پژوهشگران کافئین را به ماده جذبکنندهی نورخورشید در سلولهای خورشیدی اضافه کردند و افزایش کارایی این سلولها را شاهد بودند.
دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا و سولارگیگا انرژی در چین کشف کردهاند کافئین میتواند موجب افزایش کارایی تبدیل نور به الکتریسیته در سلولهای خورشیدی شود. نتایج پژوهش آنها که در مجلهی Joule منتشر شد، ممکن است این تکنولوژی انرژی تجدیدپذیر مقرونبهصرفه را قادر سازد تا در بازار با سلولهای خورشیدی سیلیکونی رقابت کند.
این ایده با لطیفهای خندهدار دربارهی قهوهی صبحانه آغاز شد. جینگجیانگ یکی از دانشجویان بهخاطر میآورد:
یکی از روزها وقتی داشتیم درباره سلولهای خورشیدی پروسکایتی صحبت میکردیم، روییوانگ، یکی از استادان ما گفت: «اگر برای افزایش انرژی به قهوه نیاز داریم، پس پروسکایت چه؟ آیا آنهم برای عملکرد بهتر به قهوه نیاز دارد؟» این نظر بیمقدمه موجب شد تیم بهخاطر آورد که کافئین موجود در قهوه ترکیبی آلکالوئیدی است که ساختارهای ملکولی دربر دارد که میتواند با پیشسازهای مواد پروسکایتی تعامل برقرار کند؛ ترکیباتی با ساختار بلوری خاص که لایهی گیرندهی نور را در گروهی از سلولهای خورشیدی تشکیل میدهند.
تلاشهای گذشتهی پژوهشگران برای بهبود پایداری حرارتی این سلولهای خورشیدی شامل تقویت لایهی پروسکایتی با واردکردن ترکیباتی نظیر دیمتیل سولفواکسید بوده است. پژوهشگران برای تقویت کارایی سلولها و پایداری بلندمدت آنها تلاش کرده بودند؛ اما کسی دراینزمینه کافئین را درنظر نگرفته بود. در این هنگام، پژوهشگران که تصور کردند شاید در مسیر کشف چیزی قرار گرفته باشند، قهوههای خود را کنار گذاشتند و بررسی بیشتر را آغاز کردند.
آنها کافئین را به لایهی پروسکایتی ۴۰ سلول خورشیدیاضافه کردند و از طیفسنجی مادونقرمز که از اشعهی مادونقرمز برای شناسایی ترکیبات شیمیایی استفاده میکند، برای تعیین این موضوع استفاده کردند که کافئین بهطور موفقیتآمیزی با مواد پیوند خورده است یا نه. آنها با انجام آزمایشهای طیفسنجی مادون قرمز بیشتر مشاهده کردند گروههای کربونیل (کربن دارای پیوند مضاعف با اکسیژن) در کافئین با یونهای سرب موجود در لایه ارتباط برقرار کرده و قفل ملکولی تشکیل داده است. این تعامل موجب افزایش حداقل مقدار انرژی موردنیاز برای واکنش لایهی پروسکایت و افزایش کارایی سلول خورشیدی از ۱۷ درصد به بیش از ۲۰ درصد شد. حتی وقتی به این ماده حرارت داده شد، این قفل ملکولی همچنان وجود داشت که نشان میدهد این ماده میتواند مانع از شکستن لایه در اثر حرارت شود. وانگ میگوید:
از این نتایج شگفتزده شدیم. حین نخستین تلاش برای واردکردن کافئین به این ساختار، سلولهای خورشیدی پروسکایتی به بیشترین کارایی مشاهدهشده در این مطالعه رسیدند.
نمونههای سلول خورشیدی که پژوهشگران آنها را با استفاده از کافئین تقویت کردهاند
درحالیکه بهنظر میرسد کافئین بهطور چشمگیری موجب بهبود عملکرد در سلولهایی میشود که در آنها از پروسکایت برای جذب نورخورشید استفاده میشود، پژوهشگران معتقدند این روش برای دیگر انواع سلولهای خورشیدی مفید نیست. کافئین بهدلیل ساختار ملکولی منحصربهفردش فقط میتواند با پیشسازهای پروسکایت تعامل برقرار کند؛ موضوعی که ممکن است موجب شود این نوع از سلولهای خورشیدی در بازار تاحدودی از دیگر نمونهها پیش بیفتند.
بهطورکلی سلولهای خورشیدی پروسکایتی ارزانتر است و درمقایسهبا همتاهای سیلیکونی خود قابلیت انعطاف بیشتری دارند. علاوهبراین، تولید آنها نیز سادهتر است. سلولهای پروسکایتی را میتوان از پیشسازهای محلول تولید کرد. وانگ معتقد است با انجام پژوهشهای بیشتر کافئین ممکن است بتواند به تولید در مقیاس وسیع سلولهای خورشیدی پروسکایتی کمک کند. او میگوید:
کافئین میتواند به پروسکایت کمک کند بلورینگی بیشتر و نقصهای کمتر و نیز پایداری بیشتری داشته باشد. این بدان معنا است که این ماده میتواند بهطوربالقوه نقشی در تولید وسیع سلولهای خورشیدی پروسکایتی داشته باشند.
پژوهشگران در ادامهی کار قصد دارند برای تقویت بیشتر سلولهای خورشیدی، ساختار شیمیایی مواد پروسکایتی را بررسی کنند که کافئین با آنها ادغام شده و بهترین مواد محافظ را برای پروسکایت شناسایی کنند.
واکسن جدیدی برای درمان سرطان روده بزرگ ساخته شده که امید میرود در درمان دیگر انواع سرطان نیز مفید باشد.
نتایج مرحلهی اول آزمایشهای انسانی دربارهی واکسن منحصربهفرد سرطان رودهی بزرگ (سرطان کولورکتال) امیدوارکننده بوده است. مطالعهای که بهتازگی منتشر شده، نشان میدهد نتایج مرحلهی اول آزمایش حاکی از آن است که این واکسن بیخطر است و موجب تحریک فعالیت سیستم ایمنی بدن میشود. بدینترتیب، راه برای انجام آزمایشهای انسانی بزرگتر هموار شده است.
سرطان رودهی بزرگ دومین سرطان کشنده در جهان است که نهتنها تشخیص زودهنگام این نوع سرطان دشوار است؛ بلکه بسیاری از درمانهای فعلی تأثیرات محدودی بر بیماری میگذارند. تقریبا نیمی از افرادی که عمل رودهبرداری میشوند، بهعلت عود سرطان زنده نمیمانند. اکنون واکسن جدیدی برای تحریک سیستم ایمنی بیمار برای حمله و تخریب این نوع سرطان طراحی شده است.
روش ایمنیدرمانی معمولا با آموزش سیستم ایمنی برای تشخیص عامل خارجی عمل میکند؛ بنابراین، سیستم ایمنی آماده میشود که وقتی در بدن با آن عامل روبهرو شد، آن را شناسایی کند و از بین ببرد. ازاینلحاظ، هدف قراردادن سلولهای تومور دشوار است؛ زیرا آنها شبیه سلولهای سالم بهنظر میرسند.
موفقیت بزرگی که الهامبخش طراحی این واکسن خاص بود، کشف این موضوع بود که تقریبا در تمام سرطانهای رودهی بزرگ، ملکولی بهنام GUCY2C بیان میشود. اگرچه بهطورطبیعی این ملکول خاص در سلولهای سالم اپیتلیال روده نیز یافت میشود و بههمیندلیل، هر واکسنی که آنها را هدف قرار میدهد، باید سیستم ایمنی را فقط بهسمت تومورها و نه بافتهای سالم روده هدایت کند. هدف از این مرحله از آزمایش، ایجاد پروفایل ایمنی برای این واکسن بود.
ده بیمار مبتلا به سرطان کولون مرحلهی اول یا دوم یک دُز از واکسن را دریافت کردند و ۶ ماه بررسی شدند. نتایج مثبت بود و اثرهای جانبی جدی گزارش نشد. نمونهگیری خون نشان میداد واکسن بهطور موفقیتآمیزی موجب تقویت فعالیت سلولهای ایمنی ضدتومور شده است. کارن نوسن از مرکز سرطان کیمل در سیدنی میگوید:
این مطالعهی محوری شواهد اولیهای فراهم میکند که نشان میدهد میتوان بدون خطر، سیستم ایمنی فرد را درجهت جستوجو و تخریب این نوع سرطان سوق داد. این نقطهی عطف واقعی است که با همکاری دانشمندان و پزشکان گروه سرطان رودهی بزرگ حاصل شده است.
گام بعدی پژوهش، انجام مطالعات بزرگتر مرحلهی دوم است که شامل مشارکت بیماران بیشتر برای ارزیابی میزان کارآمدی واکسن میشود. پژوهشگران با استفاده از دادههای حاصل از آزمایش مرحلهی اول، واکسن را طوری اصلاح کردهاند که در تحریک پاسخ ایمنی مطلوب کارایی بیشتری داشته باشد. همچنین، امید است این واکسن در درمان دیگر سرطانها نیز مفید واقع شود.
پژوهشهای اخیر نشان داده ملکول GUCY2C در سرطانهای معده و مری و پانکراس نیز بیان میشود؛ یعنی شاید این واکسن برای تعداد زیادی از سرطانهای شایع سودمند باشد. ادام اسنوک، یکی از اعضای تیم تحقیق میگوید:
هدف مرحلهی دوم مطالعه که پاییز امسال آغاز خواهد شد، نشاندادن این موضوع است که نسخهی دوم واکسن بهتر است و شاید به درمان گروه بزرگتری از بیماران مبتلا به سرطان کمک کند.
با هدف سرمایهگذاری در صنعت خودروسازی، هواوی اولین ماژول 5G دنیا را برای کاربرد در خودروهای خودران آینده رونمایی کرد.
هواوی ادعا میکند اولین سختافزار ارتباطی 5G را برای کاربرد در صنعت خودروسازی جهان ارائه کرده است. دوشنبه هفته گذشته، این شرکت ماژول جدید MH5000 خود را رونمایی کرد که براساس تراشه Balong 5000 5G ساخته شده و اوایل سال جاری میلادی طی مراسمی معرفی شد. بهگزارش رویترز، ماژول جدید هواوی در نمایشگاه خودرو شانگهای نمایش داده شد و میتواند برای خودروهای آینده بسیار مفید باشد.
سخنگوی هواوی دراینزمینه گفت:
بهعنوان محصول ارتباطی مهم برای حملونقل هوشمند خودرو در آینده، ماژول 5G هواوی میتواند صنعت خودروسازی را بهسمت دوران 5G ارتقا دهد. ما در نظر داریم تا در نیمه دوم سال جاری، با استفاده از این ماژول جدید، فناوری شبکه 5G را برای بخش خودرو تجاریسازی کنیم.
استفاده از فناوری 5G میتواند شرایط را برای ارتقای خودرو متصل و ورود آنها به بازار فراهم کند و هواوی قراردادهایی با برخی خودروسازان چینی ازجمله دانگفنگ و FAW و چانگان امضا کرده تا فناوری جدید خود را روی خودروهای متصل آنها آزمایش کند.
غول فناوری چینی در سالهای اخیر، بهشدت روی فناوری خودرو خودران سرمایهگذاری میکند و در سال ۲۰۱۸، OceanConnect IoT را در کراساور دیاس ۷ کراسبک رونمایی کرد؛ پلتفرمی که در خودرو متصل و خانههای هوشمند و شهرهای هوشمند کاربرد دارد و امکان برقراری ارتباطات یکپارچه و ایمن بین خودرو و فضای ابری را فراهم میکند.
مقالههای مرتبط:
بااینحال، ترویج این فناوری در بازار ایالات متحده ممکن است مشکلساز باشد؛ زیرا کاخسفید پیش از این هواوی را متهم کرده که میتواند از فناوری 5G برای جاسوسی استفاده کند. درواقع اوایل سال ۲۰۱۹، وزارت دادگستری ایالات متحده ۱۳ مورد اتهام کیفری علیه این شرکت صادر کرد. وزارت دادگستری آمریکا بر مقاصد جاسوسی از محصولات شرکت چینی اصرار کرده است؛ اما هواوی هرگونه تخلف دراینزمینه را رد میکند.
درهرصورت، هواوی تنها شرکت فناوری نیست که قصد دارد وارد صنعت خودروسازی شود. بهعنوان مثال، انویدیا که به ساخت واحد پردازش گرافیکی رایانه شناخته میشود، شدیدا علاقهمند به سرمایهگذاری در فناوریهای خودران است و هماکنون روی نرمافزار و سختافزار خودران کار میکند. انویدیا در آخرین همکاری خود با شرکتهای خودروسازی، تراشه مخصوصی برای سیستم اتوپایلوت تسلا تولید کرد.
یک جواهرساز انگلیسی پس از صرف ۲۵ سال وقت و استفاده از موادی همچون طلا، نقره و الماس، یک ماکت فورد اسکورت با ارزش بیش از ۱۰۰ هزار دلار ساخته است.
در سالهای گذشته، معرفی ماکتهای جذابی را در مقیاسهای مختلف شاهد بودهایم؛ اما نمونهای که امروز به آن خواهیم پرداخت، با تمام ماکتهایی که تاکنون دیدهایم متفاوت است. این نمونه ماکتی با مقیاس ۱:۲۵ از نسل دوم فورد اسکورت است که درواقع یک اثر هنری محسوب میشود. در ساخت بدنه و جزئیات این ماکت از جواهرات متعدد و موادی همچون طلا، نقره و الماس استفاده شده است.
مردی که در پشت پرده ساخت این ماکت منحصربهفرد قرار دارد، راسل لرد نام دارد که یک جواهرساز ماهر و علاقهمند به خودرو است. او طی سالیان اخیر، مالکیت ۵۵ نمونه فورد اسکورت واقعی را برعهده داشته و از ۲۵ سال قبل فرایند ساخت این ماکت را آغاز کرده است. راسل لرد مبلغ هنگفتی برای ساخت این نمونه هزینه کرده است که مواد بهکاررفته در آن، بهتنهایی ۱۰۱,۰۰۰ دلار ارزش دارند. شایان ذکر است که جدای از قیمت تمامشدهی مواد، هزاران ساعت کار با دقت بالا روی این ماکت انجام گرفته است.
لرد میگوید:
این برای من یک سرگرمی بود که بهصورت پیاپی به سراغش میرفتم؛ اما سه سال قبل، تصمیم گرفتم که این پروژه را به سرانجام برسانم. من تمام قسمتهای این خودرو را میشناسم، بنابراین نقشهای در کار نبود. من تمامی قطعات را از صفر ساختم.
تنها با نگاهکردن به عکسها هم میتوان متوجه شد که چه جزئیات دقیقی در این ماکت بهکار رفته است. بدنه و قسمت زیرین خودرو از نقره خالص ساخته شده، در حالیکه در ساخت لولای کاپوت و باله عقب از طلا استفاده شده است.
مقالههای مرتبط:
علاوهبراین، در ساخت جلوپنجره از طلای سفید، چراغهای جلو از ۶۵ نقطه الماس، چراغهای مهشکن پایین از ۷۵ نقطه الماس و چراغهای کمکی بالا از یک قیراط الماس معادل ۱۰۰ نقطه استفاده شده است. برای ساخت چراغهای راهنمای جلو و عقب از یاقوت نارنجیرنگ و در ساخت چراغهای ترمز از یاقوت قرمز استفاده شده است. نکته جالب اینکه، نشان فورد در قسمت عقب هم از یاقوت آبیرنگ ساخته شده است. لرد برای ساخت شیشههای این ماکت از شیشه واقعی استفاده کرده و بهگفته وی، میزانکاری شیشهها با قوس بدنه کار دشوار و وقتگیری بوده است.
علاوهبراین، در ساخت گلگیرها هم ۶۰۰ الماس تیره رنگ بهکار رفته است. در قسمت داخلی خودرو جزئیات فنی فراوانی را شاهد هستیم. رولکیج کامل، صندلی راننده ثابت همانند خودرو رالی اصلی و صندلی تنظیم شونده نقشهخوان از جذابترین نکات کابین ماکت فورد اسکورت است. شیب صندلی و حتی پشتسریها هم قابل تنظیم هستند. علاوهبراین، ترمزدستی و دستهدنده این ماکت هم تکان میخورند و مکان پدالها قابل تنظیم هستند.
در بلبرینگهای چرخ از جواهر استفاده شده که رینگ چهار پیچ را در خود جای دادهاند و پیچهای رینگ با استفاده از یک آچار کوچک بازوبسته میشوند. سیستم تعلیق این ماکت عملکردی همچون خودروی واقعی دارند و قطعاتی از جمله طبق، میلموجگیر و فنرهای ساخته شده از جنس طلا در آن بهکار رفته است.
در پیشرانه این ماکت هم جزئیات خارقالعادهای دیده میشود که شامل قطعاتی همچون کاربراتورها، وایرهای شمع و از همه جالبتر، پولیهای قابلحرکت میللنگ و میلسوپاپ میشود. لرد در ویدئو به سختیهای تنظیم کردن لولای کاپوت اشاره میکند. برای ساخت این ماکت منحصربهفرد بیش از ۱۰۰۰ ساعت وقت صرف شده است.
لرد میگوید از ۲۵ سال گذشته تاکنون، روند ساخت این ماکت با وقفه مواجه بوده؛ اما زمانیکه پسرش ماکت نیمهساخته وی را میبیند، او را تشویق به پایان رساندن پروژه میکند. این ماکت جذاب تا چندی بعد در یک حراجی به فروش خواهد رسید و قسمتی از سود حاصل از آن به چند خیریه منتخب تعلق میگیرد. لرد میگوید اکنون که توانسته فرایند ساخت اولین ماکت خود را به پایان برساند، قصد دارد ماکت دیگری بسازد؛ این بار نسل اول فورد اسکورت.
تیونر ژاپنی والد بهتازگی کیت بدنه جدیدی را برای رولزرویس فانتوم تدارک دیده که به جذابیتهای ظاهری آن میافزاید.
تیونر والد در چند سال گذشته محصولات متنوع شرکت رولزرویس را تیونینگ کرده است. این تیونر ژاپنی تاکنون نمونههای تقویتشده از رلزرویس داون و Wraith را معرفی کرده؛ اما تخصص این تیونر در تیونینگ نمونه فانتوم است. اکنون تیونر والد به سراغ یک نمونه دیگر از رولزرویس فانتوم رفته و بسته ظاهری جدیدی را برای آن درنظر گرفته است.
با این وجود ممکن است برخی نمونههای فابریک رولزرویس را به نمونههای تقویتشده ترجیح بدهند؛ اما کیت بدنه درنظرگرفتهشده برای این نمونه به جذابیتهای ظاهری آن افزوده است. در قسمت جلویی خودرو سپر جدید دیده میشود که بالههای یکپارچه را در قسمت زیرین خود جای داده است. علاوهبراین، ورودیهای هوای درنظرگرفتهشده هم بزرگتر از نمونه استاندارد رولزرویس هستند.
در قسمتهای کناری بالهی جلو از کروم استفاده شده و تا رکابهای کناری و سپر عقب ادامه پیدا میکند. در قسمت عقب خودرو هم سپر جدیدی دیده میشود که دیفیوزر و خروجی اگزوزهای بزرگ را در خود جای داده است؛ اما بزرگترین تغییر، استفاده از قاب مشبک در قسمت زیرین سپر است که چهره متفاوتی به فانتوم میبخشد.
شرکت والد با استفاده از رینگهای I13-F چندپره مخصوص با سایز ۲۴ اینچ و تزئین کرومی، ظاهر اسپرتتری را به بدنه این خودرو هدیه داده است. این رینگها در لاستیکهای مخصوص تویو با سایز 295/30R24 قرار گرفتهاند. با استفاده از کیت بدنه جدید والد، ارتفاع رولزرویس فانتوم کاهش یافته است، بدون آنکه هیچگونه تغییری درسیستم تعلیق بادی انجام گرفته باشد.
مقالههای مرتبط:
رنگ مات تیره رولزروس فانتوم هم بهصورت اختصاصی توسط تیونر والد ساخته شده است. شرکت رولزرویس در حالت عادی، هر رنگی را که دلخواه مشتریان باشد در اختیار آنها قرار میدهد. شیشههای تیره، چراغهای دودی و جلوپنجره تیرهرنگ از دیگر تغییرات انجامگرفته در بدنه هستند که اکنون توجه هر بینندهای را به خود جلب میکنند. شایان ذکر است که هیچ تغییراتی در قسمت پیشرانه یا قوای محرکه خودرو انجام نگرفته است. بنابراین بسته جدید تیونر والد را میتوان تنها یک بسته ظاهری نامید.
بسیاری از سیارکهایی که تاکنون به زمین برخورد کردهاند، قابل پیشبینی نبودهاند یا تنها چند ساعت قبل از برخورد کشف شدهاند.
زمین در خط مقدم سیارکها و دنبالهدارهای کوچکی قرار گرفته است که اغلب آنها دهها هزار کیلومتر با آن فاصله دارند؛ اما گاهی اوقات این اجرام بسیار بزرگ هستند و میتوانند به جو زمین نفوذ کنند. اتفاقی که ۱۸ دسامبر سال گذشته در ساحل شرقی روسیه رخ داد، مثال خوبی در این زمینه است؛ با نزدیک شدن سیارکی چند ده متری انفجار بزرگی بالای دریای برینگ رخ داد که انرژی آن ده برابر بیشتر از بمب هیروشیما بود؛ اما چرا هیچکس موفق به رصد این سیارک نشد؟
انفجار یادشده نزدیک به یک شهر اتفاق افتاد (مثل اتفاقی که در چلیبابینسک در فوریهی ۲۰۱۳ رخ داد)؛ اما ازآنجاکه در بخشی دورافتاده اتفاق افتاد، بیش از سه ماه در سکوت خبری باقی ماند تا اینکه همین هفته، در پنجاهمین کنفرانس علوم سیارهای و قمری از دادههای این حادثه رونمایی شد؛ اما این سیارک از کجا آمده بود؟
این فیلم لحظهی برخورد سیارک در چلیابینسک را از زاویهها و دوربینهای مختلف نشان میدهد
خطر اجرام فضایی
منظومهی شمسی مملو از ذرات باقیمانده از شکلگیری سیارهها است. بخشی زیادی از این اجرام وضعیت ثابتی دارند و در فاصلهی دورتری از زمین قرار گرفتهاند (کمربند سیارکی، کمربند کویپر، اجورث و ابر اوورت). برخی اجرام از این مناطق به داخل فضای بینسیارهای میروند و به این صورت بقایای تازهای را به مدارهایی متقاطع با مدار آن سیارات وارد میکنند. بخش داخلی منظومهی شمسی مملو از اجرام متعدد ازجمله سنگریزهها و ذرات غبار تا دنبالهدارها و سیارکهای چندکیلومتری است.
برخورد اغلب این ذرات با زمین بیضرر است اما برخورد اجرام بزرگتر آثار مخربتری بهدنبال خواهد داشت. بزرگترین و مخربترین برخوردها (ازجمله برخوردی که ۶۵ میلیون سال پیش منجر به انقراض دایناسورها شد) بهندرت رخ میدهند؛ اما برخوردهای کوچک هم میتوانند ریسک قابلتوجهی بهدنبال داشته باشند.
در سال ۱۹۰۸، در تونگسوکای سیبری، انفجار بزرگی رخ داد که تا محدودهی ۲۰۰۰ کیلومتری تمام جنگلها را نابود کرد. ازآنجاکه انفجار در جای دورافتادهای رخ داد، هیچ تلفات جانی نداشت. چنین برخوردی میتواند کل شهر سنپترزبورگ را نابود کند.
در سال ۲۰۱۳، یک سیارک ۱۰ هزار تنی با صدای مهیبی بر فراز شهر چلیابینسک روسیه منفجر شد. بیش از ۱۵۰۰ نفر زخمی و تقریبا ۷۰۰۰ ساختمان آسیب دیدند اما این حادثه به طرز معجزهآسایی تلفات جانی نداشت. حالا دانشمندان در تلاش هستند تا زمان وقوع این رویدادها را تخمین بزنند. اطلاعات مربوطبه فرکانس رویدادهای اخیر بسیار محدود است؛ بنابراین تخمینها تفاوت چشمگیری خواهند داشت.
به اعتقاد برخی، برخوردهایی در اندازهی تونگسوکا هر چندصدسال یکبار رخ میدهند اما این تخمین تنها بر مبنای یک نمونه رویداد است. حقیقت این است که هنوز اطلاعات دقیقی در این مورد وجود ندارد.
چاره چیست؟
در چند دههی گذشته، تلاشهای زیادی برای جستجوی اجرام پرخطر صورت گرفته است. نتیجه، شناسایی هزاران سیارک نزدیک به زمین بوده است که قطر هرکدام به چند متر میرسد. در آینده میتوان مدار و مسیر این اجرام را پیشبینی کرد و احتمال برخورد را تخمین زد. هرچقدر رصد یک جرم مشخص در فضا طولانیتر باشد، پیشبینی بهتری به دست خواهد آمد. اما باوجود گسترش اجرام فضایی پرخطر، هنوز تعداد زیادی از آنها کشف نشدهاند و مانند آنچه در چلیابینسک اتفاق افتاد، ممکن است روزی ساکنین زمین را غافلگیر کند.
این انیمیشن نقشهای از تعداد فزایندهی کل سیارکهای شناختهشده در منظومهی شمسی بین ۱ ژانویهی ۱۹۹۹ تا ۳۱ ژانویهی ۲۰۱۸ را نشان میدهد (رنگ آبی سیارکهای نزدیک به زمین و رنگ نارنجی سیارکهای کمربند اصلی بین مدارهای مشتری و مریخ است)
درصورتیکه احتمال برخورد چند روز قبل تخمین زده شود، امکان محاسبهی موقعیت مکانی و زمان دقیق برخورد وجود خواهد داشت. این اتفاق برای اولینبار در سال ۲۰۰۸ رخ داد. در آن زمان ستارهشناسها ۱۹ ساعت قبل از برخورد سیارک ۲۰۰۸ TC3 با جو زمین در سودان شمالی، توانستند آن را کشف کنند.
برای برخوردهایی که در مدتزمان طولانیتری پیشبینی میشوند، امکان محاسبهی خطرات احتمالی آسانتر است؛ اما اجرام پرخطر باید منحرف شوند.
جستوجو در آسمان شب
قبل از محاسبهی تهدیدهای احتمالی، در ابتدا باید از موقعیت سیارک باخبر شد؛ اما یافتن سیارکها کار دشواری است. سیارکهای بزرگ معمولا نور بیشتری را منعکس میکنند و در آسمان شب درخشانتر ظاهر میشوند (در فاصلهی مشخصی از زمین)؛ اما اجرام کوچکتر تنها در فاصلهی نزدیک به زمین قابلتشخیص هستند.
سیارکهای حادثهی دریای برینگ و چلیابینسک (سیارکهایی با ۲۰ و ۱۰ متر قطر) کوچک هستند. این سیارکها در فاصلهی نزدیک به زمین قابلتشخیص هستند؛ اما تشخیص آنها اغلب اوقات، دشوار است.
درنتیجه، چنین اتفاقهای غیرمنتظرهای زیاد هم غیرعادی نیستند. برخورد چلیابینسک یک نمونهی برجسته است. این سیارک در مداری به دور خورشید درحرکت بود و در آسمان روز به زمین نزدیک شد و به همین دلیل قابل رویت نبود. اما اجرام بزرگتر را حتما باید چند روز زودتر از برخورد کشف کرد و هشدارهای لازم را داد.
جابهجایی و انحراف سیارکها
علاوهبر جستجوی پیوستهی اجرام تهدیدآمیز، یک روش دیگر هم برای محافظت از زمین وجود دارد. مأموریتهایی مثل هایابوسا ۲ و اوسیریس رکس توانایی مسافرت به سیارکهای نزدیک به زمین، فرود بر سطح و جابهجایی اجزای آنها را ثابت کردهاند. در قدم بعدی باید این سیارکها را منحرف کرد و احتمال برخورد را پایین آورد. بهطرزی قابلتوجه، ایدهی انحراف سیارکها با احتمال معدنکاوی سیارکی بهخوبی هماهنگ است.
فناوری مورد نیاز برای استخراج مواد از سیارک و ارسال آنها به زمین میتواند برای تغییر مدار سیارک و انحراف آنها از مسیر برخورد احتمالی نیز بهکار رود. بهاینترتیب هرچند هنوز در ابتدای مسیر هستیم؛ اما برای اولینبار در تاریخ میتوانیم بهطور بالقوه سرنوشتمان را تعیین کنیم.
هوش مصنوعی بهمرور نفوذ خود را به حوزههای جدیدی از دنیای فناوری توسعه میدهد و این بار نوبت به گرافیک بازیهای ویدئویی رسیده است.
پیشرفت سالهای اخیر در بخشهای مختلف هوش مصنوعی باعث شد تا بازیگران آماتور و غیرعلمی هم برای استفادهی بهینه از آن وارد عمل شوند؛ بازیگرانی که کاربردهای فناوری جدید را کمی از حوزههای دانشگاهی و غولهای دنیای فناوری دور میکنند. یکی از غیرقابل انتظارترین کاربردهای اخیر نیز در دنیای بازیهای ویدئویی و مادهای مرتبط با آنها دیده شده است. طرفداران بازیها امروزه از یادگیری ماشین بهعنوان یکی از شاخههای هوش مصنوعی استفاده میکنند تا گرافیک بازیهای قدیمی را بهبود دهند.
تکنیکی جدید بهبود گرافیک بازیهای قدیمی بهنام «بهینهسازی با کمک هوش مصنوعی» یا «AI upscaling» شناخته میشود. تصویر با کیفیت پایین به الگوریتم هوش مصنوعی وارد میشود. سپس هوش مصنوعی با استفاده از دادههای آموختهشده، همان تصویر را با پیکسلهای بیشتر ارائه میکند. چنین روشهای بهینهسازی از مدتها پیش استفاده میشدند؛ اما بهکارگیری هوش مصنوعی، سرعت و نتایج نهایی آنها را به میزان قابل توجهی افزایش داده است.
دنیل ترولی، استاد و دانشجویی از نروژ است که با بهکارگیری هوش مصنوعی، کیفیت بصری بازی نقشآفرینی The Elder Scrolls III: Morrowind را بهبود داد. او فرایند انجامشده را شبیه به جادوگری تفسیر میکند. او میگوید پیادهسازی تصاویر جدید شبیه به این بود که یک پکیج بافت باکیفیت از بازی توسط سازندگان اصلی آن (در این بازی شرکت Bethesda) منتشر شود.
ترولی در یکی از انجمنهای زیرمجموعهی وبسایت ردیت بهنام GameUpscale نیز بهعنوان مدیر فعالیت میکند. او و طرفداران دیگر بازیهای ویدئویی در چنین انجمنهایی و همچنین در تالارهای گفتگوی اپلیکیشن پیامرسان Discord به بحث و تبادل نظر دربارهی ابزارهای هوش مصنوعی و استفادهی بهتر از آنها برای بهبود تصاویر میپردازند.
با نگاهی به انجمنهای بحث و تبادل نظر پیرامون ابزارها، به نظر میرسد که فرایند مدلسازی شبیه به بازسازی اثاثیهی قدیمی خانه یا کاری هنرمندانه باشد. درواقع فرایندها نیاز به افراد با مهارت بالا و همچنین صبر و دانش دارد. همهی بازیها برای فرایند بهینهسازی تصویری مناسب نیستند و همهی الگوریتمهای بهینهسازی نیز نتایج مشابه ارائه نمیکنند. درواقع مادسازها (افرادی که بستههای جدید با گرافیک بالاتر را برای بازی توسعه میدهند) باید ابزار مناسب را انتخاب کنند و سپس صدها ساعت زمان برای بهینهسازی تصاویر و بهبود نتایج نهایی اختصاص دهند. به همین دلیل شاید بتوان فعالیت آنها را نوعی عشق به کار تفسیر کرد.
با وجود تلاش زیادی که برای انجام بهینهسازیهای تصویری به کمک هوش مصنوعی انجام میشود، باز هم سرعت روشهای جدید بالاتر است. بازسازی گرافیکی با استفاده از روش جدید در چند هفته و توسط یک مادساز انجام میشود؛ درصورتی که بهصورت عمومی چنین فرایندی به سالها کار یک تیم نیاز دارد. درنتیجه در ماههای اخیر بستههای بسیار زیاد بهینهساز گرافیک برای بازیهای قدیمی در سطح اینترنت دیده شدهاند.
تنوع عناوین بازیهایی که بستههای گرافیکی جدید دریافت کردهاند، فوقالعاده است. از Doom و Half-Life 2 و Metroid Prime 2 تا Final Fantasy VII و Grand Theft Auto: Vice City همگی مادهای گرافیکی جدید دریافت کردهاند. برای بازیهای جدیدتر همچون Mass Effect 2 محصول سال ۲۰۱۰ نیز ماد گرافیکی عرضه شده است. البته تمامی مادها بهروزرسانیهای غیررسمی محسوب میشوند و نصب آنها نیاز به دانشی تقریبا حرفهای دارد.
یکی از مادسازها بهنام hidfan ادعا میکند که ساختن گرافیکهای جدید به کمک هوش مصنوعی نیاز به کار زیادی دارد. او میگوید توسعهی بستهی گرافیکی بازی Doom توسط او نیاز به ۲۰۰ ساعت کار داشته است؛ کاری که بیشتر به بهینهسازی خروجی الگوریتم و تمیز کردن تصاویر نهایی اختصاص داشت.
در بازی Doom مانند بسیاری از بازیهای ویدئویی، بخش اعظمی از جلوههای بصری بهصورت بستههای بافت تصویری ذخیره شدهاند. درواقع تصاویری از سنگ، فلز، علف و غیره در بازی وجود دارد که شبیه به کاغذدیواری در نقشههای بازی چسبانده شدهاند. درنتیجه بافتها هم باید مانند کاغذدیواری با مهارت بالا درکنار هم قرار بگیرند تا کاربر متوجه نقطه و خط شروع و پایان آن عکسها نشود.
خروجی الگوریتمهای هوش مصنوعی، نویز زیادی تولید میکند و بههمین دلیل افرادی همچون hidfan باید زمان زیادی را به ویرایش نهایی اختصاص دهند. همین روند باید برای جلوههای بصری دیگر همچون کاراکتر اصلی و دشمنان هم تکرار شود. این کاربر میگوید که بهینهسازی تصویری یک غول بازی بهتنها ۵ تا ۱۵ ساعت زمان نیاز دارد که به پیچیدگی انیمیشنهای آن وابسته است.
پیچیدگیهای بالا نشان میدهد که در پروژههای انجامشده توسط هوش مصنوعی و یادگیری ماشین نباید نقش نیروی انسانی را نادیده بگیریم. درواقع انجام شدن سریع فرایندی به کمک هوش مصنوعی، نباید تأثیر انسانهای دخیل در آن را از بین ببرد.
آلبرت یانگ، مدیر فناوری Topez Labs است. استارتاپ او یکی از مشهورترین سرویسهای بهینهسازی تصویر را ارائه میکند که بسیاری از مادسازها آن را به کار میگیرند. یانگ میگوید فرایند بهینهسازی روندی مستقیم و مشخص دارد.
ابتدا باید الگوریتمی خاص بهنام Generative Adversarial Network یا GAN استفاده شود تا با میلیونها جفت از تصاویر با کیفیت پایین و بالا آموزش ببیند. الگوریتم مورد نظر پس از دیدن چندینبارهی تصاویر، تصویر با کیفیت را از نمونهی کمکیفیت تشخیص خواهد داد.
الگوریتم هوش مصنوعی در بخشی از فرایند خود تلاش میکند تا تصاویر را از کمکیفیت به باکیفیت تغییر دهد و در عین حال نتایج را با دادههای آموزشی مقایسه کند. در این روند خروجیهای نامطلوب از چرخه خارج میشوند و هوش مصنوعی بهمرور با تکرار چرخه و یادگیری بیشتر، بهینهسازی فرایند را انجام میدهد.
استفاده از هوش مصنوعی برای بهینهسای تصاویر تقریبا کاری آسان محسوب میشود، اما بهخوبی، مزیتهای بهکارگیری یادگیری ماشین را نشان میدهد. الگوریتمهای سنتی در این حوزه به قوانین توسعهیافته توسط انسانها وابسته بودند، اما یادگیری ماشین بهمرور قوانین اختصاصی خود را در طول فرایندها توسعه میدهد. درواقع توسعهی قوانین با یادگیری مداوم از تکرار چرخهها انجام میشود.
در موضوع الگوریتمهای بهینهسازی تصاویر، قوانین تقریبا سادهای بهکار گرفته میشوند. بهعنوان مثال اگر بخواهید تصویری با ابعاد ۵۰*۵۰ پیکسل را با دوبرابر کردن ابعاد بهینهسازی کنید، الگوریتمهای سنتی تنها پیکسلهایی را در بین پیکسلهای موجود وارد میکنند. رنگ پیکسلهای جدید نیز با محاسبهی میانگین رنگ پیکسلهای همسایه انتخاب میشود. بهعنوان مثال اگر پیکسل قرمز در یک سو و پیکسل آبی در سوی دیگر باشد، پیکسل جدید با رنگ بنفش اضافه میشود.
یانگ اعتقاد دارد روشهای سنتی تزریق پیکسل کدنویسی و اجرای آسانتری دارند، اما نسخهای ثابت برای انواع موقعیتها ارائه میدهند که برخی اوقات نتایج مناسبی نخواهند داشت.
الگوریتمهای ایجادشده به کمک هوش مصنوعی درمقایسه با نمونههای سنتی پویایی بیشتری دارند. بهعنوان مثال ابزار Gigapixel استارتاپ Topaz Labs برای ایجاد پیکسل جدید تنها به پیکسلهای همسایه دقت نمیکند و تمامی حوزهی تصویر را مورد بررسی قرار میدهد. چنین بررسی به الگوریتم امکان میدهد که بافتهای بزرگتری را بازسازی کند. در نمونهای پیادهسازی الگوریتم این استارتاپ، ساختمانها و وسایل خانه و حتی لبههای جزئی ماشین مسابقهای در بازی Maripo Kart بازسازی شدند. یانگ اعتقاد دارد همین بررسی گستردهتر طیفهای رنگی یکی از دلایل اصلی بهتر بودن الگوریتم هوش مصنوعی نسبت به الگوریتمهای سنتی است.
بهروزرسانی گرافیک بازیهای ویدئویی، تنها حل کردن یک چالش فنی نیست. بهبیان سادهتر مادسازها در این حوزه در حال بازسازی خاطرات کاربران هستند. وقتی افراد بتوانند بازیهای مورد علاقهی دوران کودکی و نوجوانی خود را دوباره با کیفیت بالاتر بازی کنند، تجربهی هیجانانگیزی برای آنها رقم میخورد. همهی ما خاطراتی از بازیهای ویدئویی قدیمی داریم، اما شاید زشت و زمخت بودن گرافیک آنها در چشمان امروزیمان، مانع از بازی کردن مجدد میشود. بههرحال شاید بهینهسازی گرافیکی بهانهای برای بازی کردن مجدد آنها باشد.
اگر از علاقهمندان به بازیهای ویدئویی باشید، تنها یک موسیقی متن از عنوانی همچون فاینال فانتزی میتواند شما را به اعماق خاطرات کودکی و نوجوانی ببرد. آهنگی که تنها با یک بار شنیدن، تمام مراحل و چالشهای بازی را به یاد بیاورید. دراینمیان، بازی کردن مجدد آن عناوین افسانهای در زمان حال، تجربهی آنچنان جذابی نیست. شاید شما هم تجربهی نصب و امتحان کردن مجدد آن بازیها را داشته باشید، اما پس از مدت کوتاهی نتوانستهاید بازی را ادامه دهید. دلیل اصلی نیز همان گرافیک پایین صحنهها بوده است.
استفان رومن یکی از توسعهدهندههای ماد گرافیکی است که بهینهسازی Final Fantasy VII را انجام داد. او اعتقاد دارد علاوهبر گرافیک پایین بازیهای قدیمی، فناوریهای جدید هم در بد نشان دادن جلوههای بصری مقصر هستند. استفان دراینباره میگوید:
ساختار نمایش پیکسل در تلویزیونهای قدیمی بهگونهای بود که برخی از نقصهای گرافیکی را پوشش میداد. ذهن شما سایر کارها را انجام میداد و تصویر را جذابتر میکرد، اما نمایشگرهای مدرن بازیهای قدیمی را با گرافیک اصلی و فیلترنشده نشان میدهند.
برخی بازیهای قدیمی مانند سریهای فاینال فانتزی، برای بهینهسازی به کمک هوش مصنوعی آسانتر هستند. در این بازیها تصاویر پیشرندرشدهی بیشتری وجود دارد و مادسازها نیاز به پردازش تصاویر کمتری دارند. استفان میگوید کیفیت گرافیک در چنین بازیهایی بهتر است و یادگیری ماشین در فرایند بهینهسازی آنها اطلاعات بیشتری برای یادگیری در اختیار خواهد داشت. البته قطعا چنین بازیهایی هم نیاز به بهینهسازی گرافیکی دارند و نتایج، نشاندهندهی موفقیت فرایندها هستند.
رومن از طرفداران بازیهای فاینال فانتزی نیست، اما پس از آن که بهینهسازی گرافیکی را برای آنها انجام داد، به امتحان کردن عناوین مشهور سالهای گذشته علاقهمند شد. او قصد دارد پکیچ گرافیکی خود را نصب کرده و بازی FFVII را یک بار امتحان کند. آیا شما هم حاضر هستید با مادهای گرافیکی جدید، بازیهای قدیمی را مجددا بازی کنید؟
اگر فکر میکنید که برای تنظیم استراتژی، ابتدا باید هدفی را مشخص کنید و سپس راه رسیدن به هدف را بیابید، با سومین افسانهی استراتژی مواجهید.
در این مجموعه مقالات، قصد داریم ۱۰ باور نادرست دربارهی استراتژی را به چالش بکشیم. ازآنجاکه این باورهای غلط، سالها است که در سراسر جهان و حتی کتابهای آموزشی توسعهیافتهاند، آنها را افسانههای استراتژی مینامیم. در اولین قسمت از این مجموعه مقالات، گفتیم که به چالش کشیدن باورهای نادرست در مورد استراتژی ضروری است؛ زیرا در طول چندین دهه، تصاویر و مفاهیمی در حوزهی استراتژی ارائه شده که با دنیای واقعی اطراف ما مطابقت ندارد. ولی مزایا و اهمیت استراتژی ایجاب میکند که به تعریفی صحیح و کارآمد از آن دست پیدا کنیم و اعتقادات قدیمی را کنار بزنیم. در این مطلب، روی سومین افسانهی استراتژی متمرکز میشویم: استراتژی با اهداف شروع میشود.
افسانه
در حوزهی استراتژی، یک اعتقاد دیرینه و قوی ریشه دوانده است؛ مبنی بر اینکه استراتژی باید با تنظیم و فرموله کردن اهداف واضح شروع شود. ما این باور را بهوضوح در تعریف کلاسیک چندلر از استراتژی مشاهده میکنیم: «تعیین اهداف کلان و خرد یک سازمان در بلندمدت، تصویب اقدامات ضروری و تخصیص منابع لازم برای محقق شدن این اهداف». درکنار تعریف چندلر، ایدهی اصلی افسانهی سوم این است که هر استراتژی، باید با تنظیم یک وضعیت/ شرایط / هدف ِ جذاب، چالشبرانگیز و واضح آتی که توسط سازمان درک و تعیین میشود، آغاز شود. به عبارتی، ابتدا سازمان یک مقصد مطلوب را مشخص میکند. سپس این مقصد مطلوب، ایدهها را شکل میدهد، به کارمندان انگیزه میبخشد، اقدامات کارمندان و هر کاری را که سازمان انجام میدهد، جهتدهی و هدایت میکند. در گذشته، این مقصد را اهداف خرد و کلان، یا مأموریت و چشمانداز شرکت میدانستند. امروزه ما این مقصد را هدف یا مراد سازمان مینامیم، یا بهگفتهی سیمون سینک، چراهای سازمان (Organization's Why). بااینحال ایده همان است: قبل از اینکه بخواهیم سفری را آغاز کنیم، باید مقصد را بهطور دقیق مشخص و تنظیم کنیم.
چرا این باور اشتباه است؟
صرفنظر از اینکه کدام نسخه از تعاریف استراتژی را در نظر بگیریم، آغاز شدن استراتژی با اهداف، خوشایند و شهودی به نظر میرسد. اینجا هم مثل افسانهی دوم، میتوانیم بگوییم که همیشه پشت رفتارها و اقدامات ما، هدفی وجود دارد (لااقل در سطوح پایهای). اما این امر باعث نمیشود که اهداف، لزوماً نقطهی شروع استراتژی باشند. دلایل متعددی وجود دارد که این ایده را رد میکند:
۱- اهداف به مواردی بستگی دارند که ازنظر ما امکانپذیر هستند. ما خواهان و مشتاق چیزهایی هستیم که فکر میکنیم بهاحتمال بالا، عملی و امکانپذیر هستند. این موضوع را در تحقیقات مصرفکننده بهوضوح مشاهده میکنیم. همچنین میتوانیم به یکی از نقلقولهای معروف هنری فورد اشاره کنیم: «اگر از مردم پرسیده بودم که چه میخواهند، آنها اسبهای سریعتری میخواستند.» مردم پیشاپیش نمیدانند که چه میخواهند و به چه چیزی نیاز دارند؛ آنها فقط زمانی میتوانند به خواستههای خود اشاره کنند که نمونهی واقعی یا فرصت واضحی را دیده باشند و بر همان اساس، هدف خود را تنظیم کنند. این بدان معنی است که هدف فرمولهشده هرچه که باشد، درهرحال براساس «فرضیات ممکن» ما شکل گرفته است. پس استراتژی با تواناییها و فرصتهایی که ما میبینیم، آغاز میشود؛ نه با اهداف از پیش تعریفشده.
مقالات مرتبط:
۲- اعمال انسان، با اهداف آغاز نمیشود. استراتژی بهشدت تحت تأثیر «تفکر تئولوژیک» قرار دارد. واقعیت این است که ما هر کاری را به خاطر برخی دلایل نهایی انجام میدهیم، درحالیکه پایان خاصی را در ذهن تصور میکنیم. این ایده صرفاً در استراتژی گسترش نیافته و به بخشی از تفکر روزمرهی ما تبدیل شده، اما بهمعنی صحت آن نیست. مقصود یا اشتیاق ما، بهطور همزمان با کاری که انجام میدهیم توسعه مییابد. اهداف مقدم بر اعمال انسان نیستند، بلکه در طول اعمال انسان خلق میشوند. به همین ترتیب، مأموریت و چشمانداز و اهداف خرد نیز بر مبنای اعمال ما توسعه مییابند و تثبیت میشوند.
۳- استراتژی آغاز یا متوقف نمیشود. هنگامیکه میگوییم استراتژی با اهداف آغاز میشود، یعنی پیشاپیش برای آن یک نقطهی آغاز و یک نقطهی پایان فرض کردهایم. اگر استراتژی را بهعنوان راهی برای دستیابی به اهداف از پیش تعیینشدهی سازمان ببینیم، استراتژی را به یک فرایند رویدادمانند تبدیل میکنیم. اما هم سازمان و هم استراتژی، مداوم و بیوقفه هستند. هر سه سال یکبار، هیچ آغاز، پایان و بازتنظیمی صورت نمیگیرد. استراتژی در همان مسیر قبلی یا یک مسیر اصلاحشده ادامه مییابد. به نظر نمیآید که در این راه، فرموله کردن اهداف جذاب و متقاعدکننده، مفید واقع شود.
۴- اهداف، توجه انسان را از واقعیت منحرف میکنند. هنگامیکه روی یک هدف تأکید زیادی داریم، مثل این است که روی ایدهآلها، یا وضعیت مطلوب و تخیلی آتی تأکید میکنیم. حتی اگر متمرکز شدن روی اهداف برای کارمندان الهامبخش و انگیزهبخش باشد، ولی همزمان توجه و تمرکز ما را از تنشها، اختلافات، موانع و سایر مشکلات واقعی که بقا و کامیابی سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند، منحرف میکند. توجه کنید که بسیاری از مواقع، حل استراتژیک مشکلات سازمان مهمتر و ضروریتر از دستیابی به اهداف سطح بالا است.
۵- اهداف بهاندازهی تصورات ما، اهمیت ندارند. جای تعجب است که چرا اهداف بنیانگذار، مدیرعامل، هیئتمدیره یا سازمان، باید از همهچیز مهمتر فرض شود. چنین فرضی کاملاً خودخواهانه است. چرا اهدافی نظیر رهبری بازار، افزایش ۱۰ درصدی نرخ سودآوری، دو برابر شدن حجم فروش یا به قول استیو جابز «چیزی را به جهان اضافه کردن»، از اهمیت خاصی برخوردار است؟ این اهداف صرفاً آرزوی مقام تصمیمگیرنده برای دستیابی به چیزی است. ولی ما با سؤالات مهمتری مواجهیم: مثلاً سازمان چه ارزشهایی را برای چه کسانی و چگونه ایجاد میکند. البته این سؤال هم میتواند به هدفی جذاب تبدیل شود، ولی نه آن نوع هدفی که نقطهی آغاز محسوب شود. این هدف، معنای سازمان برای دیگران را تعریف میکند.
حرف آخر
هیچیک از دلایلی که ذکر شد، بهمعنی مهم نبودن اهداف نیست. اهداف مهم هستند زیرا بدون آنها، سازمان هیچ پیشرفتی نمیکند. طبق افسانهای که صحت آن را در این مطلب رد میکنیم، اهداف باید بهعنوان نقطهی شروع همهجانبهی استراتژی فرض شوند. درحالیکه استدلالهای ما، صحت این ایده را از منظر فلسفی، کارآمدی و اصولی نفی میکند.
پس اگر اهداف نقطهی آغازین استراتژی نیستند، چه جایگزینی برای آن داریم؟ در اولین قدم، باید درک کنیم که اهداف هم مانند همهی چیزهای دیگر در حال تکامل هستند. فردریک للوکس در کتاب «بازخلق سازمانها» برای ترسیم این ایده از اصطلاح «Evolutionary Purpose» یا مقصود تکاملی استفاده میکند. به اعتقاد او، ما باید از اصرار بر اینکه هدف مشخصی را پیشاپیش تعریف کنیم، دست برداریم و در عوض اجازه دهیم که اهداف، در همان حال که سازمان به جلو حرکت میکند، ظهور کنند.
فریدمن نیز در رسالهی «تاریخ استراتژی»، بینش مفیدی ارائه میکند. بهگفتهی او، استراتژی فعلی باید توسط «ارزیابیهای مجدد استراتژی اصلی» هدایت شود که «از نقطهی شروع کنترل میشوند نه نقطهی پایانی.» بهعلاوه فریدمن استدلال میکند که استراتژی، پیرامون فکر کردن دربارهی اقدامات و با درنظرگرفتن اهداف و قابلیتها طراحی میشود. بنابراین اهداف مهم هستند، اما استراتژی و قابلیتهای فعلی شما نیز به همان اندازه اهمیت دارند. تمرکز نهایی نیز، باید روی اقدامات باشد نه نیت و مقصد.
تعداد زیاد سیستمهای ایمنی باعث سردرگمی افراد در نحوه عملکرد آنها شده است؛ در این مقاله نگاهی جامع به نام و عملکرد سیستمهای ایمنی خودروسازان بزرگ جهان میاندازیم.
عرضهی سریع و بیش از تقاضای سیستمهای مدرن کمکراننده در خودروهای جدید، همه را دچار سردرگمی کرده است. تفاوت بین فناوری رانندگی بین خطوط و هشدار از انحراف بین خطوط چیست؟ آیا سیستم دوربین فراگیر با سیستم دوربین ۳۶۰ درجه تفاوت دارد؟
در این مقاله با زومیت همراه باشید تا بدانید هر کدام از سیستمهای ایمنی خودرو چه کاری انجام میدهند و با چه نامهای دیگری عرضه میشوند.
فناوری پارک هوشمند
سیستمهای کمکی پارک، خودرو را با فرماندهی کم راننده یا حتی کاملاً خودکار پارک میکنند. دستیار پارک دوبل، ویژگی اصلی برای این سیستمها است؛ اگرچه برای پارک معمولی هم میتوان از این فناوری استفاده کرد.
سایر نامهای رایج: سیستم کمکی پارک، سیستم کمکی پارک خودکار، سیستم کمکی پارک هوشمند از راه دور، پارک هوشمند، دستیار پارک، اتوپارک
کنترل کروز انطباقی
سیستمهای کنترل کروز انطباقی قادر به تنظیم سرعت خودرو تا خودروی جلو هستند. این فاصلهها معمولا میتوانند بهصورت دستی بین یک یا دو طول تا سه یا چهار برابر طول خودرو تنظیم شوند.
کنترل کروز انطباقی مجهز به توقف و حرکت، قادر به عملکرد در سرعتهای بسیار کم است؛ قابلیت اخیر بهمعنی کاهش سرعت خودرو تا توقف کامل و شروع دوبارهی حرکت است که باعث میشود تا گزینهی مناسبی برای تردد در مسیرهای ترافیکی شهری باشد.
سایر نامهای رایج: سیستم کمکی کروز انطباقی، کنترل کروز فعال، کنترل کروز هوشمند، کنترل کروز هوشمند، کنترل کروز راداری، دیسترونیک
چراغهای جلوی انطباقی
چراغهای جلوی قابل تنظیم (انطباقی) جهت چرخش فرمان خودرو را دنبال میکنند. بعضی از این سیستمها کار خود را با چرخش فعال چراغهای جلو انجام میدهند تا راننده بداند که چرخها به چه سمتی اشاره میکنند. درحالیکه برخی دیگر از این سیستمها، چراغهای جلوی جداگانهای را روشن میکنند تا جهت چرخش چرخها برای راننده مشخص شود.
سایر نامهای رایج: چراغهای چرخشی پویا، چراغهای چرخشی فعال
نور بالای خودکار
سیستم نور بالای خودکار در شرایطی که خودرویی از جلو بیاید یا شرایطی که نور تغییر کند، چراغهای جلوی خودرو را بین حالت نور بالا و نور پایین تغییر میدهند. بهعنوان مثال هنگامی که در حال رانندگی با نور بالا هستید و خودرویی از فاصلهی دور به شما نزدیک میشود، چراغهای جلو بهصورت خودکار به حالت نور پایین تغییر میکنند و پس از عبور آن، دوباره به حالت نور بالا بازمیگردند.
سایر نامهای رایج: سیستم کمکی نور بالا، اینتلیبیم (IntelliBeam)، نور بالای هوشمند، کنترل نور بالا، سیستم کمکی چراغ
بررسی نقطه کور
نظارت نقطه کور به راننده درباره وجود اجسام در نقاط کور دید راننده در اطراف خودرو هشدار میدهد. زمانیکه خودروی دیگری وارد نقطهی کور دید راننده شود، هشدارها معمولاً از چراغهایی که در آینههای جانبی یا نزدیک آنها قرار گرفتهاند، علامت میدهند و روشن میشوند. در بعضی موارد هنگامی که راننده چراغ راهنمای خودرو را برای تغییر خط حرکت روشن کرده باشد و خودرویی در این مسیر تشخیص داده شود، سیستمهای پایش نقطه کور با زنگ قابل شنیدن به راننده هشدار میدهند.
سایر نامهای رایج: سیستم کمکی جانبی بدنه، تشخیص نقطه کور، هشدار تغییر خط، هشدار نقطه کور، سیستم کمکی نقطه کور، سیستم کمکی تغییر بین خطوط
هشدار برخورد با جلو
اخطار برخورد با جلو، به راننده دربارهی وقوع تصادف قریبالوقوع از سمت جلو هشدار میدهد. هشدارها معمولا بهصورت بوقهای قابل شنیدن و چراغهای چشمکزن هستند که بهطور مستقیم در میدان دید راننده قرار میگیرند.
سایر نامهای رایج: هشدار برخورد از روبهرو، هشدار برخورد جلو، سیستم کمکی پیشگیری از برخورد
ترمز اضطراری خودکار
ترمز اضطراری خودکار همانطور که از نام آن پیداست، در صورت پیشبینی وقوع تصادف ترمز خودرو را بدون دریافت ورودی از راننده فعال میکند. نصب این فناوری در جلو شایعتر است، اما بسیاری از خودروسازان سیستمهایی را پیشنهاد میدهند که در هنگام دنده عقب خودرو نیز کار میکنند. در صورتی که راننده نتواند واکنش خاصی در شرایط حساس انجام دهد، چنین سیستمهایی میتوانند شدت حادثه را کاهش دهند.
سیستمهای ترمز اضطراری خودکار اغلب اما نه همیشه، قادر به تشخیص عابران پیاده هستند.
سایر نامهای رایج: Pre Sense City،، ترمز خودکار جلو، ترمز هوشمند، سیستم کمکی جلوگیری از برخورد، سیستم ترمز کاهش برخورد ترمز اضطراری جلو، ترمز فعال، ترمز اضطراری خودمختار
فرمان اضطراری خودکار
سیستم هدایت یا فرماندهی اضطراری خودکار به راننده کمک میکند تا از تصادف خودرو جلوگیری کند.
هشدار انحراف از مسیر
سیستم هشدار انحراف از مسیر به راننده اخطار میدهد که خودرو در حال رانندگی به سمت بیرون از خطوط جاده است. اغلب این هشدارها قابل شنیدن هستند؛ اما برخی از خودروسازان نیز هشدارهای بصری یا لمسی استفاده میکنند، که اخیراً ازطریق فرمان احساس میشود.
سایر نامهای رایج: هشدار انحراف از خط
سیستم کمکی رانندگی بین خطوط
در صورتی که خودرو از خطوط جاده تجاوز کرده و بیرون رفته باشد، سیستم کمکی رانندگی بین خطوط به خودرو فرمان میدهد و آن را به داخل خطوط هدایت میکند. سیستمهایی از این دست، عموماً دارای قابلیتهای سیستمهای هشدار انحراف از خط نیز هستند.
سایر نامهای رایج: LaneSense، سیستم نگهداری خط
رانندگی بین مرکز خطوط
سیستم تمرکز خط مانع بیرون رفتن خودرو از علائم و خطوط جاده میشود و خودرو را بین مرزهای خطوط جاده نگه میدارد. درحالیکه دستیار نگهداری خط یک سیستم واکنشی است که تنها هنگام انحراف از خط حرکت فعال میشود، سیستم تمرکز خط بهصورت پیشفعال روی نگه داشتن خودرو بین خطوط تمرکز میکند و نمیگذارد که از خطوط جاده بیرون رود.
سایر نامهای رایج: سیستم کمکی نگهداری در خط، سیستم کمکی فرمان فعال، فرماندهی خودکار یا اتواستیر (Autosteer)
دید در شب
سیستم دید در شب از قابلیت تصویربرداری حرارتی برای نمایش گرمای انتشاریافته از اشیای موجود در جاده پیشرو استفاده میکند. چنین سیستمی برای کمک به دیدن اشیایی است که مشاهدهی آنها در شب برای چشم انسان دشوار است.
سایر نامهای رایج: سیستم کمکی دید در شب
هشدار تردد در عقب
سیستم هشدار تردد عقب هنگام حرکت در دنده عقب فعال میشود و در صورت عبور اجسام یا خودروها از عقب خودرو، به راننده اخطار میدهد. اکثر این سیستمها جهت عبور را نیز نشان میدهند.
سایر نامهای رایج: تشخیص عبور از عقب، هشدار برخورد عقب
دوربین دید اطراف
سیستمهای دوربین دید اطراف از تصویر چند دوربین بیرونی استفاده کرده و آنها را ترکیب میکنند تا نمای ۳۶۰ درجه و دید کلی از خودرو ارائه دهند. دوربینهای دید اطراف همچنان به پیشرفت خود ادامه میدهند؛ بهطور که برخی از خودروهای لوکس، مدل سهبعدی از خودرو ایجاد میکنند که راننده به کمک آن میتواند محیط اطراف خود را بهخوبی مشاهده کند.
سایر نامهای رایج: دید اطراف، دوربین ۳۶۰ درجه، سیستم دوربین چندنما
سیستمهای رانندگی نیمه خودران
تعدادی از خودروسازان، سیستمهای رانندگی نیمه خودران برای محصولات خود ارائه میدهند. در سادهترین حالت، این سیستمها کنترل کروز انطباقی و تمرکز خط را ترکیب میکنند تا خودرو بتواند بهتنهایی در مسیر خود حرکت کند. بااینحال، راننده باید توجه خود را روی جاده متمرکز کند؛ زیرا این سیستمها در برخی شرایط به مداخلهی انسانی نیاز دارند تا بتوانند بهدرستی عمل کنند.
از جمله برخی سیستمهای رانندگی نیمه خودران که توسط خودروسازان مختلف ارائه شده، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سوپرکروز (کادیلاک)
دیسترونیک پلاس (مرسدس بنز)
اتوپایلوت (تسلا)
پایلوت اسیست (ولوو)
بستههای آپشن ایمنی
اغلب خودروسازان چند سیستم ایمنی را زیر چتر یک پکیج ایمنی جامع ترکیب میکنند که بسیاری از آنها شاملسختافزار رانندگی نیمه خودران هستند. در زیر تعدادی از مجموعههای شناختهشده توسط خودروسازان مختلف ارائه شده است.
AcuraWatch (آکورا): هشدار برخورد از جلو، ترمز اضطراری خودکار ، کنترل کروز انطباقی، دستیار نگهداری خط، اخطار انحراف خط، نور بالای خودکار چراغهای جلو و تمرکز خط
مقالههای مرتبط:
Co-Pilot 360 (فورد، لینکلن): پایش نقطه کور با هشدار تردد عقب، اخطار خروج خط با دستیار نگهداری خط، هشدار برخورد جلو، ترمز اضطراری خودکار با تشخیص عابر پیاده و نور بالای خودکار چراغهای جلو
Honda Sensing (هوندا): هشدار برخورد جلو، ترمز اضطراری خودکار، هشدار انحراف خط با دستیار نگهداری خط، تمرکز خط، کنترل کروز انطباقی و نور بالای خودکار چراغهای جلو
Lexus Safety System+ 2.0 (لکسوس): هشدار برخورد از جلو، ترمز اضطراری خودکار با تشخیص عابر پیاده، اخطار انحراف خط، دستیار نگهداری خط، نور بالای خودکار چراغهای جلو، کنترل کروز انطباقی و تمرکز خط
Safety Shield 360 (نیسان): شامل سیستمهای هشدار برخورد جلو، ترمز اضطراری خودکار با تشخیص عابر پیاده، ترمز اضطراری خودکار عقب، هشدار انحراف خط، پایش نقطه کور دید راننده، هشدار تردد عقب و نور بالای خودکار چراغهای جلو
EyeSight (سوبارو): شامل سیستمهای هشدار برخورد از جلو، ترمز اضطراری خودکار ، کنترل کروز انطباقی، دستیار نگهداری خط و هشدار انحراف خط
Toyota Safety Sense 2.0 (تویوتا): شامل سیستمهای هشدار برخورد جلو، ترمز اضطراری خودکار با تشخیص عابر پیاده، هشدار انحراف خط، دستیار نگهداری خط، نور بالای خودکار چراغهای جلو، کنترل کروز انطباقی و تمرکز خط
بسیاری از افراد برای بهبود خلقوخوی خود سراغ مصرف غذاهای شیرین میروند اما پژوهشگران میگویند این کار تاثیر مثبتی ندارد.
اگرچه احتمالا بسیاری از افراد برای تقویت خلقوخوی خود بهسراغ یک آبنبات، شیرینی یا یک لیوان بستنی میروند اما نتایج یک مطالعهی جدید نشان میدهد که این تمایلِ ظاهرا طبیعی ممکن است بیفایده یا حتی بد باشد. نتایج مطالعهای فراتحلیلی که اخیرا منتشر شد، نشان میدهد که وضعیت خلقوخو و انرژی افراد در اثر مصرف شکر نهتنها بهتر نشده، بلکه ممکن است پس از مصرف آن وضعیت روحیشان بدتر نیز شده باشد. نتایج پژوهش یادشده در مجلهی Neuroscience & Biobehavioral Reviews منتشر شده است.
مطالعات زیادی در گذشته عنوان کردهاند که مصرف کربوهیدراتها با مزایایی نظیر افزایش سطح انرژی و کاهش خستگی، افزایش عملکرد شناختی، حواسجمعی و بهبود خلقوخو ارتباط دارد. اما بهگفتهی پژوهشگران مطالعهی جدید، پژوهشهای انجامشده در رابطه با ارتباط بین کربوهیدراتها و خلقوخو قابل اعتماد نیستند. برخی از پژوهشها حتی نشان میدهند که این مادهی غذایی تاثیر منفی روی خلقوخو دارد. بهمنظور تفکیک همهی این موارد و رسیدن به قلب این ارتباط، پژوهشگران دادههای ۳۱ مقالهی منتشرشده را که شامل ۱/۲۶۰ فرد بزرگسال میشد، مورد بررسی قرار دادند.
پژوهشگران چگونگی انجام مطالعات یادشده را با درنظر گرفتن متغیرهایی نظیر مدت زمان گرسنه بودن شرکتکنندگان، نوع شیرینی مصرفی (گلوکز، ساکارز یا کربوهیدراتهای موجود در نوشیدنیهای انرژیزا) و نیز مقدار آن، مورد بررسی قرار دادند. آنها سازههای مختلف روانشناختی و خلقوخو مانند هشیاری، آرامش، پیوستگی، خشم، سردرگمی، افسردگی، خستگی، تنش و نیرومندی را مورد نظر قرار دادند و به سه دورهی زمانی پس از مصرف شیرینی توجه کردند: فورا (۳۰-۰ دقیقه)، کوتاهمدت (۶۰-۳۱ دقیقه) و بلندمدت (بیشتر از ۶۱ دقیقه).
مقالههای مرتبط:
خلاصهی نتایج این است که در هیچکدام از چارچوبهای زمانی مورد مطالعه، هیچگونه تاثیر مثبت ناشی از مصرف کربوهیدراتها دیده نشد و حتی در مواردی اثرات منفی مشاهده شد. نویسندگان در مقالهی خود نوشتند:
بهطور کلی در مطالعهی فراتحلیل ما هیچگونه مدرکی در زمینهی بهبود خلقوخو بهدنبال مصرف کربوهیدراتها در هیچکدام از دورههای زمانی پس از مصرف شیرینی پیدا نشد. درواقع، مصرف کربوهیدراتها با کاهش هشیاری و سطوح بالاتر خستگی طی چند ساعت نخست مصرف این ماده همراه بود.
از آنجایی که تا یک ساعت پس از مصرف شکر هیچ بهبودی در خلقوخو دیده نشد، در این مطالعه فرضیهی سروتونین (یعنی کربوهیدراتها موجب افزایش سطح سروتونین و در نتیجه بهبود خلقوخو میشوند) تأیید نمیشود. پس از مصرف شکر در هیچکدام از سنجههای خلقوخو نظیر افسردگی، تنش و خشم بهبودی دیده نشد.
برای کسانی که اعتقاد دارند پس از خوردن شکر بهسرعت انرژی آنها بالا میآید، نتایج مطالعه نشان میدهد که چنین چیزی نیست. حتی در دورههای زمانی کوتاهمدت تنها اثرات منفی وجود داشت. بنا بهگفتهی پژوهشگران بهنظر نمیرسد که کربوهیدراتها موجب هیچگونه بهبودی در سازههای خلقوخو در کوتاهمدت و بلندمدت شوند. درواقع در این مطالعه نشان داده شد که کربوهیدراتها درمقایسه با دارونما موجب تضعیف خلقوخو نیز میشوند. در تمام دورههای زمانی، مصرف کربوهیدراتها با خستگی بیشتر و کاهش سطح هشیاری همراه بود.
این خبر خوبی برای افرادی که به خوردن شیرینی در بعد از ظهر علاقه دارند، نیست. کنستانتینوس منتنتیس، نویسندهی مقاله میگوید:
این ایده که شکر میتواند موجب بهبودخلقوخو شود، در فرهنگ عمومی نفوذ زیادی داشته است؛ بهحدی که مردم سرتاسر جهان برای افزایش هشیاری یا مبارزه با خستگی نوشیدنیهای شیرین مصرف میکنند. یافتههای ما بهوضوح نشان میدهد که چنین ادعاهایی تأیید نشدهاند و حتی ممکن است شکر موجب بدتر شدن حال شما نیز شود.
البته یکی از محدودیتهای این مطالعه آن است که شرکتکنندگان این پژوهشها همه افراد سالم بودهاند و ممکن است درمورد افرادی که افسردگی دارند یا دچار مشکلات روانی هستند، نتایج متفاوتی بهدست آید. همچنین ممکن است در افرادی که بدن آنها شکر را بهتر یا ضعیفتر فرایند میکند، نتایج تغییر کند. اما این مطالعه بهطور کلی ایدهی مصرف شیرینی برای بهبود خلقوخو را مورد سؤال قرار میدهد و به این موضوع اشاره دارد که شاید این تاثیر بیش از آنکه یک تاثیر فیزیولوژیکی باشد، یک تاثیر روانشناختی است.
بنابراین اگر میخواهید حالتان بهتر شود بهتر است، بهجای شیرینی سراغ یک فنجان قهوه بروید زیرا تاثیر مثبت این ماده بهطور مکرر تأیید شده است. اگرهم میخواهید شیرینی مصرف کنید، بهتر است به سراغ شکلاتهای تلخ کمشیرین بروید. مصرف یک دونات در این وضعیت ممکن است حتی حال شما را بدتر کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.