مایکروسافت از چندماه پیش مشغول توسعهی نسخهی جدیدی از مرورگر اج است که اینبار از موتور محبوب کرومیوم بهره میبرد.
حال طبق اطلاعات جدیدی که بهدست آمده، انتظار میرود نسخهی کلاسیک این مرورگر در بهروزرسانی نیمه نخست سال ۲۰۲۰ میلادی که برای ویندوز ۱۰ منتشر خواهد شد، برای همیشه با نسخهی جدید مایکروسافت اج جایگزین شود.
در بیلد ۱۸۹۳۶ که بهتازگی منتشر شده، برخی از کاربران شواهدی را یافتهاند که از حذف مایکروسافت اج کلاسیک خبر میدهند. البته همچنان این مرورگر در بیلد یادشده کار میکند و کاربران میتوانند از آن برای وبگردی استفاده کنند؛ بنابراین تغییراتی که مایکروسافت فعلاً اعمال کرده، تنها بستر را برای تحولات آتی آماده کرده است.
اگر به تصویر بالا نگاه کنید، هیچ نشانهای که خبر از جایگزینی نسخهی کلاسیک مایکروسافت اج با نسخهی جدید بدهد، یافت نمیشود؛ بااینحال، ناگفته عیان است که تلاشهای اخیر مایکروسافت برای توسعهی مروگر اج قطعاً در بهروزرسانیهای آتی ویندوز ۱۰ رنگوبوی رسمی بهخود خواهد گرفت.
در کنفرانس توسعهدهندگان امسال مایکروسافت، مرورگر اج یکی از بحثهای محوری بود و ردموندیها از برنامههای آتی خود برای این مرورگر رونمایی کردند؛ ازجمله اینکه افزونبر کاربران ویندوز، کاربران سیستمعامل MacOS نیز میتوانند از انتشار مایکروسافت اج برای سیستمعامل محبوبشان بهرهمند شوند.
هنوز اهالی ردموند بهصورت رسمی دربارهی زمان انتشار نهایی مایکروسافت اج مبتنیبر کرومیوم صحبتی نکردهاند؛ اما باتوجهبه اینکه بهروزرسانی آتی ویندوز ۱۰ در سال جاری ویژگیهای جدیدی را بههمراه نخواهد داشت و صرفاً پایداری بیشتر را هدف قرار داده، تصور وجود این مرورگر در بیلدهای سال ۲۰۲۰ چندان دور از ذهن نیست.
مرسدس بنز نسخهی الکتریکی از ون پرفروش خود یعنی مدل ویتو را رونمایی کرد. خودروی الکتریکی جدید با نام eVito Tourer وارد بازار خواهد شد. ویتو به منظور حملونقل مسافران در مسیرهای درون شهری طراحی شده است و از یک باتری ۴۱ کیلووات ساعتی استفاده میکند. این باتری میتواند شعاع حرکتی بین ۱۵۶ تا ۱۸۶ کیلومتر را برای مرسدس بنز ویتو فراهم کند. موتور برقی مرسدس ویتو توانایی تولید ۱۱۴ اسببخار قدرت و ۲۹۵ نیوتونمتر گشتاور را دارد.
بهگفتهی مرسدس بنز باتری مدل eVito Tourer در عرض ۶ ساعت بهطور کامل شارژ میشود. بسته به شرایط، مصرف برق ویتو بین ۲۰.۲ تا ۲۴.۲ کیلووات ساعت در هر ۱۰۰ کیلومتر اندازهگیری شده است. درون کابین مرسدس eVito Tourer فضای کافی برای ۸ مسافر بهعلاوهی راننده وجود دارد. مرسدس بنز این خودرو را با دو نوع فاصلهی محوری تولید میکند. نسخهی پایه دارای طول ۵۱۴۰ میلیمتر و نسخهی طویلتر دارای طول ۵۳۷۰ میلیمتر است. با توجه به قوای محرک برقی و جای گیری مجموعهی باتری در کف خودرو وزن خالص این مدل به ۳.۲ تن افزایش پیدا کرده است.
مرسدس بنز eVito Tourer بهزودی به مدلهای ون برقی دیگر مرسدس بنز یعنی مدلهای eVito و eSprinter ملحق خواهد شد. در آیندهای نزدیک مرسدس بنز یک خودروی MPV الکتریکی دیگر با نام EQV را نیز به بازار معرفی خواهد کرد. بهگفتهی استیون کاسیح، مدیر بخش حملونقل اشتراکی مرسدس بنز این خودرو بخشی از برنامهی مرسدس بنز برای تأمین سیستمهای حملونقل جامع محسوب میشود و قرار است با همکاری Berlkonig سرویسدهی کند.
ViaVan یک شرکت ارائهدهندهی خدمات حملونقل اشتراکی است که با همکاری مرسدس بنز و Via احداث شده است. این شرکت در برلین، لندن، آمستردام و میلتون کینز فعال است. تا سال ۲۰۲۵ تمامی خودروهای ViaVan الکتریکی خواهند شد.
مرسدس بنز eVito Tourer بیش از ۵۰ درصد ناوگان Berlkonig را تشکیل میدهد و این درصد در آینده افزایش نیز پیدا خواهد کرد. تا پایان سال ۲۰۲۰ تمامی ناوگان این شرکت آلمانی را خودروهای الکتریکی تشکیل خواهند داد.
زمانیکه چارلز داروین، ۱۵۸ سال پیش نظریهی تکامل از راه انتخاب طبیعی را ارائه داد، دانشمندان آن زمان، بهشدت با او مخالفت کردند. ولی شواهد زیاد از علوم دیرینهشناسی، ژنتیک، جانورشناسی، زیستشناسی مولکولی و غیره، بهتدریج فرگشت را از مرحلهی تردیدهای استدلالی فراتر برد. امروزه، نظریهی تکامل بهجز در تصور عموم مردم در همهی زمینهها بازی را برده است. در قرن بیستویکم، در پیشرفتهترین کشور از لحاظ علمی یعنی آمریکا، هنوز خلقتگرایان (آفرینشگرایان یا آفرینشباوران) میتوانند سیاستمداران، قاضیها و شهروندان عادی را قانع کنند کهتکامل فقط یک فانتزی ضعیف و ناقص است.
نظریهی طراحی هوشمند (Intelligent design) میگوید که برای توضیح ساختمان پیچیده و غنی اطلاعات بیولوژی وجود عواملی هوشمندانه لازم است که این عوامل از لحاظ تجربی قابل تشخیص هستند. نمادهای مخصوصی در زیستشناسی، توضیح استاندارد تصادفی داروینیها را رد میکنند، چون بهنظر میرسد باید طرحی وجود داشته باشد که این خود نشانه وجود طراحی هوشمند است. سه بحث اساسی در نظریهی طراحی هوشمند وجود دارد:
- پیچیدگی کاهشناپذیر
- پیچیدگی اختصاصی
- هماهنگی قوانین فیزیکی آن با ادامهی حیات در زمین
بعضی دستگاههایی که اجزای مختلفی دارند، دارای این ویژگی هستند که فقط در صورت وجود تکتک اجزایشان قادر به کار کردن هستند، بهشکلی که شما نمیتوانید یکی از اجزای آنها را جدا کنید و دستگاه همچنان قادر به کار کردن باشد. بهعنوان مثال میتوانید یک موتور خودرو را در نظر بگیرید که برای حرکت نیازمند تمامی اجزای خود است. پیچیدگیهای موجود در این دستگاهها را بهاصطلاح پیچیدگیهای کاهشناپذیر مینامند.
طرفداران نظریهی طراحی هوشمند معتقد هستند که دستگاههای دارای پیچیدگیهای کاهشناپذیر نمیتوانند از تکامل تدریجی و انتخاب طبیعی بهوجود آمده باشند چون هر تغییر جزئی در آنها به قیمت از کار افتادنشان تمام میشود. پیچیدگی اختصاصی یعنی از آنجایی که طراحیهای پیچیدهی مخصوصی در موجودات دیده میشود باید یک نوع راهنمایی اولیه موجود بوده باشد.
بحث پیچیدگی اختصاصی میگوید که غیرممکن است یک پدیدهی پیچیده از طریق مراحل اتفاقی و تصادفی ایجاد شود. بهعنوان مثال، اتاقی را درنظر بگیرید که در آن ۱۰۰ میمون و ۱۰۰ کامپیوتر وجود دارد. ممکن است میمونها درنهایت بتوانند چند لغت یا حتی یک جمله را بهکمک کامپیوترها بسازند؛ اما هرگز یک نمایشنامهی شکسپیر خلق نمیشود. بیولوژی حیات چقدر پیچیدهتر از یک نمایشنامهی شکسپیر است؟ بهگفتهی ریچارد داوکینز، این پرسشها که «نصف یک چشم به چه کار میآید؟» یا «نصف یک بال به چه کار میآید؟»، نمونههایی از برهان «پیچیدگی فرونکاستنی» هستند.
یک واحد کارکردی را هنگامی دارای پیچیدگی فرونکاستنی میدانیم که برداشتن یکی از اجزای آن واحد، موجب اختلال کلی در کارکرد آن شود. این برهان فرض میکند که چشم و بال، پیچیدگی فرونکاستنی دارند؛ اما همین که یک لحظه بیاندیشیم بیدرنگ مغالطه را درمییابیم. اگر عدسی چشم یک بیمار مبتلا به آب مروارید را با جراحی برداریم، او دیگر بدون عینک نمیتواند تصاویر را بهوضوح ببیند اما آنقدر بینایی دارد که با درخت برخورد نکند یا از صخره فرو نیفتد.
درست است که داشتن نصف بال بهخوبی داشتن یک بال کامل نیست اما از نداشتن بال بهتر است. موقع سقوط از درختی به ارتفاع معین، بال نصفه میتواند شدت ضربهی برخوردتان به زمین را کم کند و جانتان را نجات دهد و اگر ۵۱ درصد از یک بال را داشته باشید، میتوانید از درختی اندکی بلندتر بیافتید و باز زنده بمانید. هر کسری از بال را که داشته باشید، ارتفاعی هست که با داشتن آن بال، جانتان نجات مییابد؛ در حالیکه اگر بالتان اندکی کوچکتر بود، از آن ارتفاع معین جان سالم به در نمیبردید.
این آزمایش فکری دربارهی سقوط از درختهایی با ارتفاعهای معین، شیوهای از درک این مطلب است که بهلحاظ نظری، منحنی مزیت بال باید شیب ملایمی داشته باشد که از ۱ تا ۱۰۰ درصد امتداد مییابد. جنگلها پر از جانوران چترباز هستند و این جانوران در عمل مراحل مختلف این شیب صعودی بال به قلهی محال را نشان میدهند. اگر بخواهیم برای کاربرد چشم هم مثالی مشابه کاربرد بالهای ناقص هنگام افتادن از درختان با ارتفاعات مختلف بزنیم، بهراحتی میتوانیم موقعیتهایی را تصور کنیم که در آنها نصف یک چشم جان جانور را نجات میدهد، در حالیکه ۴۹ درصد آن چشم چنین نمیکند.
برخلاف چشم کرم پهن که فقط نور و سایه را تشخیص میدهد، اما تصاویر را نمیتواند ببیند، چشم ناوتیلوس شبیه دوربینی بیعدسی است که میتواند یک تصویر حقیقی بسازد؛ اما تصویر آن در مقایسه با تصویر چشم ما تیره و تار است. هیچ انسان عاقلی نمیتواند انکار کند که چشم داشتن برای این جانور بیمهره و بسیاری جانوران دیگر، بهتر از چشم نداشتن است و همهی این چشمها در جایی روی این شیب پیوسته و ملایم بهسوی قلهی محال جای میگیرند.
روی این شیب، چشم ما نزدیک به یک قله است، هرچند نه مرتفعترین قله اما یکی از مرتفعترین قلهها. در کتاب «صعود به قلهی محال» داوکینز یک فصل کامل را به چشم و یک فصل را نیز به بال اختصاص و نشان داده است که این دو به چه سادگی توانستهاند آهسته (شاید نهچندان آهسته) این مراتب صعودی را بپیمایند. هماهنگی قوانین فیزیکی دنیا و وجود حیات روی زمین به ما میگوید که دنیا بهطور دقیق تنظیم شده است تا حیات روی زمین وجود داشته باشد.
اگر نسبت درصد عنصرهای جو زمین کمی عوض شود، بسیاری از ردههای موجودات بهسرعت نابود میشوند. اگر زمین چند مایل نزدیکتر یا دورتر از خورشید بود، بسیاری از ردههای موجودات از بین میرفتند. وجود و ادامهی حیات در زمین به عوامل بسیار زیادی نیاز دارد که با هم در هماهنگی کامل باشند؛ بهطوریکه غیرممکن است همهی این عوامل بهوسیلهی اتفاقات غیر هماهنگ، اتفاقی بهوجود بیایند.
اما نظریهی طراحی هوشمند سعی بر تعیین این منشأ هوشمند ندارد (خدا یا آدمهای فضایی یا چیز دیگر)، اکثر کسانی که به تئوری طراحی هوشمند اعتقاد دارند، به خدا ایمان دارند. آنها این طراحی هوشمند را که دنیای بیولوژی را کنترل میکند، دلیلی برای وجود خدا میدانند. اما در عین حال عدهای هستند که به خدا اعتقاد ندارند و نمیتوانند دلایل قاطع این طراحی را رد کنند اما حاضر نیستند که وجود یک خدای خالق را اعتراف کنند.
دستهی دوم از اطلاعات موجود اینگونه برداشت میکنند که زمین بهوسیلهی یک نژاد برتر فضایی درست شده است، البته آنها به منشأ این آدمهای فضایی اشارهای نمیکنند، بنابراین باز به بحث اولیهای که جواب قابل توجیهی ندارد، برمیگردند. نظریهی طراحی هوشمند همیشه همان خلقت کتاب مقدسی نیست و اختلاف مهمی بین این دو وجود دارد. خلقت کتاب مقدس با این نتیجه شروع میشود که گزارش کتاب مقدس از خلقت، درست و قابل اعتماد است و حیات روی زمین بهوسیلهی یک طراح هوشمند طراحی شده است.
آنوقت آنها دنبال دلیلی برای راه طبیعی حمایت از این نتیجه هستند. معتقدان طراحی هوشمند با دنیای طبیعی شروع میکنند و به این نتیجه میرسند که حیات روی زمین بهوسیلهی یک طراح هوشمند طراحی شده است. طراحی هوشمند بهخودی خود مشخص نمیکند که طراح یا طراحان چه کسانی هستند. طراحی هوشمند در نفس خود با خلقت کتاب مقدسی سازگار است اما ذاتا دیدگاه دینی نسبت به آن ندارد.
به بیان دیگر، طراحی هوشمند باوری است که ادعا میکند موجودات زنده و ویژگیهای خاصی از جهان، تنها توسط یک طراح هوشمند قابل توضیح هستند. گرچه آنها طرفداران فرگشت را که بهمعنای نیای مشترک و تغییرات موجودات زنده در طول زمان است قبول دارند اما با انتخاب طبیعی که این تغییرات را غیرهوشمند و ناخواسته میداند، مخالفت میکنند. طرفداران این باور عقیده دارند که شواهد تجربی علم زیستشناسی و نیز برهانهای ریاضی نشان میدهد که جهان توسط یک خالق هوشمند ساخته شده است.
باورمندان به این عقیده، برخلاف طرفداران آفرینشگرایی (نه همگی) که به وقوع تغییرات بسیار جزئی در موجودات در طول زمانهای طولانی معتقد هستند، به عمر طولانی حیات در کرهی زمین (نه ۶۰۰۰ سال که برداشت بعضی از کتاب مقدس است و مورد ادعای بعضی آفرینشگرایان است) باور دارند. اما آنچه که سبب شهرت سریع و گستردهی این باور شد، جنجال رسانهای موافقان و مخالفان گنجاندن این نظریه در برنامهی درسی علوم مدارس آمریکا و سپس کشیده شدن این مسئله به دادگاه در سال ۲۰۰۵ بود.
ویلیام دمبسکی میگوید که اگر شما یک گیرندهی رادیویی برای دریافت امواج فضایی داشته باشید و روزی مثلا امواجی بهشکل دنبالهی اعداد اول را از فضا دریافت کنید، مطمئنا ارسالکنندهی آن را یک موجود هوشمند خواهید شمرد. پس از گذشت بيش از يک قرن از ارائهی نظريه فرگشت با انتخاب طبيعی توسط چارلز داروين، اين نظريه توسط تمامی زيستشناسان جهان پذيرفته شده اما با اين وجود هنوز در بین عموم مورد بحث و انتقاد است. منتقدان داروين هفت دليل عمده را برای مخالفت با نظريهی فرگشت عنوان میکنند:
۱. فرگشت بهطور کامل اثبات نشده است و فقط يک نظريه است
به اعتقاد برخی منتقدان نظریهی داروین، فرگشت بهمعنی نبود دانش و حدس و گمان است. دانشمندان برای كلمهی نظريه، معنی كاملا متفاوتی قائل هستند؛ نظريهها زمينههای استوار، قابل اعتماد و اثباتشده در علم هستند. هيچكدام از ما نظريهی جاذبهی نيوتن را به اين دليل كه جاذبه فقط يک نظريه است، رد نمیكنيم.
۲. فسيلهای حد واسط (حلقههای گمشده) پيدا نشده است
بهطور مثال هنوز هيچكس مشاهده نكرده كه پا چطور بهوجود آمده است. در زمان داروين حلقههای گمشدهی زیادی در ميان شواهد فسيلی وجود داشت و از آن هنگام تاكنون فسيلهای بسيار زيادی در مورد فرگشت مهرهداران پيدا شده است. ردهی مشخصی از فسيلها بين سمداران و والها، خزندگان و پستانداران، دايناسورها و پرندگان، ميمونها و انسانها يافت شده است.
۳. طراحی هوشمندانه
اندامهای جانداران پيچيدهتر از آن هستند كه فرآيندهای تصادفی بتواند آن را بهوجود آورند؛ وجود ساعت، نشاندهندهی وجود ساعتساز است. حد واسطهای فرگشت گوش در مهرهداران و همچنین حد واسطهای فرگشت چشم در ميان تعداد فراوانی از بیمهرگان يافت شده است؛ در حد واسطها و روند فرگشت، نشانهای از طراحی هوشمند وجود ندارد. ساختارهای پيچيدهای مثل چشم توسط فرآيندهای سلسلهوار و آهسته بهوجود آمده است.
۴. فرگشت، قانون دوم ترموديناميک را نقض میكند
جهان به سمت بینظمی پيش میرود؛ فرآيندهای تصادفی ساختارهای منظم را بههم میريزد نه اينكه آنها را سازماندهی كند. زيستشناسان توصيه میكنند پيش از انتقاد بهتر است بفهميم كه قانون دوم ترموديناميک چه میگويد؛ یعنی بینظمی در سيستمهای بسته افزايش پيدا میكند كه زمين بههيچ وجه سيستم بستهای نيست. انرژی بهطور مداوم توسط نور خورشيد وارد زمين میشود و فرايندهای زيستی را پيش میبرد.
۵. فرگشت پروتئينها غيرمحتمل است
هموگلوبين ۱۴۱ اسيد آمينه دارد و ۱/۲۰ احتمال دارد که لوسين اولی باشد. فرگشت هموگلوبین امکانپذیر نیست زیرا احتمال درست قرار گرفتن ۱۴۱ پروتئين در جای خود برابر با ۱۴۱ (۱/۲۰) است. بیاطلاعی منتقد از علم احتمالات و رياضی باعث چنین نظری میشود؛ از احتمالات نمیتوان برای رد كردن فرايندهای پسگشتی (backward) استفاده كرد. ۱/۳۶۵ احتمال دارد هر كدام از دانشآموزان يک كلاس در روز تولد خودش (روزی مشخص از سال) متولد شده باشد. پس احتمال اينكه هر یک از ۵۰ دانشآموز كلاس در روز تولدش بهدنيا آمده باشد ۵۰ (۱/۳۶۵) است، با وجود این آنها در كلاس نشستهاند.
۶. انتخاب طبيعی منجر به فرگشت نمیشود
هيچ دانشمندی بهوسيلهی آزمايش نشان نداده که چگونه ماهی به قورباغه تبديل شده است. در فرگشت خرد(فرگشت یک گونهی خاص)، يعنی مكانيسمی كه منجر به فرگشت كلان (فرگشت گونهها) میشود، زيستشناسان به اين مسئله فكر میكنند. در انتخاب غيرطبيعی در برخی موارد نتايجی بهدست میآيد كه با گونههای موجود در طبيعت متفاوت است اما بايد توجه داشت كه اين فرآيندها به میليونها سال زمان نیاز دارد و در شواهد فسيلی كاملا نشان داده شده است.
۷. پيچيدگی فرونكاستنی
مكانيسمهای پيچيدهی سلولی را نمیتوان فرگشتيافته از مراحل سادهی ابتدايی فرض كرد، برای مثال فرآيند پيچيدهی سلولی مانند لخته شدن خون، توسط چند سيستم مرتبط بههم انجام میشود؛ انتخاب طبيعی چگونه هر بخش را بهوجود آورده است؟ چقدر اشتباه است اگر فكر كنيم هر قسمت از فرآيندی مولكولی بهعنوان بخشی از یک سيستم فرگشت پيدا میکند.
انتخاب طبيعی در فرگشت سيستمهای پيچيده دخالت میكند زيرا در هر مرحلهی سيستم، كاركردی دارد. قسمتهايی كه سيستم را ارتقاء میدهند اضافه میشوند و بهدليل تغيرات بعدی وجودشان ضروری میشود، بهعنوان مثال سيستم لخته شدن خون در پستانداران از سيستم سادهتری فرگشت يافته است. سيستم مركزی لخته شدن خون ۵۰۰ میلیون سال پيش در مهرهداران ابتدايی بهوجود آمده است و امروزه هم در ماهیهای نخستی مثل لامپری ديده میشود.
۱۰۰ میليون سال بعد پروتئینهايی به اين سيستم اضافه شدند كه به مواد آزادشده از بافتهای آسيبديده حساس بودند. ۵۰ میليون سال بعد بخش سوم اضافه شد؛ لخته شدن خون در محل زخم. در هر مرحله، سيستم پيچيدهتر شده و سيستم به بخشهای اضافهشده، وابسته شده است.
آفرینشگرایی یا خلقتگرایی
آفرینشگرایان کسانی هستند که به خدایی قدرتمند اعتقاد دارند که میتواند از هیچ، آنچه را که وجود دارد، بیافریند. در دید اکثر آفرینشگرایان، خدا در هر لحظه در خلقت خود دخیل و نگهدارندهی آن است. آفرینشگرایی که در غرب در واکنش به فرگشت ایجاد شد، از مسیحیانی منشا گرفت که شرح انجیل از چگونگی شکلگیری هستی را بهشکل دقیق و کامل قبول میکنند. در نظر آنان انجیل هیچ خطایی ندارد و شرح آن از چگونگی شکلگیری هستی دقیق و درست است. در واقع آفرینشگرایان بهدنبال این هستند که به شکلی، خدا را درگیر هستی نشان دهند. آفرینشگرایی معمولا در دو حالت مطرح میشود، آفرینشگرایی که به آن آفرینشگرایی جوان زمینی گفته میشود.
در نظر این دسته از آنجایی که انجیل زمان آفرینش هستی را ۶ روز نام برده است، حساب کردن عمر زمین ما را به عدد ۶ هزار سال میرساند و به این دلیل آنها عمر هستی را نیز چنانچه نزدیک به ۱۴ میلیارد سال گفته میشود، انکار میکنند. در سمت دیگر آفرینشگرایان کهن زمینی قرار دارند که با تفسیری متفاوت، مشکلی با طول عمر زیاد هستی ندارند. آفرینشگرایان فرگشت را انکار میکنند، بهخصوص هنگامی که از کلان فرگشتها صحبت میکنیم.
در نظر آنها انسان برآمده از آدم و حوا است و حتی اگر آنان به فرگشت اعتقاد داشته باشند، به کلان فرگشت اعتقادی ندارند و خرد فرگشت را قبول میکنند چون به باور آنها انسان جدا از دیگر موجودات بهوجود آمده و آفریدهی خاص خدا است. چند عامل توانست به حرکت دینی آفرینشگرایی کمک کند، ابتدا شکلگیری حرکتی در اوایل قرن بیستم بود که بهدنبال مطابق کردن چنین خوانشی از انجیل با علم مدرن بود.
دومین عامل تأثیر ایونجلیکهای آمریکایی در ممنوع کردن نوشیدنیهای الکلی در آمریکا بود. عامل بعدی تدریس فرگشت در مدارس بود که البته واکنش آفرینشگرایان را بهدنبال داشت. چهارمین عاملی که بر این روند تأثیر گذاشت، مجموعه کتابهایی بود که توسط شخصی از مردم عام در ۱۹۰۹ به چاپ رسید و در نهایت پیوند فرگشت از سمت آفرینشگرایان با جنبههای ماتریالیستی و سو استفادههای سیاسی آن در جنگ جهانی اول بود.
مدتی بعد در سال ۱۹۲۰ در دادگاهی در تنسی آمریکا این دو جبهه به هم رسیدند که در آن معلم جوانی که در مدرسهی فرگشت تدریس کرده بود، محاکمه شد زیرا کار او در واقع در مخالفت با قانون حکومتی آن زمان بود. در انتهای قضیه مدرس به پرداخت ۱۰۰ دلار جریمه محکوم شد که البته بعدا لغو شد؛ با این همه این قانون تا ۴۰ سال بعد هنوز وجود داشت؛ اما محاکمه دیگری در کار نبود.
آنچه برایان در جبههی مخالف فرگشت ابراز کرد بیشتر به مسائل جامعه باز میگشت تا الهیات، مانند تنفر او از تلاش برای بقایی که در جنبههای ماتریالیستی آن در نظر او نمود میکرد یا استفاده توجیهکنندهی خشونت در جنگ جهانی اول با استفاده از فرگشت. با رسیدن به سال ۱۹۵۰، یعنی هنگامی که در کتابهای درسی آموزش فرگشت فضای کاملی را بهدست گرفته بود، شرایط بار دیگر تغییر کرد و بهدنبال این رخداد واکنش آفرینشگرایان نیز شدت گرفت.
یک پژوهشگر انجیل بهنام ویتکامب و یک مهندس هیدرولیک بهنام موریس، کتابی را با عنوان «سیل پیدایش: سوابق انجیل و دلالت های علمی آن»، نگاشتند. آنها در این کتاب بیان کردند که تمام داستان انجیل از پیدایش هستی کاملا با آنچه علم مدرن میگوید تطابق دارد. در نظر آنان موجودات بهشکلی معجزهآسا در روزهایی ۲۴ ساعته بهوجود آمده بودند که انسان آخرین آنها بوده است و سپس بعد از مدتی سیلی این موجودات را از بین برد یا بهتر بگوییم در لایههایی دفن کرد.
بعد از بیان این بخش، آنها اعتراضاتی را به فرگشت وارد کردند که تا امروز بخشی از ادبیات آفرینشگرایان و تکذیبکنندگان فرگشت شده است. در نظر آفرینشگرایان، فرگشت یک حقیقت نیست بلکه تنها یک نظریه است. در واقع آنها تصور میکنند که نظریه بهمعنای یک حدس یا گمان شخصی است که ایدهای دارد و آن را با استفادهی علمی آن مانند نظریهی اینشتین یا الکترومغناطیس مخلوط میکنند.
امروزه ما برقکشی خود را در ساختمان مدیون نظریههای مختلف الکتریسیته هستیم؛ اما این بدین معنی نیست که ما بدون هیچ ترسی دست خیس خود را در پریز فرو میکنیم، چراکه میدانیم با اینکه برقگرفتگی از این طریق تنها یک نظریه محسوب میشود اما احتمال برقگرفتگی ما بهشدت بالا است. نظریه در علم درواقع توضیحی است برای پدیدههای طبیعی که دارای مدارک، آزمایشپذیر و پیشبینیپذیر و مانند دیگر نظریهها، ابطالپذیر هستند.
دوم اینکه آنها ادعا میکنند (بهدنبال نویسندگان همان کتاب) که انتخاب طبیعی واقعا خالی از حقیقت است؛ زیرا اگر انتخاب طبیعی بقای موجود سازگار باشد، چه چیزی سازگارتر است؟ آنها پاسخ میدهند: آنچه زنده میماند. در نظر آنان درواقع انتخاب طبیعی یعنی آنهایی که زنده میمانند و به هیچ عنوان یک ادعای واقعی علمی نیست. فرگشت بهطور مشخص پاسخ میدهد که موجوداتی بودند که نتوانستهاند زنده بمانند و در جریان تلاش برای بقا از بین رفتهاند.
بنابراین ممکن است حتی گونههای سازگار نیز از بین بروند، برای مثال توسط یک زمینلرزه که حتی در این صورت گونههای ناسازگار نیز در کنار گونهی سازگار از بین میرود؛ انتخاب طبیعی همیشه دلیل اصلی فرگشت نیست. از آنجایی که همیشه گونهی سازگارتر برندهی این تلاش برای بقا نیست، باور آفرینشگرایان هنگامی که بیان میکنند این تنها تکرار است (یعنی آنهایی که زنده میمانند)، اشتباه است.
سومین ادعا بیان میکند از آنجا که فرگشت میگوید عناصر سازندهی خام توسط جهشهای ژنتیکی ساخته شدهاند، شانس تولید موجودات زنده و کارآمد بهشدت پایین است؛ اما آفرینشباوران متوجه نیستند که جهش درصورت وقوع به نسلهای بعدی میرسد و میتواند از زمانیکه جهش بعدی اتفاق بیافتد، تغییرات بیشتری را فراهم کند.
ریچارد داوکینز توضیح بسیار واضحی از فرگشت انباشتی دارد که میتوانید آن را در کتاب «ساعتساز نابینا» بخوانید. توجه کنید که تصادفی بودن جهش بهمعنای بیعلت بودن آن نیست، بلکه به این معنا است که فرگشت با توجه به نیازهای موجودات زنده اتفاق نمیافتد. در چهارمین ادعا خلقتگرایان میگویند اینکه فسیلها از ماهی به پستانداران نخستین میرسد، بهدلیل سیلی است که سبب شد حیوانات چالاکتر، بالاتر حرکت کنند.
بهادعای آنها اگر واقعا فرگشت اتفاق افتاده است، مدارک فسیلی باید متداوم باشد؛ اما چنین برداشتی نادرست است چراکه شرایط تشکیل فسیل همیشه موجود نیست و البته آنچه در اختیار داریم نیز خالی از فسیل نیست. باید توجه داشت که اگر سیلی اتفاق افتاده بود، فسیلها باید نامرتب میبود و این چیزی نیست که ما یافتهایم و برخلاف آنچه فسیلها نشان میدهند برخی آفرینشگرایان ادعا میکنند که انسان با دایناسورها در زمان مشترکی زندگی میکرده است.
برخی از آفرینشباوران تصور میکنند که فرگشت، قانون دوم ترمودینامیک را نقض میکند. همانطور که در بالا اشاره کردیم، در نظر آفرینشگرایان، فرگشت با قانون آنتروپی فیزیک که براساس آن همهی فرایندهای تکاملی به یک افزایش بینظمی میانجامد، در تضاد است. در واقعیت چنین تناقضی وجود ندارد یعنی قانون آنتروپی تنها در مورد سیستمهای بسته صادق است و حال آنکه تکامل یک گونه در یک سیستم باز انجام میگیرد که در آن موجودات زنده تا زمانیکه خورشید انرژی تأمین میکند، میتوانند آنتروپی را کاهش دهند.
آخرین ادعایی که آفرینشگرایان بیان میکنند، این است که انسان نمیتواند حاصل قوانین کور طبیعت باشد اما تنها فرض اینکه ما انسانها جدا از دیگر موجودات هستیم و به شکلی از قوانین طبیعت تأثیر نمیگیریم، تظاهری بهشدت مغرورانه است. در واقع امروزه مدارک فسیلی برای انسانها قوی است. ما در طول چهار میلیون سال از موجوداتی فرگشت پیدا کردهایم که مغزهای کوچکی داشتهاند و ایستاده (نه بهخوبی ما) راه میرفتند. بااینحال، شاید موردی باشد که در نظر مسیحسیان یا مسلمانان، انسان را خاص کند و آن روح آدمیان است؛ اما اثبات چنین چیزی برای علم امکانپذیر نیست.
توجه داشته باشید که فرگشت امروزه بههیچ عنوان نظریهای ردشده یا منسوخ نیست؛ فرگشت بهمعنای بیخدایی و برابر با آن نیز نیست. قدمت بیخدایی و همینطور قدمت ماتریالیسم به قرنها پیش از فرگشت باز میگردد، بنابراین فرگشت را نباید با این دو برابر دانست. هرچند که فرگشت میتواند به طبیعتگرایان، نقادان دین و همچنین بیخدایان پاسخهایی فوقالعاده ارائه کند که خالی از فرای طبیعت است اما این بدین معنا نیست که این نظریه برابر با بیخدایی است؛ درنتیجه نقد فرگشت، نقد بیخدایی نیست.
علم آفرینش و طراحی هوشمند
با رسیدن به سال ۱۹۷۰ خلقتگرایان فعالیت سیاسی خود را شروع کردند و در تلاش بودند تا آفرینشگرایی را به مدارس وارد کنند و داداگاه نیز به این حرکت سیاسی از جانب خلقتگرایان رأی منفی داد. بعد از این شکست ایدهی بعدی این بود که با استفاده از برچسب علم آفرینش، بتوان از این محدودیتها گذر کرد و چهرهی علمیتری را به آفرینشگرایی بدهد. آنها درخواست کردند که دولت باید زمان برابر به هر دو نظریه ارائه کند یعنی اینکه فرگشت را در کنار آفرینشگرایی باید درس داد.
در سال ۱۹۸۱ در آرکانزاس آمریکا، چنین قانونی به کرسی نشست؛ اولین واکنش حقوقی، غیرقانونی بودن این کار بود. در مرحلهی بعدی، الهیدان لانگدون گیلکی، ژنتیکدان فرانسیسکو آیالا، دیرینشناس استفان جی گولد و همچنین مایکل روس بهعنوان شاهد حضور پیدا کردند؛ قاضی نیز حکم کرد که علم آفرینش، علم نیست بلکه دین است. این قاضی شرایطی را برای علمی بودن آنچه بیان شد در نظر گرفت که عبارت بودند از:
- توسط قوانین طبیعت هدایت شوند
- بتوان آنرا با ارجاع به قوانین طبیعت توضیح داد
- در مقابل مدارک تجربی آزمایشپذیر باشد
- نتایج آن لزوما انتهای کار نیستند
- ابطالپذیر باشند
از آنجایی که آفرینشگرایی، هیچکدام از این ویژگیها را در خود ندارد، جای تعجب نیست که علم بهشمار نیاید. در سال ۱۹۸۸ در لوییزیانا در آمریکا نیز مورد مشابهی اتفاق افتاد. برخی متاسفانه امروزه نیز اظهار میکنند که کارل پوپر که خود ایدهی ابطالپذیری را بنیان گذارد، در رابطه با ابطالپذیر بودن فرگشت دچار تردید بود؛ اما در دادگاه سال ۱۹۸۱ به این مورد پرداخته شد و فضیلت ابطالپذیری این نظریه به وضوح بیان شد. آفرینش باوری یا طراحی هوشمند چیزی غیر از دین با نام دیگری نیست. الدرج درباره آفرینشگرایی میگوید:
آفرینشگرایی درباره نگه داشتن شکلی خاص و محدود از اعتقاد دینی است.
در بین دانشمندان و در زمینههای علمی هیچ بحثی در کار نیست که فرگشت اتفاق نیفتاده است، زیرا به باور آنها، رخدادن فرگشت یک حقیقت بهحساب میآید. وقتی به تنوع و پیچیدگی باورنکردنی حیات نگاه میکنیم، این سؤال به ذهن میآید که چه کسی ما را بهوجود آورده است؟ آیا فقط تصادف و ضرورت بود یا نیروهای طبیعی و هدایتنشده؟ آیا هدفی پشت این جهان است؟ دانشمندانی که به اجلاس پاهارودونز آمده بودند، دست به کار شدند تا معمای منشا حیات را بازنگری کنند.
هر کدام از دانشمندان شکهای درخورتوجهی نسبت به ایدههای تکاملی داشتند که تا آن روز پذیرفته شده بود. یکی از آنها بیوشیمیدانی بهنام مایکل بیهی، این ایده را مورد سؤال قرار داد که چطور فرایندهای طبیعی، میتوانست ساختاری را بهوجود آورد که در سلولهای زنده یافت شود؟ مایکل بیهی، بیوشیمیدان و زیستشناس مشهور اهل ایالات متحدهی امریکا با طرح نظریهی پیچیدگی کاهشناپذیر، در سال ۲۰۰۶ میلادی نظریهی انتخاب طبیعی چارلز داروین را رد میکند.
او با انتشار کتاب جنجالی خود به نام «جعبهی سیاه داروین» در سال ۱۹۹۶ میلادی به طرفداری از نظریهی خلقتگرایی پرداخت و معادلات را در مناظرهی بین تکوینگرایان و خلقتگرایان، دگرگون ساخت. تا به امروز هم به سبب طرح دیدگاههایی که جامعهی علمی اروپا و آمریکا معمولا مشابه آن را نمیشنود، با اتهامات و حملات فراوانی مواجه شد. دین کنیون، یک زیستشناس تکاملی بود که دیگر فکر نمیکرد علم شیمی بتواند بهتنهایی منشا حیات روی زمین باشد.
تئوری درخت زندگی در ذهن چارلز داروین شکل گرفت و در سال ۱۸۳۱، زمانیکه ۲۲ ساله بود، عازم یک سفر اکتشافی پنچ ساله از طرف امپراطوری بریتانیا شد. او سوار بر یک کشتی از آمریکای جنوبی گذشت و بعد به سمت شمال به سوی زنجیرهای از جزایر آتشفشانی در اقیانوس آرام بهنام گالاپاگوس رفت. در این جزیرههای دورافتاده، در ۹۵۰ کیلومتری سواحل غربی اکوادور، چارلز داروین با مجموعهای خارقالعاده از پرندگان، خزندگان و پستانداران روبهرو شد؛ جانورانی که همانند آنها را هرگز ندیده بود.
داروین به مدت بیش از یکماه به مطالعه درباره گیاهان و جانوران پرداخت و از آنها به دقت یاداشت برداشت و گونههای مختلف را جمعآوری و سپس آنجا را ترک کرد و هرگز بازنگشت. ۲۵ سال گذشت و دراینمیان او به فرضیهای رسید که توضیح میداد چطور اشکال متنوع حیات روی زمین پدید آمدند. داروین در سال ۱۸۵۹، کتابی با عنوان منشا گونهها(Origins of species) نوشت؛ تأثیر این کتاب بر علم و در نهایت کل فرهنگ غرب بسیار شدید بود.
داروین میگوید تمام اشکال حیات محصول نیروهای هدایتنشدهی طبیعی هستند؛ زمان، تصادف و فرایندی که او آن را انتخاب طبیعی نامید. به مدت ۲۵۰۰ سال قبل از داروین، بیشتر دانشمندان و فیلسوفان برجسته و افرادی مثل افلاطون، نیوتون یا کپلر به جهان بهعنوان نوعی محصول طراحیشده و برنامهریزیشده نگاه میکردند. داروین اولین دانشمندی نبود که تئوری تکامل را پیشنهاد میداد اما اولین کسی بود که یک مکانیزم طبیعی محتمل برای آن ارائه میداد که میتوانست در دورههای طولانی باعث تغییرات بیولوژیکی شود.
داروین جمعیت فنچها را زیر نظر گرفت تا بفهمد انتخاب طبیعی چطور کار میکند. اما این کار او یکبعدی بود برای همین به نتایج کاملی نرسید. داروین در جزایر گالاپاگوس با این پرندگان برخورد کرد. ۱۳ گونهی مختلف از فنچها در آنجا زندگی میکردند و همهی آنها از نظر اندازهی بدن و منقار با همدیگر تفاوت داشتند؛ داروین ۹ گونه از این پرندگان را با خودش به انگلستان برد.
مطابق تئوری معاصر داروین، تفاوتها در اندازه و شکل منقار این پرنده، نتیجهی مستقیم انتخاب طبیعی هستند زیرا در پی فصلهای پرباران، بذرهای نرم و کوچک در سراسر جزیره بهوفور یافت میشود. فنچهای منقارکوتاه میتوانند بهآسانی غذا پیدا کنند اما در طول فصل خشک، بذرهای قابل دسترس تنها در پوستههای سفت و محکمی پیدا میشوند که از سال قبل روی زمین باقی ماندهاند. در این شرایط تنها پرندگانی که منقار بلندتر و تیزتر دارند، میتوانند پوستهها را بشکنند و بذرها را بخورند.
آن پرندههایی که منقار بلندتری دارند، زنده میمانند چون آنها میتوانند به منابع غذایی دست پیدا کنند، در حالی که سایر پرندگان نمیتوانند. بنابراین آن منقار بلند به آنها فایدهای میرساند که زیستشناسان حالا به آن «مزیت عملکردی» میگویند. فنچهایی که منقار کوچکتری دارند، متاسفانه از گرسنگی میمیرند چون نمیتوانند به منبع غذایی برسند. اگر شرایط خشکی ادامه پیدا کند، محیط باعث ایجاد تغییر در شکل جمعیت فنچها بهعنوان یک کل میشود.
در طول زمان، منقارهای بلند به نسلهای بعدی منتقل میشود چون آن منقارها باعث زنده ماندن این پرنده میشود. بهعقیدهی داروین تفاوتهای فیزیکی که باعث مزیتی شوند، به نسلهای بعدی به ارث میرسند. از طریق این فرایند، جمعیت گونهها دچار تغییر خواهد شد و در طول زمان، ارگانیسمهای کاملا متفاوتی پدید خواهند آمد، بدون اینکه هیچ شکلی از هدایت هوشمندانه در کار باشد.
داروین میخواست همهچیز را در تاریخ طبیعت بهوسیلهی فرایندهای طبیعی هدایتنشده و غیرهوشمند توضیح دهد. وقتی که او بهدنبال توضیح میگشت، متوجه شد فرایندی که میتوانست در جمعیتهای اهلیشده مشاهده کند، میتواند در طبیعتوحش به همان گونه عمل کند. خود داروین با تولید مثل حیوانات اهلی مانند کبوترها آشنا بود.
به مدت قرنها، پرورشدهندگان توانسته بودند تغییرات فاحشی در جمعیت آنها بدهند و این کار را از طریق انتخاب تکبهتک برای تولید مثل انجام داده بودند و داروین پیشنهاد داد که همین فرایند در حیاتوحش هم عمل میکند. انتخاب طبیعی داروین، توضیحی برای ظهور طرحی بدون وجود یک طراح بود و دیگر نیازی نبود که برای پیچیدگی حیات، وجود یک دلیل هوشمند را دخالت داد؛ در واقع فرضیهی انتخاب طبیعی، تبدیل به جایگزینی برای وجود طراح شده بود.
گروهی از دانشمندان دور هم جمع شدند و جنبههای کلیدی نظریهی داروین را به چالش کشیدند، البته در مواردی هم باهم اختلاف نظر داشتند. اما چیزی که باعث دور هم جمع شدن آنها شده بود، نارضایتی از نظریههای داروینیسم بود. انتخاب طبیعی یک فرایند واقعی است اما فقط در مورد برخی گونههای محدود در طبیعت و در تغییرات مقیاس کوچک.
جایی که فرایند انتخاب طبیعی دیگر جوابگو نیست، بزرگی و پیچیدگی واقعی یک حیات است. مسئلهی مهم پیشروی زیستشناسی این است که تشخیص دهد انتخاب طبیعی در کجاها کار میکند و کجاها کار نمیکند و چرا بین آنها تفاوت وجود دارد. شواهد بسیار محکم میتوانند ما را بهسمتی کاملا متفاوت راهنمایی کنند؛ جهتی به دور از انتخاب طبیعی داروین و بهسوی یک نتیجهگیری متفاوت دربارهی خاستگاه و طبیعت حیات روی زمین.
تصویری از باکتری فلاجلوم که به خاطر داشتن توانایی عجیب در چرخاندن خودبهخود یک تاژک، پیچیدهترین باکتری در جهان نام گرفت، چطور ممکن است یک عضو جدید، مثل موتور باکتری فلاجوم و تمام اجزائی که همراه آن میآید، از جمعیت باکتریهایی تکامل پیدا کند که آن سیستم را ندارند؟ زمانیکه هر تغییر براساس نظریهی داروین، باید نوعی مزیت همراه داشته باشد. چنین سناریویی را تصور کنید که در اوایل تاریخ زمین در یک باکتری در حال تکامل، به نوعی یک دم ایجاد میشود.
شاید قطعهای لازم برای اتصال آن به دیوارهی باکتری بدون چیدمان کامل موتور، این نوآوری هیچ مزیتی برای سلول به همراه نخواهد داشت. در عوض این دم بیحرکت و بلااستفاده میماند و انتخاب طبیعی متوجه آن نمیشود چون تنها تغییراتی را حفظ و اضافه میکند که به بقا کمک کنند.
منطق انتخاب طبیعی بسیار پرتوقع است و تا وقتیکه مکانیزم فلاجلوم کاملا سر هم نشود و واقعا کار نکند، انتخاب طبیعی نمیتواند آن را حفظ کند و این تغییر نمیتواند به نسل بعدی منتقل شود. نکتهی مهمی که باید در مورد انتخاب طبیعی درک کنیم، این است که فقط تغییرات نافع مزیتهای عملکردی را انتخاب میکند یعنی اکثرا انتخاب طبیعی مواردی را حذف میکند که هیچ عملکردی ندارند یا اینکه عملکردی آنها به ارگانیسم ضرر میرساند.
بنابراین اگر یک باکتری با دم داشته باشیم که عملکردی بهعنوان فلاجلوم نداشته باشد، احتمال زیادی وجود دارد که انتخاب طبیعی آن را حذف کند. تنها راهی که میتوان به نفع فلاجلوم انتخاب کرد، این است که فلاجلومی داشته باشیم که واقعا کار کند و این یعنی همهی قطعات باید در جای خودشان قرار گرفته باشند. بنابراین انتخاب طبیعی نمیتواند به ما باکتری فلاجلوم بدهد؛ تنها وقتی میتواند وارد ماجرا بشود که فلاجلوم آنجا و در حال کار باشد.
در طول سه دههی اخیر، بسیاری از دانشمندان تلاش کردند تا این ایدهها را بهبود و گسترش دهند و در مورد سوالات داروین و اوپارن سخت تامل میکردند که حیات چطور میتوانست از عناصر ساده و شیمیایی تکامل یافته باشد؟ دین کنیون در اواخر دههی ۱۹۶۰، یکی از نظریهپردازان علم شیمیتکاملی در جهان بود. او سعی داشت توضیح دهد حیات چطور روی کرهی زمین فقط از طریق فرآیندهای طبیعی اتفاق افتاده است.
در سال ۱۹۶۹، کنیون یکی از نویسندگان کتابی مهم در زمینهی منشا حیات بود و با وجود خوشبینیاش با یک مشکل عمده روبهرو شد. او برای توضیح چگونگی آغاز حیات، باید پی میبرد که خاستگاه واحدهای ضروری سازندهی هر سلول یعنی همان پروتئینها، کجا است. غیر از اطلاعات ژنتیکی، پروتئینها تمام کارهای درون سلول را انجام میدهند و کنیون از اهمیت این پروتئینها برای آغاز حیات آگاه بود.
خود این پروتئینها از اجزای کوچکتری به نام اسیدآمینه تشکیل شدهاند. حداقل ۳۰ هزار نوع پروتئین وجود دارد که فقط توسط ۲۰ نوع اسیدآمینه تشکیل شدهاند و نوع چینش این اسید آمینهها، کارایی پروتئین را تعیین میکند. نظم و ترتیب میان اسیدآمینههایی که پروتئینها را تشکیل میدهند ضروری است زیرا در غیر این صورت یک زنجیرهی بیفایده را شکل میدهند. عملکرد کل یک سلول بستگی به همین نظم و ترتیب دارد اما چه چیز این آرایش دقیق را شکل میدهد؟ کنیون در اینباره میگوید:
حیات از لحاظ بیوشیمیایی از قبل مقدر شده بود بهطوریکه نیروی جاذبه میان اسیدآمینهها ناگزیر به حیات میانجامید.
بسیاری از دانشمندان این ایدهی کنیون را بهخوبی پذیرفتند و کتاب او را با نام «تقدیر زیست-شیمیایی» گرامی داشتند اما خود کنیون ۵ سال بعد در حرف خودش دچار تردید شد. تا دههی ۱۹۷۰، بیشتر پژوهشگران این ایده را رد کرده بودند که اطلاعات لازم برای ساختن اولین سلول تنها بهصورت تصادفی تولید شده باشد. در حالیکه کنیون در حال بازنگری فرضیهی خود بود، کشفیات جدید بیوشیمی دیگری نیز فرضیهی او را تضعیف کرد.
او در نهایت مجبور شد با ضرورت مطلق اطلاعات ژنتیکی روبهرو شود و سپس با مسئلهای جدید شروع به جستجوی منشا حیات کرد؛ منبع اطلاعات ژنتیکی در DNA چه بود؟ حتی فرضیهی انتخاب طبیعی نیز مشکل را حل نمیکرد زیرا مطابق تعریف این فرضیه، انتخاب طبیعی نمیتوانست قبل از وجود اولین سلول عمل کند زیرا تنها میتواند روی ارگانیسمهایی عمل کند که قادر به کپیسازی خود هستند.
سؤال این است که آیا بهغیر از دستگاه عظیم یک سلول، هوش هم وجود دارد؟ یعنی آیا طرح و مقصودی برای این طراحی عظیم وجود دارد؟ یک دیانای آنقدر عظیم است که در تمام هستی هیچ موجود دیگری نمیتواند این مقدار اطلاعات را ضبط و پردازش کند؛ یک دنبالهی کامل از دیانای انسان ۳ میلیارد کاراکتر منفرد دارد. اشکال اساسی نظریهی تکامل این است که بهطور مصنوعی یکی از پاسخهای ممکن در علم را خط میزند؛ آن پاسخ، هوش طراحی هوشمند است.
از هنگامی که کتاب منشا گونههای داروین نوشته شد، دانشمندان نوعی قرارداد را پذیرفتند که امکان طراحی هوشمند بهعنوان یک توضیح علمی را استثنا میکرد. معنای ناتورالیسم یا طبیعتگرایی این است که اگر میخواهید طبیعی باشید، باید خودتان را به توضیحاتی که دلیل طبیعی دارد، محدود کنید. اما مثلا هیچکس آثاری را که در مصر باستان کشف میشود، به مسائل طبیعی مثل باد و باران هزاران ساله نسبت نمیدهد و همه میگویند که قطعا کسی این کار را کرده است. این جهان را هم قطعا کسی و با هدفی درست کرده اما سؤال اینجا است که این همه اطلاعاتی که در درون سلول تمام موجودات زنده وجود دارد، از کجا آمده است؟
نواقص طراحی هوشمند
اسکلت بدن را در نظر بگیرید و از خودتان بپرسید اگر میخواستید یک روش خروج مناسب برای یک جنین طراحی کنید، راهی را مهندسی میکردید که از میان محدودهی باریک کمربند لگنی عبور کند؟ این حقیقت را نیز در نظر بگیرید که متولد شدن نوزاد در گونهی ما نهتنها دردناک بلکه بسیار خطرناک است و گاهی اوقات به دلیل ناسازگاری احتمالی سری-لگنی (به بیانی دیگر زمانیکه سر نوزاد بسیار بزرگتر از کانال زایمانی مادر باشد)، عرض شانه و سایر موارد، کشنده است.
با درنظرگرفتن اینکه برای متولد شدن راحتتر نوزاد، حتی برای نادرستترین وضعیتها (مانند عرض شانه) یا نوزادانی با سر بزرگ، فضاهای متعددی در نواحی وسیع غیراستخوانی بدن زن بین دندهها و لگن وجود دارد؛ این عیب در طراحی دراماتیکتر هم میشود. در واقع این دقیقا کاری است که متخصصان زنان و زایمان در عمل سزارین انجام میدهند.
با وجود این، تکامل بهطرز عجیبی با چشمپوشی کردن از راهحل بسیار سادهای مانند باز شدن واژن در نواحی دیگری از پایین شکم، روی مسیر باریک حلقهی لگنی پافشاری کرده است؛ چرا؟ زیرا تکامل، مهندس، طراح ناظر، آفریننده و همهچیزدان نیست بلکه یک فرایند طبیعی کاملا ناآگاه است که بهطور مکانیکی کار میکند و بر ریاضیات استوار است. در میان محدودیتهای مسئلهی یادشده، این حقیقت وجود دارد که گونهها بهصورت یکپارچه آفریده نشدهاند بلکه بهطور آهسته و ناقص از اجداد خود تکامل یافتهاند.
انسانها پستاندار و بنابراین از نظر تاریخچه جزو چهاراندامان هستند. اجداد ما ستون مهرهی خود را موازی با زمین حرکت میدادند و با سازگاری بدن ما به حالت ایستاده، کمربند لگنی بهاجبار دچار چرخش میشود و بنابراین مسیر تنگی را برای تولد ایجاد کرده است، مسیری که برای سایر پستانداران تقریبا همواره یک مسیر بسیار راحت است. مهندسی که چنین سیستمی را از ابتدا طراحی کرده باشد، حتما نمرهی مردودی میگیرد اما تکامل تجملات طراحی، هوش یا هر چیز دیگری را نداشته و مجبور بوده است با آنچه در دست دارد عمل کند.
ممکن است اینطور استدلال شود که خطرات و ناراحتیهای متولد شدن نوزاد از پیش برنامهریزی شده بود. روایت آفرینشگرایی اینطور بیان میکند که قضاوت خدا در مورد حوا بهعنوان تنبیهی برای نافرمانی در بهشت بوده است؛ «از این پس متولد شدن کودک برای تو همراهبا درد خواهد بود.» آیا این روایت دلالت بر این دارد که اگر حوا جلوی خود را میگرفت، واژن او در ناحیهی ناف قرار میگرفت؟
در مورد مردان، یک نقص طراحی غیراستادانه در بدن انسان (هم در زنان و هم در مردان) در نتیجهی ارتباط آناتومیکی نزدیک سیستم دفع ادرار و تولیدمثل وجود دارد، یک مجاورت قابل استناد به ارتباط اولیه و طولانی مدت مهرهداران که نهتنها برای کسانی که نسبت به بهداشت امور جنسی خود سختگیر هستند، دردسرساز است بلکه برای این واقعیت که مجرای ادراری مردان دو وظیفه را به دوش میکشد (انتقال مایع منی و ادرار) هیچ عیب آشکاری وجود ندارد.
بسیای از مردان مسن در مورد نزدیک بودن غدهی پروستات به مثانه شاکی هستند زیرا بزرگ شدن هر یک از این دو روی دیگری تأثیر میگذارد. علاوهبر آن زمانیکه بیضهها از موقعیت خود در داخل حفرهی بدن نزول کردند (هم در تکامل و هم در جنینشناسی)، رگوابران که بیضه را به مجرای ادرار وصل میکنند، دور حالب (که ادرار را از کلیهها به مثانه منتقل میکند) پیچ خوردند و در نتیجه آرایشی را بهوجود آوردند که اگر تکامل قادر بود این مشکل را از قبل پیشبینی کند، کاری که یک مهندس سازه انجام میدهد، مجاری مردان را در مسیر مستقیمی طراحی میکرد.
دراماتیکترین مثال در این رابطه، انحراف آناتومیکی برنامهریزیشده و غیرهوشمندانهی هدایتشده توسط تکامل در زرافهها مشهود است. مشهورترین نکته در مورد گردن زرافهها، حداقل در میان زیستشناسان، روش عصبگیری عجیب آن است، بهخصوص عصب راجعه حنجرهی چپ آن که یک مثال خارقالعاده برای طراحی آن است. اعصاب حنجره در مهرهداران بهطور کلی شاخهای از عصب واگ است و مغز را به ماهیچههای حنجره متصل میکند.
فراموش کنیم که زرافهها احتمالا ساکتترین در میان پستانداران بزرگ هستند، آنها بسیار کم صوتی تولید میکنند، و بسیار ضعیف. در پستانداران اعصاب راجعه حنجره از عصب واگ در نزدیکی کمان آئورت جدا میشوند. این کمان آئورت گیرهای را با خمیدگی ۱۸۰ درجه ایجاد میکند که این خمیدگی مشکلی برای عصب راجعه حنجره راست ایجاد نمیکند و قرارگیری در جای صحیح بهطور مستقیم در طول نای به سمت حنجره میرود.
اما عصب راجعه حنجرهی سمت چپ قبل از حرکت به سمت حنجرهی زیر کمان آئورت، خمیده میشود که اندکی از نظر آناتومیکی ناهمگون است اما در اغلب مهرهداران از جمله انسان مشکل بزرگی نیست زیرا این خمیدگی عملا تنها چند اینچ طول اضافی نیاز دارد. در اینجا یک مشکل مورد توجه برای مخلوقاتی با گردن بلند وجود دارد؛ در ماهیها عصب راجعه حنجرهی چپ و راست، مسیر مستقیمی را از مغز در طول قلب و سپس آبششها طی میکند.
حالتی که احتمالا در پستانداران گردنکوتاه اولیه وجود داشته است، گرچه عصب سمت چپ که زیر کمان آئورت گیر کرده بود اندکی طولانیتر و پیچدارتر بوده است. در مخلوقاتی که گردنشان بلندتر تکامل یافته و قلبی که در قسمت پایینتر گردن قرار گرفته است و حنجرهی بالاتر و دورتر از آن، عصب راجعه حنجره چپ باید انحراف غیرضروری در زمان رشد رویانی متحمل شود و با بیرون آمدن از مغز و حرکت در راستای جنوبی در زیر کمان آئورت قوس بزند و سپس دوباره به سمت نای به سمت بالا و حنجره حرکت کند.
در زرافههای امروزی این طراحی نامعقول موجب افزایش غیرضروری طول عصب در حد ۱۸۰ اینچ میشود در حالی که اگر بهسادگی مسیر مستقیمی را طی میکرد، طول کل آن تقریبا ۶ اینچ میشد. دقیقا همانند تکامل ما، تکامل زرافه نیز روی یک تختهسیاه طراحی نشده، بلکه از پیشینیان اولیه خود نشأت گرفته است که تکامل آنها نیز نشأتگرفته از پیشینیان خود و در نهایت از یک جد مشترک ماهی که مسیر عصب راجعه حنجره چپاش کاملا منطقی بوده است.
مهرهداران دیگری نیز از این ماهی تکامل یافتهاند، برای مثال دایناسورها را با گردنی به طول ۵۴۰ اینچ پا که متحمل عصبی به طول ۱۰۸۰ اینچ میشود تصور کنید. برای یک مثال نهایی به گونهی خود بازمیگردیم، گرچه مثالهای متعدد دیگری نیز وجود دارد. سیستم اولیه مهرهداران که همچنان در میان برخی از طنابداران امروزی نیز یافت میشود، تغذیه و تنفس را با هم ترکیب کرده است؛ دقیقا همانند همپوشانی تولیدمثل و دفع ادرار که هماکنون نیز در برخی گونهها وجود دارد.
با ورود آب به داخل، غذا از آن فیلتر میشد و انتشار غیرفعال نیز برای تنفس کافی بود. با افزایش اندازهی بدن، یک سیستم تنفسی جداگانه اضافه شد اما نه با طراحی هوشمند بلکه با سوار کردن روی لولهکشی پیشین سیستم گوارشی. در نتیجه دسترسی به آنچه که ششها را تشکیل میداد، تنها از طریق یک اتاقک مشترک با غذای ورودی ممکن بود، بنابراین انسانها همواره در خطر خفه شدن هستند.
مانور هایملیک نوآوری مفیدی است اما اگر تکامل بینش طراحی هوشمند دو مسیر جداگانه برای هوا و غذا را داشت، نیازی به آن نبود. اما در این مورد نیز همانند موارد قبلی، انتخاب طبیعی در گامهای کوچک و بدون تفکر عمل میکند، بدون توجه به تصویر بزرگتر و کاملتر یا هر چیز خردمند و نگاه خیراندیشانهای. موارد گفتهشده جدالی علیه تکامل نیست یعنی اگر موجودات زنده مانند انسانها، محصولی از یک خلقت خاص بودند و نه انتخاب طبیعی، ذات معیوب سیستمهای زیستی، از جمله خود ما، حداقل موجب ایجاد سوالاتی میشود.
فرض کنیم طراح هوشمند، بهطور معمول با موجوداتی مانند زرافه فهمیده نمیشود. اما اگر طراح هوشمند انسان را تصویری از خود آفریده است، آیا او نیز مفاصل زانوی ناکامل، کمری با مهندسی ضعیف، یک کانال زایمانی باریک و مجاری ادراری-تناسلی ناکاملی دارد؟ حتی یک مهندس تازهکار نیز میتوانست بهتر عمل کند.
نکته این است که این موارد و سایر معایب ساختاری مباحث ضد فرگشت نیستند، بلکه توضیحات متقاعدکنندهای از ذات طبیعی، تصادفی و غیربرنامهریزیشدهی انتخاب طبیعی هستند. تکامل باید با یک سری از محدودیتها از جمله تاریخ گذشته روبهرو میشد. ما بینقص نیستیم؛ در این نقصها برخی از بهترین استدلالها برای ذات طبیعی ما نهفته است.
شیائومی امروز بهطور رسمی شایعات مربوطبه عرضهی گوشی مبتنیبر اندروید وان، یعنی Mi A3 را در آیندهای نزدیک تأیید کرد.
در توییتی که اوایل امروز منتشر شد، شیائومی از بازگشت پرفروشترین گوشی مبتنیبر اندروید وان در جهان خبر داد؛ همچنین شرکت چینی در پاسخ به یکی از توییتهای قدیمی UnboxTherapy که به قیمت ارزانتر Mi A3 نسبتبه نسل قبلی اشاره میکرد، بهصورترسمی این موضوع را تأیید کرد. بنابراین Mi A3 مقرونبهصرفهتر از Mi A2 خواهد بود.
سری A با سروصدای زیادی درحال برگشتن است! #عکسبرداری بدون محدودیت
فعلاً شیائومی هیچ جزئیاتی دربارهی ویژگیهای گوشی اندروید وان آینده خود منتشر نکرده؛ اما باتوجهبه توییتِ دوم و هشتگ آخر آن، انتظار میرود دستگاه یادشده با «دوربین اصلی فوقالعاده» و «دوربین سلفی باورنکردنی» عرضه شود.
مقالههای مرتبط:
طبق برخی گمانهزنیها، احتمالاً Mi A3 طراحی مشابه گوشیMi CC9e داشته باشد که برای بازار چین و هند درنظر گرفته شده است. Mi CC9e از نمایشگری امولد +HD با اندازهی ۶.۰۱ اینچی بهره میبرد. از حیث سختافزار نیز، تراشهی ۸ هستهای اسنپدراگون ۶۶۵ کوالکام توان پردازشی آن را تأمین میکند. یکیاز نقاط قوت برجستهی می CC9e، دوربین سهگانه آن با رزولوشن ۲ + ۸ + ۴۸ مگاپیکسلی است که درکنار حسگر ۳۲ مگاپیکسلی دوربین سلفی، نیاز عشاق عکسبرداری را برطرف میسازد. تمامی این موارد بهعلاوهی باتری ۴۰۳۰ میلیآمپر ساعتی و پشتیبانی از فناوری شارژ سریع ۱۸واتی و اسکنر اثر انگشت در زیر صفحهنمایش، از این دستگاه یک محصول مقرونبهصرفه و باارزش ساخته است.
برخلاف Mi CC9e که از رام اختصاصی شیائومی، یعنی MIUI 10 استفاده میکند، Mi A3 تحت برنامه اندروید وان عرضه خواهد شد که تجربهی خالصِ اندروید برای کاربران فراهم میآورد. انتظار میرود که بهصورت پیشفرض، دستگاه اشارهشده با نسخه نهم اندروید، یعنی پای عرضه شود.
برخی از خبرگزاریها، از عرضهی نسخهی اندروید وان Mi CC9 در بازارهای جهانی نیز خبر میدهند که از ویژگیهای قویتری نظیر نمایشگر +FHD و تراشهی اسنپدراگون ۷۱۰ بهره میبرد. اگر چنین خبری رنگ واقعیت بهخود بگیرد، این احتمال وجود دارد که Mi A3 برای نخستینبار در تاریخ این سری، از طراحی کاملاً جدیدی استفاده کند.
همهی ما میدانیم که ثروتمندان سهم قابلتوجهی از ثروت جهانی را در اختیار دارند (در اینجا از واژهی ثروتمند بهجای افراد با داراییهای میلیارد پوندی استفاده میشود). آمارها و پیشبینیهای کنونی نشان میدهد که تا سال ۲۰۳۰، یک درصد از مردم جهان کنترل دوسوم از ثروت را در اختیار خواهند داشت. در این میان اهداف و برنامههای چنین افرادی برای هزینه کردن ثروت، بسیاری از ما را متعجب خواهد کرد.
در نگاه اول ما تصور میکنیم که یک میلیاردر در موضوعاتی همچون شاتلهای فضایی، هایپرلوپ، استارتاپها و مؤسسههای پرسروصدای فناوری و موارد مشابه سرمایهگذاری میکند. بررسی عمیقتر نشان میدهد که بسیاری از این جمعیت یک درصدی، داراییهای خود را صرف پروژههای بسیار عجیبی میکنند که با هدف افزایش طول عمر توسعه یافتهاند. در ادامهی این مطلب زومیت به بررسی برخی از روشهای ادعایی برای افزایش عمر میپردازیم که با وجود تعجببرانگیز بودن، توجه ثروتمندان را به خود جلب کردهاند. ثروتمندانی که با خیال جاودانگی یا امید به چند سال عمر بیشتر، به این پروژهها وارد میشوند.
انتقال خون جوان
در همان نگاه اول به تیتر بالا تصور میکنیم که با پدیدهای کاملا خارجشده از یک فیلم علمیتخیلی روبهرو هستیم. بههرحال شرکتهایی وجود دارند که روی طرح و ایدهی انتقال خون از جوانان (خصوصا افراد سالمتر در سنین ۱۶ تا ۲۵ سال) به افراد مسن متمرکز شدهاند. پروژههای آنها تنها محدود به افراد مسن نمیشود و هر فرد بالاتر از ۳۵ سال میتواند خون مورد نظر را از این شرکتها دریافت کند.
پیتر ثیل، همبنیانگذار میلیاردر پیپال و سرمایهگذار خطرپذیر امروزی در سالهای اخیر با شایعهی تمایل به روشهای انتقال خون جوان، بخشهایی از اخبار مرتبط را به خود اختصاص داده است. او بهصورت اختصاصی تمایل خود را به استارتاپی بهنام Ambrosia نشان میدهد. البته ثیل در استارتاپهای متعدد سلامتی با حوزهی فعالیت سلامت و افزایش طول عمر سرمایهگذاری میکند. برنامههای سرمایهگذاری سلامت او ازطریق صندوق Breakout Labs انجام میشود.
- میلیاردر مشهور: پیتر ثیل
- شرکتهای ارائهکنندهی خدمات: Ambrosia، Alkahest و Young Blood Institute
- هزینهی خدمات: بین ۶ هزار تا ۲۱۵ هزار پوند
- مزایای ادعایی در تبلیغات: نتایج آزمایش روی موشها نشان میدهد که خون جوانتر موجب تقویت نمونههای مسنتر میشود، هرچند آزمایشهای انسانی نرخ موفقیت کمتری داشتهاند.
تلاشهای زیادی دربرابر ادعای شرکتهای فوق انجام شده است تا سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) را مجبور به صدور بیانیه علیه روشهای انتقال خون جوان کند؛ بیانیهای که عدم وجود مزایای پزشکی و احتمال خطرناک بودن انتقال را تأیید کند. بههرحال چنین تلاشهایی هم مانع از سرمایهگذاری و ورود ثروتمندها به پروژههای مذکور نمیشود. در آمارها دیدیم که اکنون سه شرکت آمریکایی خدمات انتقال خون جوان را به میلیاردرها ارائه میکنند.
سرمازیستی
اگر این امکان را داشتید که بدن خود را پس از مرگ حفظ کرده تا در آیندهی نامعلوم و در صورت پیشرفت قابلتوجه فناوری آن را بازیابی کنید، آیا چنین شانسی را امتحان میکردید؟ برای برخی ثروتمندان جهان پاسخ به سؤال مذکور مثبت است. پیتر ثیل به چنین پروژههایی هم علاقه نشان میدهد و قصد دارد سرمایهگذاریهای قابلتوجهی برای پیشرفت فناوریهای مذکور انجام دهد. هدف او، اثبات مفید بودن پروژه به ثروتمندان دیگر است.
والت دیزنی یکی از مشهورترین ثروتمندانی بود که احتمال منجمد کردن جسدش برای احیا در آینده مطرح شد. البته شایعات پیرامون او تکذیب شدند، اما ماهیت پروژههای سرمازیستی (Cryonics) هنوز وجود دارد.
- میلیاردر مشهور: پیتر ثیل، رابرت میلر
- شرکتهای ارائهکنندهی خدمات: Alcor Life Extension, Cryonics Institute, Suspended Animation و KrioRus
- هزینهی خدمات: طبق قیمتگذاریهای شرکت Alcor هزینهی منجمد کردن سر ۶۱ هزار پوند و هزینهی کل بدن ۱۵۲ هزار پوند بیان میشود.
- مزایای ادعایی در تبلیغات: احتمال درمان بیماریها یا متوقف کردن روند پیری با روش منجمد کردن وبازیافت بدن. با وجود ادعاهای بسیار و حجم بالای سرمایهگذاریهایی که در پروژهها انجام میشود، جامعهی علمی آنها را شبه علمی و غیر قابل استناد میخواند.
رابرت میلر، میلیاردر بزرگ کانادایی و بنیانگذار Future Electronics از دیگر ثروتمندهایی است که از پروژههای سرمازیستی حمایت میکند. او نهتنها به شرکتهایی همچون Alcor کمکهای مالی اهدا میکند، بلکه خودش هم قصد دارد در پروژههای مرتبط حضور داشته باشد.
مؤسسهی Cryonics ادعا میکند که مزایای روند سرمازیستی تنها محدود به انسانها نمیشود. بههمیندلیل آنها گزینههایی برای حیوانات خانگی هم ارائه میکنند. ۴ هزار پوند برای سرمازیستی سگ و گربه و ۷۶۰ پوند برای پرندههای خانگی به مشتریان پیشنهاد میشود. با چنین برنامههایی حداقل میلیاردرهایی که در پروژههای سرمازیستی وارد میشوند، در آیندهی دور تنها نخواهند بود (البته اگر سالم بمانند).
هوشیاری دیجیتال
تصور کنید که بتوان مغز را در فضای ابری بارگذاری کرد تا بهنوعی زندگی جاودان داشته باشد. البته در بخشی از فرایند مذکور، اتانازی خودخواسته را هم باید اضافه کنید. بههرحال امروز در مرحلهای قرار داریم که این سناریو از یک داستان علمیتخیلی به تلاشهایی علمی نزدیک میشود. شرکت Nectome که تحقیقات خود را با پشتوانهی دانشگاه MIT انجام میدهد، ادعای پیادهسازی چنین رویکردهایی را دارد. آنها بهنوعی تعریف جدیدی از هوشمندی انسانی را بیان میکنند.
شاید با نگاه به ایدههای بالا تنها لبخند بر لبان ما بنشیند و تصور کنیم که سیلیکونولی پروژههای دیوانهوار انجام میدهد. در پاسخ به لبخندتان باید بدانید که سرمایههای عظیمی در پروژههای مرتبط با همین داستانها تزریق میشوند. در آمریکا حدود یک میلیون پوند سرمایهگذاری و ۹۰۰ هزار پوند اعطای سرمایهی فدرال از سوی مؤسسهی ملی سلامت ذهن به پروژههای هوشیاری دیجیتال اهدا شده است.
- میلیاردر مشهور: سم آلتمن
- شرکتهای ارائهکنندهی خدمات: Nectome و Terasem Movement Foundation
- هزینهی خدمات: برای ثبتنام در فهرست انتظار باید هزینهای حدود ۷،۶۰۰ پوند پرداخت شود که در مقایسه با طرحهای دیگر بسیار بالا خواهد بود.
- مزایای ادعایی در تبلیغات: شانس زندگی همیشگی در فرم دیجیتالی که بهنوعی جادانگی واقعی خواهد بود. البته شرکتهای اجراکنندهی طرح آن را کاملا کشنده تفسیر میکنند و تاکنون هیچ آزمایش موفقی هم گزارش نشده است. قطعا برای اظهارنظر نهایی پیرامون پروژههای مرتبط زمان زیادی لازم است.
قطعا اکثر ما با نگاهی به توضیحات بالا آنها را غیر قابل باور میدانیم. ازطرفی اظهارنظرهای جالب علمی پیرامون موضوعات مطرح میشود که برای شگفتی بیشتر شما را به خواندن نظر ری کورزتویل از مدیران مهندسی گوگل جلب میکنیم:
ما بهمرور به سمت غیر زیستی بودن حرکت میکنیم تا اینکه درنهایت اعضای غیرزیستی در دنیا غالب شوند. در چنین رویکردی اعضای زیستی دیگر اهمیت نخواهند داشت. درواقع بخش غیرزیستی (یا ماشینی) بهقدری قدرتمند خواهد شد که توانایی درک مدلسازی بخش زیستی را خواهد داشت.
یکی دیگر از شرکتهای فعال در زمینهی هوشیاری دیجیتالی بهنام Teresam Movement Foundation فعالیت میکند که ایدهی mindware را توسعه میدهد. ایدهی شرکت که میتوان نام ذهنافزار را برای آن انتخاب کرد، قابلیت استفاده بهعنوان بخشی از یک بدن نانوتکنولوژی (بدن رباتیک) را خواهد داشت؛ ایدهای که تصور زندگی جاودان بدون محدودیتهای مرگ یا افزایش سن را بههمراه دارد.
حفاظت پس از پایان جهان
پایان جهان میتواند شکلهای گوناگونی داشته باشد. شاید اقتصاد جهانی از بین برود و منجر به شورشهای بینالمللی شود. شاید یک بحران فراگیر همهی جمعیت جهان را از بین ببرد. شاید هم ایده و تصور همیشگی شعلههای خورشیدی منجر به پایان جهان شود. اگر تصور چنین رخدادهایی و شرایط زندگی پس از آنها به ذهن شما خطور نمیکند، احتمالا در دستهی محدود ثروتمندان قرار ندارید.
استیو هافمن، مدیرعامل ردیت، تفسیر و توضیحهای جالبی پیرامون دنیای پس از آخرالزمان احتمالی دارد. او ادعا میکند که انواع اقدامات اعم از جراحیهای بهبود سلامتی، انبار کردن اسلحه، غذا و حتی سکههای طلا را برای دوران پس از پایان جهان انجام میدهد.
قطعا ادعاهای هافمن در ذهن بسیاری خلاف قاعده و غیرعقلانی بهنظر میرسند، اما برخی شایعات ادعا میکنند که بیش از ۵۰ درصد از ثروتمندان بزرگ سیلیکونولی در فکر تشکیل یک حفاظت برای پایان جهان هستند.
- میلیاردر مشهور: پیتر ثیل، مارک زاکربرگ، لری الیسون و استیو هافمن
- شرکتهای ارائهکنندهی خدمات: اسم شرکت خاصی در این بخش دیده نمیشود، اما کشور نیوزیلند از ثروتمندانی استقبال میکند که بهدنبال محلی امن و آرام در صورت رخ دادن فاجعهی جهانی هستند.
- هزینهی خدمات: برای اقامت در پناهگاههای خاص نیوزیلند به ۱۰/۵ میلیون پوند سرمایه نیاز دارید و اگر هم بهدنبال اقامت رویاییتر هستید، باید ۷۶ میلیون دلار برای اقامت در هاوایی هزینه کنید.
- مزایای ادعایی در تبلیغات: قطعا در اختیار داشتن طلا، اسلحه و جایی برای مخفی شدن در صورت وقوع بحران جهانی هوشمندانه خواهد بود. البته اگر ثروتمندان پولهای خود را برای جلوگیری از بحرانهایی هزینه کنند که از آنها فرار میکنند، اقدامی هوشمندانهتر خواهد بود.
با نگاهی به بخشهای قبلی نتیجه میگیریم که احتمالا پیتر ثیل برای زندگی بیشتر، بیش از همهی مردم تلاش میکند. او در ادامهی سرمایهگذاریهای عظیم خود، منطقهای به وسعت ۴۷۷ هکتار را در نیوزیلند و به قیمت چند ده میلیون دلار خریداری کرد که آن را بهعنوان اطمینان خاطری دربرابر رخدادهای ناگهانی پایان جهان میداند.
مارک زاکربرگ ،مدیرعامل پرسروصدای فیسبوک هم ظاهرا تفکراتی شبیه به پیتر دارد. او زمینی به وسعت ۷۰۰ هکتار در هاوایی دارد که بهنوعی آن را برای روز مبادا خریده است. همبنیانگذار اوراکل یعنی لری الیسون یک قدم فراتر از دو نفر قبلی حرکت کرد و امروز ۹۸ درصد از زمینهای ششمین جزیرهی بزرگ هاوایی، Lanao را بههمراه خط هوایی اختصاصی در اختیار دارد. بههرحال شاید در نظر این افراد پول بتواند محلی آرام را برای زندگی پس از آخرالزمان فراهم کند.
مهاجرت به فضا
وقتی ثروتمندان از تمام فرصتهای درآمدزایی و کسب پول در زمین بریده باشند، تفکر دربارهی گسترش فعالیت و عبور از مرزهای مرسوم منطقی به نظر میرسد. بههمین خاطر بسیاری از افراد فوق ثروتمند در اندیشهی همین فراتر رفتن از مرزها هستند. امروز میتوان ادعا کرد که «جنگ فضایی» بین ثروتمندان رخ میدهد.
سرمایهگذاری در بحثهای فضایی از لحاظ مالی هم منطقی به نظر میرسد. فرصتهای بیشماری در این بخش از بازار وجود دارد و نظر عموم هم درآمد مناسبی را برای آیندهی میلیاردرها محتمل میداند. درکنار همهی موارد مذکور، سفر به فضا میتواند بهعنوان راهکاری در صورت وقوع بحران در سیارهی زمین در نظر گرفته شود. صرفنظر از همهی تصورها، قطعا فوق ثروتمندها در رویاهای خود تعطیلاتی جذاب را در مریخ متصور شدهاند.
- میلیاردر مشهور: جف بزوس، ایلان ماسک، ریچارد برانسون، پل آلن، یوری میلنر و ایگور آشبیلی
- شرکتهای ارائهکنندهی خدمات: SpaceX, Blue Origin, Vulcan Aerospace, Virgin Galactic و Breakthrough Starshot
- هزینهی خدمات: اسپیس ایکس قصد دارد برای هر سفر فردی به ایستگاه بینالمللی فضایی رقم ۴۴ میلیون پوند هزینه دریافت کند. البته اگر تنها سفری کوتاه به میان ستارهها را در نظر داشته باشید، شرکتهایی همچون ورلد ویو اینترتینمنت و ویرجین گالکتیک با هزینههای ۵۷ و ۱۸۹ هزار پوند آن را انجام میدهند.
- مزایای ادعایی در تبلیغات: ایجاد راهکاری بهینه برای سفر در فضا، امکان اسکان انسانها در سیارههای دیگر و معدنکاوی منابع آنها را افزایش میدهد. قطعا این روش بدترین نقشهی B برای وضعیتی خواهد بود که در زمین به مشکلات بزرگ برخورد کنیم.
درکنار تصورات ثروتمندانهی بالا، شاید زندگی در حالت فیلم Interstellar هم آنچنان دور از واقعیت نباشد. ایگور آشبلی از میلیاردرهای روسی و دانشمند موشکی پروژههایی را در حال توسعه دارد که در بخشهایی از توضیحات آن میخوانیم:
اولین ملت کاملا مستقل در فضا که دولت اختصاصی، پول مجازی، سیستم حقوقی و تقویم اختصاصی خود را خواهند داشت.
وقتی سرمایههای عظیم در پروژههای اینچنینی مرتبط با فضا وارد شوند، احتمال پیشرفت سریع و کسب دستاوردهای مهم بالا میرود. درحال حاضر ثروتمندترین انسانهای جهان برای شرکت در این پروژهها رقابت میکنند تا سهمی از املاک و مستغلات آتی خارج از دنیای کنونی را در اختیار داشته باشند.
پس از مطالعهی برخی از عجیبترین تلاشهای ثروتمندان برای طولانیتر کردن عمر، به این نتیجه میرسیم که اگر فرد ثروتمندی هستید، قطعا بازاری برای جذب پولهای شما به امید جاودانگی وجود دارد. بههرحال یک درصد مردمی که سهم اصلی ثروت جهان را در اختیار دارند، از میان گزینههای بالا یکی را برای تلاشهای افزایش عمر خود انتخاب میکنند.
طبق گزارش جدید مؤسسهی گارتنر، بازار رایانههای شخصی شاهد رشد ۱.۵ درصدی در سهماه دوم سال ۲۰۱۹ بوده است. اگرچه این میزان رشد چندان چشمگیر نیست اما موجب شده است تا حجم کل دستگاههای عرضهشده در بازار به رقم ۶۳ میلیون واحد برسد. لنوو بالاتر از سایر تولیدکنندگان توانسته است سهم ۲۵ درصدی از بازار رایانههای شخصی را به خود اختصاص دهد و پس از آن اچپی، دل، اپل، ایسر و ایسوس قرار گرفتهاند.
شرکت |
تعداد عرضه در سهماه دوم ۲۰۱۹ |
سهم از بازار در سهماه دوم ۲۰۱۹ |
تعداد عرضه در سهماه دوم ۲۰۱۸ |
سهم از بازار در سهماه دوم ۲۰۱۸ |
رشد سهماه دوم ۲۰۱۹ نسبت به ۲۰۱۸ |
---|---|---|---|---|---|
لنوو | ۱۵/۷۷۴ میلیون | ۲۵ درصد | ۱۳/۶۰۸ میلیون | ۲۱.۹ درصد | ۱۵.۹ درصد |
اچپی | ۱۳/۹۹۲ میلیون | ۲۲.۲ درصد | ۱۳/۶۳۶ میلیون | ۲۲ درصد | ۲/۶ درصد |
دل | ۱۰/۶۵۴ میلیون | ۱۶/۹ درصد | ۱۰/۴۳۵ میلیون | ۱۶.۸ درصد | ۲/۱ درصد |
اپل | ۳/۷۱۱ میلیون | ۵/۹ درصد | ۳/۷۲۰ میلیون | ۶ درصد | ۰/۲- درصد |
ایسر | ۳/۳۹۵ میلیون | ۵/۴ درصد | ۳/۹۶۸ میلیون | ۶/۴ درصد | ۱۴/۴- درصد |
ایسوس | ۳/۱۰۰ میلیون | ۴/۹ درصد | ۳/۴۴۲ میلیون | ۵/۵ درصد | ۹/۹- درصد |
سایر | ۱۲/۳۴۷ میلیون | ۱۹/۶ درصد | ۱۳/۲۳۱ میلیون | ۲۱/۳ درصد | ۶/۷- درصد |
کل | ۶۲/۹۷۴ میلیون | ۱۰۰ درصد | ۶۲/۰۴۰ میلیون | ۱۰۰ درصد | ۱/۵ درصد |
گزارش میزان فروش جهانی تأمینکنندگان بازار کامپیتور شخصی از نگاه گارتنر
مقالههای مرتبط:
البته تنها سه شرکت ابتدایی در این فهرست توانستهاند فروش خود را افزایش دهند و سایر شرکتها رشد منفی را تجربه کردهاند. همچنین لنوو توانسته است برای اولینبار از اچپی سبقت بگیرد. کمبود پردازندههای اینتل یکی از عوامل تأثیرگذار روی فروش رایانههای شخصی بوده است که در ۱۸ ماه اخیر شاهد آن بودهایم. کمبود پردازنده بیشترین ضربه را به سازندگان کوچکتر وارد کرده است؛ درحالی که سازندههای بزرگتر توانستهاند پردازندههای مورد نیاز خود را راحتتر تأمین کنند.
در سوی دیگر، مؤسسهی IDC نیز گزارش خود را از بازار رایانههای شخصی منتشر کرده است. اگرچه ارقام ذکرشده در گزارش این مؤسسه کمی با گارتنر متفاوت است اما مفهوم یکسانی را بیان میکند. این مؤسسه اذعان دارد که بازار رایانههای شخصی رشد ۴.۷ درصدی را تجربه کرده و تعداد دستگاههای عرضهشده در سهماه دوم سال ۲۰۱۹ به حدود ۶۵ میلیون واحد رسیده است. همچنین طبق گزارش IDC، اپل در رتبهی چهارم و پایینتر از ایسر قرار گرفته؛ این درحالی است که در هر دو گزارش تعداد دستگاههای عرضهشده توسط این دو شرکت بسیار به یکدیگر نزدیک است. در این گزارش ایسر تنها شرکتی بوده که شاهد کاهش عرضه بوده است و سایر تولیدکنندگان بهجز لنوو رشدی کمتر از ۱۰ درصد را تجربه کردهاند.
شرکت |
تعداد عرضه در سهماه دوم ۲۰۱۹ |
سهم از بازار در سهماه دوم ۲۰۱۹ |
تعداد عرضه در سهماه دوم ۲۰۱۸ |
سهم از بازار در سهماه دوم ۲۰۱۸ |
رشد سهماه دوم ۲۰۱۹ نسبت به ۲۰۱۸ |
---|---|---|---|---|---|
لنوو | ۱۶/۲۵۴ میلیون | ۲۵/۱ درصد | ۱۳/۷۵۰ میلیون | ۲۲/۲ درصد | ۱۸/۲ درصد |
اچپی | ۱۵/۳۵۶ میلیون | ۲۳/۷ درصد | ۱۴/۸۸۰ میلیون | ۲۴ درصد | ۳/۲ درصد |
دل | ۱۱/۶۰۶ میلیون | ۱۷/۹ درصد | ۱۱/۲۵۵ میلیون | ۱۸/۲ درصد | ۳/۱ درصد |
ایسر | ۴/۲۸۸ میلیون | ۶/۶ درصد | ۴/۳۶۳ میلیون | ۷ درصد | ۱/۷- درصد |
اپل | ۴/۰۷۷ میلیون | ۶/۳ درصد | ۳/۷۲۲ میلیون | ۶ درصد | ۹/۶ درصد |
سایر | ۱۳/۲۷۶ میلیون | ۲۰/۵ درصد | ۱۳/۹۶۱ میلیون | ۲۲/۵ درصد | ۴/۹- درصد |
کل | ۶۴/۸۵۸ میلیون | ۱۰۰ درصد | ۶۱/۹۳۱ میلیون | ۱۰۰ درصد | ۴/۷ درصد |
گزارش میزان فروش جهانی تأمینکنندگان بازار کامپیتور شخصی از نگاه IDC
فرارسیدن مهلت پایان پشتیبانی از ویندوز ۷ یکی از دلایلی است که موجب افزایش فروش در بازار رایانههای شخصی شده، زیرا بسیاری از سازمانها مجبور شدهاند برای مهاجرت به ویندوز ۱۰، سختافزار جدیدی تهیه کنند. البته به نظر میرسد این میزان رشد در عرضهی رایانهها موقتی باشد و بهزودی با افزایش تحریمهای چین توسط آمریکا، شاهد کاهش این اعداد و ارقام باشیم.
مایکروسافت ماهها است در حال برنامهریزی برای حذف رمز عبور ویندوز ۱۰ است. بهروزرسانی بزرگی که قرار است سال آیندهی میلادی منتشر شود، یک قدم بزرگ در راه رسیدن به این هدف خواهد بود. کاربران ویندوز 10 بهزودی قادر خواهند بود بدون نیاز به رمز عبور وارد حسابهای کاربری مایکروسافت خود شوند. حذف رمز عبور ویندوز ۱۰ به این معنی است که کاربران برای ورود به حسابهای کاربری خود میتوانند از احراز هویت Windows Hello، اثر انگشت یا یک پین کد مخصوص استفاده کنند.
چرا مایکروسافت تصمیم گرفته رمز عبور را از ویندوز ۱۰ حذف کند؟
سایت VERGE به این پرسش پاسخ داده است. این سایت در گزارش خود مینویسد دلیل اتخاذ این تصمیم، «بد بودن» رمز عبور است. کاربران به اینکه یک رمز عبور را در هر سایت و گجت شخصی دیگری تکرار کنند، علاقهی زیادی دارند. با وجود اینکه در حال حاضر متدهای احراز هویت دو مرحلهی زیادی هم وجود دارند اما هنوز قانع کردن کاربران برای استفاده از آنها بسیار سخت است.
مایکروسافت میگوید باوجود اینکه استفاده از یک کد چهار رقمی ساده به نظر میرسد، وجود یک پین کد بسیار امنتر از یک رمز عبور است. دلیل چنین ادعایی این است که ترکیب یک کد چهار رقمی کاملا ناشناخته است و این کد بهجای اینکه روی اینترنت در اختیار کاربر قرار بگیرد، بهصورت فیزیکی موقع خرید در اختیار او قرار میگیرد.
ویندوز ۱۰ موارد حیاتی حریم خصوصی کاربر را روی قطعهای مجهزبه Trusted Platform Module ذخیره میکند. این قطعه یک چیپ امنیتی است که برای دسترسی به آن به پین کدی نیاز است که فقط روی دستگاه میزبان در دسترس است. سرورها ممکن است در خطر باشند و رمزهای عبور قابل دزدیده شدن هستند؛ اما یک پین Windows Hello را خطری تهدید نمیکند.
مایکروسافت قدم به قدم تلاش میکند تا کاربران ویندوز ۱۰ را به سمت استفاده از قابلیت احراز هویت دو مرحلهای پیش ببرد. در این روش احراز هویت کاربر با یک پیام کوتاه ساده، یک اپلیکیشن اعتبارسنج مستقل مایکروسافت، Windows Hello یا حتی کلیدهای امنیتی فیزیکی که از استاندارد FIDO2 برخوردار هستند، انجام خواهد شد. بعد از بهروزرسانی ماه مه ۲۰۱۹ کاربران میتوانند با وارد کردن شمارهی تلفن همراه خود در یکی از حسابهای کاربری مایکروسافت، از ویندوز ۱۰ استفاده کنند.
حال مایکروسافت تصمیم دارد به کاربران این اجازه را بدهد که گزینهی رمز عبور را بهکلی از روی صفحهی ورودی ویندوز ۱۰ حذف کنند. این قابلیت بهزودی از طریق دایرکتوری فعال آژور در اختیار کاربران تجاری هم قرار خواهد گرفت.
اگر مایکروسافت، اپل و گوگل تصمیم بگیرند از روشهای احراز هویتی نوین مانند اسکن عنبیهی چشم، انگشتهای کاربر یا کلیدهای فیزیکی بهجای رمزهای عبور برای صدور مجوز استفاده از محصولاتشان استفاده کنند، قدمی برای رسیدن به آیندهای بدون نگرانی بابت به خاطر آوردن رمزهای عبور پیچیده برداشته شده است.
گلکسی نوت 10، گوشی پرچمدار آیندهی سامسونگ میتواند به شکل چشمگیری گرانتر از گلکسی نوت 9 باشد. خبرنگار وبسایت WinFuture پس از مصاحبه با خردهفروشها مدعی شده که مدل پایهی گلکسی نوت 10 با حافظهی ۲۵۶ گیگابایتی در اروپا حدود ۹۹۹ یورو معادل با ۱۱۲۵ دلار قیمت خواهد داشت. از طرف دیگر، گلکسی نوت 10 پلاس با حافظهی داخلی مشابه حدود ۱۲۹۴ دلار قیمت خواهد داشت. البته احتمال دارد قیمت نهایی با توجه به بازار فروش و سایر عوامل تغییر کند.
برای مقایسه، گوشی گلکسی S10 پلاس سامسونگ با حافظهی داخلی ۱۲۸ گیگابایتی با قیمت پایهی ۱۱۰۰ دلار وارد بازار اروپا شد. از آنجایی که انتظار میرود حافظهی داخلی گلکسی نوت 10 دو برابر گلکسی S10 پلاس باشد، این گوشی ارزش بیشتری برای خرید نسبت به هزینه پرداختشده دارد. البته این موضوع برای گلکسی نوت 10 پلاس صادق نیست. قطعا مدلهای ۵۱۲ گیگابایتی گلکسی نوت 10 و نوت 10 پلاس از این هم گران تر هستند.
انتظار میرود که مدل کوچکتر گلکسی نوت 10 با صفحهنمایش امولد ۶.۳ اینچی با رزولوشن QHD+ عرضه شود. اگر شایعات درست باشد، گلکسی نوت 10 پلاس با صفحهنمایش ۶.۷۵ روانهی بازار میشود. براساس رندرهایی که اخیرا از این دو گوشی منتشر شده، هر دوی آنها دارای یک بریدگی گرد کوچک روی صفحه و حاشیههایی بسیار باریک و خمیده هستند. البته تنها گلکسی نوت 10 از حسگر جانبی سنجش شدت نور مشابه با گلکسی S10 5Gبهره میبرد.
گفته میشود که گوشیهای گلکسی نوت 10 و نوت پلاس در روز ۱۶ مرداد در نیویورک طی رویداد Unpackedرونمایی خواهند شد.
سیگما (Sigma) در رویدادی که چهار روز پیش در پایتخت ژاپن برگزار شد، نقشهی راه بهروزرسانیشدهی خود را برای لنزهای مانت L منتشر کرد. این شرکت میگوید آنها در مجموع ۱۴ لنز مانت L را تا پایان سال ۲۰۲۰ تولید خواهند کرد. افزونبر آن، آنها سه لنز جدید هم در رویداد مزبور معرفی کردند: 35mm F1.2 DG DN و14-24mm F2.8 از سری Art و 45mm F2.8 DG DN از سری Contemporary.
انتظار میرود که سیگما در سال ۲۰۱۹ لنزهای زیر را برای مانت L به بازار عرضه کند:
- 20mm F1.4 Art
- 24mm F1.4 Art
- 35mm F1.4 Art
- 50mm F1.4 Art
- 85mm F1.4 Art
- 135mm F1.8 Art
و در ادامه در سال ۲۰۲۰ نیز این پنج لنز روانهی بازار خواهند شد:
- 14mm F1.8 Art
- 16mm F1.4 DC
- 30mm F1.4 DC
- 56mm F1.4 DC
- 70mm Macro
همچنین، سیگما طی همین رویداد اعلام کرد که لنزهای سهگانهی DC DN برای APS-C و Micro Four Thirds بهزودی در مانت EF-M کانن در دسترس قرار خواهند گرفت.
محدودهی F1.4 برای لنزهای DC DN موضوع جدیدی نیست؛ اما اعلام این خبر را میتوان پاسخی به یکی از سوالاتی دانست که کاربران همیشه دربارهی مانت EOS M کانن از سیگما میپرسیدند: آیا سایر تولیدکنندگان لنز تابهحال روی آنها سرمایهگذاری کردهاند؟ به نظر میرسد که پاسخ سؤال مثبت است و این خبر خوبی برای طرفداران پلتفرم بدونآینهی APS-C کانن بهشمار خواهد آمد که واقعا انتخابهای زیادی در میان لنزها ندارند.
سیگما میگوید DG نشاندهندهی لنزهایی است که برای بهرهبردن از حداکثر کارایی در دوربینهایی با حسگرهای فولفریم طراحی شدهاند و DN نیز به لنزهایی اشاره میکند که برای دوربینهای بدونآینه با فاصله کانونی عدسی کوتاه بهینهسازی شدهاند. هر سه لنز پاییز امسال در دسترس کاربران قرار خواهند گرفت و انتظار میرود که قیمت آنها با مدلهای مانت E و M43 موجود برابر باشد.
45mm F2.8 DG DN Contemporary
لنز جدید ۴۵ میلیمتری F2.8 DG DN سیگما از سری Contemporary یک لنز پرایم استاندارد و فشرده برای دوربینهای فولفریم و بدونآینهی سونی، لایکا و پاناسونیک است. این لنز تنها ۴۶ میلیمتر (۱٫۸ اینچ) درازا و ۲۱۵ گرم (۷٫۶ اونس) وزن دارد. همچنین، دارای یک مانع لنز فلزی و محافظ دربرابر جریان آب و گردوغبار است. این لنز شامل هشت المان، یک دیافراگم با هفت تیغه و حداقل فاصلهی کانونی ۲۴ سانتیمتری (۹٫۴ اینچ) است. لنز ۴۵ میلیمتری سیگما، یک حلقه دیافراگم هم دارد.
انتظار میرود لنز 45mm F2.8 DG DN اواخر همین ماه با قیمت ۵۵۹ دلار به بازار عرضه شود.
35mm F1.2 DG DN Art
لنز جدید ۳۵ میلیمتری F1.2 DG DN سیگما از سری Art یک لنز پرایم فوق سریع با زاویهی نیمهعریض برای دوربینهای فولفریم و بدونآینهی لایکا، پاناسونیک و سونی است. لنز مزبور که بهگفتهی سیگما وضوحی برابر با ۵۰ میلیون پیکسل دارد، شامل ۱۷ المان از جمله عدسی غیرکروی و «SLD» است؛ حداقل فاصلهی کانونی برابر با ۳۰ سانتیمتر (۱۱ اینچ) دارد و از حداکثر بزرگنمایی ۰٫۲x بهره میبرد.
لنز ۳۵ میلیمتری F1.2 با بیش از یک کیلوگرم (۲٫۴ پوند) وزن و طول ۱۳۶ میلیمتر (۵٫۴ اینچ) وزن نسبتا زیادی را به کاربر تحمیل میکند. لنز جدید را با لنز قدیمیتر ۳۵ میلیمتری F1.4 از سری Art که وزنی برابر با ۶۶۵ گرم (۱٫۵ پوند) و طولی برابر با ۹۴ میلیمتر (۳٫۷ اینچ) دارد، مقایسه کنید. حلقهی فیلتر آن هم به لطف المان جلویی بسیار بزرگی که دارد (و در عکس زیر قابل مشاهده است)، با ۸۲ میلیمتر درازا فوقالعاده بزرگ است.
حلقهی دیاگرام لنز جدید این قابلیت را دارد که میتوان آن را با کلیککردن، فعال یا غیرفعال کرد؛ همچنین، یک دکمهی AFL قابلتنظیم هم برای آن در نظر گرفته شده است. بهنظر میرسد که این محصول از کیفیت بالایی برخوردار است. محفظهای برای لنز در نظر گرفته شده که امکان ورود هوا به داخل آن وجود ندارد و درپوشی روی المان جلویی آن گذاشته شده که دافع آب و روغن است.
لنز ۳۵ میلیمتری F1.2 DG DN از سری Art اواخر همین ماه و احتمالا با قیمت ۱۴۹۹ دلار در فروشگاهها در دسترس خریداران قرار خواهد گرفت.
14-24mm F2.8 DG DN Art
سیگما در حال حاضر لنزهای محبوب ۱۴ الی ۲۴ میلیمتری F2.8 را برای دوربینهای DSLR فولفریم ارائه میدهد و حالا نیز محصول جدیدی به مجموعه لنزهای دوربینهای بدون آینهی فولفریم خود افزوده است: لنز ۱۴ الی ۲۴ میلیمتری F2.8 DG DN از سری Art که قرار است بهزودی در ماه اوت به بازار عرضه شود. این محصول، مخصوص مانت E سونی و مانت L پاناسونیک و لایکا طراحی شده است.
سیگما این لنز را بهخاطر توانایی آن برای ثبت نورهای ضعیف در عکسبرداری با حساسیت پایین، یک «لنز عالی برای عکاسی نجومی» مینامد و بر وضوح «خیرهکنندهی» لنز حتی در لبههای فریم تأکید میکند. بخشی از این وضوح بالا مدیون استفاده از المانهای پراکنش پایین و نیز فناوری NPC سیگما در این لنز است.
این لنز ضد غبار و دربرابر پاشش آب نیز مقاوم است، از یک نگهدارندهی فیلتر پشتی بهره میبرد و دیافراگم آن ۱۱ تیغهی گرد دارد، وزن آن ۷۹۵ گرم (۲۸ اونس) است و انتظار میرود با قیمت ۱۴۹۹ دلار به بازار عرضه شود.
آمازون برنامهی خود را برای سرمایهگذاری بیش از ۷۰۰ میلیون دلار با هدف بازآموزی کارگران این شرکت در سراسر ایالات متحده بهمنظور جابهجایی آنها برای ایفای نقشی با مهارتهای فنی و غیرفنی در دفاتر شرکت، مراکز فنی، مراکز تحویل، فروشگاههای خردهفروشی و شبکهی حملونقل اعلام کرد. هدف شرکت از این کار افزایش سطح مهارت ۱۰۰ هزار نفر یا یکسوم از کارکنان خود در آمریکا برای انجام شغلهای موردنیاز تا سال ۲۰۲۵ است.
آمازون میگوید بهطور خاص عناوین شغلی ازقبیل متخصص نقشهبرداری داده، دانشمند داده، معمار راهحل و تحلیلگر کسبوکار، هماهنگکنندهی تدارکات، مدیر بهبود فرایند و متخصص حملونقل مدنظر این شرکت است. براساس بررسیهای این شرکت از بخشهای نیروی کار و استخدام آن در ایالات متحده، مهارتهای شغلی گفتهشده بیشترین رشد را در طول ۵ سال اخیر شاهد بودهاند.
برای مثال، براساس اطلاعات آمازون عنوان شغلی متخصص نقشهبرداری داده در ۵ سال گذشته رشدی ۸۳۲ درصدی کرده است؛ در حالی که دانشمندی داده ۵۰۵ درصد، معماری راهحل ۴۵۴ درصد، مهندسی امنیت ۲۲۹ درصد و تحلیلگری کسبوکار ۱۶۰ درصد رشد کردهاند. در همین حال، مشاغل تخصصی در حیطهی رضایت مشتری ۴۰۰ درصد رشد کردهاند.
بخش نیروی کار آمازون انتظار دارد امسال تعداد کارکنان این شرکت در ایالاتمتحده به ۳۰۰ هزار نفر برسد و در مقیاس جهانی برابر با ۶۳۰ هزار نفر شود. رقم سرمایهگذاری آمازون درزمینهی بازآموزی با احتساب تعداد کارکنان، شامل هفتهزار دلار برای هر کارگر خواهد شد که یکی از بزرگترین برنامههای این شرکت برای بازآموزی است. این بودجه در طیف وسیعی از دستورکارها شامل برنامههای موجود و طرحهای جدید توزیع خواهد شد و تمرکز آن روی بازآموزی افراد ماهر یا مبتدی خواهد بود.
این برنامهها شامل آکادمی فنی و جدید آمازون میشود که قرار است کارکنان غیرفنی آمازون را با مهارتهایی بازآموزی کند که امکان انتقال به بخشهای مهندسی و نرمافزار را به آنها میدهد. افزونبراین، برنامهی جدید Associate2Tech (وابستهبه آموزش) که وظیفهی جابهجایی کارکنان مرکز رضایت مشتری را به شغلهای فنی برعهده دارد و دانشگاه جدید یادگیری ماشینی که آنها را با استفاده از پسزمینهی مربوط به فناوری برای واردشدن به بخش یادگیری ماشینی آموزش میدهد.
همچنین، آمازون برنامهی انتخاب حرفهای خود را توسعه خواهد داد که در سال ۲۰۱۲ راهاندازی کرده است. این برنامه وظیفه دارد به افرادی از مرکز رضایت مشتری که قصد دارند به مشاغل پرخطر بروند، پیشنهاد پرداخت پیشاپیش شهریه با نرخ همان روز را بدهد. علاوهبراین، دورهی کارآموزی آمازون برنامهای کارشناسی زیرپوشش وزارت کار است که پیشنهاد پرداخت هزینهی کلاسهای آموزشی بهصورت پیشاپیش و با نرخ همان روز و آموزش همزمان با کار در آمازون را میدهد. آموزش اختصاصی آمازون با نام اختصاری AWS و صدور گواهینامههای مربوط به آن نیز بر بستهشدن شکاف بین مهارتها تمرکز دارد.
بث گلتی، معاون ارشد بخش منابع انسانی آمازون، در این بیانیه گفت:
در سال گذشته، بهتنهایی ازطریق سرمایهگذاری مداوم در جوامع محلی، در بیش از ۴۰ ایالت در سراسر کشور، دهها هزار شغل در ایالات متحده ایجاد کردیم. برای ما ایجادکردن این فرصتها، تازه شروع کار است. در حالی که بسیاری از کارکنان ما خواهان مهارتهای حرفهای در این شرکت هستند، این برنامه ممکن است برای دیگران گامی در جهت برآوردهکردن آرزوهای مختلفشان باشد. ما فکر میکنیم این مهم است که با سرمایهگذاری روی کارکنانمان، مهارتهای جدید و گزینههای حرفهای بیشتری برای آنها ایجاد کنیم. با ارائهی این برنامه ما به حمایت از ۱۰۰ هزار کارمند آمازون برای ایجاد مهارت در راستای گام بعدی در حرفهایشدنشان متعهد میشویم.
این سرمایهگذاری بهدنبال تصمیم سال گذشتهی آمازون مبنیبر افزایش حداقل دستمزد کارکنان به روزی ۱۵ دلار در سراسر ایالات متحده در پی افزایش حملات به صنعت خردهفروشی این شرکت بهدلیل نحوهی رفتار با کارکنان آمازون و میزان دستمزد پرداختی انجام میشود. سناتور برنی سندرز، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، بهطور خاص آمازون را بهدلیل هدردادن منابع اختصاصیافتهی دولت فراخوانده و اشاره کرده بود که دستمزد کارکنان آمازون بهحدی کم است که کارگران نمیتوانند از خانوادههایشان مراقبت کنند. این، یعنی هزاران نفر در برنامههای یارانهای دولت مانند کوپن غذا حضور داشتند.
جف بزوس، مدیرعامل آمازون، بعدها خردهفروشان دیگر را به چالش کشید و از آنها خواست بهتبعیت از او، حداقل دستمزد کارکنان خود را افزایش دهند. آمازون در این زمینه خیلی جلوتر از نزدیکترین رقیب خود، Walmart است که امسال در حال ازدستدادن یکمیلیارد دلار دارایی خود در بخش تجارت الکترونیک شرکت است.
این اخبار درست زمانی منتشر میشود که نقش آثار شدید فناوری روی شغلها در حال شکلگرفتن است. از آنجا که انبارهای کالای آمازون رفتهرفته خودکارتر شده و بهطور کلی، مشاغل هر روز وابستگی بیشتری به فناوری پیدا میکنند، نگاه داخلی آمازون برای پرکردن نقشهای جدید عاقلانه به نظر میرسد.
.: Weblog Themes By Pichak :.