پاول ولاسف سرپرست مرکز آموزش فضانوردان ضمن ابراز رضایت از میزان تلاش و سطح کار اولگ کانوننکو که از ایستگاه فضایی بینالمللی به زمین بازگشته گفت: او طی چهار ماموریت فضایی در این ایستگاه فضایی ۷۳۷ روز کار کرده است و با این تعداد روز, از مرز رکورد یوری مالنچنکو دیگر فضانورد روسیه که طی ۵ پرواز ۷۰۲ روز در فضا بسر برده عبور کرد.
به گزارش ایسنا؛ کانوننکو همراه با دیوید سنت ژاک کانادایی و آنه مک کلین آمریکایی، پس از گذراندن هفت ماه اقامت در ایستگاه فضایی بینالمللی، با ناو سایوز ام.اس -۱۱ در ۲۵ ژوئن به زمین بازگشتند.
پاول ولاسف گفت: من خوشحال هستم که کانوننکو با اقامت ۷۳۷ روز در ایستگاه فضایی بینالمللی یک رکورد جدید به دست آورد چون تا امروز هیچکس چنین پروازی را در این ایستگاه نداشته است. امیدوارم او بعد از توانبخشی، کار خود را به عنوان یک فضانورد فعال ادامه دهد و در آینده شاهد رکورد جدیدی از او باشیم.
لازم به ذکر است که کانوننکو ساعاتی پس از فرود در قزاقستان به شهرک ستارهای در نزدیکی مسکو وارد شد، جایی که پزشکان چند هفته از سلامت او مراقبت میکنند. پس از آن نیز برای دستیابی به وضعیت کامل سلامتی، مدتی را در یک آسایشگاه توانبخشی در سوچی خواهد گذراند.
اینک اولگ کانوننکو با اقامت ۷۳۷ روزه که طی ۴ سفر فضایی به دست آورده بعد از گنادی پادالکا با ۸۷۸ روز, یوری مالنچنکو با ۸۲۷ روز (۷۰۲ روز در ایستگاه فضایی بینالمللی و ۱۲۵ روز اقامت در ایستگاه فضایی میر), سرگئی کریکالف با ۸۰۳، الکساندر کالری با ۷۶۹ روز, سرگئی آودیف با روز ۷۴۷ روز در ردیف ششم رکورد داران اقامت فضایی قرار میگیرد.
کانوننکو متولد ۲۱ ژوئن ۱۹۶۴ در چاردژو، ترکمنستان که در آن زمان بخشی از شوروی به حساب میآمد، است. در سال ۱۹۸۸ از دانشگاه حمل و نقل هوایی خارکف به عنوان مهندس مکانیک فارغ التحصیل شد.
پس از فارغ التحصیلی از موسسه هوانوردی خارکف او در دفتر طراحی سامانههای فضایی در سامرا به عنوان مهندس طراح مشغول به کار گردید. در سال ۱۹۹۰ دورههای تحصیلات تکمیلی موسسه حمل و نقل هوایی کوئیبیشف را به پایان رساند و در زمینه طراحی سامانههای خودکار تخصص گرفت. وی در سال ۱۹۶۶ به عنوان فضانورد انتخاب شد.
ناسا پس از بازسازی مرکز کنترل ماموریت آپولو، آن را برای بازدید عموم بازگشایی کرد.
به گزارش ایسنا و به نقل از گیزمگ، ناسا "مرکز کنترل مأموریت"(MCC) را برای بازدید عموم بازگشایی کرده است. این مرکز که کنترل مأموریت آپولو در آن صورت گرفته، محلی برای راهنمایی فضانوردانی بوده است که به ماه سفر کردهاند. ناسا به این مناسبت، ویدئویی نیز منتشر کرده که امکان دیدن مراحل بازسازی این مرکز را برای علاقمندان فراهم میکند.
مرکز کنترل مأموریت، در طبقه سوم ساختمان شماره ۳۰ محوطه "مرکز فضایی جانسون"(JSC) واقع شده و گروه کنترل پرواز، برنامهریزی مأموریتها را در این مرکز انجام میدادند و فضانوردان را برای خارج شدن از جو زمین و فرود آمدن روی سطح یک جهان دیگر راهنمایی میکردند.
پس از پایان یافتن کاربرد مرکز کنترل مأموریت در سال ۱۹۹۲، کمبود بودجه موجب شد که این مرکز، تعمیر و بازسازی نشود. وضع مرکز کنترل مأموریت تا سال ۲۰۱۵ آنقدر اسفبار بود که "سازمان پارکهای ملی آمریکا"(NPS)، آن را در معرض خطر دانست.
برنامهریزی برای جمعآوری بودجه پنج میلیون دلاری و بازسازی مرکز کنترل مأموریت، پنج سال به طول انجامید. پروژه بازسازی این مرکز، از اکتبر سال ۲۰۱۸ آغاز شد تا به مناسبت پنجاهمین سالگرد فرود آپولو ۱۱ روی ماه، آماده باشد.
گروه بازسازی برای انجام دادن این پروژه، با گروه کنترل مصاحبه کردند و تصاویر و فیلمهای این مرکز را مورد بررسی قرار دادند تا آن را تا حد امکان شبیه به شرایط ابتدایی بازسازی کنند.
همه اتاقهای مرکز، مشابه ژوئیه سال ۱۹۶۹ و زمان قدم گذاشتن "نیل آرمسترانگ"(Neil Armstrong) و "باز آلدرین"(Buzz Aldrin) به ماه بازسازی شد. تقریباً همه قسمتها، مشابه نمونه قدیمی بازسازی شدهاند و میتوان گفت که تنها عنصر متفاوت، کنسولهای فرمان هستند اما گروه بازسازی تلاش کردهاند تا حتی کنسولها نیز شکوه نمونه قدیمی را داشته باشند. عناصر جزئی مانند فنجانهای قهوه و زیرسیگاریها نیز دقیقاً در جایی که بودند، قرار گرفتهاند.
"جیم تورنتون"(Jim Thornton)، مدیر پروژه بازسازی گفت: ناسا با بازسازی مرکز کنترل مأموریت آپولو قصد دارد تاریخ درخشان و قابل توجه پرواز فضایی انسان را بازگرداند. این پروژه نه تنها به ما در تقسیم این تاریخ ارزشمند با بازدیدکنندگان کمک میکند، بلکه به کارمندانی که برای مأموریت بازگرداندن انسان به ماه تلاش میکنند، نیز ارزشمند خواهد بود.
انتهای پیام
مغز شما مسلما مهم ترین عضو بدن محسوب میشود که عملکرد تمام اندامها را تحت کنترل دارد، چربیها همیشه هم برای بدن بد نیستند و انواع خاصی از آن به نام چربیهای ترانس بر سلامت مغز اثر دارند؛خوردن غذای سالم به عنوان یک عادت مادام العمر، سرعت کاهش توانایی عملکرد شناختی و پیری همچنین خطر ابتلا به زوال عقل را کاهش میدهد.
برای مقابله با زوال عقل و عملکرد بهتر آن باید به رژیم غذایی توجه ویژهای داشت، در ادامه برخی از مهمترین نکات برای حفظ سلامت مغز بررسی میشود.
چربیهای ترانس
چربی ترانس به طور طبیعی در محصولات حیوانی شامل گوشت و لبنیات یافت میشود و مصرف آنها در مقایسه با چربی های صنعتی مشکلی برای سلامت ندارد.
اما روغن هیدروژنه که مردم به وفور از آن در قالب مارگارین، چیپس، کراکر، غذاهای یخ زده و کنسروی و مواردی از این دست استفاده میکنند حتی در قالب چربیهای ترانس برای مغز عوارضی در پی دارد.
مطالعات نشان میدهد مصرف زیاد این چربیهای ترانس باعث زوال عقل، کاهش حجم مغز و مهارتهای شناختی میشود.
نوشیدنیهای شیرین
نوشیدنیهای شیرین مانند نوشابه، انرژیزاها و آب میوههای صنعتی ارزش غذایی نوشیدنیهای طبیعی را ندارند و مصرف مداوم آنها منجر به مشکلاتی از قبیل ابتلا به دیابت نوع ۲، فشار خون بالا، کلسترول بالا، آلزایمر و زوال عقل میشود. مصرف فروکتوز زیاد که در اغلب نوشیدنیهای شیرین یافت میشود منجر به کاهش توانایی یادگیری، کاهش عملکرد حافظه و تشکیل نورونهای جدید در مغز میشود که این عامل التهاب مغزی به دنبال دارد و به تبع آن بر عملکرد این اندام تاثیرگذار خواهد بود.
غذاهای بسته بندی و فرآوری شده
غذاهای فرآوری و بسته بندی شده این روزها به عنوان رژیم غذایی اصلی محسوب میشوند و مواد غذایی مفید و موثر بر سلامت بدن را حذف کردهاند. این رژیم غذایی که موسوم به رژیم غذایی غربی است بر استفاده از غذاهای فست فود و جایگزینی آن با غذای سنتی تاکید دارد و شکر، چربی، نمک از عناصر اصلی تشکیل دهنده این غذاها هستند.
در رژیم غذایی استفاده از مواد مغذی ضرورت دارد و استفاده مداوم از رژیم غذایی غربی منجر به تجمع چربی در اندامهای حیاتی بدن میشود که این موضوع سبب اختلال در بافت مغز و کاهش حجم آن میشود.
مصرف ماهیهای آلوده عناصر سمی
ماهی به طور معمول به عنوان یک رژیم غذایی سالم محسوب میشود چرا که حاوی اسید چرب امگا ۳، ویتامین B۱۲، روی، آهن و منیزیم است که تمامی این عوامل برای سلامت بدن مفید هستند.
اگر چه ماهی غذایی سالم محسوب میشود، اما تجمع برخی عناصر سنگین همچون جیوه در بدن ماهی به سیستم عصبی و بافتهای جانوران صدماتی وارد میکند.
ماهیهایی که بیشتر عمر میکنند در بدن آنها جیوه بیشتری تجمع پیدا کرده است و این ماده بر عملکرد بدن موجودات زنده تاثیر منفی خواهد داشت، بنابراین باید در مصرف ماهیها دقت لازم انجام شود تا عملکرد انتقال دهندههای عصبی بدن تحت تاثیر عوارض عناصر سمی قرار نگیرد.
آسپارتام
شیرین کننده مصنوعی به نام آسپارتام که معمولا در خوراکیهای بدون قند مورد استفاده قرار میگیرند عوارض متعددی از قبیل تاثیر منفی بر مشکلات شناختی و رفتاری دارند.
در مطالعهای از آسپارتام در یک رژیم غذایی ۸ روزه استفاده شد و نتایج نشان داد مصرف کنندگان این شیرین کننده مصنوعی در آزمونهای ذهنی توانایی کمتری داشتند، علاوه بر آن مطالعه دیگری نشان داد مصرف بالای نوشیدنیهای حاوی آسپارتام خطر ابتلا به زوال عقل و سکته مغزی را افزایش داده است؛ با وجود این سازمان غذا و دارو آمریکا معتقد است آسپارتام ماده غذایی ایمنی است.
مصرف غذاهای سالم بر عملکرد بهتر مغز تاثیر گذار است بنابراین باید در انتخاب خوراکیها دقت کرد تا تواناییهای شناختی و مغزی به مرور زمان تضعیف نشود.
روز پنجشنبه اپل اعلام کرد جانی آیو پس از نزدیک به سه دهه فعالیت در اپل بهزودی این شرکت را ترک خواهد کرد. او در شرکت خودش به نام LoveFrom مشغول به کار خواهد شد و از آنجا که اپل اولین مشتری این شرکت جدید خواهد بود، آیو همچنان به همکاری نزدیکش با اپل ادامه خواهد داد اما دیگر جزو کارکنان رسمی اپل و اعضای تیم مدیریت نخواهد بود.
هر چند هنوز هیچ کس بهعنوان جایگزین جانی آیو مشخص نشده است اما اپل در اعلامیهای که خروج آیو از اپل را اعلام کرده بود، به مدیر اجرایی اپل، جف ویلیامز (Jeff Williams) پیشنهاد کرده بود سرپرستان تیم طراحی، ایوانس هانکی (Evans Hankey) و آلن دای (Alan Dye) را بهعنوان جایگزین آیو در نظر بگیرد.
آیو در این مورد گفته است:
ایوانس، آلن و جِف از نزدیکترین همکاران من بودهاند و تیم طراحی اپل تحت رهبری آنها به خوبی رشد خواهد کرد. من به همکاران طراح خودم در اپل کاملاً اعتماد دارم. آنها دوستان خوب من باقی خواهند ماند و امیدوارم بتوانم در سالهای پیش رو به همکاریام با آنها ادامه دهم.
هانکی در حال حاضر معاون بخش طراحی صنعتی است و این بدین معنا است که او بیشتر در بخش سختافزار فعال خواهد بود. آلن دای معاون بخش طراحی رابط کاربری است و بیشتر در بخشی فعالیت میکند که مسئولیت طراحی ظاهری نرمافزارهایی را دارد که کاربر نهایی از آنها استفاده میکند.
اطلاعات کمی در مورد این دو نفر در دسترس قرار دارد اما هر دو چند سال تحت نظرات آیو فعالیت کردهاند و در این زمینه تجربه و اطلاعات لازم را دارند.
آلن دای
از چپ به راست: آلن دای، جانی آیو و ریچارد هوارت
او دانشآموخته دانشگاه سیراکیوس بوده و از سال ۲۰۰۶ در اپل مشغول به کار است. وی در ابتدا بهعنوان مدیر بخش نوآوری وارد اپل شد. ایدهی جالب او برای ساخت جعبهی محصولات در داخل شرکت و رنگآمیزی گوشهی جعبهها برای حذف هرگونه بی نظمی در رنگ، باعث ارتقای او در اپل شد.
او تجربهی فعالیت در پروژهی iOS 7 را داشته و همچنین با آیو همکاری نزدیکی در پروژهی اپل واچ برای طراحی رابط کاربری جدید اپل در دستگاههای پوشیدنی در کارنامهی خود دارد. در سال ۲۰۱۵ آیو در مصاحبهای گفته بود:
آلن در طراحی رابط کاربری یک نابغه است و بسیاری از بخشهای سیستمعامل اپل واچ ایدههای اوست.
پس از اینکه در سال ۲۰۱۵ آیو به سمت مدیر طراحی صنعتی منصوب شد، آلن و ریچارد هوارت (Richard Howarth) سعی کردند تمام نیازهای تیم طراحی را برآورده کنند. اما در سال ۲۰۱۷ که آیو برای اینکه بتواند مدیریت بهتری بر روند کارها داشته باشد به تیم بازگشت.
در دورهای که آنها بهجای آیو مدیریت میکردند، دای بهصورت منظم در فروشگاههای اپل حاضر میشد و از آنها بازدید میکرد. موضوعی که تنها برای مدیران ردهبالای اپل اجرایی میشد.
از زمان فارغالتحصیلی دای تا ورودش به اپل ۹ سال فاصله زمانی وجود داشت. در این مدت او در برندهای Ogilvy وگروه تجاری Mothers’s Brand کار کرده است. وی همچنین بهعنوان طراح در شرکت خردهفروشی Kate Spade فعال بوده است. او مدتی هم بهعنوان طراح گرافیک آزاد فعالیت میکرد و کارهایش توسط مجموعههای انتشاراتی بزرگ استفاده میشد.
ایوانس هانکی
ایوانس هانکی با لباس زرد رنگ بین سایر تیم طراحی اپل
در مورد خانم ایوانس هانکی اطلاعات کمی در دسترس است اما آنچه میدانیم این است که سابقهی زیادی در زمینهی طراحی در کارنامهی خود دارد. همچنین از پروفایل لینکدین (LinkedIn) او اینگونه برمیآید که بهعنوان طراح صنعتی در اپل مشغول به کار بوده و فارغالتحصیل رشتهی طراحی صنعتی و تولیدی از دانشگاه استنفورد است.
مشخص نیست هانکی از چه سالی همکاری خود با اپل را آغاز کرده اما مطمئناً بخشی از فعالیت او مدیریت استودیوی طراحی اپل بوده است. تجربهی هانکی در امور طراحی عاملی برای انتخاب او بهعنوان جایگزین احتمالی آیو بوده است.
مِی لی خوئه (May-Li Khoe) یکی از اعضای سابق تیم طراحی در توصیف هانکی وی را بسیار توانمند و در عین حال کمتر در چشم، شرح میکند. او در توییتر خود هانکی را مدیری توانمند توصیف میکند و میگوید:
اگر بخواهم صریح بگویم، به نظر من او الهامبخش بسیاری از ما است.
هانکی درکنار فعالیتش برای کمک به طراحی محصولات اپل، مخترعی با صدها اختراع ثبت شده است. آیو در مصاحبهای در مورد عکسی که از آیفون در کتاب «طراحی شده توسط اپل در کالیفرنیا» (Designed by Apple in Califirnia) گفته بود که این عکس متعلق به هانکی است. او گفته بود:
جالب نیست؟ او گوشی خود را نابود کرده است اما من فکر میکنم این عکس یک نکته خیلی قابلتوجه دارد. به همین دلیل به نظرم آمد که آن را در کتاب قرار دهم. ما دستگاهها را برای استفاده، طراحی میکنیم و او از آنها بهمعنای واقعی استفاده میکند.
پیشتر نام ایوانس هانکی در معرفی اپل واچ و بخشی که رابط کاربری برای تماسهای دریافتی توضیح داده میشد، نشان داده شده است.
از آنجا که ایوانس هانکی و آلن دای اکنون نقش برجستهای دارند، احتمالاً در چند ماه آینده و با ارتقای موقعیت شغلی آنها، اطلاعات بیشتری در موردشان منتشر خواهد شد.
الکساندر رز و تیمی از مهندسین در مؤسسهی لانگ نو در حال ساخت ساعتی در بیابانهای تگزاس هستند که ده هزار سال دوام خواهد آورد. رز میگوید بزرگترین درسی که از طراحی گرفته است، طول عمر و دوام بالا است. رز طی سفرش به ژاپن، با شصت و ششمین دورهی آیینهای مذهبی روبهرو شد که بیش از ۱۳ قرن دوام آورده است. در این آیین، گروهی از راهبان شینتو به رهبری شاهزاده ماساکو، گنجینههایی را از معبدی قدیمی به معبدی جدید منتقل میکنند.
راهبان معبد ایسه، از قرن هفتم، هر بیست سال یک بار به بازسازی معبد بزرگ جینگو با چوب و کاه میپردازند. بهعنوان بخشی از آیین شینتو این کار باعث میشود سازهها حتی با وجود مصالح نسبتا بیدوام استحکام خود را حفظ کنند و از طرفی روش ساخت معبد به نسل بعدی راهبان منتقل میشود.
ژاپن منبع تجارتخانههای قدیمی دنیا است و علاقه به حفظ بناها باعث شده سازهها نزدیک به هزار سال دوام بیاورند؛ اما در سراسر جهان معماریهای بادوام مشابهی وجود دارد که میتوان درسهای زیادی از آنها گرفت.
مقبرهی بزرگ ایسه در ژاپن. در این مقبره ساختمانها هر دو دهه یک بار بازسازی میشوند
رز و دنی هیلیس دانشمند کامپیوتر به همراه گروهی از مهندسان از مؤسسهی لانگ ناو، از بیست سال گذشته روی ساخت ساعتی دههزارساله در مقیاس بنایی تاریخی کار میکنند که نمادی از تفکر طولانیمدت است. ایدهی اصلی، ساخت بنایی تأثیرگذار و بزرگ از نظر مقیاس و زمان است؛ بهطوریکه وقتی مخاطب دربرابر آن میایستد، چشمانداز طولانیمدتی را از آینده تصور کند.
برای مثال فرض کنید برای حل مشکلات اقلیمی فقط پنج سال زمان دارید، حتی اگر بدانید از کجا کار خود را شروع کنید این بازهی زمانی کاملا غیرمنطقی است؛ اما اگر بازهی زمانی را تا ۵۰۰ سال افزایش دهید، حتی مشکلات غیرممکن هم به نظر قابلحل میرسند.
مقالههای مرتبط:
برای ساخت یک ماشین دههزارساله در ابتدا باید به مطالعهی سازهها و دلیل دوام آنها در طول تاریخ پرداخت. میتوان سرعت عملکرد ساعت را به قدری کند کرد که تعداد ضربانش در بازهی ده هزار سال برابر با تعداد ضربان آن در طی عمر متوسط انسان باشد؛ اما این تنها بخشی از راهحل است و برای مصالح و مکان ساخت چه چارهای باید اندیشید؟
رز در طول بیست سال به بررسی دوام سازهها و سیستمهای مختلف پرداخت و بسیاری از آنها را از نزدیک دید. بسیاری از بناها به دلایلی ساده مثل گم شدن یا مدفون شدن از گزند عوامل مختلف مصون ماندهاند برخی دیگر هم به دلیلی مثل سنگینی زیاد و گروهی بهدلیل استراتژیهای دقیقتر محافظتی دوام آوردهاند.
تعداد کمی از اشیا یا سازههای ساخت انسان، بیش از چند قرن دوام آوردهاند. حتی داستانها، افسانهها، مذهبها، آداب و رسوم متداول و همچنین سازهها و مصنوعات دیگر هم همینقدر دوام آوردهاند. اغلب اشیاء با هدف طول عمر بالا ساخته نشدند بلکه کاملا اتفاقی در طی قرنها جان سالم به در بردهاند.
سازههای جدیدتر مثل انبار ضایعات هستهای، منابع شجرهشناسی و خزانههای بذر طوری طراحی شدهاند تا چند هزار سال (حتی صدها هزار سال) دوام بیاورند. از گذشته و حال میتوان درسهای زیادی گرفت. درسهایی که از علوم مادی و مهندسی تا مباحث ایدئولوژیک متغیر هستند. در ادامه به نکاتی که بر دوام سازهها تأثیر میگذارند اشاره شده است.
پیدا و پنهان
بعضی از منحصربهفردترین اشیا و سازههای تاریخی به شکل کاملا تصادفی و به دلایلی مثل گم شدن و سپس پیدا شدن در زمان مناسب از گزند عوامل مختلف در امان ماندهاند. برای مثال اگر طومارهای دریای مرده، سنگ رزتا و ماشین آنتیکیترا گم نمیشدند، شاید تاکنون نابود شده بودند. ماشین آنتیکیترا نوعی ساعت نجومی است که تا چند قرن جلوتر از زمان خود را نمایش میدهد. این ساعت در یک کشتی غرقشده نزدیک به آنتیکترای یونان کشف شد.
هیچ دستگاه مشابهی مربوطبه آن دوران کشف نشده است. این سازهی منحصربهفرد محصول کار و درک انسان از چرخدندهها و رویدادهای نجومی است و اصول مکانیکی آن تا ۱۳۰۰ سال بعد یعنی در اروپای قرونوسطا دیده نشده است. از طرفی یکی از دلایل دیگر منحصربهفرد بودن این ماشین، تکرار زیادی است که در ساخت آن دیده میشود. قطعا تنها دلیل بقای این سازه، گم شدن آن بوده است. این ماشین حتی پس از کشف هم در محفظهای نگهداری میشد تا اینکه طی بررسیهای اشعهی ایکس به پیچیدگی و عملکرد آن بهعنوان یک مدل ستارهشناسی پی بردند.
مکانیزم آنتیکیترا، ماشین مکانیکی باستانی از قرن دوم پیش از میلاد
در اینجا درس دیگری از ماشین آنتیکیترا میتوان گفت: مکانیکی از نظر خودمستندسازی برای باستانشناسان آینده بهتر از وسایل الکترونیکی عمل میکنند. فرض کنید، باستان شناسان آینده پس از ۲۰۰۰ سال، دستگاه الکترونیکی مدرنی را در اعماق مدیترانه پیدا کنند.
شناسایی کارکرد دستگاه از روی مدارهای سیلیکون آن تقریبا غیرممکن است. به همین دلیل رز ساختار مکانیکی را برای پروژهی ساعت دههزارساله انتخاب کرده است. حتی اگر تنها بخشهایی از این ساعت به مدت ۱۰ هزار سال دوام بیاورند، کارشناسان آینده میتوانند هدف آن را حدس بزنند و در صورت نیاز به تعمیر آن بپردازند.
مناطق دورافتاده
شهرها براساس رونق فعالیت تعریف میشوند. خود شهرها بهعنوان یک موجودیت میتوانند تا ۱۰۰۰ سال هم پابرجا و پررونق باقی بمانند اما محتوای شهرها ممکن است با گذشت هر دهه تغییر کند و بهطورکلی جایگزین شود. به ازای هر کدام از سازههای شهری که بیش از هزار سال دوام آوردهاند، تعداد بیشماری سازه وجود دارد که به دلایلی مثل جنگ، تغییرات شهری یا رویدادهای تصادفی از بین رفتهاند. مناطق دورافتاده فرصت بیشتری برای بقای طولانیمدت دارند. مناطقی دیدنی مانند پترا و ماچو پیچو بهدلیل دورافتادگی از شهرهای مدرن از آسیبها درامان ماندهاند.
خزانهی جهانی بذر سوالبارد، داخل یک کوه بنا شده است و بهسختی میتوان به بازدید از آن پرداخت
دورافتادگی میتواند وجههای اسطورهای به یک بنا بدهد. رز سالها پیش به خزانهی جهانی بذر در سوالبارد سفر کرد. این منطقه شمالیترین منطقهی قابل سکونت روی کرهی زمین است که در عرض جغرافیایی ۷۸ درجه قرار گرفته است. این خزانه بهگونهای طراحی شده است که بهعنوان منبعی پشتیبان برای غلات سراسر جهان تا ۱۰۰۰ سال دوام میآورد.
گرچه در طول ساخت طراحان تصور نمیکردند این منطقه به مکان جذابی برای دنیا تبدیل شود. این بنا با هدف بازدید عمومی طراحی نشده و بسیاری از افراد عالیرتبه از سراسر جهان که به این نقطه سفر کردهاند، تنها موفق به بازدید از فضای بیرونی آن شدهاند. این خزانه، معمولا دو بار در سال برای ذخیرهی غلات باز میشود. سفر رز هم مصادف با یکی از این دفعات بود. او در میان اسامی اعزامی به این منطقه نام افرادی مثل جیمی کارتر و بان کی مون را مشاهده کرد و متوجه شد دورافتادگی این خزانه، عامل جذابیت آن برای دنیای بیرونی است.
دسترسی به مناطق دورافتاده نیازمند زمان و هدف است. برای سفر به مقصدی مشخص باید زمان رسیدن به مقصد و بازگشت از آن را در نظر گرفت. رز و همکاران او برای ساخت پروژهی ساعت ۱۰ هزارساله زمینی در غرب تگزاس را انتخاب کردهاند که چندین ساعت از فرودگاه فاصله دارد و از نقطهای به بعد با یک روز پیادهروی میتوان به آن رسید.
ازآنجاکه هدف ساخت این ساعت تغییر دیدگاه افراد نسبت به زمان است، مردم برای بازدید از این مکان دورافتاده باید به پیشبینی و پردازش زمان بپردازند و بهاینترتیب انزوای این پروژه بهاندازهی حافظت از آن به یکی از وجهههای اسطورهی آن تبدیل میشود.
زیر زمین
بسیاری از قدیمیترین سازهها سالها زیر زمین مدفون بودهاند. محیط زیرزمینی از آنها دربرابر نور خورشید محافظت میکند و دما را ثابت نگه میدارد. افزایش و کاهش دما روند اکسایش و کهنهسازی را افزایش میدهد. یکی از تستهای سالخوردگی مواد براساس چرخهی کاهش و افزایش دما اجرا میشود (تأثیرات شیمیایی در درجهی دوم قرار میگیرند).
مقبرههای پُرتزئین لوکسور مصر، نقاشیهای دیواری مجموعه غارهای لاسکو در دوردون، جنوب غربی فرانسه و حتی آثار ظریفی مثل تومارهای دریای مرده همه هزاران سال زیر زمین مدفون بودهاند؛ بنابراین عجیب نیست انبارهای محافظتی مدرنی مثل خزانهی جهانی بذر و انبار ضایعات هستهای همه زیر سطح زمین ساخته شدهاند.
بخشهایی از نصب ساعت دههزار ساله
بااینحال یکی از معایب حفاظت از آثار در زیرزمین نفوذ آب است. رز که به بازدید از مکان ضایعات هستهای در ایالاتمتحده و اروپا، خزانهی جهانی بذر و مجموعهی شجرهشناسی مورمونها پرداخته است در تمام نمونهها شاهد تلاشهایی برای دور نگهداشتن آب بوده است. در طی صدها و هزاران سال، آب راه خود را به داخل این مخازن پیدا میکند. تنها زمانی میتوان از ورود آب جلوگیری کرد که بهجای مسدود کردن، مسیر آن را تغییر داد. شالیزارهای برنج آسیایی نمونهای از تأثیر هدایت دقیق آب در طول هزاران سال هستند.
هدف ساخت ساعت دههزار ساله زیر زمین نهتنها حفاظت از آن بلکه حفظ زمان است. تغییر دما باعث انبساط و انقباض فلز میشوند بنابراین برای ثابت نگهداشتن طول سازههایی مثل پاندول ساعت و بنابراین حفظ نظم زمان باید از طرحهای هوشمندانهای استفاده کرد. هرچقدر ساعت مکانیکی با تغییر دمای کمتری روبهرو شود، عملکرد آن دقیقتر خواهد بود.
از طرفی با وجود مشکلاتی مثل نفوذ آب، رز باید هوشمندانه تصمیم میگرفت. به همین دلیل برای حداقلسازی زه و جمعشدن آب، نقطهای در بالای کوه را برای ساخت ساعت انتخاب کرد. باوجوداین هنوز هم احتمال ورود آب به داخل آن وجود دارد.
آنها برای حل این مشکل، سعی کردند جهت سطوح زیرزمینی را تغییر دهند و مطمئن شوند آب در هیچ نقطهای به دام نمیافتد و میتواند از قسمت پائین محل ساعت به خارج هدایت شود؛ بنابراین شاید نتوان آب را متوقف کرد اما میتوان آن را به مسیر دیگری هدایت کرد.
مصالح
یکی از دانشمندان در مورد ساخت مصالح بادوام و چندهزار ساله میگوید: همهچیز در حال سوختن است، منتها با نسبتهای متفاوت. براساس این تعریف سالخوردگی یا کهنهشدن اشیاء درست مثل زنگ زدن آهن، همان فرایند اکسایش است. وقتی بحث مصالحی بادوام و چندهزارساله مطرح میشود، اغلب افراد سنگ یا فلزهای گرانبها مثل طلا را مثال میزنند زیرا این مواد بهراحتی با اکسیژن واکنش نمیدهند؛ اما مانند مومیاییهای مصری در صورت استفاده از روشهای حفاظتی صحیح در محیطهای شیمیایی حتی میتوان دوام بدن را هم افزایش داد. مدتی پیش در ارمنستان کفشی چرمی با قدمت ۵۵۰۰ سال کشف شد.
اغلب اوقات طول عمر مواد به محیط آنها وابسته است نه جنسی که دارند. برای مثال کفش چرمی ارمنی در غاری دفن شده بود و با عایقی از مدفوع گوسفند پوشیده شده بود بنابراین دلیل دوام آن محیط غیرهوازی با دمای پایدار بوده است.
کفش پوستی ۵۵۰۰ ساله که گفته میشود قدیمیترین کفش چرمی جهان است
اما توانایی کنترل محیط برای افزایش دوام اشیا و حفظ آنها به مدت هزاران سال محدود است. مردم همان اکسیژنی را تنفس میکنند که منجر به زوال اشیاء میشود. گردوغبار روی لباسها و چربی روی پوستشان را میپوشاند؛ بنابراین لازمهی ساخت ماشین دههزار ساله، مصالح بادوام است.
بهعنوانمثال رز برای ساخت ساعت از بهترین نوع یاتاقان استفاده کرده است (یاتاقان نوعی قطعهی مکانیکی است که حرکت نسبی به حرکت دلخواه محدود میکند و اصطکاک بین اجزای متحرک را کاهش میدهد). تمام بخشهای چرخان این ساعت به یک نوع سطح یاتاقان نیاز دارند که بتوانند با کمترین اصطکاک به کار خود ادامه دهند.
بااینحال، یاتاقانهای قدیمی مشکلات متعددی دارند و معمولا از یک ردیف توپهای فولادی سخت تشکیل شدهاند که بین شیارهایی به نام قاب یاتاقان قرار میگیرند. فولاد یا حتی فولاد ضدزنگ وقتی مدت طولانی کنار هم بمانند به یکدیگر جوش میخورند و درصورتیکه ظرفیت الکتریکی دو فلز متفاوت باشند، دچار خوردگی گالوانیکی میشوند.
برای مثال اگر سکهای را سطح فلزی دیگری رها کنید دچار پوسیدگی میشود. علاوهبر این، یاتاقانهای معمولی به روغنکاری و مراقبت منظم نیاز دارد و همین مراقبتها میتوانند میزان کثیفی را افزایش دهند. رز در طول ۲۰ سال کار روی یاتاقانها به راهحل خوبی رسید. او میگوید:
در ماهوارهها و فضاپیماها از یاتاقانهای سرامیکی استفاده میشود. یاتاقانهایی که از سرامیکهای صنعتی سخت نزدیک به الماس ساخته میشوند در خلاء بهخوبی کار میکنند و نیازی به روغنکاری ندارند.
اما رز ۲۰ سال پیش با یک مشکل بزرگ روبهرو بود: هزینهی یاتاقانهای سرامیکی در آن زمان به دهها هزار دلار میرسید و فقط در صنعت هوافضا کاربرد داشت. یاتاقانهای سرامیکی در طول ۲۰ سال گذشته بهمرور بیشتر رواج پیدا کردند و حالا تقریبا همهجا مثل اسکیتها و اسپینرهای آرامبخش با قیمت تقریبی ده دلار پیدا میشوند.
قربانی کردن
یکی از هیجانانگیزترین استراتژیهای رز برای افزایش دوام اشیاء، قربانی کردن بخشی از شیء است. برای مثال در طبیعت، وقتی مارمولکها موردحمله قرار میگیرند دم خود را میکَنند تا بتوانند بهراحتی از دست دشمن فرار کنند.
تزیینات قابلحذف دیوارهای تاجمحل هم به حفظ ساختار اصلی آن از چنگال غارتگران کمک کرده است
بعضی نقاط مثل مقبرههای درهی پادشاهان مصر از چنین کیفیتی برخوردار هستند در این نقاط میتوان بهترین نمونههای حکاکی و ظاهر رنگارنگ را پیدا کرد که گویی ساختشان همین دیروز به پایان رسیده است. غارتگران تصور میکردند با سرقت اشیای قیمتی و طلا، این مقبرهها دیگر ارزشی ندارند ولی هنر ارزشمند دیواری مقبرهها دستنخورده باقی مانده که در نوع خود نادر است.
دیوارهای تاجمحل هم زمانی با سنگهای گرانبها تزیین شده بودند و غارتگران تصور میکردند با سرقت این جواهرات تاجمحل را بیارزش کردهاند اما برخلاف تصور آنها ارزش این بنا به قوت خود باقی ماند. باتوجهبه این نمونهها سؤال جذابی در رابطه با ساخت ساعت مطرح میشود. آیا لازم است لایهای ارزشمند و قابلحذف روی ساعت گذاشت و بهاینترتیب از سرقت سایر قسمتهای آن جلوگیری کرد؟
ارزش و ایدئولوژی
آخرین و بزرگترین خطر برای ساخت هر شیء یا سازهی بادوامی خود انسانها هستند. در سالهای اخیر بسیاری از بناهای قدیمی دنیا بهدلیل وجود ارزشها و ایدئولوژیهای متضاد نابود شدند. یکی از ناراحتکنندهترین تخریبها، تخریب بودای بامیان افغانستان به دست طالبان بود. بهسختی میتوان تصور کرد که نماد مذهبی بیضرری مثل بودا تا چه اندازه میتوانست طالبان را تهدید کند که چند هفته برای نابودی آن زمان صرف کردند.
تغییرات سیاسی ایدئولوژیک در افغانستان منجر به خرابی اندوهبار بامیان شد
اما چگونه میتوان نماد فرهنگی و ارزشمندی ساخت که در برههای از زمان به سرقت نرود یا نابود نشود؟ این سؤالی است که هنگام ساخت ساعت ۱۰ هزارساله مطرح میشود. پاسخ به این سؤال دیگر به مهندسی مصالح و عملکرد آنها وابسته نیست بلکه وابسته به تمدن و ارزشی است که برای حال و آیندهی خود ارزش قائل میشوند. ساخت چنین بناهایی میتواند انسان را نهتنها از نظر فنی و تخصصی بلکه از نظر اخلاقی هم به چالش بکشد و او را به اجداد بهتری برای آیندگان تبدیل کند.
گوشیهای هوشمند امروزه به بخشی جدانشدنی از زندگی ما بدل شدهاند. نسل نوجوان و جوان امروزی بیش از همه با این ابزارها سروکار دارد و از سالهای کودکی با آنها آشنا بوده است. نفوذ فناوریهای مرتبط بهقدری زیاد به نظر میرسد که حتی جوانهای یک دهه پیش هم توانایی درک سبک زندگی نوجوانان امروزی را ندارد. درواقع نسل هزاره که نوجوانی خود را در شروع قرن ۲۱ تجربه کردند، امروز از رفتارهای نسل کنونی متعجب میشوند.
فناوری با وجود تمام مزایایی که بههمراه دارد، سبک زندگی مردم را در سرتاسر جهان تغییر میدهد. دراین میان تفاوتی هم بین کشورهای پیشرفته و درحالتوسعه نیست. درواقع شاید تفاوتی که بین نسل نوجوان و جوان کشورهای پیشرفتهای همچون آمریکا دیده میشود، شاید با تفاوت موجود در کشورهای دیگر برابر باشد.
جین ام تونگ نویسندهی رسانهی The Atlantic برای بررسی عمیقتر تفاوت میان نسلها و همچنین تأثیر گوشیهای هوشمند روی آن، مقالهای را بهصورت مصاحبه و گزارش ترتیب داده است که در ادامهی این مطلب زومیت، از زبان خودش به آن میپردازیم.
یک روز تابستانی و در نزدیکی ظهر با آتنا (نام مستعار برای مصاحبه کننده استفاده میشود چون او زیر سن قانونی است)، دختری ۱۳ ساله از هیوستون تگزاس تماس گرفتم. او با گوشی شخصیاش با من صحبت کرد (آتنا از ۱۱ سالگی آیفون داشته است) و صدایش کمی خوابآلود بود. ما دربارهی موسیقی و برنامههای تلویزیونی دلخواهی او صحبت کردیم و سپس به تفریحات مشترکش با دوستان پرداختیم. آتنا گفت که زمانهای تفریح را با دوستانش در مراکز خرید میگذراند. من باتوجهبه دوران نوجوانی خودم در دههی ۱۹۸۰ از او پرسیدم که آیا خانواده او را به مرکز خرید میبرند و با دوستانش تنها خواهد بود؟ آتنا اینگونه پاسخ داد:
من با خانوادهام به مرکز خرید میروم. با مادرم و برادرهایم به گردش میرویم و تنها کمی با فاصله از آنها حرکت میکنیم. من فقط باید به مادرم دربارهی گردش اطلاع دهم و هر نیم ساعت یا یک ساعت، موقعیتم را با او چک کنم.
گردشهای همراهبا خانواده به ندرت و حدود ماهی یک بار برای آتنا اتفاق میافتد. او اکثر اوقات با دوستانش در گوشی هوشمند صحبت میکند که نظارت آنچنانی هم نخواهد داشت. درواقع آنها برخلاف نسلهای قبلی که شاید گوشی تلفن خانه را ساعتها اشغال میکردند، پیامها و صحبتهای خود را ازطریق ابزارهایی همچون اسنپچت ارسال میکنند. پیامهایی که بهسرعت هم پاک میشوند.
نوجوانانی همچون آتنا، رکورد چتهای پشت سر هم با دوستان در اسنپچت (Snapstreaks) را هم نگهداری میکنند. آنها برخی اوقات اسکرینشاتهایی هم از صفحات چت ثبت میکنند که شاید در رخدادهای بعدی برایشان مفید باشد. او در مصاحبه میگوید که اکثر زمان تابستان را تنها در اتاقش و مشغول با گوشی هوشمند میگذراند. آتنا اعتقاد دارد همهی همنسلهای او چنین رفتاری دارند: «ما فرصتی برای درک زندگی بدون آیپد یا آیفون نداشتیم. من تصور میکنم ما گوشیهایمان را بیش از مردم واقعی دوست داریم».
تونگ به مدت ۲۵ سال به مطالعهی تفاوت نسلها پرداخته است. او از ۲۲ سالگی که دانشجوی دکترای روانشناسی بود، مطالعهی نسلها را شروع کرد. از نظر او خصوصیاتی که به تعریف یک نسل میانجامند، بهمرور ایجاد میشوند و یک پیوستگی مشخص دارند. اعتقادات و رفتارهایی که درحال رشد بودهاند، به مسیر خود ادامه میدهند. بهعنوان مثال نسل هزاره را میتوان (با تقریبی خوب در سرتاسر جهان) نسلی فردگرا نامید. البته فردگرایی از چند نسل پیش در حال رشد بود و روندی پیوسته داشت. بههرحال تونگ اعتقاد دارد در نسل نوجوانانی شبیه آتنا، رویکرد جالب توجهی رخ داده است.
در حوالی سال ۲۰۱۲، تونگ تغییرات شدیدی را در رفتارها و وضعیتهای روحی نوجوانان درک کرد. از نظر او نمودار تغییرات رفتارها (که تا آن زمان با شیب ملایم پیش میرفت) افت و خیزی شدید پیدا کرد و بسیاری از خصوصیات نسل هزاره بهیکباره ناپدید شد. او در هیچیک از مطالعات خود که حتی تا دههی ۱۹۳۰ را هم شامل میشود، چنین تغییر شدیدی را مشاهده نکرده بود.
تغییرات سریع در ابتدا در نظر روانشناسانی همچون تونگ، زودگذر آمدند. البته با گذشت زمان تغییرات به قوت خود باقی ماند و حتی پس از چند سال و در گسترهی جغرافیایی وسیعتر، تثبیت هم شد. تغییرات رفتاری نهتنها در درجه بلکه در نوع نیز عجیب بودند. بزرگترین تفاوت نسل هزاره و نسلهای قبلی در نگرش آنها نسبت به جهان پیرامون خلاصه میشد. نوجوانان امروزی نسبت به نسل هزاره نهتنها نگرش متفاوت بلکه روشهای متفاوت در وقتگذرانی دارند. درواقع تجربهی روزمرهی آنها با افرادی که تنها چند سال قبل متولد شدند، تفاوتی اساسی دارد.
اکنون این سؤال مطرح میشود که در سال ۲۰۱۲ چه رخداد خاصی موجب چنین تغییر عظیمی در رفتار نسلها شد؟ ۲۰۱۲ پس از بحران بزرگ مالی ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ بود که ضربهی محکمی به نسل هزاره وارد کرد. نسل قرن ۲۱ در آن سالها تلاش میکردند تا موقعیتی در اقتصاد رو به مرگ برای خود پیدا کنند. در همان زمان بود که نرخ مالکیت گوشیهای هوشمند در سرتاسر جهان بهسرعت افزایش یافت. در آن زمان بیش از ۵۰ درصد آمریکاییها گوشی هوشمند داشتند و آمارهای مشابه بهتدریج در کشورهای دیگر هم دیده میشود.
مطالعه و بررسی نسل نوجوان
هرچه بیشتر به بررسی نسل نوجوان امروزی بپردازیم و با افرادی همچون آتنا صحبت کنیم، متوجه مسیر شکلگیری نسل آنها میشویم. نسل امروزی توسط گوشیهای هوشمند و از آن مهمتر رشد سریع شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. تونگ نسل نوجوان امروز را iGen مینامد و از نام دستگاههای اپل برای آنها استفاده میکند. نسلی که بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۲ متولد شدند.
نسل iGen با گوشی هوشمند تربیت میشود. پیش از رسیدن به سن دبیرستان حساب کاربری اینستاگرام (یا شبکههای دیگر) دارد و دوران بدون اینترنت را به یاد نمیآورد. البته نسل هزاره هم با وب بزرگ شد، اما دنیای وب در تمامی دورههای سنی آنها وجود نداشت و هر روز و هر ساعت در دستانشان نبود. مسنترین افراد حاضر در دستهی iGen در زمان معرفی آیفون در سال ۲۰۰۷، نوجوان بودند و در زمان معرفی آیپد (۲۰۱۰) هم محصل دبیرستان محسوب میشدند. در اینجا مثال آیفون و آیپد به این دلیل مطرح میشود که اکثر نوجوانان آمریکایی (طبق نظرسنجی سال ۲۰۱۷، حدود سهچهارم از آنها) از آیفون استفاده میکنند.
ظهور گوشیهای هوشمند و عموزادهی آنها یعنی تبلت، با بحرانی بهنام زمان مواجهه با نمایشگر همراه بود. در آن زمان هنوز تأثیرات چنین دستگاههایی بهخوبی درک نشده بود. تأثیراتی که قطعا فراتر و مهمتر از مواردی همچون کاهش تمرکز حواس هستند.
ورود گوشیهای هوشمند به بطن جامعه، تقریبا تمامی جنبههای زندگی نسل نوجوان از طبیعت رفتارهای اجتماعی تا سلامت روانی را تحت تأثیر قرار داد. تغییرات مذکور را میتوان در اغلب نقاط جهان و اغلب خانوادهها (صرفنظر از طبقهی مالی و اجتماعی) مشاهده کرد. تغییرات رفتاری در همهی نوجوانها از فقیر تا ثروتمند، از شهری تا روستایی و با هر نوع پسزمینهی اخلاقی و حتی مذهبی دیده میشود. درواقع هرجا که برجهای مخابراتی حضور داشته باشند، نوجوانانی زندگی خود را وقف گوشیهای هوشمند میکنند.
برای آندسته از افرادی که دوران نوجوانی با فناوریهای کمتر را تجربه کردهاند، وضعیت کنونی عجیب و چالشزا به نظر میرسد. البته مطالعهی نسلها برای یادآوری گذشته و حسرت خوردن از تغییرات نسل امروزی نیست. محققان نسلشناسی تلاش میکنند تا وضعیت کنونی را درک کنند. تغییرات نسلی در طول تاریخ هم سابقههای مثبت و هم منفی دارند و عموما ترکیبی از چنین تغییرهایی را مشاهده میکنیم.
نوجوانان امروزی در اتاق خواب خود بیشتری از رانندگی یا میهمانیهای گوناگون احساس راحتی میکنند. درنتیجه آنها از لحاظ فیزیکی نسل سالمتری هستند. درواقع احتمال رخدادهای تصادفی و عواقب آن برای آنها کمتر بهنظر میرسد. البته نسل کنونی از لحاظ روانی قطعا آسیبپذیرتر از نسل هزاره هستند. نرخ افسردگی و خودکشی در میان نوجوانان از سال ۲۰۱۱ رشدی سرسامآور داشت. درنتیجه اگر نسل iGen را در معرض شدیدترین بحران روانی تاریخ بدانیم، اغراق نکردهایم. سهم عمدهای از زوال موجود در رفتارهای این نسل را نیز باید در گوشیهای هوشمند آنها دنبال کنیم.
در طول تاریخ رخدادهای متعددی مانند جنگ، انقلابهای صنعتی، پیشرفتهای فناوری و موارد مشابه متعددی در شکلگیری گروهی از جوانان نقش داشتهاند. منتهی هیچگاه نمیتوان تنها یک فاکتور را بهعنوان تعریف جامع از یک نسل به کار برد. روشهای تربیتی، قوانین آموزشی و فرهنگها هم در طول تاریخ تغییر میکنند و قطعا در شکلگیری نسلها تأثیر دارند.
دربارهی نسل iGen، میتوان دوقلوی گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی را بهعنوان فاکتور تأثیرگذار در تغییرات شدید نسلی معرفی کرد. دوقلویی که بهمعنای واقعی یک زمینلرزه در نسل بشر بهوجود آورد که تاکنون چنین شدتی از آن را تجربه نکردهایم. بههرحال شواهد متعدد نشان میدهند که دستگاههای هوشمند در دستان نسل نوجوان کنونی، تأثیرات قابلتوجهی در زندگی آنها داشتهاند و بهمعنای کافی نسل iGen را ناخشنود کردهاند.
نگاهی به تاریخ
همهی نسلهای بشر در طول تاریخ دوران نوجوانی و جوانی منحصربهفرد داشتهاند. در دههی ۱۹۷۰ بیل ییتس عکاس مشهور تصاویری از نوجوانان آن سالها چاپ کرد. نوجوانانی که در سنین بسیار پایین از فرصتهایی همچون زمینهای اسکیت استفاده میکردند تا بدون نظارت والدین، به تفریح بپردازند. نوجوانان آن سالها، امروز هیچ درکی از سبک زندگی و تفریحهای iGen ندارند.
پس از نسل بالا، نوبت به نسل X رسید که در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نوجوانی خود را سپری میکردند. تفریحهای آنها هم نسبت به نسل قبلی تفاوت داشت و بیشتر به استقلال اهمیت میدادند. آنها بیشتر به رانندگی علاقه نشان میدادند و سفرهای مجردی، نیازشان به تفریح و استقلال را برآورده میکرد.
امروزه بهنوعی جذابیت استقلال در میان نوجوانان از بین رفتهاند. آنها برخلاف نسل هزاره دیگر تلاشهای فراوانی برای فرار از محیط خانواده نمیکنند. تغییرات بهوجود آمده بسیار شدید هستند و شاید یک نوجوان ۱۴ یا ۱۵ ساله امروزی، کمتر از یک نوجوان ۱۰ سالهی نسل هزاره، به استقلال عملکردی تمایل نشان دهد.
ارتباطات عاطفی هم در نسل امروز تغییرات جالب توجهی داشته است. نسلهای قبلی بهگونهای متفاوت به یکدیگر ابزار علاقه میکردند، درحالیکه iGen ترجیح میدهد ابتدا با مکالمههای متنی در اپلیکیشنهای پیامرسان، ارتباط برقرار کند. آنها تنها برخی مواقع و پس از مدتی ارتباط پیامی، شاید به مرحلهی علاقهی مشترک برسند. علاقه و ارتباطی که در کشورهای غربی هم کاهش قابل توجهی داشت (از ۸۵ درصد در نسل X به ۵۶ درصد در iGen).
همانطور که گفته شد امروزه رانندگی سهم زیادی در تمایلات نسل نوجوان ندارند. نسلهای قبلی در سریعترین زمان ممکن بهدنبال گواهینامهی رانندگی و مالکیت خودرو بودند، در صورتی که نسل امروز آمار کمتری از رانندگی در نوجوانی نشان میدهد. برخی اوقات والدین وظیفهی رانندگی را در حد افراط انجام میدهند که حتی جوانها تمایلی به دریافت گواهینامه نشان نمیدهند. مصاحبهی تونگ با جوانان آمریکایی اثبات میکند که بسیاری از آنها تنها به اصرار والدین گواهینامهی رانندگی اخذ کردهاند. رویکردی که قطعا در نسلهای قبل دیده نمیشد.
استقلال هیچگاه بهصورت رایگان بهدست نمیآید. اگر نوجوانی بخواهد مستقل شود، در مرحلهی اول باید راهی برای درآمدزایی پیدا کند. در نسلهای گذشته تمایل برای رسیدن به استقلال با تلاش برای پیدا کردن شغل و تلاش بسیار همراه بود. درمقابل نسل iGen تمایل زیادی به کار کردن یا مدیریت داراییهای خود ندارد. آمار آمریکاییها نشان میدهد در دههی ۱۹۷۰، حدود ۷۷ درصد از دانشآموزان سال آخر دبیرستان شاغل بودهاند. در میانهی دههی ۲۰۱۰ آمار به ۵۵ درصد رسید. کاهش نرخ دانشآموزان شاغل در دورهی بحران مالی بزرگ شدت هم گرفت، اما با گذر از آن دوران، خبری از بازگشت آمار اشتغال نوجوانان نبود.
تغییر روند اشتغال نوجوانان، پدیدهای متعلق به نسل iGen نیست. دور شدن از اشتغال از نسلهای قبلی و همانهایی که به تفریح و رانندگی تمایل داشتند شروع شد. در کشور خود ما هم حتی متولدان ابتدای دههی ۶۰ کمتر از نسل قبلی خود بهدنبال استقلال آنچنانی بودند. بههرحال سن شروع به کار در نسلهای متعدد گذشته، بهمرور افزایش یافته است.
محقق آمریکایی در بخشی از گزارش خود اشارهی جالبی به دوران بلوغ در نسلهای متعدد میکند. او اعتقاد دارد طول دوران بلوغ در نسل X بهشدت افزایش یافته بود و بهمرور در نسلهای هزاره و iGen کاهش یافت. تونگ اعتقاد دارد کاهش دوران بلوغ در نسل کنونی بهخاطر دیر شروع شدن آن خواهد بود. بهبیاندیگر از نظر او نوجوانهای ۱۸ سالهی امروزی عملکردی شبیه به ۱۵ سالههای نسلهای گذشته دارند و نشانههای کمتری از بلوغ نشان میدهند.
چرا نوجوانهای امروزی برای ورود به دنیای بلوغ و نشانههای آن همچون مسئولیتپذیری یا لذت استقلال تعلل میکنند؟ در چنین مواردی قطعا تغییر نحوهی تربیت فرزندان و تغییرات اقتصادی نقشی حیاتی دارد. در دوران انفجار اطلاعات که تحصیلات عالی و دانش بیشتر، بیش از سابقهی کاری اهمیت پیدا میکند، والدین بیشتر فرزندان خود را به ماندن در خانه و تحصیل بهجای اشتغال زودهنگام تشویق میکنند. نوجوانها هم از روند موجود استقبال میکنند؛ نه به خاطر اینکه استعداد تحصیل بیشتری داشتهاند، بلکه تمایل بیشتری به گذران زندگی اجتماعی در گوشیهای هوشمند دارند. فراموش نکنید که آنها برای گذراندن زمان با دوستانشان، نیازی به ترک خانه و حضور در اجتماع واقعی ندارند.
مطالعات آماری نشان میدهد که نوجوانان نسل جدید زمان زیادی را هم به مطالعه اختصاص نمیدهند. در بخشهای قبلی دیدیم که این نسل علاقهای هم به کار کردن در نوجوانی ندارند. درنتیجه زمان فراغت آنها بیش از نسلهای گذشته خواهد بود. آنها با این همه زمان اضافه چه میکنند؟ پاسخ روشن است. در اتاقهایشان زمان را بهتنهایی میگذرانند و عموما با چالشهای روحی هم درگیر هستند.
فاصله گرفتن از خانواده و افسردگی
در بخشهای قبل متوجه شدیم که iGen زمان بیشتری را نسبت به نسلهای قبل در خانه سپری میکنند. آنها تا سنین بالاتر درکنار والدین هستند و طبیعتا باید ارتباط نزدیکتری با خانواده داشته باشند. بههرحال آمارهای کنونی نشان میدهد که آنها از خانواده هم دور شدهاند. آتنا در مصاحبه میگوید که همنسلانش بهندرت با اعضای خانواده صحبت میکنند. آنها حتی زمانهایی که درکنار خانواده هستند هم با عبارتهایی کوتاه تنها حضور فیزیکی خود را اثبات میکنند. خود آتنا بیش از زمان سپری شده با خانواده و افراد واقعی، با گوشی موبایل و اسنپچت زمان میگذراند.
سپری کردن زمان درکنار انسانهای واقعی، به پدیدهای عمومی در iGen تبدیل شده است و آنها حتی دوستان نزدیک خود را هم بهندرت ملاقات میکنند. آمار تفریحات حضوری نوجوانان درکنار یکدیگر از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۵ کاهش ۴۰ درصدی را تجربه کرد. آنها نهتنها میهمانیهای دوستانهی کمتری دارند، بلکه حتی دورهمیهای ساده را هم بهمرور ترک کردهاند. درنهایت در جوامع گوناگون امروزی شاهد جایگزینی فضاهایی همچون زمینهای ورزش، پاتوقهای دوستی در پارکها و میادین شهر و بسیاری مفاهیم دیگر با فضاهای مجازی هستیم. فضاهایی که بهراحتی و ازطریق گوشی هوشمند و وب، در دسترس کودکان و نوجوانان قرار میگیرند.
در نگاه اول شاید تصور کنیم که سپری کردن زمان در شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی، نوجوانان را شادتر میکند. درحالیکه آمارها نشان میدهد آنها ناراحتتر هم شدهاند. از سال ۱۹۷۵ مطالعاتی در آمریکا صورت میگیرد که نوجوانان هر نسل را با پرسشنامههایی مشابه آزمایش میکند. در بخشهایی از این مطالعه به میزان سپری کردن زمان در فرایندهای مبتنی بر نمایشگر (مانند گوشیهای هوشمند یا مرور وب) و نرخ شادی آنها پرداخته میشود. نتایج مطالعات بهروشنی نشان میدهند که هرچه زمان و شدت فعالیتهای مبتنی بر نمایشگر نوجوانان بیشتر باشد، ناراحتی و افسردگی آنها بیشتر خواهد بود.
مطالعات آماری تقریبا هیچ استثنائی را نشان نمیدهد. بهصورت قطع میتوان از آنها نتیجه گرفت که تمامی فعالیتهای مبتنی بر نمایشگر نوجوانان، به کاهش شادی آنها منجر میشود و فعالیتهای دیگر، آنها را شادتر میکند. در بخشهایی از گزارش مربوطه میخوانیم: نوجوانانی که بیش از ۱۰ ساعت در هفته از شبکههای اجتماعی مجازی استفاده میکنند، ۵۶ درصد از سایر خود را ناراحت میدانند. قطعا ۱۰ ساعت در هفته زمان زیادی محسوب میشود، اما ۶ تا ۹ ساعت نیز آماری نزدیک و در حدود ۴۷ درصد دارد. درمقابل، آنهایی که زمان بیشتری را به ملاقاتهای رودررو با دوستان اختصاص میدهند، ۲۰ درصد احتمال کمتری برای ناراحت بودن دارند.
اگر بخواهیم باتوجهبه آمارهای بالا یک توصیهی عقلانی برای رسیدن به بلوغ شادتر داشته باشیم، دستورالعمل بسیار ساده خواهد بود: «گوشی هوشمند را کنار بگذارید، لپتاپ را خاموش کنید و زمان بیشتری به فعالیتهای حضوری (بدون درگیری با هیچگونه نمایشگر) اختصاص دهید». البته آمارهای بالا به صراحت تأثیر فعالیتهای آنلاین بر ناراحتی نوجوانان را تأیید نمیکنند. درواقع احتمال دارد رویکردی عکس رخ داده باشد. بهبیاندیگر شاید نوجوانان ناراحتتر، زمان بیشتری را به فعالیتهای آنلاین اختصاص میدهند.
برای درک بهتر ارتباط فعالیتهای آنلاین با ناراحتی نوجوانان و جوانان، اخیرا مطالعات پیشرفتهتری انجام شد. در نظرسنجی میدانی، نوجوانان باید روزانه به پنج سری سؤال پاسخ میدادند و وضعیت روحی خود را گزارش میکردند. درنهایت مشخص شد هرچه که یک نوجوان زمان بیشتری را در حساب کاربری فیسبوک خود بگذراند، احساس ناراحتی بیشتری دارد، اما احساس ناراحتی الزاما منجر به استفادهی بیشتر از فیسبوک نمیشود (نقض فرضیهی عکس بالا).
سرویسهای شبکههای اجتماعی ادعا میکنند که ما را بیشازپیش به دوستان خود وصل خواهند کرد؛ اما ظاهر کنونی نسل نوجوان (بخوانید معتاد به شبکههای اجتماعی)، نسلی تنها و دگرگونشده را نشان میدهد. نوجوانانی که سهم عمدهای از زمان خود را به گشتوگذار در شبکههای اجتماعی اختصاص میدهند و زمان کمتری به ملاقاتهای حضوری میپردازند، عموما به چنین گزارههایی پاسخ مثبت میدهند« «من زمانهای زیادی احساس تنهایی میکنم»، «من حس میکنم که از دنیا دور افتادهام» یا «من اغلب آرزو میکنم که دوستان خوب بیشتری داشتم». بههرحال آمار نوجوانان تنها از سال ۲۰۱۳ رشد عجیبی داشت و هنوز هم در سطح بالایی قرار دارد.
بررسیهای بالا را از میزان فردی هم میتوان بررسی کرده و نظریهای را ارائه داد. تونگ میگوید لزوما نوجوانانی که بیشتر در شبکههای اجتماعی هستند، تنهاتر نخواهند بود. چون تعدادی از آنها ذاتا اجتماعی محسوب میشود و بههمان مقدار که در شبکههای اجتماعی حضور دارند، به ملاقاتهای حضوری هم میپردازند. البته او درنهایت میگوید که از نگاه جامعتر و در سطح نسلی، فعالیت بیشتر در شبکههای اجتماعی و حضور کمتر در جمعهای حضوری، منجر به افزایش احساس تنهایی میشود.
پس از احساس تنهایی، نوبت به افسردگی میرسد. مطالعات آماری بهوضوح نشان میدهند که افزایش نگاه کردن نوجوانان به نمایشگرها منجر به افزایش علائم افسردگی میشود. آنهایی که از فعالان حرفهای شبکههای اجتماعی هستند، ۲۷ درصد احتمال افسردگی بیشتر دارند، درحالیکه نوجوانان با فعالیتهای ورزشی، گروهی و خیرخواهانه و حتی مطالعه و درس خواندن بیشتر، آمار افسردگی را بهمقدار قابلتوجهی کاهش میدهند.
نوجوانانی که روزانه بیش از سه ساعت از زمان خود را با وسایل الکترونیکی سپری میکنند، ۳۵ درصد بیش از سایر احتمال خودکشی یا برنامهریزی برای خودکشی دارند. در آماری دیگر که نشاندهندهی افزایش تنهایی کودکان و نوجوانان آمریکایی است، میخوانیم: «آمار قتل از سال ۲۰۰۷ کاهش داشت، اما در مقابل آمار خودکشی افزایش یافته است». البته چنین آماری برای آمریکا با قوانین خاص اسلحه مطرح میشود و برای تفسیر آن در جوامع دیگر نیاز به مطالعات دقیقتر خواهد بود. بههرحال آن نوجوانان هم با کاهش زمان ارتباطات روبهرو، کمتر به قتل روی میآورند، اما تمایل بیشتری برای خودکشی از نشان میدهند. افزایش نرخ خودکشی نوجوانان نسبت به آمار قتل، در سال ۲۰۱۱ برای اولینبار پس از ۲۴ سال، رخ داد.
افسردگی و خودکشی به عوامل متعددی بستگی دارد و نمیتوان تنها فناوری را مقصر دانست. درواقع در دهههای گذشته و پیش از ظهور گوشیهای هوشمند هم نرخ خودکشی نوجوانان در جوامع گوناگون بالا بود. بههرحال باز هم به نظر میرسد امروزه آمار داروهای ضد افسردگی مبارزه با خودکشی در میان نوجوانان و حتی بزرگسالان بیش از دورههای پیشین تاریخی باشد.
ارتباط بین گوشی هوشمند و افسردگی
چه ارتباط مستقیمی میان گوشی هوشمند و چالشهای روحی و روانی نسل کنونی وجود دارد؟ بهبیان ساده میتوان رسانههای اجتماعی را مقصر افزایش احساس تنهایی در میان نوجوانان دانست. درواقع این ابزارهای جدید که با ادعای وصل کردن کودکان و نوجوانان به یکدیگر بهوجود آمدند، بیش از همیشه احساس تنها ماندن آنها را تشدید میکنند. قبلا گفتیم که کودکان و نوجوانان امروزی زمان کمتری را کنار یکدیگر سپری میکنند. بهعلاوه وقتی آنها گردهم جمع میشوند، تجربههای خود را بهصورت آنلاین و در همان شبکههای اجتماعی بهسرعت به اشتراک میگذارند.
وقتی یک کودک یا نوجوان به جمعی دوستانه دعوت نشود، عموما ازطریق شبکههای اجتماعی از دورهمیهای دوستان خود مطلع میشود. درنتیجه احساس تنها ماندن میکند. بهبیاندیگر میتوان اطلاعرسانی شبکههای اجتماعی را دلیل افزایش احساس تنها ماندن نوجوانان دانست. درنهایت آنها علاوهبر اینکه تنهاتر هستند، احساس تنها ماندن و دور ماندن بیشتری هم میکنند.
آمارها نشان میدهد که دختران بیش از پسران احساس تنها ماندن میکنند. آنها زمان بیشتری را در شبکههای اجتماعی میگذرانند و به طبع، بیشتر از تنها ماندن مطلع میشوند. آمار احساس تنها ماندن دختران آمریکایی از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵، افزایش ۴۸ درصدی داشت. درحالیکه همین آمار درمیان پسران ۲۷ درصد بود.
پست کردن محتوا در شبکههای اجتماعی برای فرد ارسالکننده هم طبعاتی دارد. او از لحاظ روانی منتظر تأیید ازطریق نظر یا لایک میماند. آتنا میگوید وقتی عکسی را در اینستاگرام پست میکند، نگرانی زیادی از نظرات مردم دارد. بهعلاوه وقتی لایک یا کامنت مناسب دریافت نکند، احساس ناراحتی زیادی خواهد کرد.
همانطور که گفته شد دختران آمارهای نگرانکنندهتری نسبت به پسران دارند. علائم افسردگی آنها در سالهای اخیر افزایش بیشتری نسبت به پسران داشت و با وجود بالاتر بودن نرخ خودکشی در میان پسران، دخترها نیز بهمرور فاصله را در این سالها کاهش دادهاند.
افزایش نرخ افسردگی در دختران نشانهی رخداد نگرانکنندهتری هم خواهد بود. آنها با احتمال بالاتری در معرض آزارهای آنلاین قرار دارند. پسران دعواها و درگیریهای خود را بیشتر بهصورت فیزیکی انجام میدهند، درحالیکه فضای آنلاین ابزار تحقیر و اذیت دختران را بیشتر و بهتر برای خودشان ایجاد میکند. درواقع آنها امروز راحتتر میتوانند یکدیگر را در فضای آنلاین تهدید و تحقیر کنند و نیازی هم به فعالیتهای فیزیکی و رودررو ندارند.
شرکتهای مدیر شبکههای اجتماعی قطعا از چالشهای گفتهشده خبر دارند و تاحدودی هم برای کاهش آزارهای آنلاین تلاش کردهاند. البته انگیزههای آنها بسیار پیچیده به نظر میرسد. بهعنوان مثال یک سند محرمانهی منتشرشده از فیسبوک نشان میدهد که آنها از حالتهای روحی کاربران خود برای فروش تبلیغات استفاده میکنند. طبق سند منتشرشده، فیسبوک به تبلیغدهندهها اعلام میکند که توانایی تشخیص حالات روحی کاربران را براساس عملکرد آنها در وبسایت دارد. بهعلاوه در بخشی از سند میخوانیم که فیسبوک میتواند لحظهی نیاز نوجوانان به تقویت حس اعتماد به نفس را کشف کند. بههرحال شرکت مذکور نتوانست سند منتشرشده را انکار کند، اما ادعا میکند که ابزاری برای بهرهبرداری از حالتهای روحی کاربران ندارد.
اختلال خواب
در ژوئیه سال ۲۰۱۴ خبری از آتشسوزی در تگزاس منتشر شد که یک نوجوان ۱۳ ساله با بوی آتشسوزی در اتاقخواب خود بیدار شده بود. گوشی هوشمند او آتش گرفته و تختخواب را نیز دچار حریق کرده بود. برای اکثر رسانههای محلی و ملی، آتش گرفتن ناگهانی گوشی هوشمند عجیب و مهم بود: اما برای تونگ، خوابیدن درکنار گوشی عجیبتر به نظر میرسید.
نویسندهی مقاله پس از مطالعهی خبر آتشسوزی از خود پرسیده بود که چگونه میتوان کنار یک گوشی هوشمند خوابید و چرا باید یک نفر در زمان خواب هم گجت خود را در کنارش داشته باشد؟ آیا در زمان خواب هم میتوان به وبگردی پرداخت؟ چگونه میتوان بهراحتی درکنار یک گوشی خوابید؟
تونگ برای روشنتر شدن ابهامش از دانشجوهای خود پیرامون استفاده از گوشی هوشمند در زمان خواب سؤال پرسید. او در کمال تعجب متوجه شد که اکثر آنها در زمان خواب گوشیهای خود را در فواصل بسیار قرار میدهند. استاد نسلشناسی آمریکایی از نزدیک درک کرد که اکثر جوانان امروزی آخرین و اولین فعالیتهای روز خود را به بررسی شبکههای اجتماعی اختصاص میدهند. برخی از دانشجویان با وجود اطلاع از مضر بودن چنین رفتارهایی، باز هم آن را یک اعتیاد غیرقابل ترک نامیدند. حتی برخی از ارتباط نزدیک با گوشی هوشمند گفتند. آنها میگفتند: «اگر گوشبی موبایل در زمان خواب در کنارم باشد، احساس راحتی بیشتری دارم».
اعتیاد به گوشیهای هوشمند در زمان خواب، منجر به اختلال خواب در نوجوانان هم میشود. آنها که طبق نظر کارشناسان باید ۹ ساعت خواب در شبانهروز داشته باشند، امروزه کمتر از هفت ساعت میخوابند. درواقع درکنار تمامی آمارهای نگرانکنندهی بالا، باید افزایش کمبود خواب (خواب کمتر از هفت ساعت) را هم اضافه کنیم. بهعنوان مثال از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵، آمار کمبود خواب نوجوانان افزایش ۲۲ درصدی داشت.
آمار بالا باز هم نزدیکی ظهور گوشیهای هوشمند به اختلالات نوجوانان را اثبات میکند. در تعریف ساده امروز هم آنهایی که زمان بیشتری را به شبکههای اجتماعی اختصاصی میدهند، خواب کمتری دارند. کار کردن با گوشیهای هوشمند قبل از خواب نیز بهصورت مستقیم روی کیفیت خواب آنها تأثیر میگذارد.
دستگاههای الکترونیکی و شبکههای اجتماعی قدرت بالایی در ایجاد اختلال در خواب دارند. درمقابل افرادی که به مطالعهی کتاب و مجله میپردازند، خواب بهتر و آرامتری خواهند داشت. نکتهی جالب اینکه مشاهدهی بیشازحدتلویزیون هم تأثیر منفی زیادی در خواب افراد ندارد. بههرحال جذابیت گوشیهای هوشمند برای نوجوانان بسیار زیاد است و آنها نمیتوانند در مقابلش مقاومت کنند.
اختلال خواب تأثیرات منفی بسیاری بههمراه دارد. از میان آنها میتوان به کاهش قدرت تفکر و تصمیمگیری، افزایش احتمال بیماری، افزایش وزن و افزایش فشار خون اشاره کرد. بهعلاوه تأثیرات روحی و روانی متعددی همچون اضطراب و افسردگی هم در پی اختلال خواب ایجاد میشود. البته مشخص کردن مسیر دقیق علت و معلولی در اینجا دشوار است. شاید گوشیهای هوشمند منجر به کاهش اختلال خواب و درنتیجه افسردگی میشوند، شاید هم ابتدا افسردگی و درنتیجه اختلال خواب را ایجاد میکنند. بهعلاوه شاید فاکتورهای دیگری در ایجاد همزمان افسردگی و اختلال خواب تأثیر داشته باشند. بههرحال صرفنظر از تمامی مسیرهای مذکور، گوشیهای هوشمند و نور آبی آنها در اتاق تاریک، قطعا نقشی مخرب بر سلامت خواب افراد دارند.
نسلی که دگرگون شد
آمارها و گزارشهای بالا، بهروشنی ارتباط میان افسردگی و گوشیهای هوشمند را اثبات میکنند. مطالعهی همین بخشها کافی است تا والدین برنامههای جدیتری در ارتباط با فعالیتهای نوجوانان خود فکر کنند. درواقع آنها باید با هر روش موجود، کودکان و نوجوانان را به کاهش استفاده از پدیدههای امروز دنیای فناوری همچون گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی تشویق کنند. کارشناسان دنیای فناوری میگویند مدیران بزرگترین شرکتهای این جهان مدرن همچون استیو جابز هم سیاستهایی برای کاهش استفادهی فرزندانشان از شبکههای اجتماعی داشتهاند.
حضور و نفوذ شدید گوشیهای هوشمند، فناوریهای مرتبط و تأثیرات آنها تنها به دوران بلوغ محدود نمیشود. درواقع اثرات افسردگی در طول بزرگسالی هم ادامه خواهند یافت. ازطرفی دوران بلوغ مهمترین دوران برای تقویت مهارتهای اجتماعی محسوب میشود و نوجوانان امروزی با سپری کردن زمان کمتر درکنار دوستان و جامعه، بخش اعظمی از تربیت اجتماعی را از دست میدهند. درنتیجه احتمالا در دهههای آتی شاهد بزرگسالانی خواهیم بود که در مواجهه با موقعیتهای گوناگون، تنها شکلک (ایموجی) مناسب را میشناسند و حتی هوش رفتاری و زبان بدن را نمیشناسند.
با وجود تمام چالشهای مذکور، محدود کردن کودکان و نوجوانانی که همهی عمر به اینترنت متصل بودهاند، راهکار مناسبی به نظر نمیرسد. نویسنده برای توضیح این مسئله، کودکان خود را مثال میزند که در سالهای ۲۰۰۶، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۲ متولد شدهاند. فرزندان او هنوز نشانههای نسل iGen را ندارند، اما بهوضوح میتوان ریشه دواندن فناوری را در زندگی آنها مشاهده کرد. احتمالا ما هم در اطراف خود کودکان زیادی را دیدهایم که حتی پیش از یادگیری راه رفتن، کار کردن با آیکنهای تبلت و گوشی هوشمند را آموختهاند.
جدا کردن گجتهای هوشمند از دستان کودکان و نوجوانان امروزی بسیار دشوار است. همانقدر دشوار که جدا کردن کنترل تلویزیون، سوئیچ خودرو و تفریحات رایج در نسلهای گذشته دشوار بود. البته در دوران کنونی آموزش استفادهی مسئولانه از دستگاههای هوشمند قطعا مزایای بیشتری بههمراه دارد. بهعلاوه الهام بخشیدن مدیریت در زندگی و مسئولیتپذیر بودن، اهمیتی چندین برابر پیدا میکند.
تأثیرات بزرگ و مهم دستگاههای الکترونیکی پس از کارکرد بیش از دو ساعته خود را نشان میدهند. امروزه نیز نوجوانان بیش از ۲/۵ ساعت از این دستگاهها استفاده میکنند. در چنین وضعیتی تنظیم کردن برخی مرزهای کلی برای فعالیت، میتواند مانع از دچار شدن آنها به عواقب نگرانکنندهی دستگاههای هوشمند همچون اختلال خواب و افسردگی شود.
مصاحبه با نوجوانان نشان میدهد که خوشبختانه برخی از آنها متوجه عواقب ناگوار وابستگی شدید به دستگاههای هوشمند شدهاند. بهعنوان مثال آتنا در پایان مصاحبه میگوید که حتی در زمان دورهمیهای دوستانه هم اکثر دوستانش به گوشیهای هوشمندشان خیره میشوند. آتنا دیدار با دوستانش را اینگونه توضیح میدهد:
من برای صحبت با آنها تلاش میکنم، اما دوستانم اصلا به چهرهی من نگاه نمیکنند. آنها به گوشی یااپل واچ خود خیره میشوند. وقتی با کسی صحبت کنید و به شما نگاه نکند، حس دردناکی دارد. من میدانم که نسل پدر و مادرم چنین رفتارهایی نداشتند. اکنون حتی اگر من دربارهی مسئلهی بسیار مهمی دربارهی خودم با دوستانم صحبت کنم، آنها احتمالا اصلا به صحبتهایم گوش نمیدهند.
من یک بار با دوستم صحبت میکردم و او در حال ارسال پیامک بود. بهقدری عصبانی شدم که گوشی هوشمندش را به دیوار کوبیدم!
روز ثابت پی (پای Pi) یکی از محبوبترین روزهای تعطیل است که برای گرامی داشت این ثابت ریاضی تعیین شده است. اما براساس یافتههای اخیر، روز پی یا بهطورکلی ایدهی پی بهعنوان ثابت ریاضی اشتباه است و عدد تاو و روز تاو (۲۸ ژوئن) جایگزین بهتری است.
دلیل محبوبیت روز پی نزد مردم واضح است: همهچیز با ترتیب ریاضی شروع میشود (تاریخ آمریکایی این روز بهصورت ۳/۱۴ نوشته میشود. پی هم با رقمهای ۳.۱۴ شروع میشود). یکی از مراسم سرگرمکنندهی این روز رقابت بر سر حفظ ارقام بیانتها و غیرتکراری ثابت پی است (اگرچه تا ۳۹ رقم این عدد را میتوان برای هر نوع محاسبهای به کار برد). علاوهبر این تلفظ انگلیسی پی مانند پای است و چه کسی پای دوست ندارد؟
اما نکته اینجا است که پی عدد بدی است؛ بنابراین کل روز و فلسفهی آن زیر سؤال میرود. زمانی پی عدد مقدسی به شمار میرفت اما امروزه بهجای پی باید روز تاو را جشن گرفت که ثابت دایرهی جایگزین عدد پی است و در حروف یونانی با T نشان داده میشود. این عدد دو برابر ثابت پی یعنی ۶.۲۸ است.
معایب عدد پی بهعنوان یک ثابت در ابتدا توسط باب پالاریس در مقالهای با عنوان پی اشتباه است و سپس در مقالهی مانیفست تاو توسط مایکل هارت مطرح شد که بهعنوان مبنایی برای تاویسم مدرن به شمار میرود (موسیقی ریاضیدان معروف اینترنتی وی هارت هم یکی از هواداران غلبهی تاو بر پی است).
پالایس و هارت هر دو به ریاضیات مقدماتی اشاره میکنند. برای مثال زمانی را به یاد بیاورید که برای اولینبار با هندسه آشنا شدید: صرفنظر از اندازهی دایره با تقسیم محیط دایره بر قطر آن تنها یک پاسخ به دست میآید: عددی نامتناهی که با رقم ۳.۱۴۱۵۹۲۶۵ یا همان پی آغاز میشود.
ولی خطای اصلی همینجا است. برای توصیف دایره از قطر استفاده نمیشود. بلکه مشخصهی اصلی دایره، شعاع یا نصف قطر آن است. در معادلهی دایره، مساحت دایره، تعریف اصلی دایره همه از شعاع استفاده میشود. شعاع مجموعهای از نقاط یک صفحه است که از نقطهی مشخصی به نام مرکز ترسیم میشوند.
با واردکردن شعاع در معادلهی ثابت دایره، عدد جدیدی برابر با دو برابر عدد پی یعنی ۶.۲۸۳۱۸۵۳۰۷۱۷ به دست میآید که براساس حرف یونانی T، تاو نامیده شده است. جایگزینی پی با تاو قراردادی خودسرانه نیست. بلکه روش حل معادلههای ریاضی را هم تغییر خواهد داد.
حالا این سؤال مطرح میشود جایگزینی پی با تاو منجر به چه تغییر و تحولاتی در ریاضی و حتی کل دنیا خواهد شد. در پاسخ به این سؤال باید گفت عدد پی کاربرد چندانی در ریاضیات و محاسبات روزمره ندارد. مگر اینکه شخصی بخواهد از محاسبات هندسی در زندگی روزمرهی خود استفاده کند در غیر این صورت تنها روز پی یادآور این ثابت خواهد بود.
از طرفی پی مقدمهی خوبی برای اعداد گنگ است اما تاو هم جایگزین خوبی برای آن است؛ و اگر زیاد با پی سروکار دارید جایگزینی آن با تاو به دلایل زیادی به سود شما است. برای اطلاعات بیشتر میتوانید مانیفست تاو را بخوانید اما در ادامهی این مقاله به خلاصهای از مزیتهای تاو اشاره شده است.
یکی از نکات مهم در مورد عدد تاو، زاویههای رادیان آن است. برای پی بردن به این مزایا تقسیمبندیهای آزاردهندهی دایره در دبیرستان را به یاد بیاورید که براساس کسرهای عجیب پی به دست میآمد، اما در تاو محاسبات سادهتر است: تقسیمبندیهای کسری منطبق هستند بهطوریکه نصف دایره (۱۸۰ درجه) برابر با T/2 است (برای مثال ۱/۱۲ دایره برابر با T/12 است).
شاید تغییرات اندک به نظر برسند اما کاربرد تاو، محاسبات زاویهای (بخش خستهکنندهی هندسه که در صورت کاربرد پی، باید تمام محاسبات و تبدیلها را به خاطر سپرد) مطلوبتر و چشمانداز نوآورانهتری برای دانشآموزان جدید بهدنبال دارد.
مزیت دیگر تاو، کاربرد سادهتر توابع دایرهای مثل سینوس و کسینوس است. در صورت استفاده از تاو، یک دور کامل تابع برابر با یک دور کامل دایره است و دیگر نیازی نیست برای دستیابی به تابع دایره، عدد پی در دو ضرب شود. در مورد زوایای رادیان، دستیابی به مقادیر سینوس و کسینوسی در ترسیم تابع آسانتر میشود و دیگر لازم نیز عدد 3pi/2 را بهعنوان نقطهی سهچهارم طولموج به خاطر سپرد.
بهطور مشابه، معادلات دیگر ریاضیات عالی مثل انتگرال مختصات قطبی، تبدیل فوریه، فرمول انتگرال کوشی آسانتر خواهند شد زیرا در این توابع هم از 2pi استفاده شده است؛ بنابراین از تاو میتوان بهعنوان میانبر استفاده کرد و دیگر نیازی به ساعتها تبدیل بیهوده نیست و میتوان از پیچیدگیهایی که توسط پی تحمیل میشوند اجتناب کرد.
مسئله فقط اهداف کاربردی نیستند. جایگزینی پی با تاو بهطورکلی جذابیت ریاضیات را افزایش میدهد و مهمتر از هر چیز علاقه به ریاضی را افزایش میدهد. جهان گسترده است و درک کامل آن برای همه تقریبا غیرممکن است اما با تجزیهی آن به سیستمی از نمادها و اعداد منطقی میتوان کمی به این هرجومرج نظم بخشید. پس چرا نباید از ثابتی استفاده کرد که زیبایی معادلات و فرمولها را افزایش دهد؟
متأسفانه عدد پی بهاندازهای در ریاضیات سنتی جا افتاده است که رهایی از چنگال آن کار دشواری است. کتابهای ریاضی هنوز از فضیلت پی حمایت میکنند و حتی تزریق این تغییر به روش تدریس ریاضی نبردی دشوار است. (از طرفی به نظر میرسد، شرکت Common Core تا اندازهای توانسته پی را تطبیق دهد) و این مسئله خجالتآور است زیرا تاو برتری خود به پی را حتی در عملیات مقدماتی ریاضی ثابت کرده است. بااینحال قدم اول جلوگیری از ستایش و جشن روز پی است.
اما برای آنهایی که نمیخواهند روز بزرگداشت ریاضی را از دست بدهند میتوان روز تاو را جایگزین کرد (روز تاو طبق تاریخ میلادی ۲۸/۶ یا ۲۸ ژوئن است که براساس رقمهای اولیهی این عدد یعنی ۶.۲۸ انتخاب شده است).
نکتهی خوبی که درباره هوش مصنوعی وجود دارد آن است که رشتههای مختلفی را دور هم جمع کرده است؛ رشتههایی مانند آمار، بینایی کامپیوتری، یادگیری عمیق و مواردی از این قبیل. با جمع کردن این رشتهها زیر یک سقف، اکنون توسعهدهندگان میتوانند از همهی آنها به یک اندازه بهره ببرند. تقاضای روبهرشد برای توسعهی برنامههای کاربردی مبتنی بر هوش مصنوعی نیز عرصه را برای پلتفرمهایی که برای طراحی این نوع برنامهها استفاده میشوند بیشازپیش هموار ساخته است.
پلتفرمها یا بهطور خاص زبانهای برنامهنویسی که برای حوزهی وسیعی مانند هوش مصنوعی استفاده میشوند باید علاوهبر چابکی، از انعطافپذیری زیادی هم برخوردار باشند. ولی برای ساختن چنین پلتفرمهایی، باید از موانعی هم گذر کرد؛ یکی اینکه باید عملکرد خوب برای مدلهای احتمالاتی ناهمگن متشکل از شبیهسازهای جعبهی سیاه، شبکههای عصبی عمیق و توابع بازگشتی (recursion) را در نظر گرفت و دیگری آنکه باید مفاهیم تجرید و انتزاعیسازی مناسب برای تسهیل اجرای الگوریتمهای استنتاجی را با کمترین محدودیت در اختیار کاربران قرار بدهد. سیستمهای موجود فاقد انعطافپذیری و کارایی لازم برای کاربردهای عملی با مدلهای پرچالش در رشتههایی مانند بینایی کامپیوتری و رباتیک هستند.
گروهی از پژوهشگران MIT مشغول کار روی پروژهای هستند که آشنایی مبتدیها با هوش مصنوعی را راحتتر و در عین حال، زمینهی پیشرفت بیشتر را نیز برای کارشناسان مهیا میکند. این پژوهشگران در مقالهای که بهتازگی در کنفرانس طراحی و پیادهسازی زبان برنامهنویسی (Programming Language Design and Implementation conference) ارائه شد، سیستم جدیدی به نام «Gen» برای برنامهنویسی احتمالاتی معرفی کردند. کاربران مدلها و الگوریتمها را باتوجهبه زمینههای متعددی که تکنیکهای هوش مصنوعی در آنها به کار گرفته میشود، تهیه میکنند: مثل بینایی کامپیوتری، رباتیک و آمار. برای انجام این کار نیازی به کلنجار رفتن با معادلات یا دستی نوشتن کدهایی با کارایی بالا نیست. برنامهنویسان با استفاده از Gen میتوانند مدلهای پیچیده و الگوریتمهای استنتاجی بنویسند. نوشتن این مدلها و الگوریتمها که برای کارهای مربوطبه پیشبینی استفاده میشوند، در گذشته کاری نشدنی بود.
بهعنوان مثال، پژوهشگران در همین مقاله ثابت کردند که یک برنامهی کوچک Gen این قابلیت را دارد که حالتهای بدن را بهصورت سهبعدی به دست بیاورد. این کار یکی از کاری پیچیدهی استنتاجی در زمینهی بینایی کامپیوتر است که در سیستمهای خودکار، تعاملات بین انسان و ماشین و واقعیت افزوده کاربرد دارد. این برنامه در واقعیت شامل بخشهایی است که کارهای رندر گرافیکی، یادگیری عمیق (Deep Lerning) و انواع مختلف شبیهسازیهای احتمالاتی را انجام میدهد. ترکیب این روشهای متنوع منجر به دقت و سرعت بیشتر در انجام این کارها نسبت به سیستمهای توسعهیافته توسط پژوهشگران دیگر میشود.
پژوهشگران معتقد هستند که هر کسی، از افراد تازهکار گرفته تا کارشناسان مجرب، بهراحتی میتوانند از این سیستم استفاده کند. این راحتی به خاطر سهولت و حتی در برخی از موارد، خودکار بودن آن است. مارکو کوزومانو-تاونر (Marco Cusumano-Towner)، رهبر این گروه و دانشجوی دکترا در دانشکدهی مهندسی برق و علوم کامپیوتر دانشگاه MIT، میگوید:
یکی از انگیزههای طراحی چنین سیستمی آن است که استفادهی افرادی که دانش کمتری دربارهی علوم کامپیوتر یا ریاضیات دارند را از هوش مصنوعی راحتتر کنیم. همچنین، میخواستیم بهرهوری را افزایش بدهیم؛ یعنی تولید نمونهی اولیهی سیستمهای هوش مصنوعی و تکرار آن را برای کارشناسان سرعت ببخشیم.
همچنین، آنها موفق شدند که توانمندی Gen در سادهسازی تجزیهوتحلیل دادهها را ثابت کنند و برای این کار از یک برنامهی Gen دیگر استفاده کردند که بهطور مدلهای آماری پیشرفتهای تولید میکرد که معمولا کارشناسان از آنها برای تجزیهوتحلیل، تفسیر و پیشبینی الگوهای زیربنایی در دادهها استفاده میکردند.
این برنامه براساس کار قبلی همین پژوهشگران طراحی شده بود که کاربران بهوسیلهی آن میتوانستند با نوشتن چند خط برنامه، دادههای خود را به روندهای مالی، مسافرتهای هوایی، الگوهای رایگیری و شیوع بیماریها و سایر روندهای دیگر تبدیل کنند. این سیستم تفاوتهایی با سیستمهای پیشین هم دارد. دستیافتن به یک پیشبینی دقیق با استفاده از سیستمهای پیشین نیازمند برنامهنویسی بهصورت دستی بود.
ویکاش کی مانسینگا (Vikash K. Mansinghka)، یکی از پژوهشگران دانشکدهی مغز و علوم شناختی دانشگاه MIT که در پروژهی محاسبات احتمالاتی مشارکت داشته است، میگوید:
Gen اولین سیستمی است که از انعطافپذیری، کارآمدی و خودرانی کافی برای دربرگرفتن نمونههای مختلف در حوزهی علوم دادهها و بینایی کامپیوتری برخوردار است و عملکردی پیشرفته دارد.
سایر کسانی که کوزومانو-تاونر و مانسینگا را در نوشتن این مقاله یاری کردهاند، فراس ساد (Feras Saad) و الکساندر کی لیو (Alexander K. Lew)، دو عضو دیگر پروژهی محاسبات احتمالاتی و دانشآموختهی CSAILهستند.
بهترین نمونه در کل جهان
گوگل در سال ۲۰۱۵ TensorFlow را منتشر کرد؛ TensorFlow یک کتابخانهی متنباز برای رابطهای برنامهنویسی کاربردی (API) است که به مبتدیان و متخصصان کمک میکند تا بهطور خودکار و بدون اینکه خیلی خود را درگیر ریاضیات کنند، سیستمهای یادگیری ماشین بسازند. این پلتفرم که در حال حاضر در سطح وسیعی در این حوزه کاربرد دارد، به برقراری دموکراسی در برخی از جنبههای هوش مصنوعی کمک کرده است. اما، با وجود کارایی و خودکار عمل کردن آن، توجه کمی به مدلهای یادگیری عمیقی دارد که در مقایسه با کاربردهای دیگر هوش مصنوعی بهطور کلی هم گرانتر هستند و هم محدودتر. اما امروزه روشهای زیادی در هوش مصنوعی وجود دارد؛ مانند مدلهای آماری و احتمالاتی و موتورهای شبیهسازی. برخی از سیستمهای برنامهنویسی احتمالاتی دیگر نیز از انعطافپذیری کافی برای پوشش انواع مختلف روشهای هوش مصنوعی برخوردار هستند؛ اما در زمان اجرا کارایی لازم را ندارند.
پژوهشگران تلاش کردند تا بهترینهای جهان را با هم ترکیب کنند و از عملکرد خودکار، انعطافپذیری و سرعت، یک مفهوم واحد خلق کنند. مانسیگا میگوید:
اگر این کار را بکنیم، شاید بتوانیم دموکراسی را در این مجموعهی وسیع الگوریتمهای استنتاجی و مدلسازی برقرار کنیم؛ درست مانند آنچه که TensorFlow برای یادگیری عمیق انجام داد.
مقالههای مرتبط:
در هوش مصنوعی احتمالاتی، الگوریتمهای استنتاجی اقدام به انجام عملیات روی دادهها میکنند و با تغییر مداوم احتمالات براساس دادههای جدید، پیشبینی میکنند. این کار درنهایت منجر به تولید مدلی میشود که چگونگی پیشبینی دربارهی دادههای جدید را توضیح میدهد. پژوهشگران باتوجهبه مفاهیم مورداستفاده در سیستم قبلی برنامهنویسی احتمالاتی خود (Church)، چند زبان برنامهنویسی مدلسازی سفارشی را با هم ادغام کردند و زبان جولیا (Julia) را ایجاد کردند. زبان برنامهنویسی چندمنظورهی جولیا نیز حاصل کار پژوهشگران دانشگاه MIT است.
هر کدام از زبانها برنامهنویسی برای یکی از روشهای مدلسازی در هوش مصنوعی بهینهسازی و به این ترتیب، تبدیل به زبانی همهمنظوره و هدفمندتر شدند. علاوهبراین، Gen این قابلیت را دارد که زیرساختهای سطح بالایی برای انجام کارهای استنتاجی فراهم کند. این کار با استفاده از روشهای متنوعی مانند بهینهسازی، استنتاج متغیر، روشهای احتمالاتی خاص و یادگیری عمیق انجام شده است. از همه مهمتر اینکه پژوهشگران ترفندهای جدیدی هم برای کارآمدتر کردن اجرای آن به کار بستهاند.
کاربردهای Gen در دنیای واقعی
دانشمندان هماکنون بهدنبال یافتن موارد استفادهی Gen در پژوهشهای خود در زمینهی هوش مصنوعی هستند. بهعنوان مثال، اینتل با همکاری MIT میخواهد از Gen برای برآورد حالتهای سهبعدی تصاویر حاصل از دوربینهای دارای حسگر عمق (depth-sense) خود استفاده کند؛ این دوربینها در سیستمهای واقعیت افزوده و رباتیک کاربرد دارند. لابراتوار لینکلن MIT نیز مشغول کار روی کاربردهای Gen در رباتیک هوایی برای انجام کارهای بشردوستانه و کمکرسانی در زمان وقوع حوادث و فجایع مختلف است.
Gen بهتدریج در حال ورود به پروژههای بلندپروازانهی هوش مصنوعی است که تحت برنامهی «Quest for Intelligence» دانشگاه MIT اجرا میشوند. بهعنوان مثال، Gen موضوع محوری در یکی از پروژههایی است که در لابراتوار هوش مصنوعی MIT-IBM Watson در دست اجرا است. همچنین، آژانس پروژههای پژوهشی پیشرفتهی دفاعی وابسته به وزارت دفاع ایالات متحده در حال کار روی پروژهی قدرت تشخیص عمومی ماشین (Machine Common Sensation) است که هدف آن، مدلسازی قدرت تشخیص عمومی انسانها در نوزادان ۱۸ ماهه است. مانسینگا نیز نقش مهمی در این پروژه ایفا میکند.
او میگوید:
با استفاده از Gen برای اولینبار یک پژوهشگر میتواند بهراحتی روشهای مختلف هوش مصنوعی را با هم ادغام کند. دیدن آنچه که مردم کشف میکنند هم جالب خواهد بود.
ژوبین قهرمانی (Zoubin Ghahramani)، دانشمند ارشد و معاون بخش هوش مصنوعی در لابراتوار Uber و استاد دانشگاه کمبریج (که البته هیچ نقشی در این پروژه نداشته است)، میگوید:
برنامهنویسی احتمالاتی یکی از امیدوارکنندهترین زمینهها در حوزهی هوش مصنوعی از زمان پیدایش یادیگری عمیق است. Gen نشاندهندهی پیشرفت شگرف دانشمندان در این رشته است و به پیادهسازی مقیاسپذیر و کاربردی سیستمهای هوش مصنوعی مبتنی بر استدلال احتمالاتی کمک خواهد کرد.
پیتر نورویگ (Peter Norvig)، مدیر بخش پژوهشی گوگل که او نیز در این برنامه مشارکت نداشته است، این پروژه را میستاید. او میگوید:
Gen به کسانی که در پی حل مسئلهای هستند اجازه میدهد تا از برنامهنویسی احتمالاتی استفاده کنند و به این ترتیب، رویکردی اصولیتر برای پرداختن به مشکل در اختیار داشته باشند؛ رویکردی که در اثر انتخابهای طراحان سیستم برنامهنویسی احتمالاتی دچار محدودیت نشود.
زبانهای برنامهنویسی همهمنظوره به این دلیل تاکنون موفق بودهاند که کار را برای برنامهنویس آسان میکنند و در عین حال، این امکان را برای او فراهم میکنند که تا برای حل مؤثر یک مشکل جدید، یک راهحل جدید بسازد. Gen همین کار را برای برنامهنویسی احتمالاتی انجام میدهد.
کد منبع Gen در دسترس همه قرار گرفته است و در کنفرانسهای آتی مربوطبه توسعهدهندگان متنباز، از جملهStrange Loop و JuliaCon ارائه خواهد شد. بخشی از تأمین مالی این پروژه توسط DARPA انجام شده است.
مارسی، بزرگترین شهر فرانسه در ساحل مدیترانه، رکوردهای متعددی را بهنام خود ثبت کرده است. بزرگترین بندر تجاری کشور، محل تولد موسیقی هیپهاپ فرانسه و مرکز فعالیت لژیون خارجی این کشور، امروز بهعنوان هاب فناوری نیز شناخته میشود. بهعلاوه ۱۳ کابل زیردریایی اینترنت جهانی نیز در بندر مارسی با هم تداخل پیدا میکنند. کابلها از مناطقی همچون اروپا، آمریکای شمالی، آفریقا، قبرس، خاورمیانه و آسیا به مارسی میرسند. بهعلاوه دو کابل دیگر نیز در سالهای آتی در پروژههای توسعه قرار دارند.
از نگاه فنی ساختار شبکه، مارسی را میتوان منطقهای نزدیک به قاهره، دوبی و عربستان سعودی دانست. فابریس کوکویو مدیر زیرمجموعهی فرانسه شرکت Interxion دربارهی موقعیت استراتژیک مارسی میگوید که نزدیکی شبکهای آنها به مناطق مهم، باعث ایجاد حداکثر تأخیر پنج تا ۶ میلیثانیهای میشود. درحالیکه تأخیر تا پاریس (در فاصلّی ۸۰۰ کیلومتری از مارسی)، بیشتر است.
موقعیت استراتژیک مارسی در طراحیهای شبکهای، بندر بزرگ فرانسه را به مرکزی برای فعالیت دیتاسنترها بدل میکند. در این منطقه، توزیعکنندههای داده و اپلیکیشن میتوانند پلتفرمهای خود را در محیطی امن از لحاظ قانونی و مالی راهاندازی کنند. منطقهای که بهخاطر قانونگذاریهای اتحادیهی اروپا ملزم به رعایت حداکثر مسائل امنیتی خواهد بود و همچنین اتصال مستقیم با تأخیر پایین به ۴۶ کشور، مزیت بزرگتر آن محسوب میشود. بهعلاوه طبق گفتهی کوکویو هزینههای راهاندازی کابلهای زیردریایی نیز در ۱۵ سال اخیر به یک دهم کاهش یافته و ظرفیت آنها نیز ۵۰ برابر شده است.
نقشهی کابلهای منتهی به مارسی
در نتیجهی فاکتورهای بالا و رشد سریع نیازها در دنیای اینترنت، مارسی نیز بهمرور به مرکز محتوا در جهان تبدیل شد. درنتیجه تقاضا برای فضاهای مشترک مدیریت داده و خدماتی در این منطقه افزایش یافت که پروژهی مهمی را در پی داشت. شرکت Interxion در واکنش به نیازهای مذکور تصمیم گرفت تا در یکی از جالبترین پروژههای ساختوساز، یک مرکز سابق زیردریاییهای نازی را به دیتاسنتری درکنار دریا در مارسی تبدیل کند.
شرکت هلندی اینترزیون اکنون یک دیتاسنتر بهنام MRS1 در مارسی دارد. آنها در سال ۲۰۱۴ این دیتاسنتر را در حالت نیمهکاره خریداری کردند. بهعلاوه مرکز دوم دادهی شرکت نیز در نزدیکی مرکز اول بهنام MRS2 ساخته میشود. با وجود توسعهی دو دیتاسنتر قبلی، تقاضا برای اتصال به کابلهای مهم مجاور بهحدی بود که شرکت مجبور به ساخت همزمان مرکز سوم شد.
کوکویو در توضیح فرایند ساخت همزمان دو دیتاسنتر میگوید:
مشتریان ما نمیتوانند به یک ساختمان متکی باشند. درنتیجه اکثر آنها زیرساختی متشکل از دو مرکز را برای فعالیتهای خود طلب میکنند. بههمین دلیل ما دو سال پیش فرایند ساخت MRS2 را شروع کردیم. در ادامه باز هم تقاضا برای سرویسهای ابری و خصوصا پلتفرمهای ابری افزایش یافت.
فابریس کوکویو
شایان ذکر است اولین فاز MRS2 در مه ۲۰۱۸ پایان یافت و این سایت تا پایان ماه ژوئیه جاری در فضایی با فضای ۴،۳۰۰ متر مربعی رک، بهصورت کامل فعالیت خود را شروع میکند. همانطور که گفته شد دیتاسنتر دوم برای برطرف کردن نیاز مشتریان کافی نبود و اینترزیون بهدنبال فضایی برای ساخت MRS3 رفت.
اینترزیون در جریان جستوجو برای محل ساخت دیتاسنتر سوم به مرکز زیردریایی نازی رسید. آلمانیها در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم، ساخت آشیانهی زیردریایی را در ساحل مارسی شروع کردند که البته هیچگاه پایان نیافت. اکنون پایگاه آنها بندرگاهی بتنی و نیمهتمام است که بهمدت ۷۵ سال متروکه بود. بندرگاهی که به محل هنرنمایی هنرمندان گرافیتی هم تبدیل شد.
استفاده از ساختمانهای متروکه برای ساخت دیتاسنتر روندی مرسوم نیست. کوکویو هم میگوید که آنها عموما از زمینهای خالی استفاده کرده و ساختمان را طبق نیازهای مشتریان طراحی میکنند. بههرحال ابعاد عظیم آشیانهی زیردریایی نازیها و موقعیت آن باعث شد تا شرکت هلندی سرمایهگذاری ۱۶۰ میلیون دلاری برای توسعهی دیتاسنتر جدید را در آنجا انجام دهد. درواقع شرکت از ساختار سلولی معماری آشیانه برای ایجاد دیتاسنتری قابل توسعه با ساختار ماژولار استفاده میکند.
طرح نهایی دیتاسنتر سوم
کوکویو دربارهی طراحی دیتاسنتر شرکت اینترزیون میگوید:
پلتفرمهای ابری و محتوایی تنها به صدها متر مربع فضا نیاز ندارند، بلکه قدرت پردازشی اطلاعاتی در حد مگاوات نیز جزو نیازهای اساسی آنها محسوب میشود. ما اتاقهای پردازشی با طراحی رک مشابه و سرورهای مشابه به مشتری ارائه خواهیم کرد. دیتاسنتر جدید بهصورت اختصاصی برای پلتفرمهای ابری و رسانههای دیجیتال توسعه مییابد.
نمای داخلی از آشیانه زیردریایی نازی
اینترزیون دیتاسنترهای اول و دوم خود را با تمرکز روی تجمع قابلیتهای شبکهای طراحی کرد. درحالیکه مرکز MRS3 متمرکز بر تواناییهای پردازشی دیتاسنتر خواهد بود.
بندر امن
طراحی آشیانهی زیردریایی، نیاز شرکت به توسعهی زیرساختهای امن فیزیکی را هم از بین میبرد. بهعلاوه موقعیت آشیانه که در داخل منطقهی جغرافیایی بنادر فرانسه قرار دارد، یک مزیت مهم محسوب میشود. نیروی ژاندارمری فرانسه هم بهصورت طبیعی محافظتی کامل از منطقه دارد. کوکویو ادعا میکند که مزیتهای امنیت فیزیکی، یکی از دلایل مهم جذب مشتری (خصوصا آمریکاییها) برای دیتاسنتر آتی شرکت بوده است.
نزدیکی MSR3 به بندرگاههای مارسی، بهمعنای طراحی بهینهی دیتاسنتر برای شرایط گوناگون آبهای دریایی و خوردگی نمک خواهد بود. البته ذرات ریز پراکنده شده از موتورهای دیزلی کشتیها، خطرات بیشتری نسبت به نمک دریایی برای دیتاسنتر ایجاد میکنند. بههرحال اینترزیون تلاش میکند تا برترین فیلترها را برای تجهیزات خود از جمله لولههای خروجی ساختمان و کولرها و چیلرها در نظر بگیرد.
ساخت مرکز MRS3 تا پایان سال جاری پایان نمییابد، اما درحال حاضر نیز مشتریان بیشماری برای استفاده از دیتاسنترهای اینترزیون در مارسی هجوم آوردهاند. آنها از مراکز موجود بهعنوان زیرساختی برای محتوای دیجیتال خود بهرهبرداری میکنند.
کوکویو دربارهی حجم بالای مشتریان در دیتاسنترهای مارسی میگوید:
ما از یک سال پیش شاهد ورود شرکتهای زیادی به سایتهای خود بودیم که از آنها بهعنوان مراکزی برای تولید محتوا استفاده میکنند. محتوایی که شامل محتوای ابری، محتوای رسانهای دیجیتال، محتوایشبکههای اجتماعی و موارد مشابه میشود. آنها مانند یک کارخانهی واقعی در دیتاسنترها رفتار کرده و قطعات گوناگون را با جمعآوری از مبدأهای متعدد، در دیتاسنتر ترکیب میکنند. بهعلاوه مراکز ما فقط مخصوص تولید نیستند و برای توزیع هم امکانات عالی دارند. بههمین دلیل مارسی به انتخابی عالی برای شرکتها بدل شده است.
دیتاسنترهای موجود در مارسی، برای مصرفکنندههای داده هم مزیتهایی دارد. کوکویو میگوید یک شرکت خاورمیانهای شبیه به نتفلیکس قراردادی برای جمعآوری و دریافت محتوا از مارسی عقد کرده است. این شرکت به حدود ۴۰۰ میلیون کاربر خدماترسانی میکند. بههرحال مارسی بهخاطر موقعیت جغرافیایی و تداحل کابلهای شبکهی اینترنت بهمرور به هابی مهم در اروپا بدل شد و درنتیجه توسعهی دیتاسنترهای جدید رویکردی قابل انتظار خواهد بود.
واقعیت فعلی زندگی ما در یک جهان سهبعدی تعریف شده است؛ پس طبیعی است که تصور یک جهان دوبعدی اکنون برایمان امری دشوار باشد. اما محاسبات تازه نشان میدهد یک جهان دوبعدی نهتنها میتواند وجود داشته باشد؛ بلکه میتواند حیات را هم در آن تعریف کرد.
این مقالهی تازه حاصل تلاش جیمز اسکارگیل، فیزیکدان دانشگاه کالیفرنیا در دیویس است؛ او تلاش داشت که نظریهای با نام اصل انساننگر (anthropic principle) را بهبوتهی آزمایش بگذارد؛ یک ایدهی فلسفی که میگوید جهان نمیتواند در غیاب یک نظارهگر، وجود خارجی داشته باشد. اسکارگیل درحقیقت درحال بررسی ایدهی وجود زندگی در یک جهان ۱+۲ بعدی بود که بعد ۱+، زمان را در برمیگرفت. او اظهار میکند که ما باید درمورد فیزیک و فلسفهی زندگی در خارج از یک جهان ۱+۳ بعدی تجدیدنظر کنیم. او در مقالهی خود میگوید:
در حال حاضر، دو نوع استدلال مهم علیه امکان وجود یک زندگی دوبعدی وجود دارد: نبود نیروی گرانشی محلی و محدودیتهای نیوتنی درارتباطبا نسبیتعام در جهان سهبعدی و این ادعا که محدویت به یک توپولوژی دووجهی بهمعنای سادگی بیشازحد احتمال وجود زندگی است.
مقالههای مرتبط:
همانطور که انتظار آن میرود، محاسباتی که اسکارگیل درگیر آن است، بهشدت پیچیدهاند؛ اما نهایتا وی توانسته بهصورت نظری نشان دهد که امکان وجود یک میدان گرانشی اسکالر (عددی) در یک فضای دوبعدی وجود دارد که همین میتواند امکان وجود گرانش و درنتیجه، یک نظام گیتی را در جهان دوبعدی را اثبات کند. در مرحلهی بعدی او به سراغ یک نکتهی مهم میرود: برای ظهور حیات، نیاز به «سطحی از پیچیدگی» وجود دارد که در این مورد خاص، باکمک شبکههای عصبی پیادهسازی شد. مغز پیچیدهی ما در یک واقعیت سهبعدی وجود دارد؛ بههمین دلیل ممکن است تصور کنیم وجود یک شبکهی عصبی در دو بعد عملی نیست.
اما اسکارگیل نشان میدهد انواع خاصی از گرافهای دوبعدی و دووجهی وجود دارند که ویژگیهایی مشابهبا شبکههای عصبی زیستی رایج از خود نشان میدهند. این گرافها میتوانند بهگونهای ترکیب شوند که عملکردی ماژولار نظیر آنچه در شبکههای عصبی دیده میشود، داشته باشند و حتی ویژگیهایی نظیر شبکههای جهانکوچکرا از خود نشان دهند؛ انواعی از شبکه که در آن، با چند گام کوچک میتوان نهایتا به یک شبکهی پیچیده دست یافت.
پس بنابر فیزیکی که اسکارگیل بدان اشاره دارد، جهانهای دوبعدی میتوانند از حیات نیز پشتیبانی کنند. البته این بدان معنا نیست که چنین حیاتی هماکنون وجود دارد؛ بلکه مقاله میگوید که آن دو استدلال مهمی که علیه جهان ۱+۲ بعدی وجود داشتند، نیاز به بازبینی دارند. مقالهی تازه اسکارگیل هنوز موردبازبینی قرار نگرفته؛ بااینحال، تحلیلی از آن ازسوی تکنولوژی ریویو MIT ارائه شده است:
این نتایج اصل انساننگری در کیهانشناسی و فلسفه را بهچالش میکشد؛ اصلی که بهدنبال دلایل درک جهان در شکل فعلی خود است.
اگر هنوز هضم نحوهی شکلگیری زندگی در یک جهان دوبعدی برایتان دشوار است؛ باید گفت خبر بدتری هم در راه است: همینحالا نیز ممکن است شما در چنین جهانی زندگی کنید. یک پژوهش پیشین این فرضیه را مطرح میکند که ما در یک هولوگرام عظیم زندگی میکنیم و بهاشتباه در این تصور هستیم که در یک جهان سهبعدی حضور داریم.
ازآنجاکه هنوز هیچ دستگاه انتقالدهندهای میان این جهانها دردسترس ما نیست؛ این ایدهها فعلا همچنان در مرحلهی کاملا نظری باقی خواهند ماند. بااینحال، حاصل کار اسکارگیل مسیرهای تازهای را بهروی پزوهشهای آینده خواهد گشود؛ چهبسا روزی ما نیز بتوانیم باکمک گرفتناز پیچیدگیهای دنیای محاسبات کوانتومی، یک دنیای دوبعدی را شبیهسازی کنیم. اسکارگیل میگوید:
بهصورت خاص، بسیار جالب خواهد بود که درادامهی تحقیقات درمورد توضیحات غیرانساننگرانهی ابعاد جهان ببینیم که آیا هنوز موانع دیگری برای شکلگیری حیات بودهاند که بیشاز اندازه درمورد آنها اغراق شده است.
نسخهای از پیشنویس این مقاله در پایگاه arXiv.org منتشر شده است.
.: Weblog Themes By Pichak :.