غذایی مانند شیر، تخممرغ و ... احتیاج است و این اساس کار استارتاپ را تشکیل میداد. حتی شرکت آمازون نیز با این تدارکات عالی که دارد، نتوانسته است راهی برای سازماندهی انبارهای خود پیدا کند. طبق گزارش Bloomberg شرکت آمازون در پروژهی فروشگاه مواد غذایی خود پول زیادی از دست داده است.
استارتاپ Farmstead مراکز کوچک توزیع را در نظر میگیرد و محصولات محدودی را با ضمانت موجودیت بالا عرضه میکند. این فروشگاه بهترین محصولات را عرضه میکند و معمولا برای انتخاب آنها از بازخورد مشتریها استفاده میکند. این استارتاپ مشتریها را تشویق میکند که محصولات خود را به صورت هفتگی سفارش دهند و افرادی که چنین کاری انجام دهند از پرداخت هزینهی حملونقل معاف میشوند. Farmstead توانسته است در ۱۲ ماه گذشته ۱۵ هزار سفارش به مشتریها تحویل دهد و ۷۰ درصد مشتریهای خود را حفظ کند. فرآیند جذب مشتری آنها روبهرو رشد است و هر ماه ۳۰ درصد به تعداد آنها افزوده میشود. این استارتاپ همچنین به تازگی مبلغ ۲.۸ میلیون دلار سرمایه دریافت کرده است.
آیا این فروشگاه میتواند تمامی نیازهای من را برطرف کند و باعث شود که برای تهیهی مواد غذایی نیازی به خرید در فروشگاههای محلی نداشته باشم؟ خیر. زیرا این شرکت هنوز خدمات خود را به شهری که در آن زندگی میکنم عرضه نکرده است. اما به محض ارائهی سرویسدهی، مشتری ثابت آن میشوم و دیگر نیازی نیست که خانه را برای خرید کردن ترک کنم.
درنهایت میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که تنوع کم محصولات، تضمین موجودیت کالاهایی که مشتری سفارش میدهد و قیمت معقول تحویل خرید از جمله ویژگیهای یک فروشگاه اینترنتی مواد غذایی خوب هستند.
اسپیس ایکس نه تنها باید برخی موانع فنی را در نظر بگیرد، بلکه ابعاد اجتماعی و سیاسی، آلودگی زیست محیطی، تغییرات آب و هوایی و سیاستهای فضایی را هم در نظر داشته باشد. احتمالا خوانندگان زومیت با طرح مشهور کلون سازی مریخ ایلان ماسک به خوبی آشنا هستند. ماسک و کمپانی فضاییاش میخواهند به سرعت برنامههای خود را پیش ببرند. آنها اعلام کردهاند که در خلال پنج سال آینده، دو فضاپیما را به مریخ میفرستند و قصد دارند تا سال ۲۰۲۴، اولین انسانها را به سیارهی سرخ بفرستند. اسپیس ایکس همچنین برنامههایی برای ساخت یک مجتمع فضایی، یک شهر و در نهایت سنگ بنای سیارهای را پیریزی کنند که همان سیاره دوم ما انسانها لقب خواهد گرفت.
اگر ماسک و همکارانش در اسپیس ایکس در طرح خود موفق شوند، میتوانند تحول عظیمی در اکتشافات فضایی ما در منظومه شمسی پدید بیاورند و الهامبخش نسل جدیدی از دانشمندان و مهندسان شوند. اما ماسک برای این موفقیت، باید ریسکهای پیچیدهای و زیادی انجام دهد.
بسیاری از این ریسکها، همانطوری که می دانید، فنی خواهند بود. راکتهایی (BFR، مخفف: Big F-king Rocket) که قرار است برای کلونسازی مریخ به کار بروند، هنوز ساخته نشدهاند و مشخصا، با شروع به ساخت این راکتها، موانع فنی جدیدی هم به وجود خواهد آمد. ایلان ماسک به حل مشکلات پیچیده مهندسی شهره است، اما باوجود برخی چالشهای فنی، کارشناسان شانس خوبی برای موفقیت این کمپانی فضایی قائل هستند. اما چیزی که واضح است اینکه واقعا اسپیس ایکس میخواهد چگونه با موانع متعدد غیر فنی پیش روی خود مقابله کند.
حفاظت سیارهای
تصور کنید در مریخ نوعی از حیات (شاید به حالت میکروارگانیسمی یا میکروبی) وجود داشته باشد؛ ممکن است ما انسانها با فضاپیماهای خود، هر گونه ردپایی از این موجودات را از بین ببریم. یا برعکس، تصور کنید همین ریزموجودات (شاید مضر) به طور ناخواسته از مریخ به زمین برسند. به نظر مفهوم آشنایی است، بله یک سناریوی علمی تخیلی واقعی!
اواخر دهه ۱۹۶۰ بود که با آغاز عصر فضایی، مفهوم تازه ای به نام « آلودگی بین سیارهای» به فرهنگ ما راه یافت. در همین سالها بود که نویسنده علمی تخیلی، مایکل کرایتون رمان مشهور خود «قضیه آندرومدا» را نوشت، در این رمان، یک میکروب فضایی (از طریق یک فضاپیما) وارد زمین میشود و شهر آریزونا را آلوده میکند.
مقالههای مرتبط:
اینها سناریوهایی هستند که موجب نگرانی متخصصان و کارشناسان حفاظت سیارهایاند. علاوه بر این، برخی قوانین و سیاستهای بینالمللی هم هستند که اسپیس ایکس ملزم به اجرای آنها است. با این حال، به نظر میرسد که برنامههای ماسک تا حد زیادی میتواند قوانین حفاظت سیارهای را دور بزند؛ چراکه اسپیس ایکس به عنوان یک کمپانی خصوصی، مستقیما با قوانین و مقررات حفاظت سیارهای ارتباطی ندارد و در حالی که برخی دولتها میتوانند از این لحاظ اسپیس ایکس را تحت فشار قرار دهند، اما بازهم به نظر نمیرسد بتوانند همان فشارهای مشابه مأموریتهای ناسا را روی این کمپانی خصوصی اعمال کنند.
ممکن است قابل تصور باشد، اما بعید است که چنین آلودگی (احتمالی) از جانب مریخ زمین را تهدید کند. اما خطر بزرگتر این است که این آلودگیها موجب شود فرصتهای ما برای کشف حیات مریخی از بین برود. ولی به نظر نمیرسد که ایلان ماسک بخواهد جامعه اخترفیزیکدانان را از خود ناراضی کند و رؤیای آنها برای کشف حیات فرازمینی را به یأس بدل کند.
تروریسم زیست محیطی
چشمانداز بلند مدت ماسک این است که مریخ را تبدیل به سیارهای کند که مکان مطلوبی برای تبدیل انسان به «گونهای چند سیارهای» باشد. با توجه به دشواری برخی اطلاعات مربوط به اکو تروریسم یا تروریسم زیست محیطی، به نظر نمیرسد بتوان دقیقا تخمین زد تا چه حدی این قوانین نقض میشوند. اما واقعیت این است که برخی افراد (دانشمندان ناسا یا دیگر دانشمندان و اخترشناسان) واقعا به اقدامات جدی برای عدم تخریب مریخ دست خواهند زد.
اما چطور ممکن است بتوان پایان داستان سفر به مریخ را حدس زد. اگرچه برخی رمانهای علمی تخیلی مانند رمانهای سه گانه مریخ، کیم استنلی رابینسون، نگاهی جالب توجه به آنچه میتواند پس از رسیدن ما به آنجا رخ دهد، انداختهاند؛ اما به احتمال زیاد، نیاز است که اسپیس ایکس برای برخی عملیات ساخت و ساز خود سیاستهای اولیه تروریسم زیست محیطی را به نحو مطلوبی انجام دهد.
قوانین و سیاستهای فضایی
بازگردیم به روزهایی که هنوز کمپانیهای خصوصی امکان فرستادن فضاپیما به خارج از جو زمین را نداشتند. در اواخر دههی ۱۹۶۰، معاهدهای موسوم به «پیمان فضایی ماورای جو» به تصویب سازمان ملل متحد رسید. در این پیمان به عنوان مثال ذکر شده بود که دولتها در چه زمینهای و به چه نحوی میتوانند در فضا فعالیت کنند؛ از جمله در ماه و دیگر اجرام کیهانی. در این پیمان استفاده از سلاحهای کشتار جمعی در فضا ممنوع اعلام شده بود و هیچ کشوری میتوانست ادعای مالکیت ماه یا هر هیچ جرم کیهانی دیگر را داشته باشد.
این پیمان در سال ۱۹۶۷ تصویب شده بود؛ یعنی چهار سال قبل از تولد ایلان ماسک. اما با ظهور کمپانیهای فضایی جاهطلبی همچون اسپیس ایکس، بلو اوریجین و دیگر کمپانیهای فضایی خصوصی، چگونگی اجرای این معاهدهها و قوانین بینالمللی در هالهای از ابهام است. شاید این برای کوتاهمدت خبر خوبی برای اسپیس ایکس باشد؛ اما این عدم قطعیتها در نهایت تبدیل به قوانینی لازم اجرا شوند و مشخصا زمانی که چنین اتفاقی بیفتد، اسپیس ایکس هم از این قاعده مستثنا نخواهد بود.
البته این قوانین، به خودی خود قوانینی لازم الاجرا نیستند. اما بازیگران قدرتمندی در عرصه قوانین و سیاستهای بینالمللی فضایی وجود دارند. اگر در این موارد اشتباهی رخ دهد، شاید در نهایت همین بازیگران قدرتمند (که چیزی جز دولتها و ابرقدرتهای جهان نیستند)، تعیین میکنند که این قوانین چگونه بر اسپیس ایکس و دیگر کمپانیهای از این دست، تأثیر بگذارند.
تغییرات آب و هوایی
شاید بزرگترین مسئلهای که چشمانداز کلونیسازی مریخ ایلان ماسک را تحت تأثیر قرار میدهد، این است که در آن، زمین سیارهای در نظر گرفته شده که درحال ویرانی است و به این ترتیب دیگر جای مطلوبی برای زندگی نیست. بنابراین ما انسانها باید به دنبال خانه دیگری برای زندگی بگردیم. اما ممکن است که این ایده، انگیزه واقعی ایلان ماسک نباشد؛ اما در عصر تغییرات آب و هوایی قرار داریم و درک اهمیت چنین موضوعی حیاتی است. واقع بین باشیم، سفر به سیارهای جدید با از بین بردن سیارهی خانگی، نمیتواند در بین کسانی که در تلاش برای حفظ زمین هستند، هواخواهان زیادی داشته باشد و به یاد داشته باشیم که چنین افرادی (فعالان محیط زیست و دیگر افراد متنفذ) دارای قدرت اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی هستند؛ قدرتی که میتواند مشکلات زیادی پیش روی ایلان ماسک قرار دهد.
در اینجا یک ریسک دیگر هم در میان است. وقتی ایلان ماسک به تازگی در مورد امکان استفاده از راکتهای BFR به عنوان یک سیستم حمل و نقل هوایی بین شهری نام برد، بسیاری مجذوب ایده او شدند؛ اما خیلیها نظر منفی نسبت به این ایده دارند. ایده او فضاپیمایی است که حدود ۱۰۰ نفر را به فضا پرتاب میکند. این فضاپیما قادر خواهد بود در عرض کمتر از ۶۰ دقیقه، هر فاصلهای در زمین را طی کند.
این بخشی از یک برنامه بزرگتر برای ساخت راکت BFR است که میتواند، برخی از هزینههای اکتشافات بین سیارهای را برای کمپانی فراهم کند. اما با وجود دیوانهوار بودن چنین ایدهای، مسئله تأثیرات زیست محیطی آن هنوز حل نشده باقی مانده است.
اگر چه ناوگانی از راکتهای BFR با فعالیت خود، مقادیر زیادی دیاکسید کربن منتشر کنند؛ اما ممکن است این میزان انتشار گازهای گلخانهای، تأثیر بیشتری از سفرهای هوایی فعلی نداشته باشد. البته همیشه در این مورد، برنامههایی برای استفاده از سوخت متان، اکسیژن و استفاده از انرژی خورشیدی و گازهای اتمسفری هم در میان بوده است. حتی تصور میشود که راکتهای BFR، روزی از کربن خنثی بهره ببرند.
اما در زمانی که انسان باید از همه داشتههای خود برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای بهره ببرد، چنین ایدهای هنوز خیلی خوب نیست. استفاده از چنین راکتهایی نمیتواند بدون برخی واکنشهای مخرب و پیامدهای احتمالی دیگر باشد.
الهامبخش یا مخرب
اتحاد جماهیر شوروی، شصت سال پیش، اسپوتنیک، اولین ماهواره مصنوعی جهان را به خارج از جو زمین فرستاد و دنیای ما را متحول کرد. این موفقیت، عصر جدید فضایی را پدید آورد و بسیاری کشورها را مجبور به تجدید نظر در برنامههای آموزشی خود کرد و الهامبخش نسلی از دانشمندان و مهندسان شد. شاید با وجود سفر انسان به نقاط دیگری در منظومه شمسی، اکنون در آستانه نقطه تاریخی مشابهی قرار داشته باشیم.
تصورات نادرست از کلونیسازی مریخ
شاید این موانع غیر فنی اسپیس ایکس و ایلان ماسک را از جاهطلبیهای خودشان دور کنند. ساده است که شیفته کارآفرین سیارهای باشیم که به دنبال راهی برای سفر انسان شاید به هر نقطهای از منظومه شمسی (مشخصا مریخ و اسکان در آنجا) باشد؛ اما هنگامی که مردم اسپیس ایکس را تهدیدی برای ارزشهای خود مانند محیط زیست در آنجا (مریخ) و اینجا (زمین) بدانند و آنها را در موقعیت نامطلوبی قرار دهد، چندان از اسپیس ایکس و برنامههایش حمایت نخواهند کرد. به عنوان مثال، یک سناریوی احتمالی (بخوانید: تئوری توطئه) را در نظر بگیرد، با هزینههای فعلی سفر به مریخ (که بیش از میلیونها دلار برای هر فرد هزینه خواهد داشت) تنها ثروتمندان میتوانند با چمدانهای پر از پول از سیاره مخروبه ما فرار کنند و بقیه انسانها را در تنهایی و دنیایی نیمه ویران باقی بگذارند.
این دقیقا نقطهای است که اسپیس ایکس و ایلان ماسک باید به همان اندازه که دارای استعداد فنی هستند، از سازگاری اجتماعی کافی هم برخوردار باشند تا از موانعی که میتواند به فاجعهای برایشان تبدیل شود، اجتناب کنند. ایلان ماسک، فرد جاهطلب و بسیار باهوشی است، همانطوری که میدانید، او به خوبی توانسته پروژه مشهور تبدیل انسان به گونهای چند سیارهای را به عموم معرفی کند؛ به طوری که هواخواهان زیادی در بین دانشمندان برجسته پیدا کرده و بسیاری از مردم را هیجانزده کرده است. بنابراین، قدمهای بعدی ماسک و کمپانی خصوصیاش، میتواند نقش تعیینکنندهای در تحقق رؤیای جمعی همه ما برای سکونت در سیارهای دیگر داشته باشد.
طی دو قسمت پیشین مقالات بیتکوین به بررسی چرایی ایجاد پول رمزنگاریشده در کنار بررسی ساختار فنی آن پرداختیم. همانطور که اشاره کردیم، بیتکوین پس از انتشار مقالهای در سال ۲۰۰۸ متولد شد. فناوری مورد استفاده در بیتکوین به اندازهای خلاقانه و کاربردی است که بسیاری را متقاعد کرده که بیتکوین ماحصل تلاش یک نفر نیست و یک گروه یا سازمان در پس پرده به توسعهی این فناوری پرداخته و آن را با اسم مستعار ساتوشی ناکاموتو معرفی کردهاند.
مجموعه مقالات بیتکوین
در طول چند سال اخیر پس از رونمایی از بیتکوین، تلاشهای متعددی برای پیدا کردن هویت اصلی ساتوشی ناکاموتو انجام شده؛ اما تا به امروز هیچ یک از این تلاشها به نتیجه نرسیده است. البته سال گذشتهی میلادی شخصی در استرالیا مدعی شد که ساتوشی ناکاموتو است و بیتکوین را وی توسعه داده است. در ادامه بهصورت اجمالی تمام تلاشهای صورت گرفته در مسیر یافتن هویت واقعی ساتوشی ناکاموتو را از نظر میگذرانیم.
ساتوشی ناکاموتو کیست؟
تنها چیزی که از خالق بیتکوین در دست داریم، نام ساتوشی ناکاموتو است. مشخص نیست که آیا ساتوشی ناکاموتو یک شخص، گروهی از افراد یا سازمانی است که بیتکوین را ایجاد کردهاند. همانطور که اشاره کردیم نام ناکاموتو در پس مقالهی مربوط به بیتکوین قرار گرفته و وی هستهی نرمافزار بیتکوین با نام Bitcoin Core را توسعه داده است.
ناکاموتو تا اواسط سال ۲۰۱۰ همچنان با سایر اعضای تیم توسعهدهندهی بیت کوین ارتباط داشت. پس از آن، ناکاموتو کنترل کد منبع بیتکوین را در اختیار گوین اندرسن قرار داد. همچنین کنترل شماری از دامینهای مربوط به بیتکوین به سایر اعضای تراز اول تیم توسعهدهنده واگذار شد و ساتوشی دیگر ارتباط خود را با دنیای خارج قطع کرد. به گفتهی گوین اندرسن، ساتوشی پس از آن ارتباطش را با وی قطع کرد که فهمید وی گفتگویی با سازمان سیا داشته است. البته این موضوع فقط در مورد اندرسن صادق نیست و از آن پس ناکاموتو ارتباط خود را با تیم رهبری بیتکوین قطع کرد. گوین اندرسن اعلام کرده که برای ادای توضیحاتی در خصوص بیتکوین به سازمان سیا و گفتگو با مسئولین این نهاد امنیتی دعوت شده بود و ساتوشی با اطلاع از این موضوع، دیگر به سراغ بیت کوین نیامده است.
هیچ یک از اعضای تیم بیتکوین که با وی ارتباط داشتهاند، اطلاعاتی در مورد زندگی شخصی ساتوشی ندارند؛ چراکه وی هیچگاه اطلاعاتی در این رابطه در اختیار سایرین قرار نداده است. آخرین حضور ساتوشی در بهار ۲۰۱۱ بود و وی با اعلام اینکه به سراغ پروژههای دیگری رفته است، ارتباطش را با دیگران بهصورت کامل قطع کرد.
شاید نام ساتوشی ناکاموتو بسیاری را به این نتیجه برساند که این فرد یک شهروند ژاپنی است؛ اما نمیتوان به قطعیت در مورد این موضوع سخن گفت. حتی شماری از متخصصان، تسلط بالای ناکاموتو به زبان انگلیسی را دلیلی عنوان میکنند برای اینکه وی ژاپنی نیست و این نام که توسط وی برگزیده شده، تنها یک لقب است و نمیتوان در مورد اینکه ناکاموتو تمثیلی از یک گروه یا فرد خاص است، به قطعیت سخن گفت.
تحقیقات در مورد ساتوشی ناکاموتو چه میگویند؟
ناشناخته بودن ماهیت وجود ساتوشی ناکاموتو، حس کنجکاوی بسیاری را که با مفهوم بیتکوین آشنا هستند، برانگیخته است. تاکنون گمانههای مختلفی در خصوص شخصیت وی مطرح شده که حتی در یک مورد خود ناکوموتو سکوت خود را شکست و اعلام کرد شخصیتی که همگان به دنبال وی هستند، ناکوموتو نیست. تقریبا اغلب کارشناسان معتقدند که ساتوشی ناکاموتو یک نام ساختگی است. همچنین در مورد فرد یا گروه بودن ناکوموتو ابهاماتی مطرح است. برخی حتی به این موضوع اشاره کردهاند که حجم گسترده و پیچیدگی بیتکوین، احتمال این را که ناکوموتو یک شخص باشد، کمرنگ کرده است. با این حال خبرنگاران کنجکاو در پی آن هستند تا ناکوموتو را پیدا کنند و در مواردی نیز نام و تصویر برخی اشخاص را مطرح کردهاند که تاکنون هیچ یک به اثبات نرسیده است.
برای مثال میتوان به جاشوا دیویس، خبرنگار نیویورکر اشاره کرد. وی پس از تحقیقات فراوان با انتشار گزارشی اعلام کرد که ساتوشی ناکاموتو کسی جز مایکل کلیر، فارغالتحصیل رشتهی رمزنگاری از دانشگاه ترینیتی دوبلین نیست. دیویس با بررسی بیش از ۸۰ هزار کلمهای که برگرفته از نوشتههای آنلاین ناکاموتو است، فاکتورهایی نظیر مشخصات زبان مورد استفاده توسط وی را استخراج کرده است. وی همچنین گمانههای دیگری در این رابطه مطرح کرده که برای مثال میتوان به جامعهشناس اقتصادی و توسعهدهندهی اسبق بازی فنلاندی، ویلی لادونویتا اشاره کرد. البته هر دوی این شخصیتها ارتباط خودشان با ساتوشی ناکاموتو را انکار کردهاند.
ادعاهای دیگری نیز در رابطه با پیدا کردن ناکوموتوی واقعی ارائه شده است. برای مثال میتوان به گزارش منتشرشده توسط آدام پننبرگ اشاره کرد. وی مدعی شده که ناکوموتو یک شخص نیست، بلکه نیل کینگ، ولادیمیر اکسمان و چارلزبرای شخصیت مجازی ساتوشی ناکاموتو را شکل دادهاند. پننبرگ با جستجوی عبارات به کار برده شده در مقالهی ناکوموتو، در پی این بوده است تا سایر مواردی که چنین عباراتی در آنها به کار رفته، پیدا کند. گزارش منتشرشده توسط پننبرگ نشان از این دارد که این سه تن در مقالهای با عنوان «Computationally Impractical to Reveerse»تعدادی از عبارات مشابه آنچه ناکوموتو در مقالهاش استفاده کرده است به کار بردهاند. وبسایت Bitcoin.org که توسط ساتوشی ناکاموتو به ثبت رسیده، دقیقا سه روز پس از قبول شدن این مقاله کار خود را آغاز کرده است. البته پس از مطرح شدن این موضوع، هر سه تن این موضوع را تکذیب کردند.
دامین Bitcoin.org در ۱۸ آگوست ۲۰۰۸ به ثبت رسیده است. برای ثبت این وبسایت از یک سرویس ثبت دامنهی ژاپنی استفاده شده است. همچنین هاست این وبسایت از یک ISP ژاپنی گرفته شده است. البته اطلاعات ثبت نام دامین مورد نظر در تاریخ ۱۸ می ۲۰۱۱ به فنلاند انتقال پیدا کرد که به نوعی نظریهی مربوط به سه متخصص فنلاندی را نقض میکند. از جملهی سایر نامهایی که به ساتوشی ناکاموتو نسبت داده شدهاند، باید به مارتی مالمی، دونال اُ. ماهونیو مایکل پیرس اشاره کرد. جد مککالب، شخصیت شناختهشدهی دنیای بیتکوین نیز از این موضوع بینصیب نمانده است. وی بنیانگذار Mt. Gox ،Ripple و Stellar است که فعالیتهای خود را در کشور ژاپن انجام میدهند. وی در برههای از زمان با مشکلات عدیدهای در زمان ادارهی Mt. Gox روبهرو شد.
شماری از کارشناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که وبسایت غیرقانونی Silk Road (جاده ابریشم) که در سال ۲۰۱۳ مسدود شد و ساتوشی ناکوموتو ارتباط وجود دارد. وبسایتSilk Road یا جادهی ابریشم، سرویسی بود که برای مبادلات مالیاش که اغلب در حوزهی کارهای غیرقانونی نظیر فروش مواد مخدر، کارتهای اعتباری سرقت شده یا اوراق شناسایی بود، فعالیت میکرد.
در فوریهی ۲۰۱۴، لی مکگراث، خبرنگار نیوزویک، مدعی شد که ناکوموتو را پیدا کرده است. وی مردی سالخورده با نامدوریان ساتوشی ناکوموتو را معرفی کرد. اما همچون موارد قبل، این پیرمرد ژاپنیالاصل نیز ادعای مطرحشده را رد کرد. هال فینی، مایکل وبر، وی دا و نیک زابو از جملهی سایر افرادی هستند که گمانههایی در خصوص اینکه یکی از این افراد همان ساتوشی ناکوموتو است، مطرح شده است. نکتهی جالب توجهی که در این بین باید به آن اشاره کرد، مربوط به مایکل وبر است. تقریبا تمامی افرادی که در مظان اتهام قرار داشتند، این موضوع را تکذیب کردهاند که هیچ ساتوشی ناکوموتو هستند؛ حال آنکه مایکل وبر تاکنون واکنشی به مقاله منتشرشده در بیزینس اینسایدر نشان نداده است.
بسیاری از افراد فرضیهی دیگری در مورد شخصیت ساتوشی ناکاموتو مطرح کردهاند. به اعتقاد این افراد، ساتوشی ناکاموتو یک فرد نیست، بلکه یک سازمان جاسوسی و مخفی بیتکوین را در قالب نام وی توسعه داده و معرفی کرده است، اما اواسط سال ۲۰۱۶ یک متخصص رمزنگاری استرالیایی با نام کرگ رایت مدعی شد که ساتوشی ناکوموتو است.
پس از آنکه رایت خود را ناکاموتو معرفی کرد، بسیاری از رسانهها ادعای وی را دروغی بیش نخواندند. گوین اندرسن، یکی از اولین افراد و متخصصان در دایرهی مدیران و متخصصان ردهبالای بیتکوین جزو معدود افرادی است که با ساتوشی ناکاموتو ارتباط داشته است. اندرسن پس از دیداری خصوصی با رایت متقاعد شده که وی ساتوشی ناکاموتو است، اما دلایلی که رایت برای اثبات ادعای خود در اختیار افکار عمومی قرار داده، نتوانسته اصحاب رسانه و سایر افراد را متقاعد کند.
دکتر کرگ رایت، شخصی که مدعی شده ساتوشی ناکاموتو است و بیتکوین را وی ایجاد کرده است
در زمان مطرح شدن ادعای رایت، شماری از متخصصان رمزنگاری اعلام کردند که رایت به دو روش میتواند ادعای خود را ثابت کند. یکی از این روشها این است که وی بیتکوینهای متعلق به ساتوشی ناکاموتو را که تا امروز خرج نشدهاند، به حساب دیگری انتقال دهد یا با استفاده از روش دوم که استفاده از کلید خصوصی است، اقدام به ارسال یک پیام کند و به این طریق گیرنده با استفاده از کلید عمومی متعلق به ناکاموتو، صحت حرفهای رایت را با رمزگشایی از طریق کلید عمومی بسنجد.
اطلاعات ارائهشده توسط اندرسن نشان از این دارد که رایت در هتلی در لندن که محل ملاقات خصوصی بوده، با استفاده از روش دوم و بهکارگیری کلید خصوصی مربوط به اولین بلوک ثبت شده در سیستم بیتکوین که شامل ۵ سکه بود، استفاده کرده است. این بلوک توسط خود ساتوشی ناکاموتو ثبت شده است و از اینرو شخص دیگری نمیتواند به آن دسترسی داشته باشد. البته با وجود اینکه دلیل ارائهشده توسط رایت در لندن بسیار متقاعدکننده است؛ اما دلایلی که وی دربارهی ارتباطات دانشگاهی و شغلی خود ارائه کرده در کنار دلایلی که وی بهصورت عمومی برای اثبات هویت خود به کار برده، متقاعدکننده نیستند.
گوین اندرسن، از جملهی متخصصانی بوده که پس از ناکاموتو تأثیر زیادی روی توسعهی بیتکوین داشته است
یکی از موارد تعجب برانگیز در مورد رایت این است که به گفتهی اندرسن، وی مدارک متقاعدکنندهای که در هتل بهاندرسن نشان داده، در اختیار عموم قرار نداده است. با وجود گذشت بیش از یک سال از این ماجرا، هنوز مشخص نیست که آیا رایت واقعا ناکاموتو است یا خیر؟
ساتوشی ناکاموتو چه اندازه ثروتمند است؟
بر اساس گمانهزنیهای انجامشده، ساتوشی بخش بزرگی از بیتکوینهایی را که در ابتدا استخراج شده است، در اختیار دارد. در واقع وی خود معدنکاوی کرده و این بیتکوینها را به دست آورده است. برآوردهای انجامشده حکایت از این دارند که ساتوشی ناکاموتو اسرارآمیز بیش از یک میلیون بیت کوین در اختیار دارد که ارزش کل آن در زمان نگارش این مقاله نزدیک به ۴.۶ میلیارد دلار است.
ساتوشی ناکاموتو از تاریخ ۲۳ آوریل ۲۰۱۱ ناپدید شده است و خبری از وی در دست نیست. وی با ارسال ایمیلی اعلام کرده که در حال کار روی پروژههای دیگری است و همه چیز را به دست گوین سپرده است.
هایپرلوپ وان (Hyperloop One) حالا به ویرجین هایپرلوپ وان (Virgin Hyperloop One) تغییر نام پیدا کرده است و این تغییر نام در نتیجهی سرمایهگذاری میلیاردری به نام ریچارد برنسن بوده است. سرمایهدار مشهور دیگری به نام ایلان ماسک ابتدا در پروژهی قطار پیشرفتهی هایپرلوپ سرمایهگذاری کرد؛ اما اکنون کارآفرین فوق ثروتمندی به نام برنسن جدیدترین شخصی است که وارد عمل شده تا در این پروژه سرمایهگذاری کند.
مقالههای مرتبط:
قرار دادن اشیاء و آدمها در کابینها و حرکت دادن آنها با سرعتهای بالا و باورنکردنی کمی دیوانگی به نظر میرسد؛ چرا که استفاده از موتورهای رانشی قدرتمند و اساسا معلق بودن در لولههای فلزی بدون اصطکاک، بیشک هایپرلوپ را به قطاری خطرناک بدل میکند؛ اما مسافرت روی زمین با سرعت هواپیمای جت مطمئنا به رفتآمدهای روزمرهی ما سرعت میبخشد.
البته ویرجین هایپرلوپ وان هنوز در مرحلهی آزمایشی به سر میبرد. امید است تلفیق دو برند و افزایش سرمایهگذاری در این حوزه، پروژهی مذکور را به پیش ببرد و حتی روند اجرای آن را سرعت ببخشد. پیشبینی خود شرکت این است که سیستم هایپرلوپ تا سال ۲۰۲۱ به طور کامل قابل بهرهبرداری خواهد شد.
پورشههای هواخنک، امروز بیش از هر زمان دیگری ارزشمند شدهاند و روز به روز بر قیمت آنها افزود میشود. علاوه بر این، تعداد خودروهایی که طراحی مدلهای قدیمی را به خود میگیرند، در حال گسترش است. در جدیدترین قسمت از برنامهی جی لنو (Jay Leno’s Garage)، مدل سفارشی کایمن با بدنهی پورشه 356 بررسی شده است.
این خودروی خاص، توسط گروه تیونینگ وستکوست (West Coast Customs) و به سفارش یک مشتری خوش ذوق، ساخته شده است. برای این کار بدنهی پورشه 356 برای قرار گرفتن بر شاسی پورشه کایمن مدرن، عریض شده است. حاصل این جراحی، یک پورشهی کایمن رودستر با ظاهر 356 مدل ۱۹۴۹ است. با عریض شدن بدنه، میتوان به تفاوت این مدل خاص با یک مدل معمولی از پورشه 356 پی برد؛ اما خطوط طراحی بدنه، بدون تغییر باقی ماندهاند.
با داشتن سقف فلزی و پیشرانهی کایمن، این 356 بخصوص، یکی از جذابترین رودسترهای موجود است. صرف نظر از بدنهی 356، تمام قطعات دیگر، همان کایمن استاندارد هستند. قوای فنی و ویژگیهای مدرنی چون سیستم ترمز ABS و کروز کنترل، مستقیما از پورشه کایمن به این خودرو منتقل شدهاند. اما در داخل، طراحی کابین با بدنهی 356 و حس کلاسیک آن همخوانی دارد. روکشهای با رنگ قهوهای روشن، صندلیهای بدون پشت سری و فرمان جدید، کاملا حال و هوای یک خودرو کلاسیک را ایجاد میکنند. با اینحال، سیستم صوتی و فرمان مرکزی مدرن و سیستم تهویه، وجود دارند.
رایان فرایدلینگاس، مدیر تیم تیونینگ ساحل غربی در مورد این پروژه میگوید:
یک مشتری به ما مراجعه کرد و درخواست ترکیب دو پورشه را داشت. وی علاقهی زیادی به تمام مدلهای پورشه دارد اما خواهان عملکرد اسپرت بود و به دنبال سر و کله زدن با مشکلات خودرهای قدیمی نبود. اما بدنهی 356 را در کمترین تغییر ممکن درخواست کرد. اینکار به همین راحتی نبود که فقط بدنه را روی شاسی قرار دهیم؛ اول باید بدنه را عریضتر میکردیم. بدنهی 356 که روی آن کار کردیم در وضعیت مناسبی نبود؛ تعمیر بدنه و پیدا کردن قطعات مورد نیاز آن، وقت زیادی از تیم گرفت و کل پروژه در ۸ ماه به اتمام رسید. بزرگترین مشکل در بدنه، عرض آن بود که البته فاصلهی محورها هم با تجهیزات کایمن همخوانی کامل نداشت. فضای بار، هم در کاپوت و هم در عقب وجود دارد، درحالی که پیشرانه پشت راننده قرار گرفته است و رینگها کاملا سفارشی با سایز ۱۷ اینچ انتخاب شدهاند.
در ادامه سقف خودرو برداشته میشود و جی لنو پشت فرمان قرار میگیرد. جی لنو میگوید:
گویا در حال رانندگی یک پورشهی مدرن هستم که واقعا هم مدرن است! بنظر میرسد توجه مردم به ما جلب شده است که احتمالا از این خودرو سر در نمیآورند.
مشتری این خودرو، پس از ساخته شدن آن و پرجمعیتتر شدن خانوادهاش، امکان استفاده از این شاهکار را ندارد؛ در حال حاضر این خودروی منحصر به فرد توسط تیم تیونینگ ساحل غربی به فروش گذاشته شده است.
البته پیش از این گروه تیونینگ اشتارک نیز کیت بدنهی فایبرگلاس را روی مدلهای باکستر ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ معرفی کرده بود؛ اما به زیبایی این پروژه نبود.
در پایان میتوانید این قسمت از برنامهی جذاب گاراژ جی لنو را تماشا کنید.
وایکینگها، یا همان مردمان دلیر اسکاندیناوی که آنها را بیشتر به خاطر کشتیهای معروفشان میشناسیم، دارای فرهنگ خاصی بودهاند و معمولاً در آثاری که از آنها بر جا مانده، نشانهها و علائم مشهورشان را میبینیم. تعدادی از لباسهای مربوط به وایکینگها که چند دهه پیش در مقبرههای آنها کشف شدهاند، همچنان توسط باستانشناسان مورد بررسی قرار میگیرند و تحت شرایط خاصی نگهداری میشوند. این افراد به تازگی متوجه یک موضوع شگفتانگیز شدهاند و آن هم شناسایی دو واژهی «الله» و «علی» به خط کوفی است که به رنگ نقرهای روی یک تکه پارچهی ابریشمی دوخته شدهاند.
این برای نخستین بار است که در آثار تاریخی اسکاندیناوی، نام «علی» دیده میشود و همین باعث شده است این اتفاق، یک کشف بسیار مهم در علم باستانشناسی باشد. در نگاه اول، این کشف بسیار شگفتانگیز به نظر میرسد؛ اما جالب است بدانید که این اتفاق چندان هم نادر نیست. باستانشناسان موفق شدهاند روی دست کم ۱۰ عدد از ۱۰۰ لباس کشفشده در مقبرهها، این الگوها را شناسایی کنند. این لباسها مربوط به قرن ۹ و ۱۰ میلادی هستند و در مقبرههایی (وایکینگها معمولاً مردگان خود را در قایق دفن میکردند) که در شهرهای گاملا، اوپسالا و گور دسته جمعی بریکا در مالاردالن سوئد هستند، کشف شدهاند. این کشف زمانی صورت گرفت که گروهی از پژوهشگران سعی میکردند الگوهای مورد استفاده روی پوشاک وایکینگها را بازسازی کنند تا در موزهی فرهنگ انکوپینگ سوئد، آنها را به نمایش بگذارند.
آنیکا لارسِن، پژوهشگر در زمینهی پوشاک باستانی از دانشگاه اوپسالا، در خصوص کشف صورتگرفته میگوید:
این یک کشف بسیار مهم است؛ زیرا به ما میگوید که این دوره از تاریخ، یک دورهی معمولی شمالی نبوده است. این کشف نشان داد که وایکینگها رابطهی نزدیکی با دیگر اقوام، از جمله کشورهای دنیای اسلام داشتهاند.
در طول سالیان اخیر، مدارکی که نشان میدهند وایکینگها با دنیای اسلام رابطهی نزدیکی داشتهاند، روبه افزایش بودهاند. در سال ۲۰۰۹، گروهی از پژوهشگران متوجه شدند که وایکینگها در ساخت شمشیرهای خود موسوم به آرا، از تکنیکهای ساخت تیغه که توسط اعراب برای نخستین بار ابداع شده بودند، استفاده کردهاند و احتمالاً دانش ساخت این تیغهها از طریق مسیر تجاری ولگا به نواحی اسکاندیناوی منتقل شده است. در سال ۲۰۰۸ نیز سکههایی عربی مربوط به دوران وایکینگها در سوئد کشف شدند. حتی دو سال پیش نیز در مقبرهی یک زن مربوط به قرن ۹ میلادی در بریکا، سوئد، یک حلقه کشف شد که روی آن عبارت «به الله» به زبان عربی حکاکی شده بود.
پیش از اینها نیز باستانشناسان در یک قایق بزرگ دفن شده که در نروژ یافت شد، موفق به کشف ابریشم پارسی شده بودند. آنیکا لارسِن میگوید ابتدا نمیتوانست این الگوها را تشخیص دهد؛ اما ناگهان متوجه شد که چیزی مشابه را در منسوجات موریه از اسپانیا دیده است. تجزیه و تحلیل مواد، بررسی تکنیکهای بافندگی و طرحها، نشان دادند که الگوهای یافت شده در لباسهای وایکینگها، ریشه در آسیای مرکزی و سرزمین پارس دارند.
همانطوری که گفته شد، روی این لباسها دو واژهی «الله» و «علی» دیده میشود. تشخیص واژهی «علی» به سادگی امکانپذیر است؛ اما «الله» را نمیتوان به سادگی تشخیص داد زیرا به صورت برعکس نوشته شده است و برای آنکه بتوان آن را مشاهده کرد و خواند، باید الگو را در مقابل آینه قرار داد. دلیل این کار هنوز نامعلوم است؛ اما امیر دمارتینو از کالج اسلامی لندن میگوید که احتمالاً این الگوها به اشتباه کپیبرداری شدهاند.
آنیکا لارسِن بر این باور است که حضور نام «الله» و «علی» در کنار هم روی لباس وایکینگها، نشان میدهد که وایکینگها تنها برای تجارت با دنیای اسلام رابطه نداشتهاند؛ بلکه تأثیرات ایدئولوژیک نیز از دنیای اسلام پذیرفتهاند و ممکن است که برخی از آنها، اسلام را انتخاب کرده باشند. وی در ادامه صحبتهای خود میگوید:
احتمالاً، آداب و رسوم دفن کردن و سبک زندگی وایکینگها نیز از اسلام تأثیر پذیرفته است و آنها نیز به ایدهی زندگی پس از مرگ و وجود بهشت، باور داشتهاند. بسیاری از گورنهادهها، نظیر لباسهای زیبایی که بهطور عالی دوخته شدهاند و از جنس مواد مرغوب هستند، زندگی روزمرهی آن فرد درگذشته را بازتاب نمیدهند. اکنون مسیحیان با لباسهای رسمی دفن میشوند و این لباسها قطعاً بازتابدهندهی زندگی روزمرهی آن شخص نیستند. پس باور به این کار چرا رایج بوده و هست؟ به نظر من مواد مرغوبی که به همراه شخص فوت شده در گور گذاشته میشوند، صرفاً برای این است ارزشهای اساسی را نشان دهند و باورهای فرد را منعکس کنند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، لازم است که تجزیه و تحلیلهای بیشتری انجام شوند و باید افرادی که به همراه لباس دفن شدهاند مورد بررسی قرار بگیرند تا مشخص شود آیا این افراد از سرزمین پارس بودهاند یا اینکه وایکینگهایی بودهاند که پوشش اسلامی داشتهاند.
هیلاری دیویدسون، مورخ لباس و نساجی از دانشگاه سیدنی که در زمینهی انتقال پارچههای بیزانس و اسلامی در مناطق مختلف و استفاده از آنها در لباسهای مسیحیان قرون وسطایی پژوهش میکند، در مورد ابریشم میگوید:
کیفیت پارچههای ابریشم اسلامی به حدی بالا است که به صورت گسترده در کلیساهای مسیحی سرتاسر اروپا مورد استفاده قرار گرفته و مردم نیز برای تهیه لباسهای خود از آنها استفاده کردهاند. این ابریشمها از نظر زیبایی و کیفیت، ارزش بالایی داشتند و ارزش آنها به زمینهی مذهبی بودن آنها ارتباطی نداشت؛ اما در طول دوران، ابریشم و مذهب به نوعی با یکدیگر گره خوردهاند و به الگویی شناختهشده تبدیل شدهاند. این ابریشمها برای قرنها به اروپا انتقال داده میشدند. این امکان وجود دارد که الگوهای کوفی کشفشده در اسکاندیناوی، صرفاً الگوهایی باشند که روی پارچههای ابریشمی اسلامی آن زمان به طور رایج دوخته میشدند و مردم اسکاندیناوی نیز معنی آن را به درستی متوجه نمیشدند. آنها ممکن است صرفاً کالاهایی تجاری باشند که وایکینگها از آنها در کنار دیگر لباسهای مرغوب استفاده میکردند.
اکنون که الگوها تشخیص داده شدهاند، پژوهشگران و باستانشناسان میتوانند در آینده به سادگی الگوهایی مشابه را در لباسها و دیگر مصنوعات شناسایی کنند.
یافتههای آنیکا لارسِن اکنون به عنوان بخشی از نمایشگاه لباس و صنعت دوخت وایکینگها در موزهی انکوپینگ سوئد در معرض دید همگان قرار گرفته است و بازدید از این موزه تا ۳ فوریه ۲۰۱۸ امکانپذیر است.
حال و روز تبلتهای اندروید در بازار چندان خوش نیست و استقبال کاربران از آنها رو به افول است. توسعهدهندگان نیز رغبت چندانی نسبت به ارائهی اپلیکیشنهای اختصاصی ویژهی تبلت از خود نشان نمیدهند؛ تا جایی که حتی گوگل هم علاقهی چندانی به این کار نشان نمیدهد. کاهش علاقهی کاربران به تبلتها به معنی افت بازار تبلتهای دستهدوم نیز هست؛ در اینصورت، شاید بد نباشد کاربرد جدیدی برای تبلت قدیمی و بلااستفادهی خود پیدا کنید. یکی از ایدههای جالب، استفاده از تبلت در کنار رایانهی شخصی، بهعنوان صفحهای اختصاصی برای اعلانها (Notifications) است. اگر تبلت اندروید شما هم در گوشهی اتاق مشغول خاک خوردن است و این ایده نیز برایتان جالب است، بد نیست تا انتهای این مقاله از زومیت ما را همراهی کنید.
مرحلهی اول: نصب لانچر مناسب
در این مرحله به دنبال لانچری هستیم که محیطی گسترده و انعطافپذیر جهت نمایش اطلاعات در صفحهی خانگی در اختیار ما قرار دهد. لانچر اصلی گوگل چندان برای این کار مناسب نیست؛ چرا که تمرکز این لانچر روی برنامهها و انیمیشنها است. لانچرهای توسعه دادهشده توسط دیگر توسعهدهندگان نیز یکسان نیستند و بعضی از آنها کاربرد چندانی ندارند؛ اما بعضی دیگر برای هدف ما کاملا مناسب هستند.
هرچند انتخاب لانچر مناسب برای این کار به سلیقهی شما بستگی دارد، اما ما پس از بررسی چندین و چند لانچر، Nova Launcher را انتخاب کردهایم و اطمینان میدهیم که این لانچر انتخاب مناسبی برای هدف ما است. میتوانید از نسخهی مجانی این لانچر استفاده کنید، قیمت نسخهی پولی تنها ۴ دلار است؛ اما اضافه شدن امکاناتی نظیر فرمانهای حرکتی شخصی و برچسبهای اعلان، ارزش این هزینه را دارند. نوا لانچر از امکان یکپارچه شدن با Google Now نیز برخوردار است که باعث میشود با دیگر لانچرهای اندروید متفاوت باشد.
مرحلهی دوم: انجام تنظیمات صفحهی خانگی
در ابتدا باید بگوییم که در لانچرهای متفاوت، امکان اعمال برخی از تنظیمات مورد نیاز در این مرحله وجود دارد؛ اما دستورالعملهای ذیل مربوط به نوا لانچر هستند. اگر از لانچر دیگری استفاده میکنید، پیدا کردن تنظیمات مربوطه به عهدهی خودتان است.
ابتدا از صفحهی اپلیکیشنها (App Drawer) در نوا لانچر، وارد منوی نتظیمات شوید. در منوی تظیمات صفحهیDesktop را انتخاب کنید و در صفحهی نشان دادهشده، گزینهی Desktop Grid را لمس کنید تا تنظیمات فاصلهگذاری نشان داده شود.
حال میخواهیم فضایی برای صفحهی اصلی ایجاد کنیم که بتوانیم آن را با تعداد زیادی از آیکون و ویجت پر کنیم. برای مثال، جهت تبلت Pixel C که نسبت تصویر آن اندکی عریضتر از ۴ به ۳ است، یک جدول مربعشکل مناسب خواهد بود؛ به همین دلیل، همانطور که در تصویر مشاهده میکنید، هشت ردیف افقی و هشت ردیف عمودی انتخاب کردهایم. اما اگر صفحهنمایش تبلت شما عریضتر است، بهتر است جدولی مستطیل شکل (برای مثال هشت ردیف عمودی و شش ردیف افقی یا دوازده ردیف عمودی و هشت ردیف افقی) را انتخاب کنید.
از آنجا که قرار است بخش اعظم فضای صفحهی اصلی را با ویجتها پر کنید، بهتر است برای تعداد ردیفهای عمودی و افقی حتما یک عدد زوج را در نظر بگیرید. در همان قسمت Desktop Grid، تیک Subgrid Positioning را بردارید؛ این گزینه به شما اجازه میدهد اندازهی ویجتها را در مقیاس نیم واحد تغییر دهید که همین مسئله موجب بههم ریختگی صفحات خواهد شد. پس به آن نیازی نداریم. حالا که تنظیمات این قسمت انجام شد، روی Done کلیک کنید.
در قسمت Width Padding و Height Padding، یکی از گزینههای Small یا None را انتخاب کنید. این گزینه مربوط به حاشیههای خالی اطراف صفحه است؛ از آنجا که به تمام صفحه نیاز داریم، انتخاب یکی از این دو گزینه اجازه میدهد از حداکثر فضای صفحه استفاده کنیم.
گزینهی Persistent Seach Bar را غیر فعال (Disable) کنید؛ این گزینه مربوط به نوار جستجوی ثابت است. با حذف این نوار جستجو، فضای بیشتری برای ویجتها فراهم میشود. باقی گزینههای این بخش تأثیر چندانی روی هدف نهایی ما ندارند؛ اما شاید ترجیح دهید انیمیشنها و افکتهای تصویری را غیر فعال کنید.
یک راه حل دیگر برای خالی کردن فضای بیشتر در صفحهی اصلی، فعال کردن نوار آیکونهای ثابت زیر صفحه است. این نوار که با نام داک (Dock) شناخته میشود، فضایی کنار یا پایین صفحه را بهخود اختصاص میدهد. برای غیر فعال کردن داک، مجددا وارد قسمت تنظیمات شوید، روی قسمت Dock کلیک کنید و مانند تصویر پایین کلید اسلایدر مربوطه را روی حالت غیر فعال قرار دهید.
آیکونی که شما را به صفحهی اپلیکیشنها (App Drawer) راهنمایی میکند، یکی دیگر از گزینههایی است که بهتر است از شر آن خلاص شوید تا فضای بیشتری در صفحهی اصلی بهدست آورید. برای اینکار باید وظیفهی باز کردن صفحهی اپلیکیشنها را به کلید هوم واگذار کنید. بهاین منظور، وارد صفحهی تنظیمات شوید و گزینهی Gestures and Input را لمس کنید. سپس گزینهی Home Button را لمس کنید و در صفحهی باز شده، گزینهی App Drawer را انتخاب کنید. گزینهی Only on default page را هم میتوانید بنا به سلیقهی خودتان روی حالت فعال یا غیر فعال قرار دهید.
مرحلهی سوم: انتخاب آیکونها و ویجتها
این مرحله جذابتر از مراحل قبلی است. باید به برنامههایی فکر کنید که بهطور منظم روی رایانهی شخصی یا لپتاپتان آنها را چک میکنید یا بخش قابل توجهی از صفحهی رایانهتان را اشغال میکنند. یکی از گزینهها ویجت ایمیل است؛ بهویژه اگر از چندین حسابکاربری مختلف استفاده میکنید. ویجت توئیتر و RSS Reader (خبرخوان) نیز از گزینههای احتمالی هستند.
برای انتخاب ویجت مورد نظرتان، یک قسمت خالی از صفحهی خانگی را برای چند ثانیه لمس کنید. در صفحهی ظاهرشده، میتوانید با کلیک روی علامت «+» صفحات خالی جدیدی نیز به صفحهی خانگی خود اضافه کنید. با نگهداشتن انگشت روی این صفحات، امکان مرتب کردن و حذف این صفحات نیز وجود خواهد داشت؛ حتی اگر صفحاتتان پر از ویجت باشند.
برای افزودن ویجتهای جدید، روی گزینهی ویجت تپ کنید و از لیست ظاهرشده (تصویر بالا) ویجتهای مورد نظرتان را انتخاب کنید. وقتی که ویجت مورد نظر را روی صفحه قرار دادید، میتوانید آن را چند ثانیه لمس کنید تا نوارهای تغییر اندازهی ویجت ظاهر شوند (تصویر پایین). میتوانید بر اساس جدولی که در مرحلهی دوم تعیین کردهاید، اندازهی ویجتها را تغییر دهید. برای وارد کردن میانبرها نیز میتوانید اپلیکیشنهای مورد نظر را در App Drawer انتخاب کنید و روی صفحهی اصلی بکشید.
در نظر داشته باشید که میخواهیم بیشترین میزان اطلاعات را روی صفحهی تبلت در اختیار داشته باشیم. برای مثال، همانطور که در تصویر ذیل دیده میشود، در صفحهی میانی، ویجت توئیتر در وسط قرار گرفته است و آیکونهای پرکاربرد در دو طرف صفحه قرار دارند. در صفحهی سمت راست نیز سه ویجت ایمیل وجود دارد که به سه حساب کاربری ایمیل جداگانه تعلق دارند. ویجت خبرخوان نیز در صفحهی سمت چپ قرار دارد؛ پایین ویجت خبرخوان هم ویجتهای اخبار گوگل و پیشبینی آب و هوا قرار دارند.
نکتههای زیر نیز ممکن است برایتان مفید باشند:
- تنها اعلان اپلیکیشنهای مهم را فعال نگهدارید و به هر اعلان صدای خاصی اختصاص دهید. با این کار، حتی بدون نگاه کردن میتوانید تشخیص دهید اعلانهای نشان دادهشده مربوط به چه اپلیکیشنی هستند.
- ویژگی تشخیص صوتی Google Now را فعال کنید تا همواره بتوانید با گفتن عبارت Ok Google جستجوی گوگل را فعال کنید.
- در زمان انتخاب تصویر پسزمینهی صفحهی اصلی، تصویری انتخاب کنید که ساده باشد و بتوانید آن را بهآسانی از ویجتها و میانبرها تشخیص دهید. این کار از خسته شدن چشمان شما جلوگیری میکند. بد نیست نگاهی به این مجموعه از تصاویر پسزمینه بیندازید.
- برای اجرای سریعتر اپلیکیشنها از تمام صفحات لانچر، میتوانید از افزونهی SwipePad استفاده کنید. ما ارتقای این افزونه به نسخهی پریمیوم را نیز توصیه میکنیم.
مرحلهی چهارم: اجازه دهید صفحه نمایش در زمان شارژ شدن روشن بماند
برای جلوگیری از خاموش شدن صفحهی تبلت در زمانی که آن را روی میز کارتان قرار داده و به شارژر متصل کردهاید، باید سری به صفحهی تنظیمات اندروید بزنید. اگر گزینههای توسعهدهندگان (Developer Options) را در صفحهی تنظیمات اندروید فعال نکردهاید، در صفحهی تنظیمات، گزینهی About tablet را انتخاب کنید و در صفحهی نشان دادهشده چندین بار گزینهی Build number را لمس کنید تا پیام «congratulations, you’re a developer» نشان داده شود.
اکنون، در صفحهی تنظیمات اندروید گزینهی Developer Options را انتخاب کنید و در صفحهی Developer Options گزینهی Stay Awake را فعال کنید (تصویر بالا). با این کار، صفحه نمایش در زمان شارژ خاموش نخواهد شد و میتوانید همواره ویجتهایتان را مشاهده کنید. البته بهخاطر داشته باشید که وقتی میز کارتان را ترک میکنید، صفحهنمایش تبلت را خاموش کنید و هر چند وقت یکبار نیز اجازه دهید باتری تبلت خالی شود.
مرحلهی پنجم: قرار دادن تبلت روی میز کار
برای اینکه بتوانید بهخوبی از صفحهی نوتیفیکیشنهای خود استفاده کنید، باید آن را جایی روی میزتان قرار دهید که بتوانید بهخوبی آن را مشاهده کنید و بهسادگی لمس کنید. استفاده از داکهای شارژ یک گزینهی ایدهآل است. میتوانید داکهای شارژ مجهز به پورت میکرو USB و USB نوع C را از فروشگاه آمازون خریداری کنید. کاربران رایانههای رومیزی احتمالا ترجیح میدهند تبلت را بین صفحه کلید و مانیتور قرار دهند، اگر از لپتاپ استفاده میکنید هم میتوانید آن را کنار لپتاپتان قرار دهید.
برای برخی تبلتها، بهخصوص آیپدهای اپل، داکهای شارژ اختصاصی موجود است، اما تولیدکنندگان کمتری برای تبلتهای اندروید داک اختصاصی طراحی میکنند. بهعلاوه، اگر در تبلت شما درگاه شارژ در مکانی غیر رایج نظیر گوشهی تبلت قرار دارد (مانند تبلت Pixel C)، یک استند ساده انتخابی مناسب است. استفاده از کابلهای شارژ L شکل نیز ایدهی خوبی است و ظاهر کار را زیباتر میکند.
استند یا داک تبلت را آماده کنید و تبلت را به شارژر متصل کنید. تبریک میگوییم، از این پس به آسانی تمام اعلانهای شما به آسانی در دسترس هستند و جای اضافه روی صفحه نمایش رایانهتان اشغال نخواهند کرد.
نام خلیج فارس ریشه در تاریخ دور و دراز کشور ما دارد و در اسناد تاریخی و بینالمللی نیز ثبت شده است. در متن تمام قراردادهاى تاریخى میان ایران و کشورهاى خارجى، یا میان اعراب و دولتهای خارجى، از ابتداى تاریخ مکتوب و به ویژه در چند قرن گذشته، هر جا نامى از پهنه آبى جنوب ایران آمده، در زبان فارسى و عربى با نامهای خلیج فارس، بحر فارس، بحر عجم و خلیج ایران و در سایر زبانهای دنیا نیز معادل آنها به کار رفته است.
بیشتر از ۲۴۰۰ سال به طور مستمر در ادبیات مکتوب، نه تنها از سوى اعراب، ترک ها و ایرانیها، بلکه در ادبیات جهان بر پهنه آبى جنوب ایران خلیج فارس و معادلهای آن اطلاق میشده است و وجود این نام در کتابهای تاریخى و جغرافیایى (۳۰۰ مورد) و نقشههای تاریخى (۲۰۰۰ مورد) و مجموعه اسناد و قراردادها میان ایران، اعراب و سایر کشورها (۳۰مورد مطالعه شده) دلیل بارز آن است.
نامهای بر سنگ نوشته که ثبت دفتر تاریخ است، سند مالکیت ملت ایران است بر گوشهگوشهی سرزمینمان که نام تمام قبایل ایرانی از ارانی، آذری، کرد، فارس، پشتون، تاجیک، کوچ، بلوچ، … را بر خود دارد.
نقشه اروپایی خلیج فارس ۱۹۱۷میلادی
از جملهی نامهای گرانقدری که بر سنگنوشتهها جاودان شده تا هر زمان سند زندهی تاریخ بر حقانیت حضور تاریخی و حاکمیت ملی ایرانیان باشد، نام پرشکوهی «دریای پارس» و «خلیج فارس» است.
داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی، پس از کندن آبراههای (ترعه) که دریای سرخ را از طریق رود نیل به دریای مدیترانه متصل میساخت، در سنگنوشتهای که به فرمان او در کنار این آبراه نصب شد، در بند سوم این سنگنوشته، از دریای پارس اینگونه یاد میکند:
داریوش شاه میگوید؛ من پارسی هستم، از پارس، مصر را گرفتم. فرمان کندن این ترعه را دادم، از رودخانهای به نام نیل که در مصر جاری است تا دریایی که از پارس میآید (درایه: تیه: هچا: پارسا: آییتی). پس این ترعه کنده شد. چنان که فرمان دادم و کشتیها از مصر، از وسط این ترعه به سوی پارس روانه شدند، چنان که میل من بود.
به جز شاهنشاه هخامنشی، تمام مورخان، جغرافیدانان و نقشهنگاران باستان، از یونانی و رومی (انیرانی)، هنگام نام بردن از دریای جنوبی ایران، آن را با نام دریای پارس یاد کردهاند.
نام خلیج فارس در کتب تاریخی و جغرافیایی از آغاز تا کنون
در سنگنبشتهی داریوش بزرگ، به نام «دریایی که از پارس آید» ثبت شده است.
میگوید داریوش شاه، من پارسیام، از پارس، مصر را گرفتم، من دستور دادم این جویبار (كانال) را كندند از سوی رود پیرآوه (پرآب = نیل) كه در مصر جاری است، كه به سوی دریای پارس میرود، سپس من این جویبار را دستور دادم كندن و آنچنان كه دستور دادم كنده شد و ناوگان از اینجا، یعنی از مصر به آن سوی، یعنی پارس حركت كردند آنچنان كه مرا كام بود.
در سطر دهم این كتیبه با عبارت «ابی دریه تیه هچاپارسا اَئیتی» به صراحت به نام دریای پارس اشاره كرده و هیچ شكی وجود ندارد، آبهایی كه اكنون خلیج فارس نام دارد آن زمان دریای پارس قلمداد میشدند.
فلادویوس آریانوس، مورخ یونانی در کتاب «آناباسیس»، این دریا را به نام «پرسیکون کاایتاس» نوشته است.
استرابون جغرافیدان یونانی نیز نام «پرسیکون کاایتاس» را برای این دریا به کار برده است. استرابن، جغرافیدان قرن اول میلادی است که به كرات در كتاب خود از خلیج فارس نام برده است. او محل سكونت اعراب را بین دریای سرخ و خلیج فارس عنوان میكند. ساسانیان آن را دریای پارس مینامیدهاند. ابوعلی احمد بنرسته، صاحب کتاب «الاعلاق النفسیه»، آن را خلیج فارس مینامد.
جغرافیدانی به نام «سهراب»، مؤلف کتاب «عجائب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره»، آن را دریای فارس مینامد.این نویسندهی ناشناخته کتابی تألیف کرده است به زبان عربی در مورد جغرافیای تاریخی شهرها. زمان تألیف اثر وی بر مبنای شواهد و مطالب آن بین ۲۸۹- ۳۳۴ ق. تخمین زده شده که پیش از تصرف بغداد به دست آل بویه است؛ ولی گروهی دیگر نگارش آن را حدود ۳۳۳- ۳۳۴ ق و پس از تسخیر بغداد به دست آل بویه نوشتهاند؛ اما اکثر محققان تاریخ تألیف آن را پیش از تسخیر بغداد دانستهاند.
ابوالقاسم عبیداله بنعبدالله بناحمد خرداد به خراسانی نیز در کتاب «عجائب الهندوالبره و البحره و الجزائر» آن را دریای پارس نامیده است.
ابواسحق ابراهیم بنمحمد الفارسی الاصظحری از آن به نام دریای فارس یاد کرده است.
ابوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی در دو کتاب خود به نامهای «مروج الذهب و معادن الجوهر» و «التنیه الاشراف»، آن را دریای پارس خوانده است. طاهربن المطهر المقدسی در کتاب «البدأ و التاریخ»، آن را «خلیج فارس» نامیده است. ابوریحان بیرونی در دو کتاب «التفهیم لاوائل صناعه التنجم» و «قانون مسعودی»، نام این خلیج را دریای پارس و خلیج فارس آورده است.
ابوالقاسم محمد بن حوقل در کتاب «صوره الارض» آن را بحر فارس نامیده است.
در کتاب «حدود العالم من المشرق الالمفرب» که به سال ۳۷۲ تألیف شده نام خلیج فارس به صورت خلیج پارس ضبط شده و بحر احمر یا دریای قلزم را خلیج عربی ثبت کرده است.
شمسالدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر شامی مقدسی، معروف به بشاری، در سال ۳۸۰-۳۳۶ قمری زیسته در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، آن را بحر فارس خوانده است. این کتاب جغرافیای عربی بسیار مشهور در اواخر قرن چهارم هجری (دهم میلادی) در سال ۳۷۵ هجری تألیف شده است.
در کتاب جهان نامه تألیف محمد بن نجیب بکران، بحر پارس آمده است.
بزرگ ابن شهریار رامهرمزی، دریانورد ایرانی سدهی چهارم خورشیدی، در کتاب خود «عجائب الهند» نیز این دریا را خلیج فارس نامیده است.
ابن بلخی در کتاب خود به نام «فارسنامه»، این دریا را خلیج فارس نامیده است.
در دایره المعارف بستانی نیز خلیج فارس به همین نام ذکر شده و همچنین «قاندیک یسوئی» در کتاب خود «المرأع الوضیته فی الکره الارضیه» و اسماعیل علی مصری هم در کتاب معروف خود «النخبه الازهریه فی الکره الارضیه»، نام خلیج فارس را بر این دریا اطلاق کردهاند.
جرجی زیدان لبنانی در تألیف معروف خود «التمدن الاسلامی» که با مقدمه و تحقیق و تحشیه دکتر حسین مونس، استاد تاریخ دانشگاه قاهره، تجدید چاپ شده است و همچنین محمد فرید وجدی در دایرهالمعارف اسلامی قرن بیستم، خلیج فارس یاد کردهاند و نام خلیج فارس در کتاب «الدلیل العراقی» که سالنامهی رسمی سال ۱۹۳۶ دولت عراق بوده به کرات به چشم میخورد.
امین الریحانی در کتاب «الملوک العرب» و شیخ حافظ وهبه در کتاب «جزیره العرب»، خلیج فارس را به نام اصلی و معروف خود الخلیج الفارسی یاد کردهاند.
طه الهاشمی، رییس ستاد ارتش سابق عراق، در کتاب خود «جغرافی العراق»، خلیج فارس را به نام اصلی آن «الخلیج الفارسی» قید کرده است.
نقشه فرانسوی امپراطوری پارس و خلیج فارس در سال ۱۷۸۷
لسترنج، خاور شناس بزرگ، در کتاب قطوری که به وسیلهی دو نفر از نویسندگان عراق، بشیر فرنسیس و گورگیس عواد، تحت عنوان «بلدان الخلافه الشرقیه» که از انگلیسی به عربی ترجمه کردهاند و به هزینه «المجمع العلم العراقی» چاپ و انتشار یافته است، در سرتاسر کتاب به نام حقیقی «الخلیج الفارسی» یاد شده است.
تلاشهای اینتل در زمینهی محاسبات کوانتومی، به ساخت تراشهی ۱۷ کیوبیتی انجامیده است. کمپانی اینتل این فناوری را فقط در اختیار شریک تجاری خود در هلند، یعنی کیوتک گذاشته است. این یک پیشرفت عمده در قدرت محاسبات واقعی یا اجرای برنامههای کاربردی نیست؛ زیرا این فناوری هنوز در روزهای اولیه تولد خویش به سر میبرد. اما این پیشرفت، قدم رو به جلویی به سوی تولید سیستمهای کوانتومی است که میتوان به جای مشاهدهی آنها در آزمایشگاههای فیزیک، این سیستمها را سفارش داد و تحویل گرفت.
خوشحالی اینتل از این دستاورد کمی عجیب به نظر میرسد؛ زیرا عدد ۱۷ در دنیای کوانتوم، عددی جادویی و خارقالعاده نیست. همچنین این تراشه قادر به انجام کار خاصی نیست که سایر تراشهها از انجام دادن آن عاجز باشند. دلیل شادی این کمپانی، حفظ و حراست از تاریخچه و تخصص اینتل در زمینهی ساخت تراشهها و معماریها با ورود به فاز جدیدی از ساخت پردازنده است.
در ادامه، صحبتهایی از مدیر بخش سختافزارهای کوانتومی این شرکت، یعنی جیم کلارک را میخوانید:
ما بر قدرت خود در زمینهی مهندسی اتکا داریم و اکنون در حال کار روی تمامی قسمتهای محاسباتی یکپردازنده اعم از تراشه، کنترل الکترونیکی، معماری سیستم و الگوریتم هستیم.
این کار کاملا شبیه به ساخت پردازندهی جدید نیست، اما همپوشانی زیادی وجود دارد.
کلارک در ادامه گفته است:
زیرساخت موجود، اجازه میدهد مواد و بستهبندی را انطباق دهیم. اگر فکر میکنید استفاده از یک ماده ممکن است عملکرد یک تراشهی کیوبیتی را بهتر کند، احتمالا کمپانی اینتل در حال حاضر فرایندی مبتنی بر این ماده اجرا کرده یا حداقل در حال آزمایش آن است.
انجام این کار، زمانی که موضوع محاسباتی مورد نظر، عمدتا نظری (تئوریکال) باشد، بسیار دشوار است. به همین دلیل حضور شرکتهای همکاری کننده در این زمینه مانند مؤسسهی تحقیقاتی کیوتک، بسیار حیاتی است. اینتل از کارمندان باتجربه و نخبهای در زمینهی فنی بهره میبرد؛ ولی در زمینههایی مانندکوانتوم که در حال حاضر کاملا جدید است و آیندهی تجاری آن معلوم نیست، بهتر است یک مرکز اختصاصی که تحت نظر دانشگاه است؛ به فعالیت بپردازد.
ارتباط بین این دو مرکز این گونه است که اینتل تراشهها را تولید میکند و کیوتک آنها را با آخرین الگوریتمها، مدلها و ابزارها آزمایش میکند. آنها میگویند:
چیزی شبیه به این عالی بود، اما برای انجام کار بعدی، حداقل به ۱۴ کوبیت نیاز داریم و شاهد تداخل زیادی در چنین شرایطی هستیم.
اینتل چندین ماه بعد (درحالیکه هیچ جدول زمانی ارائه نشده است)، تراشهی جدیدی ارائه میکند و چرخه تکرار میشود.
اینتل با توجه به تواناییهای خود در کنار کیوتک، اکنون میتواند به بهبود کارایی و قابلیت اطمینان تراشههای خود در کنار تکامل معماری و زیرساختهای سیستم (مانند اتصالات و متدهای تست) ببالد.
درحال حاضر این کامپیوترهای کوانتومی شگفتانگیز واقعا کاری انجام نمیدهند و باید در حدود ۲۰ هزار درجه بالاتر از صفر مطلق عمل کنند. ولی پتانسیل محاسباتی این ماشینها از نظر تئوری آنقدر زیاد است که پردازش کونتومی را به یک بحث داغ تبدیل کرده است.
به نظر میرسد یک سیستم محاسباتی کوانتومی چند کیوبیتی را که دمای آن در حد میلیکلوین باشد، بتوان در ابعادی به اندازهی یک بشکهی نفت جای داد.
دنیای محاسباتی کوانتومی راه زیادی برای رفتن دارد، اما سرمایهگذاری میلیونی روی زیرساختهای یک طرح مفهومی (درحال حاضر) زیاد عاقلانه نیست.
.: Weblog Themes By Pichak :.