روز دوشنبه، نخستین گروه جنگنده F-35، متعلق به نیروی تفنگداران دریایی آمریکا، ایالت آریزونا را ترک کردند اولین گام استقرار جنگنده های رادار گریز آمریکا در خارج از مرزهای این کشور برداشته شود.
این جنگنده های در پایگاه «ایواکونی» در جزیرۀ هونشوی ژاپن مستقر خواهند شد که در نزدیکی هیروشیما قرار دارد.

دریادار کارولین فوت، از فرماندهان تفنگداران دریایی آمریکا در ژاپن، گفت: ارسال این جنگنده ها که قیمت هر یک به 104 میلیون دلار می رسد، «نشان می دهد که آمریکا مصمم است با جدیدترین و نیرومندترین تجهیزات خود از ژاپن حمایت کند».




در پی عرضه آیفون ۷ و مک بوک پرو شاهد سالی پرفرازونشیب برای اپل بودیم؛ چراکه آیفون ۷ در طی تصمیمی عجیببدون جکهدفون عرضه شد که البته پس از به فروش رسیدن اِیرپاد، تا حدودی آب از آسیاب افتاده است. مک بوک پرو نیز با مشکلاتی نظیر عملکرد باتری، گرافیک و قیمت بالا دست و پنجه نرم میکند. اپل همچنین برای اولین بار شاهدکاهش میزان فروش آیفون در این سال بود؛ با این وجود شاید ۲۰۱۷ ورق را به نفع این کمپانی برگرداند. بعد از عرضه آیفون ۶ پلاس غولپیکر در سال ۲۰۱۴، اکنون انتظار آیفونی در همین اندازهها را در ۲۰۱۷۷ میکشیم. تغییرات بنیادی در آیپد، مکهای بهروز شده و ارتقاء سیستمعامل از مواردی هستند که باید از سوی اپل منتظر آنها باشیم.
آیفون ۸ – سپتامبر ۲۰۱۷
گمانهزنی در خصوص نسخه ۲۰۱۷ آیفون یعنی آیفون 8 قبل از معرفی آن، شدیداً رو به افزایش است. اطلاعات بیشمار با تناقض زیادی به بیرون درز کرده و تشخیص اینکه اپل برای دهمین سالگرد آیفون چه نقشههایی در سر میپروراند، دشوار است. اگر تمام شایعات و ادعاها در مورد آیفون را دنبال کرده باشید، میدانید که جزئیات قاطع اندکی در خصوص نسل بعدی آیفون میتوان دریافت. اعتقاد ما بر این است که با توجه به تغییرات بنیادی در طراحی این گوشی، عنوانی آن (آیفون ۸) خواهد بود و نه (آیفون ۷ اس)؛ البته احتمال اینکه اپل نام دیگری را برای پرچمدار بعدی خود برگزیند، نمیتوان رد کرد. به نظر میرسد حداقل با ۳ مدل مختلف آیفون روبرو هستیم که یکی از آنها از نمایشگر OLED برخوردار خواهد بود. از قرار معلوم این نسخه با نمایشگر OLED چیزی در حدود ۵ اینچ است که یا از صفحه نمایش منحنی مشابه با گلکسی اس ۷ اج برخوردار است یا مشابه نمایشگر معمولی کنونی آیفون ۷ خواهد بود. با اینکه این احتمالات متناقض به نظر میرسند اما هنوز هیچکدام را نمیتوان رد کرد.
بدون شک برخی شایعات در خصوص نمایشگر edge to edge، احتمال حذف حاشیههای کناری گوشی را از حاشیههای بالا و پایین بیشتر میدانند؛ اما هنوز هیچ چیزی قطعی نیست. از دیگر سو، به نظر میرسد اپل با قرار دادن اسکنر اثر انگشت تاچ آیدی در خود نمایشگر دکمهی Home را بر خواهد چید. حسگرهای نور محیط، میکروفون و دوربین برای القاء حس نمایشگر یکپارچه شیشهای احتمالاً به زیر صفحهنمایش منتقل میشوند. در کنار مدل OLED، شایعات به عرضهی دو نسخه دیگر آیفون نیز صحه میگذارند. احتمالاً مدل استاندارد ۴.۷ اینچی و مدل بزرگتر ۵.۵ اینچی با قیمت کمتر و البته نمایشگر LCD عرضه خواهند شد. همه این شایعات در خصوص مدل OLED و دو مدل دیگر، به این نکته اشاره دارند که اپل از طراحی آلومینیومی خود که برای سالها در دستور کار داشته است دور میشود و به طراحی تماماً شیشهای رو میآورد. بدنه تمام شیشهای ظاهری بسیار جذاب را القاء میکند اما دلیل دیگری نیز پشت این تغییر حالت با عنوان شارژ وایرلس وجود دارد. شایعاتی دیگر از تحقیقات اپل روی شارژ وایرلس با محدودهی پوشش بالا حکایت دارند که میتواند آغازگر فصلی جدید برای اپل باشد. بدنه آلومینیومی نسبت به نوع شیشهای در سرعت شارژ وایرلس اختلال زیادی ایجاد میکند، به همین علت اپل به سمت بدنه شیشهای رو آورده است. هنوز کاملاً روشن نیست که اپل بر روی تکنولوژی شارژ وایرلس خود تمرکز کرده است یا قصد همکاری با شرکتهایی همچون Energous دارد. شیوه اجرای آن نیز در هالهای از ابهام قرار دارد؛ با این وجود به نظر میرسد تمام محصولات آیفون در ۲۰۱۷ از این قابلیت برخوردار خواهند بود.
شایعات بعدی، ادعای افزودن پردازنده سریعتر A11، خصوصیات پیشرفتهتر بیومتریک همچون بهبود قابلیت تشخیص چهره یا حتی اسکنر عنبیه و موتور تپتیک ارتقاءیافته جهت ویبرههای لمسی پیچیدهتر دارند. دوربین دوگانه احتمالاً در برخی مدلهای آیفون ارائه شود و لرزشگیر اپتیکال تصویر میتواند به هردوی لنزها (و نهفقط لنز Wide Angle) در نسل بعدی آیفون اضافه شود. دلیل این همه شایعات و گمانهزنیها، شایعه مادر است که گفته میشود اپل امسال ۱۰ نمونه اولیه برای آیفون ۲۰۱۷ در نظر گرفته است. با نزدیک شدن به سپتامبر (ماه عرضه آیفون) و همچنین طرحریزیهای خود اپل برای آیفون در خصوص شایعات، تصویر بهتری از پرچمدار یا پرچمداران نسل بعدی خواهیم داشت.
آیپد پرو – بهار ۲۰۱۷
اپل به دنبال ارائه نسخهای نونوار شده از آیپد پرو است و بهمانند آیفون، شایعات اطراف این محصول نیز با قدرت میتازند. گفته میشود اپل معرفی ۳ مدل از آیپد پرو را در سال ۲۰۱۷ در دستور کار دارد: نسخه ۹.۷ اینچی، ۱۲.۹ اینچی و یک مدل جدید با نمایشگری بین ۱۰.۱ تا ۱۰.۹ اینچ. به نظر میرسد نسخه ۱۰ اینچی نمایشگری مانند آیفون 8، تقریباً بدون حاشیه و edge-to-edge خواهد داشت و سایز بدنه آن یکسان با آیپد پرو ۹.۷ اینچی خواهد بود. به همین، دلیل گمان بر این است که مدل ۹.۷ اینچی از میان برچیده شود و مدل ۱۰ اینچی جای آن را بگیرد؛ اما شاید اپل آن را بهعنوان یک گزینه ارزانتر حفظ و در کنار مدل ۱۰ اینچی عرضه کند. گونههای ۱۰ اینچی و ۱۲.۹ اینچی نیز پرچمداران این عرصه خواهند بود و با پردازنده سریعتر A10X بهروزرسانی میشوند. سایز دقیق تبلت ۱۰ اینچی هنوز دقیقاً مشخص نیست. تحلیلگر کمپانی KGI Securities، یعنی مینگ چی کیو، که عموماً پیشبینیهای قابل اعتمادی از برنامههای اپل دارد، اذعان داشته است سایز این تبلت ۱۰.۵ اینچ خواهد بود. وبسایت ژاپنی Mac Otakara تحلیل متفاوتی از این قضیه دارد و بر این باور است که یکی از اندازههای ۱۰.۹ اینچ یا ۱۰.۱ اینچ برای این محصول محتمل است. حدس منابع تایوانی بر اندازه ۱۰.۵ اینچ بوده و بخش تحقیقات بانک خصوصی بارکلیز (Barclays Research) عدد ۱۰.۹ را مورد تأیید قرار داده است.
وبسایت Mac Otakara شایعه دیگری مبنی بر وجود نسخه کوچکتر ۷.۹ اینچی بهعنوان آیپد مینی مطرح کرده، اما این مورد هنوز از طرف دیگر منابع مورد تأیید واقع نشده است. در حالی که اپل برای معرفی آیپدهای جدید برنامهریزی میکند، ممکن است در زمینه خصوصیات نرمافزاری مختص آیپد نیز افکاری در سر داشته باشد. گفته میشود اپل توسط خصوصیات سختافزاری و نرمافزاری جدید به ارتقاء آیپد پرو برای کاربران حرفهای خود نائل آمده است. نمایشگر سریعتر جهت زوم و اسکرول روان و ارتقاء پشتیبانی IOS از قلم اپل برای کار کردن آن در محیطهای گستردهتر از جمله این خصوصیات به شمار میروند. Mac Otakara و Barclays Research، هردو ابتدای ۲۰۱۷ را برای عرضه آیپد محتمل میدانند. شاید ماه مارس یا آوریل (اواخر امسال و اوایل فروردین)؛ اما در صورتی که صفحهنمایش edge-to-edge در دستور کار باشد، بعید به نظر میرسد که هردوی محصولات اپل، یعنی آیفون ۸ و آیپد پرو با چنین تکنولوژی در ابتدای ۲۰۱۷ معرفی شوند، چراکه آیفون ۸ در ماه سپتامبر (اواخر شهریور) رونمایی خواهد شد.
آیمک – بهار ۲۰۱۷
آیمک جدید در کنار مکبوک پرو در رویداد اکتبر ۲۰۱۶ (آبان ماه) به نمایش درنیامد و معرفی نشد؛ اما شایعاتی مبنی بر آپدیت این محصول وجود دارد. به گفته مینگ چی کیو آی مک در «mid-1h17» معرفی خواهد شد که به معنای حوالی مارس و آوریل (فروردینماه) است. آیمک بهروز شده احتمالاً از چیپ Kaby Lake کمپانی اینتل و کارت گرافیک AMD (در نسخههای با گرافیک مجزا) عرضه میشود. گفته میشود تغییرات آیمک بیشتر بر پایه طراحی استوار است و خصوصیات این محصول مقدار کمی دستخوش تغییر خواهد شد. در حقیقت، به گفته بلومبرگ هر آنچه در آی مک ۲۰۱۷ شاهد خواهیم بود، مربوط به ارائه پورت USB-C و پردازنده ارتقاءیافته است. تراشههای Kaby Lake برای محصولات دسکتاپی در (CES 2017) رونمایی ش؛ لذا زمانبندی مناسبی برای استفاده در آیمکهای جدید و معرفی در بهار امسال به نظر میرسد. قاعدتاً باید شاهد کیبوردهای جدیدی نیز در کنار این محصول باشیم. شایعات مبنی بر آن است که اپل صفحه کلید مجزایی را برای آی مک در نظر گرفته که از تاچبار مشابه با مکبوک پرو بهرهمند است.
مکبوک – بهار ۲۰۱۷
بعد از معرفی مکبوک ۱۲ اینچی با نمایشگر رتینا در بهار ۲۰۱۵، اپل نسخه بهروز شده آن را در بهار ۲۰۱۶ عرضه کرد؛ لذا به نظر میرسد آپدیت جدید این محصول را نیز در بهار امسال شاهد خواهیم بود. پردازندههای کم مصرف Kaby Lake متناسب با مک بوک هم اکنون موجود هستند؛ لذا آنچه در این محصول عرضه میشود، زیاد دور از ذهن نیست و تغییرات طراحی نیز احتمالا چندان چشمگیر نخواهند بود.
مکبوک پرو – پاییز ۲۰۱۷
مدلهای جدید مکبوک پرو به همراه تاچبار در ۲۰۱۶ معرفی شدند و اگر اپل به رویه همیشگی خود پایبند باشد، معرفی نسخهی جدید این محصول را با بهروزرسانی اجزای داخلی در پاییز ۲۰۱۷۷ شاهد خواهیم بود. تغییرات مدنظر، شامل پردازنده نسل هفتم اینتل (Kaby Lake) و کاهش قیمت اندک خواهند بود اما تغییرات طراحی، حداقل برای چند سال آینده دور از انتظار هستند.
مک پرو – پاییز ۲۰۱۷
با توجه به آخرین آپدیت مک پرو در ۲۰۱۳، زمان بهروزرسانی این محصول سررسیده است و مشخص نیست عرضه این تغییرات دقیقاً چه زمانی خواهد بود. شایعات محکمی مبنی بر آپدیت این محصول در ۲۰۱۷۷ موجود نیست و جزئیات زیادی از ویژگیهای آن به بیرون درز نکرده است. پردازنده و کارتهای گرافیک منطبق با این محصول مدت زیادی است که عرضه شدهاند؛ اما اپل منتظر آخرین آپدیت کمپانیهایی نظیر اینتل و AMD قبل از بهروزرسانی محصول استوانهای خود مانده است. در صورتیکه اپل برای ۲۰۱۷ برنامهریزی کرده باشد؛ شاید در بهار این سال همزمان با عرضهی آیمک، از مک پروی جدید نیز رونمایی کند و اگر اپل منتظر تراشههای پیشرفته نسل حاضر بماند، پاییز ۲۰۱۷ زمان عرضه آن خواهد بود.
مک مینی
بهمانند مک پرو، مک مینی هم برای چندین سال آپدیت نشده است و آخرین بهروزرسانی آن به اکتبر ۲۰۱۴ (مهر ۹۳) برمیگردد. متأسفانه تاکنون شایعاتی مبنی بر اینکه آپدیتی از مک مینی در ۲۰۱۷۷ شاهد خواهیم بود، به گوش نرسیده است؛ اما در صورت بهروز رسانی، از تراشههای Kaby Lake، گزینههای با SSD سریعتر، گرافیک چشمنوازتر و دیگر تغییراتی که در طول ۲ سال اخیر به خط تولید مک آورده شده است، استفاده خواهد شد.
مکبوک ایر – هیچگاه
با وجود مکبوک و مکبوک پرو با ضخامت بسیار پایین و سبک، دیگر به نظر نمیآید فرصت خودنمایی برای مکبوک ایر وجود داشته باشد. مکبوک ایر برای مدتها به عنوان گزینه کمهزینهتر، به فروش میرسید تا بتواند قیمت دیگر دستگاههای گرانقیمت را تعدیل سازد؛ اما تولید مکبوک ایر از این به بعد محتمل نیست. با این وجود در صورتی که اپل خواهان حفظ مکبوک ایر به عنوان گزینه ارزانقیمت در کنار دیگر محصولات خود باشد، احتمال آپدیتهای جزئی و ارتقاء سختافزاری اندک برای آن دور از انتظار نیست.
اپل واچ – پاییز ۲۰۱۷
اگر اپل در حال کار توسعه نسل سوم اپل واچ و به دنبال آن، عرضه این محصول در ۲۰۱۷ باشد، به نظر میرسد همه چیز در خفا پیش میرود؛ چراکه شایعاتی بسیار اندک مبنی بر ارائه این محصول در ۲۰۱۷۷ به گوش خورده است، اما در صورتی که اپل واچ در این سال به میدان بیاید، تاریخ عرضه آن پاییز ۲۰۱۷ و به همراه آیفون ۸ خواهد بود. خصوصیات بالقوهای که در این ساعت شاهد خواهیم بود؛ میتواند شامل تغییرات بنیادی در طراحی، پردازنده بهروز شده و شاید سنسورهایی باشد که اپل در نسل اول و دوم این محصول موفق به تعبیه آن در بطن اپل واچ نشده بود. ارتباط سلولار یکی از ویژگیهایی است که اپل خواهان افزودن آن به اپل واچ بود و به دلیل نگرانیها در مورد عمر باتری، موفق به انجام آن نشد. اکنون در نسخه ۲۰۱۷ احتمالاً شاهد این قابلیت باشیم. شایعاتی در مورد استفاده اپل از نمایشگر micro-LED زمزمه میشود که میتواند وزن و ضخامت کمتری برای این محصول به ارمغان بیاورد و همچنین طیف رنگ و روشنایی بیشتری به آن بیفزاید. هنوز برای صحبت در مورد اپل واچ زود است و باید منتظر اخبار و شایعات بیشتر در ابتدای سال ۲۰۱۷ ماند که بتوان نظری قطعی در خصوص عرضه و همچنین دیگر خصوصیات پوشیدنی اپل ارائه کرد.
اپل تیوی – نامشخص
با اینکه احتمال ارائه نسخه آپدیت شده اپل تیوی در ۲۰۱۷ کم نیست، اما از دید ما این اتفاق نخواهد افتاد. شایعاتی در خصوص بهروزرسانی آن دریافت نشده است و دلیل منطقی نیز برای این کار وجود ندارد. باتوجه به اینکه فاصله زمانی زیادی (حدود ۳ سال) بین معرفی نسل سوم و چهارم اپل تیوی وجود داشت، به نظر نمیرسد مانند دستگاههای iOS و مک، هرسال شاهد تغییرات بنیادین در این محصول باشیم. با این حال شایعات اندک از این قرار است که اپل تیوی با پردازنده قویتر و احتمالاً ویژگیهایی که آن را قابل قیاس با محصولاتی همچون آمازون اکو و گوگل هوم میکند، وارد میشود. اما مورد دیگری در این خصوص مطرح شده است که شائبه وجود این قابلیتها را در اپل تیوی یا محصولی جداگانه، به وجود میآورد. این محصول که در کوپرتینو در حال توسعه است «هوم هاب» عنوان دارد.
هوم هاب – انتهای ۲۰۱۷
شایعات میگویند که اپل روی ساخت یک دستگاه خانه هوشمند مشابه آمازون اکو کار میکند. احتمالاً این محصول به بلندگو و میکروفون مجهز خواهد بود و از دستیار صوتی اپل موسوم به Siri قدرت میگیرد. این هاب که حدود ۲ سال از توسعه آن میگذرد و در فاز آزمایش نمونههای اولیه به سر میبرد، ظاهراً قادر به کنترل ابزارهای متصل به هوم کیت، نظیر چراغها، قفلها، نور پنجرهها و نظایر این از طریق ارتباط صوتی خواهد بود و احتمالاً از تکنولوژی صوتی پیشرفتهتری نسبت به محصولات مشابه آمازون اکو و گوگل هوم برخوردار است. احتمالاً قابلیت تشخیص چهره از ویژگیهای هوم هاب بهشمار میرود و همچنین اپل روی ارتقاء سطح عملکرد Siri نیز کار میکند تا امکانات بیشتری به آن بیفزاید. به دلیل اینکه هاب فعلاً در فاز تحقیقاتی و نمونههای اولیه به سر میبرد، تاریخ دقیق عرضه آن را نمیتوان اعلام کرد. احتمال دارد در ماههای انتهای ۲۰۱۷ معرفی شود اما تا انتهای ۲۰۱۸ آمادهی عرضه نخواهد شد. حتی احتمال اینکه اپل به کلی پروژه را متوقف کند نیز وجود دارد.
آیاواس ۱۱ – پاییز ۲۰۱۷ (پیشنمایش ژوئن)
اپل هرساله نسخه جدید سیستم عامل خود را برای دستگاههای آیفون و آیپد تحت عنوان آیاواس معرفی میکند و ۲۰۱۷ نیز از این قاعده مستثنا نیست. هنوز دقیقاً مشخص نیست IOS 111 چه تغییراتی را شامل میشود؛ اما شایعات حاکی از آن هستند که تمرکز این تغییرات با قابلیتهایی نظیر ارتقاء پشتیبانی از قلم اپل که برای کاربران حرفهای تدارک دیده شده است، بیشتر بر آیپد خواهد بود. گفته میشود اپل به این قلم آزادی عمل بیشتری برای کارکرد در بخشهای مختلف سیستمعامل خواهد داد. شایعه لذتبخش برای کاربران اپل، این است که کمپانی روی توسعه اپلیکیشن شبکه اجتماعی مختص به خود نظیر اسنپچت و فیسبوک کار میکند و به کاربران اجازهی ضبط و ویرایش ویدیو و اضافه کردن فیلتر و doodle (تصاویر و شکلکهای جذاب) خواهد داد. درصورتیکه توسعه این اپلیکیشن ادامه یابد، به احتمال زیاد همراه با آی او اس ۱۱ منتشر خواهد شد. اپل همچنین با تیم اختصاصی AR/VR خود، روی تکنولوژیهای واقعیت مجازی و همچنین واقعیت افزوده کار میکند و نوعی قابلیت واقعیت افزوده احتمالاً به IOS 111 اضافه خواهد شد. نقشهها و تصاویر، دو بخشی هستند که اپل از واقعیت افزوده در آنها توسط دوربین آیفون بهره خواهد برد و قابلیتهایی نظیر پوشش نقشهیابی از دید دنیای واقعی و فیلتر تصاویر با سبک اسنپچت در این خصوصیات خواهد گنجید. در مورد نقشهیابی باید اشاره کنیم که دیگر مثل سیستم نقشهیابی معمول به یک تصویر از زاویه بالا بسنده نخواهد شد. همه چیز جلوی شما و در یک ویدیو نمایان میشود و مسیر حرکت توسط یک خط در آن به نمایش درمیآید.
مکاواس ۱۰.۱۳ – پاییز ۲۰۱۷ (پیشنمایش ژوئن)
نسخه بعدی مکاواس (۱۰.۱۳) در پاییز ۲۰۱۷ منتشر میشود. افزودن قابلیتهای ویژه و بهینهسازی این سیستمعامل در دستور کار کمپانی خواهد بود. هنوز جزئیات زیادی از این نسخه در دسترس نیست. اپل پیشنمایش نسخه ۱۰.۱۳۳ را در کنفرانس سالانه WWDC در ماه ژوئن به نمایش خواهد گذاشت.
واچاواس ۴ – پاییز ۲۰۱۷ (پیشنمایش ژوئن)
در کنار مکاواس ۱۰.۱۳ بدون شک شاهد رونمایی از واچاواس ۴ نیز خواهیم بود؛ نسخه بهروز شده سیستمعامل اپل واچ. به مانند دیگر سیستمعاملها هنوز درک صحیحی از امکانات پیش رو به دست نیامده است، اما در پاییز ۲۰۱۷ برای اولین بار شاهد نسخه چهارم آن خواهیم بود.
تیوی اواس ۱۱ – پاییز ۲۰۱۷ (پیشنمایش ژوئن)
آخرین بهروزرسانی سیستمعاملها که در ۲۰۱۷ انتظار میرود، tvOS 11 خواهد بود. آخرین سیستم عامل تلویزیونهای اپل که در نسل چهارم آنها به اجرا درمیآید. اپل همچنان روی بهبود عملکرد تیوی اواس کار میکند، بدین جهت شاهد ارتقاء رابطکاربری و دیگر قابلیتها، جهت عملکرد بهتر دستگاههای ستاپباکس برای کاربران آن خواهیم بود. تیوی اواس ۱۱ در کنار مکاواس ۱۰.۱۳، واچاواس ۴ و آیاواس ۱۰.۱۱ در کنفرانس WWDC ماه ژوئن (خردادماه) رونمایی خواهد شد.
دانلود 360p دانلود 720p دانلود 1080p
یک پژوهش جدید نشان داده است که ساعتهای مچی هوشمند نه تنها میتوانند فعالیتهای کاربران و پارامترهای فیزیولوژیکی را اندازه گیری کنند بلکه توانایی آن را دارند تا زمان دچار شدن فرد به بیماری را نیز تشخیص دهند.
به نقل از نیو ایندین اکسپرس، محققان دانشگاه استنفورد نشان دادهاند که ساعتهای هوشمند و دیگر دستگاههای شخصی دارای حسگر، میتوانند به تشخیص زمان سرماخوردگی فرد و حتی شروع بیماریهای پیچیدهای مانند لایم(نوعی عفونت اسپیروکتی چندسیستمی) و دیابت کمک کنند.
مایکل اسنایدر، استاد دانشگاه استنفورد از ایالات متحده اظهار کرد: ما به کمک این فناوری جدید میخواهیم افراد را از وضعیت سلامت و همچنین بیماری در مراحل اولیه آگاه کنیم.
در این مطالعه محققان خط مبنایی را برای ضربان قلب و درجه حرارت پوست افراد تعریف کرده و هرگونه انحراف از آن را اندازهگیری کردند. آنها به مدت دو سال به جمعآوری هزاران اندازهگیری از شرکتکنندگان پرداختند.
از آنجا که دستگاهها به طور مداوم این فاکتورها را اندازهگیری میکردند، محققان به طور بالقوه توانستند راهی سریع برای تشخیص شروع بیماری که فیزیولوژی فرد را تغییر میدهد فراهم کنند.
در این پژوهش مشخص شد که بسیاری از این انحرافات با زمان بیمار شدن افراد مصادف است.
به عنوان مثال، ضربان قلب و درجه حرارت پوست افراد در زمان بیماری افزایش مییابد.
برای تشخیص این انحرافات، محققان یک برنامه نرم افزاری را برای دادههای به دست آمده از ساعت مچی هوشمند "Change of Heart" توسعه دادند.
این دستگاهها موفق به تشخیص سرماخوردگی و همچنین حضور بیماری لایم شدند.
این تحقیقات راه را برای تلفنهای هوشمند هموار کرده تا مانند یک پکیج سلامت عمل کرده، بر سلامت کاربران نظارت کنند و علایم اولیه بیماری را بسنجند.
این پژوهش در مجله PLOS Biology منتشر شده است.
موفقیت ها
بیشتر موفقیت های مایکروسافت در سال 2016 نه در محصولات فیزیکی که در نرم افزار یعنی نقطه قوت این کمپانی متمرکز شده است.
1- نسخه آموزشی مایکروسافت
مایکروسافت سال 2014 با بودجه ای دو میلیارد دلاری ماینکرفت را خرید و همه را بهت زده کرد. دو سال بعد یعنی امسال، این کمپانی نسخه آموزشی این بازی را عرضه کرد تادانش آموزان را پای ویندوز نگه دارد و نگذارد آن ها جذب اولین رقیب مایکروسافت در مدارس یعنی کروم بوک ها شوند، یک حرکت بسیار هوشمندانه.
اوایل سال میلادی بود که مایکروسافت مترجم اسکایپ را برای همه کاربران ویندوز در سراسر دنیا فعال کرد. حالا این مترجم می تواند ترجمه صوتی را به هفت زبان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، پرتغالی، اسپانیایی و چینی ارائه کند و بسیاری از زبان های دیگر را هم به صورت متن پشتیبانی می کند و حتی روی گوشی های موبایل هم قابل استفاده است. این یعنی دیگر خیلی نیازی به یادگیری زبان های مختلف نیست و می شود نشست و با یکی آن سر دنیا حرف زد و حرفش را هم فهمید! چیزی که باعث شده همه کاربران اسکایپ در سراسر دنیا راضی باشند و البته کاملا هم رایگان است.
3- آپدیت ویندوز 10
مایکروسافت می خواست ویندوز RT را به عنوان نسخه ای جدید از ویندوز 10 برای PC ارائه کند اما به خواسته اش نرسید و این ایده را بعدا با کوالاکام به اشتراک گذاشت که نتیجه اش شد ویندوز 10 ای که برای PCهای نه چندان پیشرفته هم قابل مصرف بود. این چنین مایکروسافت همچنان خودش را در بازار کامپیوترهای خانگی سرپا نگه داشت؛ کامپیوترهایی که پردازنده های چندان قوی ندارند و به اصطلاح Low- End خوانده می شوند.
5- Microsoft Surface Hub
مایکروسافت از اول با تولید نرم افزار شروع کرد و شاید همین باعث شده تولیدات جانبی اش محبوبت و کیفیت آنچنانی نداشته باشند.
1- مرورگر اکسپلورر
استفاده از اینترنت اکسپلورر دیگر تبدیل به یک خاطره و جُک شده و این قدر در این سال ها حوصله همه از سرعت پایین این مرورگر سر رفته که کلی ویدئو و تصویر و کاریکاتور درباره اش تولید شده و معلوم نیست مایکروسافت چرا فکری به حالش نمی کند. در حال حاضر تعداد کاربران موزیلا فایرفاکس و گوگل کروم از اکسپلورر بیشتر شده و اگر همین روند طی شود، این مرورگر قدیمی تبدیل به یکی از خاطرات مایکروسافتی ها برای نسل های بعدی خواهدشد.
2- لومیا
ویندوزفون با تمام مشکلاتش هنوز دارد نفس می کشد و کاربرانی دارد اما پروژه 2.7 میلیارد دلاری لومیا که از سال 2013 شروع شد، تقریبا از بین رفته است. نشانه این مرگ تدریجی بسته شدن اکانت این محصول در شبکه های اجتماعی و خروجش از سبد محصولات مایکروسافت در بورس انگلستان است. همچنین امسال ویندوزفون برای زنده ماندن روی دستگاه های دیگری مثل HP و ACER نصب شد تا همه به پایان لومیا ایمان بیاورند. عمق فاجعه وقتی بیشتر مشخص می شود که بدانیم مایکروسافت برای لومیا 1020، دوربین 41 مگاپیکسلی قرار داده بود اما باز هم از آن استقبال نشد.
3- دستبند مایکروسافت
دستبند اولین محصول پوشیدنی مایکروسافت بود و بعداز نسخه اول خیلی زود سری دوم هم آمد اما دیگر هیچ وقت خبری از سری سوم نشد که بسیاری فکر می کردند ویندوز 10 هم روی آن قرار خواهدگرفت. حال اخباری که از این دستبند می رسید، حکایت از مرگ زودرسش دارد، البته سال گذشته مایکروسافت در زمینه گجت های پوشیدنی تنها نبود و کمپانی رقیب یعنی اپل هم نتوانست آن طور که می خواست، ساعتش را عرضه کند و شاید در سال های بعدی بقیه آی تی سازها هم بی خیال چنین وسایلی شوند.
4- Windows Ink
5- هولولنز
سال 2015، مایکروسافت اعلام کرد هولولنز آینده واقعیت افزوده خواهد بود اما سال 2016 تمام شد و خبری از آن نشد! واقعیت این است که به خاطر قیمت چندین هزار دلاری این وسیله خود مایکروسافت هم جرئت عرضه سراسری آن را پیدا نکرد و حالا بیشتر یک وسیله فانتزی به حساب می آید که برای آن یک چیپ اختصاصی اینتل طراحی شده بود و حالا همه این زحمت به باد رفته است.
محققان دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا با استفاده از سلولهای بنیادی موفق به بازسازی لایه بیرونی قلب شدند.
به نقل از دیلیمیل، یک تیم از پژوهشگران در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا میگویند که این موفقیت میتواند روزی منجر به بازسازی کل دیواره قلب شود.
این پژوهش میتواند یک گام بزرگ رو به جلو برای درمان بیمارانی که حملات قلبی دارند شود.
این محققان در محیط آزمایشگاه موفق به تولید سلولهای اپی کاردیوم از سلولهای بنیادی شدند.
آنها دریافتند که سلولهای اپی کاردیوم که در محیط آزمایشگاه ساخته شده، بسیار شبیه سلولهای اپی کاردیوم در انسانهای زنده است.
آنها با استفاده از یک مسیر شیمیایی، به نام مسیر سیگنالدهی Wnt، به بازسازی سلولها پرداختند.
از این سلولها میتوان برای پیوند در قلب بیماران استفاده کرد تا نواحی آسیب دیده قلب بیماران ترمیم شود.
با این حال آنها هنوز هم معتقدند که نیازمند انجام مطالعات بیشتر هستند.
در سال 2012، این تیم تحقیقاتی موفق به بازسازی myocardium (لایه وسطی از سه لایه قلب) شدند که عضلانی بوده و باعث تپیدن قلب میشود.
این پژوهش در Nature Biomedical Engineering به چاپ رسیده است.
آئودی در سال ۲۰۱۵ طرح مفهومی خودرویی موسوم به E-tron Quattro را به نمایش گذاشت و به نظر میرسد در سال ۲۰۱۸ خودروی تجاری مشابهی روانهی بازار خواهد کرد. دکتر دیتمار فوگنرایتر از اعضای هیئتمدیرهی آئودی در این خصوص میگوید:
ما آن را صرفا E-tron مینامیم؛ چرا که یکی از مهمترین زیربرندهای آیندهی آئودی محسوب میشود. منطق بسیار سادهای در پس این موضوع نهفته است. ما در میانههای دههی ۸۰ میلادی Audi Quattro را داشتیم و آن را هم صرفا Quattro مینامیدیم. بنابراین ما در خصوص Audi E-tronn نیز روند مشابهی در پیش خواهیم گرفت؛ خودرویی که نخستین محصول تمام الکتریکی ما محسوب میشود.
البته کواترو هماکنون در قالب یک نشان، پشت تمام خودروهای چهارچرخ محرک آئودی نصب میشود. اگر قرار بر این باشد که خودروهای الکتریکی آئودی از راه برسند؛ فوگنرایتر امیدوار است خودروی یادشده، محصولی پیشرویی باشد که ما در آینده از آن به نیکی یاد کنیم؛ درستمانند Quattro که خاطرهی خوشی در ذهن علاقهمندان خودرو از خود بهجای گذاشته است.
خودروی مفهومی E-tron Quattro ظاهر بسیار جذابی داشت و بهصورت بسیار واضحی بر طراحی خودروی جدید Audi Q8 نیز تأثیرگذار بوده است؛ اما انتظار میرود که E-tron ابعاد نسبتا کوچکتری از آن داشته باشد.
نشان E-tron، علاوه بر خودروهای تمام الکتریکی، در خودروهای هیبریدی پلاگین نیز به کار خواهد رفت. فوگنرایتر در این ارتباط میگوید:
برای ما E-tron همواره به مفهوم الکتریکی سازی بوده است، در ابتدا، عمدتا شاهد خودروی هیبرید پلاگین خواهیم بود؛ اما بعدها، خودروهای تمام الکتریکی سهم بیشتری در بین محصولات سری E-tron خواهند داشت. این بخشی از استراتژی ۲۰۲۵ ما است که بهموجب آن مدل کسبوکار خود را از فروش خودروی صرف تغییر خواهیم داد و بدین ترتیب به حوزهی سرویسهای اشتراکگذاری خودرو نیز وارد خواهیم شد.
گسترهی محصولات آیندهی آئودی بسیار زیاد خواهد بود؛ اما بهطور خلاصه علاوه بر خرید یا لیزینگ خودرو، در آینده امکان اشتراکگذاری خودرو نیز فراهم خواهد شد.
بنابراین، بهعنوان مثال چنانچه قصد داشته باشید با خودروی A8 در یک جلسه شرکت کنید، صرفنظر از آنکه مالک یکی از خودروهای آئودی باشید یا خیر، میتوانید خودروی یادشده را از طریق اپلیکیشن خاصی درخواست دهید. آئودی برخلاف مدل اشتراکگذاری برندهای دیگر، بهجای آنکه خودروی مالکان مختلف را به اشتراک بگذارد، خودروها را از طریق عوامل خود ارائه خواهد داد.
فوگنرایتر اضافه میکند:
چنانچه روند ارائهی سرویسهای اشتراکگذاری خودرو روبه افزایش باشد؛ این موضوع میتواند نشانگر آن باشد که دیگر آمار فروش محصولات یک خودروساز بهتنهایی معیار خوبی برای سنجش میزان موفقیت آن نیست و شاخصههایی مانند تعداد کاربران فعال یا مسافت طیشده با خودروهای شما اهمیت بیشتری خواهند داشت.
برندینگ اصولی بخش مهمی از موفقیت کسبوکارها است. ما نایک یا اپل را به دلیل نام تجاری معتبر و قوی میشناسیم. هماکنون شرکتها و کسبوکارها در مسیری قرار گرفتهاند که برندینگ شخصی مدیران عالی، راهبرد استراتژیک آنان در توسعه و فروش را مشخص میکند؛ بهطوری که نام تجاری شخصی مدیر همانند نام تجاریِ هر کسبوکار، اهمیت پیدا کرده است. این شاید سادهترین دلیل برای این سؤال باشد که چرا بسیاری از کسبوکارها در فروش خود به شکل مؤثر موفق نیستند؟
مصرفکنندگان و مشتریان تمایل دارند داستانهای شخصی مدیران شرکتها را در مسیر فراز و نشیبهایشان بشنوند و بخوانند؛ به همین خاطر صاحبان کسب و کار در عمل وارد میدان میشوند تا هم تجارت و هم خودشان را گسترش دهند؛ یعنی نام تجاری شخصی خود.
حتماً این سؤال به ذهنتان میآید که یک مدیر چطور باید نام تجاری شخصی قدرتمندی داشته باشد؟
توجه به نکاتی که در ادامه بیان میشود، میتواند ایدههای خوبی برای هر شرکت، کسبوکار یا استارتاپ داشته باشد.
قابل دسترس و مشاهده بودن، یکی از مهمترین آیتمها در ساخت و رشد نام تجاری یک مدیر است، اما سؤال اینجا است که معنای دیده شدن چیست؟ اینکه یک مدیر عکس و یک متن در سایت رسمی شرکتش داشته باشد؟ یا در شبکههای اجتماعی یک حساب اینستاگرام یا یک کانال تلگرام راهاندازی کند؟
یک مدیر نمیتواند در دفتر، پشت رایانه و میز خود مخفی شود و انتظار داشته باشد نام تجاری شخصی خود را معرفی کند و بشناساند. مدیر باید به محیط خارج رفت و آمد کند و دیده شود. صاحب یک کسب و کار باید در یک کنفرانس یا همایش مرتبط با صنعت خود شرکت کند؛ حتی اگر هدف اصلی، شبکهسازی و ارتباط باشد. کسب و کار باید رسانههای خود را به روی عموم مردم باز نگه دارد و اجازه دهد از طرف آنها پیام دریافت کند. هر چقدر یک مدیر قابل دسترستر و قابل مشاهدهتر باشد، نام تجاری قویتری خواهد داشت. در یک کلام، مدیر باید دیده شود و در دسترس باشد.
تمامی موارد بالا کاملاً صحیح است، اما «چگونه دیده شدن» اهمیت فراوانی دارد و این دیده شدن باید با کار کارشناسی و مطالعه و تجربه انجام شود تا بهترین اثربخشی را برای مشتریان و کسب و کار به همراه داشته باشد.
مسئله بعدی، نمایش واقعی مدیران شرکتها در شبکههای اجتماعی است. رسانهها و شبکههای اجتماعی هنوز بهعنوان یک ابزار ۱۰۰ درصدی برای بازاریابی به کار برده نمیشوند. شبکههای اجتماعی بیشتر بهعنوان یک ابزار ترویج و پوششدهنده فعالیتهای مارکتینگ و فروش مفیدند، اما دقت داشته باشید این شبکهها باید بازتابی از واقعیات کسبوکار باشند. مدیر یک مجموعه هم الزاماً باید خود حقیقیاش را ارائه دهد. تصور کنید یک مدیر در یک عکس یا یک ویدئو یا حتی یک یادداشت برای مخاطبان مانند یک رُبات عمل کند؛ به نظرتان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نتیجه، نبود اعتماد به چنین شخصی از طرف مردم است. این کار باعث میشود مردم به عقب رانده یا به سمت رقبای شما کشیده شوند.
مردم و مصرفکنندگان محصولات یا خدمات هر شرکت، عاشق دیدن جنبههای دیگر کسب و کارها هستند. اینکه بهعنوان مثال مدیر یک شرکت آخر هفته به کجا میرود یا چه تفریحاتی میکند، برای بسیاری از مخاطبان و مشتریان قابل توجه و حتی لذتبخش خواهد بود؛ چون مردم با جنبههای انسانیِ مدیر ارتباط بهتری برقرار میکنند تا یک کسب و کار خشک و فاقد روح. مردم علاقه دارند تجربههای یک مدیر را در زندگی بخوانند و یاد بگیرند.
درک صنعتِ مربوط به هر کسب و کار، از مواردی است که یک مدیر باید به آن توجه کند تا بتواند نام تجاری خود را بهتر بسازد و مدیریت کند. یک تجارت زمانی بهدرستی نزد مردم شناخته میشود که خوب اجرایی شود. این موضوع بسیار اهمیت دارد که یک مدیر صنعت خود را در داخل و خارج با حس مشترک بشناسد و با آن ارتباط بگیرد؛ این موضوع یعنی بهروز بودن با همهی روندها و اخبار و تغییرات آن صنعت. وقتی یک مدیر اینگونه به فعالیت بپردازد، در صنعت خود چهره خواهد شد و این موضوع یعنی ارتقاء نام تجاری مدیر و در نتیجه کسب و کار.
بنابراین برندینگ شخصی مدیران در کسب و کارها با چه حجمی از اطلاعات و عملکردها بهطور مستقیم سروکار دارد و این موضوع بیش از پیش، نقش تحلیل و مشاورههای تخصصی را برای حرکت صحیح مدیران روشن میکند.
آنچیزی که این ۶ اتفاق را از فاجعهبارترین شکستهای تجاری تاریخ ساخته است، دامنه گسترده پیامدهای آنها است. پیامدهایی همچون شورش مردمی، تورم، مرگ و میر بسیاری از انسانها و حتی اتحاد کشورها.
بیزینس اینسایدر (Business Insider) در همین رابطه با تعدادی از تاریخدانان و نویسندگان گفتگو کرده است که طی آن درباره چندین مورد از این شرکتهای ناموفق که در فاصله قرون ۱۴ تا ۱۸ میلادی ظهور کردند و مشغول به فعالیت بودند، بحث به میان آمد.
اگرچه بیشتر این محققان بر این عقیده بودند که زیانهای اقتصادی ناشی از اشتباهات این شرکتهای سنتی، معمولا قابل مقایسه با شکستهای مالی دنیای بسیار مدرن امروزی نیست، اما در مقام بررسی تاریخی از آنها به عنوان فاجعه یاد میشود.
بانک مدیچی (۱۴۹۴-۱۳۹۷)
خاندان مدیچی در طول دوران طولانی و تاریخ پرطمطراق خود، قدرت سیاسی و اقتصادی بسیار زیادی در اروپای دوران رنسانس داشت. سه تن از پاپهای واتیکان و دو ملکه نایبالسلطنه فرانسه از این خاندان بودند. علاوه بر اینها بانک مدیچی به یکی از بزرگترین و قدرتمندترین مؤسسات مالی اروپای رنسانس تبدیل شد.
از جهات متفاوتی این بانک با سایر بانکهای دنیای مدرن قابل مقایسه است. این بانک همچون بانکهای زمانه ما، سپردههای مشتریان را نگهداری میکرد، وام میپرداخت و شعباتی در سرتاسر اروپا تحت اداره یک شرکت هلدینگ مرکزی داشت. به گزارش اکونومیست (Economist)، این بانک نوآوریهایی نیز در صنعت بانکداری به وجود آورد. از جمله اینکه ارائه وام به شاهزادگان و پادشاهان بدنام را ممنوع کرده بود و به مدیران شعبات بانک سهمی از تجارتش را اختصاص داد.
این بانک ارتباط تنگاتنگی با واتیکان داشت و خود را با معنویات آن انطباق میداد. بر اساس گزارش اکونومیست، نیمی از درآمد بانک را تا سال ۱۴۳۴ پاپ تأمین میکرد. در آن زمان بانک مدیچی با مدیریت کاسیمو دیمدیچی (Cosimo de' Medici) دوران شکوفایی خود را آغاز کرد. سلطه این بانک بر حوزه امور مالی، امکان تسلط غیر رسمی خاندان مدیچی را بر جمهوری فلورانس به وجود آورده بود.
در طول این دوران بانک مدیچی یکی از قدرتمندترین مؤسسات بینالمللی بود. مارچلو سیمونتا (Marcello Simonetta) نویسنده کتاب «توطئه مونتیفلترو» در مقالهای که برای وبسایت هفتهنامه فوربز (Forbes) نوشته است، به بحث درباره کتاب «صعود و سقوط بانک مدیچی» اثر ریموند دیروور (Raymond De Roover) میپردازد. دیروور این کتاب را در سال ۱۹۶۳ منتشر کرد. وی در این کتاب ادعا میکند که بانک مدیچی منادی تمرکز بر مالکیت خصوصی بود که این امر منجر به تعریف سرمایهداری مدرن شد.
اکونومیست در گزارش خود بر قدرت فوقالعاده این بانک در ایتالیا و در دوران رنسانس تأکید میکند. بهعنوان مثال اسناد تاریخی نشان میدهند که این بانک ارتقاء یک کشیش را به مقام اسقفی به تأخیر انداخت تا پدرش - که وی نیز کاردینال واتیکان بود- مجبور به پرداخت بدهی خود و پسرش شد. این کار واقعا در آن زمان نیاز به قدرت سیاسی فوقالعادهای داشت.
اما همیشه دوران خوب و باشکوه پاینده نیستند. همه سران خاندان مدیچی به تیزهوشی و دانایی کاسیمو نبودند. بر اساس روایت تاریخی سیمونتا بعد از مرگ او، هم بانک و هم خاندان مدیچی دچار کشمکش درونی شدند. این کشمکشها هیچ نتیجهای برای هیچکدام از آنها در پی نداشت اما در نهایت توطئه خاندان پاتزی (Pazzi) که رقیب مدیچیها بود، پیامدهای ویرانگری برای کل این خاندان بر جای گذاشت.
همینطور که طی سالیان، سران خاندان مدیچی بیکفایتتر میشدند، قدرت بانک آنها نیز رو به افول میگذاشت و تأثیر کمتری در دنیای قرون رنسانس مییافت. در نتیجه اوضاع آنچنان رو به وخامت گذاشت که این بانک مجبور به برداشتهای سنگین از خزانه فلورانس شد. روایت تاریخی دیروور که آن را در مقالهای در نشریه اکونومیک هیستوری (Economic History) با عنوان «سقوط بانک مدیچی» منتشر کرده است، نشان میدهد این بانک چنان در منجلاب ورشکستگی دست و پا میزد که در این شرایط حتی یک مؤسسه خیریه را که در زمینه تهیه جهیزیه برای دختران نیازمند فعالیت میکرد، فریب داد.
نهایتا بانک مدیچی در سال ۱۴۹۴ ورشکسته شد. این ورشکستگی پیامد مدیران نالایق، ذخایر نقدی اندک و شکننده و تهاجم فرانسه به ایتالیا بود.
شرکت ویرجینیا (۱۶۲۴-۱۶۰۶)
در قرن شانزدهم، انگلستان در رقابت با سایر قدرتهای استعماری اروپا برای کسب مستعمرات جدید، شروع به کشف نقاط جدید دنیا کرد. این کشور در زمان سلطنت ملکه الیزابت اول (Queen Elizabeth I) با پرورش دادن فعالیتهای بزرگ بازرگانی مانند شرکت هند شرقی به یک قدرت بزرگ تجاری تبدیل شده بود.
در سال ۱۶۰۶ میلادی، شاه جیمز (King James) اول فرمانی را صادر کرد که بهموجب آن شرکت تجاری دیگری با سرمایهگذاری مشترک با نام ویرجینیا تأسیس شد.
بیزینس اینسایدر با نویسنده کتاب «یک سرزمین آنچنان که خدا آفریده بود» و رئیس مؤسسه جیمزاستون ریدیسکاوری (Jamestown Rediscovery) دکتر جیمز هورن (James Hornn) در رابطه با صعود و سقوط شرکت ویرجینیا گفتگو کرده است. این شرکت در پشت پرده استعمار جیمزاستون - اولین مستعمره دائمی انگلستان در آمریکای شمالی - بود.
شرکت ویرجینیا سرمایهگذاران بزرگی را به خود جذب کرد. از جمله این سرمایهگذاران میتوان به روبرت سسیل (Robert Cecil) وزیر بلندپایه شاه جیمز و دارنده عنوان کنت سالیسبری (Earl of Salisbury) اشاره کرد.
دکتر هورن معتقد است که این شرکت تا حد زیادی با دو هدف عمده هدایت میشد: «یافتن منابع طبیعی و فلزات گرانبها». محصولاتی مانند ساسافراس (گیاهی که در تولید نوعی ادویه استفاده میشود)، ابریشم، شراب و میوههای خانواده مرکبات میتوانست موفقیت مالی بزرگی برای انگلستان در بر داشته باشد و وابستگی اقتصادی آن را به دیگر کشورهای اروپایی کاهش دهد. در همین حال انگلستان همچون اسپانیا قصد داشت منابع فلزات گرانبهای خود را تضمین کند. زیرا اسپانیا منابع مشابه مورد نیاز خود را از مکزیک و پرو تأمین کرده بود.
شرکت ویرجینیا به دو شاخه تقسیم شد. مرکز یکی از این شاخهها در پلیموت و دیگری در لندن استقرار یافت. شعبه پلیموت مستعمرهای را در جایی که امروزه ایالت مین (Maine) ایالات متحده شناخته میشود، تأسیس کرد. این ایالت در شمالشرقیترین نقطه کشور آمریکا قرار دارد. در این حال شعبه لندن این شرکت در سال ۱۶۰۶ میلادی به ویرجینیا اردوکشی کرد. اما گروه اعزامی این شرکت در حالی انگلستان را ترک کرد که شروعی سخت و طاقتفرسا در پیش رو داشت. در حدود یک دهه اول، مشخصه زندگی در جیمزاستون، بیماری، قحطی و جنگ با مردم بومی آن بود. مردم بومی ویرجینیا دستهای از سرخپوستان بودند که آنان را اقوام پوهاتن مینامیدند. با این حال هورن معتقد است که نباید به شعبه لندن شرکت ویرجینیا، اتهام سازماندهی ضعیف و پریشانی در امور مدیریتی بزنیم. پیش از جیمزاستون، تمام مستعمرات انگلستان در دنیای تازه کشفشده آمریکا، در نهایت از دست رفته بود. بهعنوان مثال مشهورترین مستعمره ازدسترفته انگلستان تا قبل از این، مستعمره رونوک (Roanoke) است.
دکتر هورن به بیزینس اینسایدر میگوید: «مردمی که برای این شرکت کار میکردند میدانستند که مشغول انجام چه کاری هستند.» اما «آنها چیزی را که به دنبال پیدا کردن آن بودند نمییافتند. طلا، نقره یا چیزهایی از این قبیل. این امر نباید ما را متعجب کند. حتی اگر فرض کنیم که چنین معادنی کاملا ممکن بود وجود داشته باشد، باز هم نباید تعجب کنیم.»
همه چیز زمانی بهبود یافت که توتون و تنباکو به محصول اصلی پولساز برای شرکت ویرجینیا تبدیل شد. هورن بیان میکند: «توتون و تنباکو واقعا بازی تجارت را برای شرکت ویرجینیا تغییر میدهد».
با این حال توسعه شدید تولید توتون و محصولات دخانی با مشاجره میان نماینده پارلمان انگلیس ادوین سندیس (Edwin Sandys) و کنت وارویک (Earl of Warwick) روبرت ریچ (Robert Rich) ـ در مورد جهتگیری و هدایت فرآیند تجاری این مستعمره ـ منجر به ایجاد شکافهایی در شرکت ویرجینیا شد.
کنت روبرت ریچ هدایت شاخهای از شرکت را به عهده داشت که بیشتر به دنبال بازگشت سرمایه مثبت برای آن بود، در حالی که سندیس در این شرایط چندان تفکر اقتصادی خود را به طلا و نقره گره نزده بود. او در پی اقتصادی مختلط بود که افراد را به تلاش و پشتکار، موفقیت، شکوفایی مالی و مشارکت جستن در رفاه عمومی در ویرجینیا و انگلستان تشویق میکرد.
البته اولین منتقد تجارت توتون و تنباکو شاه جیمز بود. موفقیت مستعمره در تجارت این محصول، نظر منفی پادشاه انگلستان را به خود جلب کرد. روابط این شرکت با دربار زمانی بیشتر دچار گسستگی شد که شاه جیمز درصدد تشکیل معاهدهای در زمینه مهاجرت به سرزمینهای جدید با اسپانیا برآمد. اسپانیا بهشدت از حضور انگلستان در دنیای جدید آنسوی اقیانوس اطلس متنفر بود.
تلفات سنگین این شرکت طی شورش پوهاتنها در سال ۱۶۲۲ میلادی، تقدیر شوم شرکت ویرجینیا را تکمیل کرد و آن را به ورطه سقوط برد. ظرف دو سال، سلطنت شرکت ویرجینیا را منحل و این مستعمره را بهعنوان یک مستعمره سلطنتی تصاحب کرد.
دکتر هورن میگوید: «نهایتا آنچه موجب سقوط شرکت ویرجینیا شد، مسائل سیاسی بود».
شیدایی گل لاله (۱۶۳۷-۱۶۳۶)
در نظر بگیرید که چه اتفاقی میافتاد اگر تنها یک پیاز گل لاله به اندازه ده برابر حقوق سالیانه شما ارزش داشت. در سال ۱۶۳۷ میلادی این وضعیت در هلند جریان داشت. این کشور با شرایطی دست به گریبان بود که شیدایی گل لاله (tulip mania) نامیده شد. این رویداد اقتصادی موضوع فیلم تاریخی «تب لاله» (Tulip Fever) است که در فوریه ۲۰۱۷ به نمایش در خواهد آمد.
اطلاعات اقتصادی قابل اعتماد از این دوران قدری محدود است و مورخان هنوز بر سر اینکه آیا این پدیده، یک حباب اقتصادی اولیه محسوب میشود یا خیر مشغول مباحثه هستند.
بیزینس اینسایدر در این زمینه با مایک دش (Mike Dash) نویسنده کتاب «حباب اقتصادی گل لاله» (Tulipomania) درباره کتابش به گفتگو پرداخته است. در این کتاب شواهد تاریخی دیوانگی گل لاله مستندسازی شدهاند. در قرن هفدهم میلادی جمهوری هلند (Dutch Republic) پس از استقلال از اسپانیا و تأسیس شرکتهای تجاری موفق مانند شرکت هند شرقی هلند (Dutch East India Company) در حال شکوفایی بود. در طی این دوران، در هم تنیده شدن موفقیت تجاری و گسترش عقاید کالوینی (Calvinist faith) که جنبشی در جهت اصلاحات مذهبی بود، آغاز شد.
دش معتقد است: «در هلند تقریبا تنها کاری که مجاز بودید برای فخرفروشی با ثروت خود انجام دهید، کاری بود که آفرینش خداوند در آن لحاظ شده باشد». او میگوید: «مردم هلند معتقد بودند گلهای زیبا هدیههایی از جانب خداوند هستند. اینکه در حیاط خانه بزرگ خود باغی از گلهای زیبا داشته باشید کاملا قابل قبول بود. زیرا شما مثلا از راه تجارت ادویه ثروتمند شدهاید و اکنون قادر هستید که چنین خانه باشکوهی داشته باشید».
تغییر ناگهانی دیگری که در فرهنگ این کشور به وقوع پیوست قمار و شرطبندیهای گسترده بود.
در این رابطه دش میگوید: «اساسا هلندیها بزرگترین قماربازان اروپا بودند». در این زمان افرادی را پیدا میکردید که کارهای کاملا دیوانهوار و خطرناکی انجام میدادند. مثلا بر سر ظاهر دقیق یک ستون در رم شرط میبستند و سپس به رم میرفتند تا دریابند چه کسی درست میگفته است. دش بیان میکند: «دراماتیکترین نمونهای که از این مسئله یافتم مربوط به سربازان هلندی است که عملا جنگیدن را در اثنای یک نبرد متوقف کرده بودند تا بر سر اینکه چه کسی در این جنگ پیروز میشود شرطبندی کنند. جنگی که خود واقعا در آن در حال مبارزه بودند».
این علاقه ملی به شرطبندی و باغبانی صحنه جامعه هلند را برای وقوع پدیدهای اجتماعی به نام «تب گل لاله» آماده ساخت. گل لاله در حدود سال ۱۵۵۰ میلادی به اروپا معرفی شده بود. بعضی از لالهها با ویروس موزائیک (mosaic virus) آلوده شدند که منجر به ایجاد لکههایی با رنگهای زنده همانند جای سوختگی روی گلبرگهای آنها میشد.
دش میگوید: «لالههایی که امروزه ما میبینیم در واقع تنها نمونههایی رنگ و رو رفته از انواع گلهایی هستند که در زمان شیدایی گل لاله در گوشه و کنار یافت میشد».
شیدایی گل لاله را نمیتوان بهعنوان یک تجارت یا کسبوکار در نظر گرفت ـ پیاز این گلها در بازار سهام مبادله نمیشد ـ اما میتوان تا حدودی آن را یک پدیده اقتصادی دانست. علاقه به لاله از ثروتمندترین تاجران آغاز شد و رفتهرفته در میان عموم مردم هلند نفوذ کرد. در این حال صنعتگران مشاغل خود را رها کردند و به فروش پیاز گل مشغول شدند.
بر اساس اظهارات دش، همه افراد بهشدت طالب این بودند که زیباترین گل لاله را به دست آورند. برای این منظور، این گیاهان را میدزدیدند و پیاز آن را با شراب سرخ سیراب میکردند تا گلبرگهای لاله را رنگآمیزی کنند. از آنجایی که رشد لاله زمان زیادی میبرد و کشت آن دشوار است، معمولا گلبرگ لالهها پر از لکه بود.
شیدایی گل لاله برای مدتزمانی افزایش یافت اما همه چیز درنهایت در ماه مارس سال ۱۶۳۷ به سر رسید. دش میگوید: «اگر بخواهیم منصفانه در مورد مردم هلند قضاوت کنیم، آنها تصور درستی از اینکه چگونه حبابهای اقتصادی بالاخره میترکند، نداشتند.» تا جایی که آنان میدانستند، گل لاله کالایی بود که قیمت آن بهطور پیوسته در طول سالهای متمادی فقط افزایش خواهد یافت و حداقل اگر فردی سر از اقتصاد درنمیآورد، دلیل واضحی برای اینکه چرا این کالا چنین روندی را طی نخواهد کرد برای او وجود نداشت.
قیمت لاله زمانی که خریداران در مزایده پیاز این گلها شرکت نکردند شروع به سقوط کرد. با فروکش کردن اضطرابی که در پی این اتفاق به وجود آمد، بازار دیوانهوار گل لاله نیز پایان یافت.
با وجود نظر چارلز مککی (Charles Mackay) که آن را در کتاب خود با عنوان «توهمات فوقالعاده محبوب و دیوانگی اجتماع» بیان میکند، دش معتقد است که در مورد این اتفاق بیش از حد اغراق شده است.
در نهایت دادگاهها شنیدن شکایات مربوط به دعاوی بر سر گل لاله را متوقف کردند، تولیدکنندگان این گل مقدار زیادی سرمایه از دست دادند و بیشتر افراد به کار گذشته خود بازگشتند. یکی از کسانی که مجبور شد دیوانگی گل لاله را رها و حرفه پیشین خود را پیگیری کند، نقاش چشمانداز توانا و معروف هلندی، جان ون گاین (Jan van Gayen) بود. دش اتفاقی را که در این زمینه برای ون گاین روی میدهد، بهعنوان نقطهای مثبت در ماجرای شیدایی گل لاله میداند. بسیاری از نقاشیهای او در صورتی که در کار گل لاله به موفقیت میرسید، هرگز خلق نمیشدند.
شرکت اسکاتلند (۱۷۰۷-۱۶۹۵)

در سال ۲۰۱۴ مردم اسکاتلند به همهپرسی استقلال از بریتانیا، رأی منفی دادند. اگرچه در پی همهپرسی برگزیت امسال در بریتانیا، زمزمههایی از همهپرسی مجدد درباره استقلال اسکاتلند به گوش میرسد. اما دقیقا چگونه اسکاتلند و انگلستان در وهله اول به یکدیگر پیوند خورند؟ اتحاد این دو واحد سیاسی به طلیعه قرن هجدهم میلادی (سال ۱۷۰۷ میلادی) بازمیگردد. بر مینای توافقاتی که منجر به تشکیل بریتانیای کبیر شد، شرکت تجاری اسکاتلند در یک قمار مخاطرهآمیز که با نام طرح دارین (Darién scheme) شناخته میشد، تقریبا یکچهارم سرمایه در گردشِ پادشاهی اسکاتلند را دریافت کرد.
چگونه اسکاتلند ۲۰ درصد پول خود را در یک سقوط سریع از دست داد؟ دهه ۱۶۹۰ میلادی دوران سختی برای این کشور بود. این کشور در این سالها دچار قحطی شده بود و ۹ سال جنگ داخلی در اسکاتلند بهشدت جریان داشت. در نتیجه اقتصاد آن در پی این حوادث ورشکسته شد.
به شرکت اسکاتلند بپردازیم. این شرکت تحت اداره بازرگان و بانکدار اسکاتلندی ویلیام پترسون (William Paterson) فعالیت میکرد و از تعداد زیادی زمیندار کوچک پروتستان تشکیل میشد که بهتازگی از تبعید در هلند بازگشته بودند. این افراد با کمک یکدیگر کمپین بازاریابی استادانهای به راه انداختند که از شعر و مطالبات میهنپرستانه در راستای جذب سرمایه برای مستعمره اسکاتلندی در قاره تازه کشفشده آمریکا استفاده میکرد.
داگلاس وات (Douglas Watt) نویسنده کتاب «قیمت اسکاتلند» به بیزینس اینسایدر گفته است: «من گمان میکنم که جمعآوری سرمایه برای مستعمره اسکاتلندی فراتر از انتظارات مردم محقق شد». وی میگوید: «طرح دارین غالبا بهعنوان یک فاجعه تلقی میشود اما روشی که این شرکت با آن قادر بود چنین پول عظیمی به دست آورد، واقعا اثرگذار بود».
با این حال، این پیشرفت اولیه احتمالا شرکت اسکاتلند را در ادامه راه به انتخاب گزینههای پرخطر واداشت. وات، پترسون را بهعنوان مدیری ایدهآل برای سرمایهگذاری بانکی توصیف میکند. او فردی توانا در ارتقاء فروش سهام شرکت بود اما مناسب مدیریت یک شرکت استعماری واقعی نبود.
بدون گسیل داشتن هر نوع هیئت پیشرو برای ارزیابی، شرکت اسکاتلند اقدام به اعزام گروهی شامل ۱۲۰۰ نفر به قاره آمریکا کرد. پترسون خود نیز در مأموریت سال ۱۶۹۸ افراد شرکت را همراهی کرد. هدف این مأموریت، استعمار تنگه پاناما در خلیج دارین بود که نقطهای بسیار عالی برای دسترسی به تجارت کارائیب است.
هنگامی که این گروه به نقطه مورد نظر رسیدند، به نظر میرسید همهچیز برای یک شروع مثبت مهیا است. بیشتر نامههایی که از این سرزمین به اسکاتلند ارسال میشدند، تصویری از یک بهشت روی زمین را برای مخاطب توصیف میکردند. وات میگوید: «این تصویر بهسرعت جای خود را به چشماندازی از جهنم و درد و رنج داد».
تب زرد، مالاریا و گرسنگی بهسرعت خسارات سنگینی به مهاجران وارد آورد. مستعمرات انگلیسی و اسپانیایی که در مجاورت مستعمره اسکاتلندی قرار داشتند از تجارت با این همسایه ناخواسته امتناع میکردند. مستعمره خالی از سکنه شده بود. افراد تلاش میکردند با کشتیها به خانه بازگردند یا به دیگر بنادر دریای کارائیب پناه ببرند. پترسون خود رهبری این مهاجرت شکستخورده به دنیای جدید را بر عهده داشت.
در همین حال، در اسکاتلند، این شرکت دریافت که یکی از شرکای پترسون به همراه ۱۰ درصد از سرمایههای اعضای شرکت ناپدید شده است. اما باز هم چیز بدتری در راه بود. پیش از اینکه اخبار وضعیت غمانگیز مستعمره به خانه برسد، شرکت اسکاتلند افرادی را بهمنظور تأمین مجدد تدارکات اعزام داشت. در همین حال هیئت دیگری نیز بهسوی قاره آمریکا حرکت کرد. هر دو گروه به پاناما رسیدند تا مستعمره خالی از سکنه را بیابند. اما این تلاش نیز شکست خورد و به فاجعه انجامید. اسپانیاییها به قلعه اسکاتلندیها در دارین حمله و آنها را مجبور به بازگشت به خانه کردند.
وات بیان میکند: «تنها چند سال بعد از تشکیل مستعمره، شرکت اسکاتلند هیچ پولی در بساط خود نداشت». همین که کشور از تلفات سنگین جانی و مالی این شرکت آگاه شد، سراسر کشور را پریشانی فراگرفت و مردم شروع به انتقاد و سرزنش شرکت اسکاتلند کردند. شورشها در کشور جریان یافتند. عده زیادی همسایه جنوبی را مسئول این فاجعه دانستند و آن را نکوهش میکردند؛ زیرا مستعمرات انگلیسی در دریای کارائیب بنا به دستور سلطنت این کشور، از کمک به مهاجران دارین امتناع کرده بودند.
موضوع طرح دارین اغلب بهعنوان عامل اصلی در تصمیم اسکاتلند برای اتحاد با انگلستان در سال ۱۷۰۷ مورد اشاره قرار میگیرد. بسیاری از نخبگان اسکاتلند در شرکت استعماری آن بهصورت شخصی سرمایهگذاری کرده بودند و بهعنوان بخشی از معاهده فرایند اتحاد، انگلستان مبلغ زیادی پول برای این شرکت تضمین کرده بود.
وات معتقد است: «این کار را میتوان بهعنوان یک شیرینی بزرگ در نظر گرفت. به عبارت بهتر باید گفت این رشوهای بود که برای به دست آوردن آن معاهده منفور از طریق پارلمان اسکاتلند و اطمینان از اتحاد میان دو کشور پرداخت شد.» بنابراین طرح فاجعهبار دارین آنچنان ضربهای به اقتصاد اسکاتلند وارد آورد که آن را مجبور به اتحاد با انگلستان و تشکیل بریتانیای کبیر کرد.
شرکت دریای جنوب (۱۸۵۳-۱۷۱۱)
در ابتدای قرن هجدهم میلادی، انگلستان در بدهیهای ناشی از جنگهای جانشینی اسپانیا و جنگ بزرگ شمالی فرورفت. به این ترتیب شرکت دریای جنوب بهعنوان وسیلهای برای مدیریت بدهی ملی و بازپرداخت مطالبات پیمانکارانی که ناوگان انگلستان را پشتیبانی کرده بودند، در سال ۱۷۱۱ میلادی تشکیل شد.
دکتر هلن پل (Helen Paul) مؤلف کتاب «حباب دریای جنوب» به بیزینس اینسایدر گفته است: «زمانی که سهامی خریداری میکنید، در کسبوکاری با ریسک اندک سرمایهگذاری کردهاید که دولت هم آن را تضمین میکند. علاوه بر این پتانسیل دریافت سود بیشتر از طریق معامله آن نیز وجود دارد».
این دلیلی بود که این مدل تجاری شامل انحصار در تجارت با آمریکای جنوبی میشد. شرکت دریای جنوب با وجود این واقعیت که انگلستان و اسپانیا تا سال ۱۷۱۳ میلادی در حال جنگ بودند، درصدد افزایش سود از طریق تجارت بَرده و کالا با مستعمرات اسپانیایی در آمریکا بود؛ اما ثابت شد که این امر، هدفی غیر ممکن است.
زمانی که جنگ با اسپانیا در سال ۱۷۱۹ میلادی دوباره آغاز شد، داراییهای شرکت آمریکای جنوبی از دست رفت و شرکت بیشتر بر بهبود وضعیت بدهی ملی متمرکز شد.
همچنان که ارزش سهام شرکت دریای جنوب افزایش مییافت، سرمایهگذاران سادهدل شروع به اشباع بازار کردند. پل معتقد است: «گاهی این ایده خوبی است که افراد بیشتری را به بازار سهام بیاورید، اما این افرادی که شما وارد این بازار کردهاید، کسانی هستند که هیچ پیشزمینهای از بازار سهام ندارند». همچنین او میگوید: «هرچه بعضی افراد پول بیشتری به دست آورند، این امر سرمایهگذاران ناپخته بیشتری را وارد بازار سهام میکند که باعث افزایش قیمت سهام و همچنین افزایش شور و اشتیاق از سمت مشتریان برای خرید آن میشود».
پل توضیح میدهد که این افراد در یکی از اماکن خاص لندن که مخصوص تبادل سهام بود، برای معاوضه یا فروش سهام خود جمع میشدند. این محل در کوچهای تنگ میان قهوهخانهها و سازندگان کلاهگیس قرار داشت. بانوانی که در این بازار سهام مشارکت میجستند، اغلب کارگزاران خود را در همان حوالی ملاقات میکردند.
همه چیز در سال ۱۷۲۰ به نقطه جوش خود رسید. در این سال حباب شرکت دریای جنوب ترکید. پل بیان میکند که افسانههای زیادی پیرامون این اتفاق را احاطه کرده است. از جمله این افسانهها، داستانهایی است که درباره حرکت اقتصاد انگلستان به سمت هرج و مرج خبر میدهند و یا داستانهایی در رابطه با اینکه دانشمند مشهور آیزاک نیوتن (Isaac Newtown) پول زیادی در این جریان از دست میدهد.
پل تشریح میکند: «در این شرایط عدهای از مردم از اینکه پول زیادی از دست داده بودند، شکایت داشتند.» اما «ما در مورد سرمایهگذاران معمولی اطلاعاتی در دست نداریم. ما تنها درباره نمونههای بارز این ماجرا مطالبی میدانیم». ترکیدن این حباب همچنین فورانی از تعصبات بر ضد خارجیها، یهودیان، زنان و سرمایهداران در پی داشت.
سرمایهداران در این زمان محبوب نبودند. پل میگوید: «آنها هرگز محبوب نبودند. هیچ درکی از اینکه سرمایهداران چه کار میکنند وجود نداشت و تعصبات مذهبی بر ضد سرمایهداری بود. اقتصادی که پس از فروکش حباب بازار سهام به وجود آمده بود بهعنوان اقتصاد صحیح تلقی میشد. سرمایهگذاری اشتباه بود.»
اتهامات شیادی و کلاهبرداری گریبانگیر پارلمان شد. متعاقب آن رئیس خزانه، جان ایزلابی (John Aislabie) به زندان برج لندن افکنده شد. پل میگوید که این کار تنها حرکتی نمایشی بود. ایزلابی از این جریان جان سالم به دربرد و از زندان آزاد شد. او به املاک خود در استادلی رویال (Studley Royal) یورکشایر که هماکنون به باغهای آبی معروف است، فرستاده شد.
پل معتقد است: «شما به لحاظ سیاسی حرفهای چرند زیاد میشنوید». «یک اعتراض بزرگ وجود دارد. بانک مرکزی انگلستان باید در راستای ایجاد ثبات در این وضعیت مداخله میکرد. اما بازیهای سیاسی زیادی نیز وجود داشت. در واقع بیشتر مردم نمیدانستند در حقیقت چه اتفاقی افتاده است. این امر کمی مشابه چیزی است که امروزه جریان دارد».
شواهد زیادی که حاکی از ایجاد بحران اقتصادی گسترده در اثر این حباب اقتصادی باشد، وجود ندارد. «زیرا بازار سهام آنچنان در ساختار اقتصادی گستردهتر انگلستان تعبیه نشده بود که چنین اثری را به وجود آورد. اتفاقی که در آن زمان رخ داد، یک سقوط ویرانگر اقتصادی شبیه آن چیزی که ما اخیرا آن را تجربه کردهایم نبود. اما بالاخره ترکیدن حبابهای اقتصادی برخی از مردم را به وحشت میاندازد».
به هر حال، شرکت دریای جنوب از این حباب اقتصادی نجات یافت و بیش از یکصد سال به کار خود ادامه داد. در نهایت این شرکت به تجارت صید نهنگ روی آورد.
اگرچه شرکت دریای جنوب منجر به یک شکست مفتضحانه سیاسی شد؛ اما پل استدلال میکند که حافظه تاریخی ما از این شکست اقتصادی، درباره تأثیرات پایدار آن اغراق میکند.
«مردم از اینکه پول خود را در بازار سهام از دست دادهاند، خشمگین بودند اما از برخی جهات، این امر ماهیت بازی در بازار سهام است». پل میگوید: «زمانی که شما پول خود را در بازار سهام سرمایهگذاری میکنید باید بپذیرید که ممکن است امور مطابق میل شما پیش نرود».
شرکت غرب (۱۷۳۱-۱۷۱۷)
برخلاف برخی از شرکتهایی که ما در این مقاله به آنها پرداختیم، ظهور و سقوط این شرکت بیشتر حول یک ماجرای جذاب شکل گرفته است. جان لا (John Law)، اقتصاددان، بانکدار و وزیر اقتصاد فرانسه است که سهوا اقتصاد این کشور را دستخوش ویرانی میکند.
بیزینس اینسایدر در این رابطه با اقتصاددان ارشد و مشاور پژوهشی بانک فدرال رزرو (Federal Reserve Bank) مستقر در شیکاگو، فرانسوا ولده (François Velde) گفتگو کرده است. فرانسوا ولده در مورد لا و تئوریهای اقتصادی او مقالاتی ارائه داده است.
جان لا در سال ۱۶۷۱ در خاندان ادینبورگ متولد شد. این خاندان اسکاتلندی، بانکدار بودند. سالهای اول زندگی لا مانند داستانهایی است که قهرمانی خشن اما جذاب دارند. او در سن ۲۳ سالگی فردی را با یک سلاح سرد کشت و پس از آن زندانی و محکوم به اعدام شد. بعد از مدتی از زندان آزاد و دوباره به درخواست خانواده مقتول دستگیر شد و در نهایت از زندان فرار کرد. اطلاعات چندانی از زندگی او طی مدت ۲۰ سال پس از فرارش وجود ندارد اما به نظر میرسد، لا در سراسر اروپا در حال جابهجا شدن بوده است.
با این حال فراری اسکاتلندی داستان ما در این دوران بیهدف مشغول گشت زدن در این قاره نبود. او تلاش میکرد امتیازی را به دست آورد و بانک خصوصی خود را تأسیس کند. در نهایت لا، مقارن با پایان جنگ پرهزینه جانشینی اسپانیا، موفق شد در پاریس به مقصود خود دست یابد. دوک اورلئان، نایبالسلطنه لوئی پانزدهم ـ پادشاه فرانسه ـ باید در مواجهه با بدهی ملی ویرانگر و رکود اقتصادی اقدامی جدی را ترتیب میداد.
لا به دوک اورلئان برنامهای ارائه داد. او فقط مجوزی ساده برای تأسیس یک بانک نمیخواست. بلکه به دنبال راه جدیدی برای راهاندازی اقتصاد بود. ولده در این باره میگوید: «او پیشنهاد خود را با استدلالهای تئوریک تقویت کرد». لا یک اقتصاددان بود؛ اگرچه در آن زمان چندان اقتصاددان متبحری محسوب نمیشد.
لا در کتابی که در سال ۱۷۰۵ با عنوان «بررسی پول و تجارت» نوشت، تئوریهای نوآورانهای ارائه کرد. از جمله این تئوریها میتوان به این ایده اشاره کرد که سیستم پولی مبتنی بر اسکناسهای صادره از بانک بهتر از سیستم پولی مبتنی بر سکههای طلا و نقره است. به گفته ولده، امروزه بعضی اقتصاددانها، جان لا را یک اقتصاددان پروتوکینزی تلقی میکنند.
به اعتقاد والده، واکنشها به نظرات لا دو طیف مخالف هم را ایجاد کرده بود. «بعضی افراد از او بهشدت متنفر بودند و فکر میکردند تئوریهای لا، شدیدا انتزاعی و خطرناک است. در مقابل این گروه افرادی مفتون جان لا شده بودند.» از بخت خوب لا، دوک اورلئان از دسته دوم بود.
در ماه می ۱۷۱۶ جان لا، بانک جنرال پرایوی (Générale Privée) را که اسکناسهای کاغذی انتشار میداد، بنیان نهاد. این بانک به صاحبان کسبوکارها وام میداد و از طریق ارائه سهام در امور اقتصادی سرمایهگذاری میکرد. در ادامه، او شرکت میسیسیپی (Mississippi Company) را خریداری کرد و نام آن را به شرکت غرب (Company of the West) تغییر داد. او این شرکت را بهعنوان یک شرکت بازرگانی سهامی در نظر گرفته بود که باید بر توسعه مستعمره فرانسوی لوئیزیانا (Louisiana) تمرکز کند. شرکت غرب، انحصار تجارت توتون و تنباکو و تجارت با آمریکای شمالی و هند غربی را به دست آورد.
همچنان که شرکت غرب امتیازهای تجاری بیشتری کسب میکرد، ارزش سهام آن افزایش مییافت. در نتیجه حباب اقتصادی نیز شکل میگرفت. در همین حال، بانک جنرال پرایوی، ملی و با شرکت غرب در تابستان سال ۱۷۱۹ میلادی ادغام شد. جان لا نیز در سال بعد بهعنوان وزیر اقتصاد و دارایی فرانسه منصوب شد.
این زمانی بود که مشکلات این بانکدار شروع شدند. لا شروع به فروش سهام شرکت خود به مردم بهصورت اوراق بهادار عمومی صادره از سوی دولت کرد.
ولده میگوید: «او قیمت سهام را در سطحی بالا و غیرواقعی تثبیت کرد». این کار اشتباه بزرگ او بود. به خاطر این کار مردم بهصورت انبوه شروع به فروش سهام خود و تبدیل آن به اسکناس کردند. این حجم از پول موجب ایجاد تورم شدید شد. او اساسا کنترل خود بر این حجم پول را از دست داد.
مبادلات خارجی درهمریخته و مضمحل شده بود و تورم نیز شروع شده و به نظر میرسید ادامه خواهد داشت. لا شروع به آوردن فشار به اشخاص برای معاوضه همه سکههای طلا و نقره خود به اسکناس کرد. این کار برای سرپا نگهداشتن تقاضای پول رایج کشور کافی نبود؛ بنابراین او ارزش اسکناس را کاهش داد. این کار هرگونه اعتماد به ارز رایج را از بین برد.
از اینجا بود که همه امور از هم پاشید. بنا به اظهارات ولده، لا پس از چند روز از این ماجرا به زندان افکنده شد. سپس نایبالسلطنه دریافت که تنها کسی که میتواند آنها را از این اوضاع آشفته رهایی بخشد خود جان لا است. برای همین او را از زندان بیرون آورد و به او گفت: «به هر نحوی که شده، سیستم را نجات بده».
لا با استفاده از ابزارهایی چون انتشار مجدد اوراق بدهی دولتی، خرید اوراق بهادار و فروش سهام بیشتری از شرکت غرب، تلاش کرد شرایط را به حالت ثبات بازگرداند. اما در نهایت، شرکت غرب ورشکست شد و قیمت سهام آن بهشدت سقوط کرد. در نتیجه او در دسامبر ۱۷۲۰ میلادی مجبور به فرار از فرانسه شد.
دادههای زیادی برای بررسی تأثیر فوری این بحران اقتصادی که به نام حباب میسیسیپی شناخته میشود، وجود ندارد. اگرچه ممکن است که توسعه مالی مورد نظر جان لا، اقتصاد فرانسه را دچار مشکل کرده باشد اما بسیاری عوامل دیگر نیز در این موضوع دخیل بودند.
در این سالها فرانسه مجبور بود دوباره ساختار بدهی خود را بازسازی کند. بر خلاف همه احتمالات، شرکت غرب تا پایان جنگ هفتساله از فروپاشی در امان ماند. باید این واقعیت را تصدیق کنیم که حباب میسیسیپی از سایر حبابهای تاریخی متمایز است.
«بازاری که در فرانسه شکل گرفت فقط مکانی نبود که در آن افراد بهصورت اتفاقی بر سر قیمت سهام مورد معامله به مزایده بپردازند». بلکه به گفته ولده: «این بازار در واقع ابزاری برای اجرای عملیات بزرگی بود که شامل بازسازی بدهیهای ملی با استفاده از قدرت و تواناییهای دولت میشد. جان لا در سال ۱۷۲۰ وزیر اقتصاد فرانسه شد. در نقطه رأس هرم این عملیات، وی فردی بسیار قدرتمند بود؛ زیرا هم ریاست شرکت غرب را به عهده داشت و هم وزیر اقتصاد و دارایی فرانسه بود»
محققان دانشگاه ام ای تی اعلام کردند، نشانههایی یافتهاند که نشان میدهد سطح آب دریاها به مرور زمان حتی با عدم انتشار گازهای گلخانهای افزایش مییابد.
به نقل از یو.هرالد، محققان دانشگاه مطرح آمریکایی اعلام کردند حتی پس از آنکه بشر موفق شود که از انتشار گازهای گلخانهای در جو زمین جلوگیری کند باز هم سطح آب دریاها بالاتر خواهد رفت.
محققان اعلام کردهاند که گازهای گلخانهای نظیر متان، دیاکسید کربن، کلروفلوئوروکربن و هیدروفلوئوروکربن چند سال در محیط جو زمین باقی میمانند و باعث بالا آمدن سطح آب دریاها میشوند و این روند در طول قرون آینده حتی با پاکسازی کامل جو از این آلایندهها ادامه خواهد یافت.
سوزان سالومون استاد شیمی زیست محیطی و محقق تغییرات آبوهوا گفت: پیش از این هم اخباری درباره زیر آب رفتن بسیاری از کشورهایی که در مناطق پست واقع شدهاند منتشر شده است و این گونه تصور میشد که با کاهش گازهای گلخانهای این خطر دیگر آنها را تهدید نکند، اما یافتههای جدید نشان میدهد حتی با نبود این گازها در جو نیز اثر آنها تا هزار سال باقی میماند و سطح آبهای زمین بالا میآید.
محققان این برنامه یک مدل آبوهوایی ایجاد کردند تا بتوانند نتایج را مدلسازی کنند. آنها در این بخش فرض کردند تا سال 2050 روند انتشار گازهای گلخانهای حفظ شود و بعد از آن رو به کاهش بگذارد. نتیجه این شبیهسازی این بود که گاز متان تا حدود 10 سال در جو مدل شبیهسازیشده باقی ماند و دیاکسید کربن نیز تا 200 سال در جو مدل باقی ماند. نکته دیگری که محققان به آن دست یافتند این بود که 100 سال پس از زمان قطع انتشار گازها 75 درصد انبساط حرارتی تولید شده توسط متان هنوز در دریاها موجود است و 40 درصد از گازها به مدت 500 سال در جو باقی خواهد ماند.
محققان دانشگاه ییل موفق به جداسازی بخشی از مغز شدند که مختص غریزه شکار و درنگی بود.
به نقل از یونیورسیتی هرالد، در این پژوهش جدید، دو مجموعه از سلولهای عصبی در آمیگدال(بخشی از مغز که کنترل احساسات و انگیزه را بر عهده دارد) یافت شده که سبب درندگی حیوانات شده و آنها را به استفاده از فک و عضلات گردن برای گاز گرفتن و کشتن وا میدارد.
دانشمندان از روش اپتوژنتیک برای فعال سازی مجموعه خاصی از سلولهای عصبی استفاده کردند. اپتوژنتیک از تحریک نوری برای فعال سازی نورونهای خاص استفاده میکند.
هنگامی که لیزر خاموش بود، موشها رفتار طبیعی از خود نشان میدادند اما زمانی که لیزر فعال میشد موشها برانگیخته شده و هرچه در سر راهشان بود را گاز میگرفتند.
محققانی که رهبری این پژوهش را بر عهده داشتند اظهار کردند که موشها دقیقا بعد از تابانده شدن لیزر شروع به پریدن بر روی جسم پیش روی خود میکردند.
این طور به نظر میرسید که این حیوان قصد گرفتن و از بین بردن آن جسم را دارد.
نکته جالب توجه این است که این موشها به هم جنس خود که در قفس حضور داشت حمله ور نمیشدند و علاوه بر این گرسنگی نیز بر درنده خویی این حیوان تاثیر بسزایی داشته و موشهای گرسنه تهاجمی تر از سایر موشها شدند.
هدف محققان این پژوهش تبدیل این حیوانات کوچک به یک هیولای درنده نیست بلکه آنها سعی دارند تا از این طریق به درک عملکرد شبکههای مغز بپردازند.
.: Weblog Themes By Pichak :.