ایلان ماسک، بنیانگذار و مدیرعامل اسپیسایکس، درحالالهامگیری از مجموعهی تلویزیونی پرطرفدار بازی تاج و تخت (Game of Thrones) است. هفتهی گذشته، وی بهدنبال پخش قسمت افتتاحیهی فصل هشتم این سریال،در توییتر پیشنهاد داد به فضاپیمای در دست ساخت استارشیپ، بالهای اژدها افزوده شود. استارشیپ نام وسیلهی نقلیهی فضایی آتی اسپیسایکس است که قصد دارد انسان را به مریخ و فراتر از آن ببرد.
ماسک در پاسخ به توییت فیلمسازی بهنام دنی شپرد دربارهی فصل تازهی سریال بازی تاج و تخت در توییتر گفت:
با بالهای غشایی فولادی همچون اژدها، احتمالا میتوانیم دمای ایجادشده ناشی از ورود مجدد استارشیپ به جوّ را به هزار درجهی سلسیوس کاهش دهیم که دراینصورت، به خنکسازی کل سطح نیازی وجود نخواهد داشت.
باتوجهبه شخصیت شوخطبع و خاص ماسک در توییتر، بعید بهنظر میرسد وی کاملا جدی باشد. این کارآفرین مشهور عرصهی فناوری عادت دارد ارجاعهای فرهنگ عامه را بهنحوی چاشنی فعالیتهای تجاریاش کند؛ همچون افزودن حالت مسخره (Ludicrous Mode) به خودروهای تسلا که به فیلم علمیتخیلی و کمدی توپهای فضایی محصول ۱۹۸۷ ارجاع میدهد یا انتشار تکآهنگی رپ با نام «آسوده بخواب هارامبه» (RIP Harambe) بهعنوان ارجاعی به حادثهی کشتن گوریل هارامبه در باغوحش سینسینتی آمریکا در سال ۲۰۱۶. هنگامیکه از ماسک پرسیده شد از بین یک تا ۱۰ چقدر دربرابر ایدهی بال اژدها جدی است، وی در جواب گفت: ۶.۵.
تصویری از مجموعهی تلویزیونی بازی تاج و تخت
استارشیپ احتمالا بلندپروازانهترین پروژهی اسپیسایکس تابهامروز محسوب میشود. این سفینهی فضایی بهنحوی طراحی شده که بتواند در آینده، ۱۰۰ نفر را به مریخ و مقاصد احتمالی دیگر حمل کند. استارشیپ برخلاف پیشرانهی بهکاررفته در موتورهای مرلین و راکتهای مشابه، به ۲۷ موتور رپتور با سوخت اکسیژن مایع و متان مجهز خواهد بود. اسپیسایکس قصد دارد با هدف برداشت منابع موردنیاز، نیروگاههای سوخت موشک روی مریخ راهاندازی کند. این نیروگاهها میتوانند با تأمین سوخت گسترده، امکان بازگشت مجدد به زمین را دراختیار کاوشگران سیارهی سرخ قرار دهند.
اسپیسایکس درحالیافتن مواد جدید برای ساخت استارشیپ است و از زمان نخستین رونمایی این فضاپیما در سپتامبر۲۰۱۷، به طراحی جدیدی برای توسعهی آن روی آورده است. درحالحاضر، استارشیپ به طراحی فولاد ضدزنگ مجهز است که ظاهر آن با سه بالهی غولپیکر در اطراف بدنه، از داستانهای مصور تنتن الهام گرفته شده است. این ساختار و جنس بدنه امکان تعرق فضاپیما برای خنکسازی و کاهش دما در حین ورود به جوّ را فراهم میکند. راکت غولپیکر اسپیسایکس ممکن است در دمای نزدیک به ۱۵۰۰ درجهی سلسیوس، وارد جوّ شود؛ درنتیجه، بهکارگیری روشهای منحصربهفرد برای خنکسازی آن بسیار اهمیت دارد.
بااینحال، توییتهای اتفاقی ایلان ماسک ظاهرا قبلا به ساخت محصولات تازه منجر شده است. وقتی ماسک اعلام کرد برای تأمین مالی شرکت بورینگ، قصد دارد شعلهافکنی بسازد که ارجاعی دیگر به فیلم توپهای فضایی محسوب میشد، واقعا این کار را انجام داد و طرفداران بهطرز غافلگیرکنندهای در ژوئن۲۰۱۸ توانستند اسلحهی یادشده را بخرند. علاوهبراین، ارجاعها به مجموعهی نمایشی «بررسی میم» (Meme Review) به تهیهکنندگی پیودیپای موجب شد ماسک بعدا بههمراه جاستین رویلند، خالق مجموعهی تلویزیونی ریک و مورتی، در این نمایش حضور پیدا کند. حتی توییت رمزآلود ماسک دربارهی «امپراطوری رسانهای میانکهکشانی» نیز نزدیک به یک سال بعد، به پایهگذاری شرکت رسانهای Thud منجر شد.
همانطور که کپسول مسافربری دراگون اسپیسایکس برای ارسال فضانوردان به ایستگاه فضایی بینالمللی آماده میشود، شاید پروژهی بعدی ماسک بهنحوی دیگر به اژدهایان ارجاع داشته باشد.
شرکت تایوانی TSMC از فرایند ساخت تراشهی جدید ۶ نانومتری (6nm) خود پرده برداشت. در این فرایند با بهکارگیری پرتوهای فرابنفش بسیار قوی (EUV) چگالی تراشه به میزان اندکی افزایش مییابد. باتوجهبه سازگاری قاعدهی طراحی در این فرایند با شیوهی ساخت تراشهی ۷ نانومتری، تمامی تجهیزات تولید مورد استفاده در روش 7nm، در فرایند جدید نیز قابل استفاده بوده و راه برای انتقالی سریع به فناوری ساخت بهبودیافته باز است.
اصلاح و توسعهی یک فناوری ساخت قدیمیتر بهویژه برای شرکتهای ریختهگر سیلیسیم، شیوهی جدیدی نیست. یک مثال خوب در این زمینه، لیتوگرافی ۲۸ نانومتری (28nm) است که در سال ۲۰۱۲ بدون استفاده از فناوری مهم ترانزیستور HKMG محقق شد. شرکت تایوانی در خلال سالهای بعد از آن ردهی محصولات ۲۸ نانومتری خود را با اصلاحاتی در فرایند ساخت نظیر 28HP، 28HPM، 28LP و ... بهطور چشمگیری توسعه داد.
تنها چیزی که در خلال سالهای اخیر تغییر کرده، تهاجمیتر شدن شیوههای بازاریابی اصلاحات انجامشده در این سطح از فناوری ساخت است که باعث فاصله گرفتن هرچه بیشتر عناوین مورد استفاده و تغییرات واقعی در مشخصههای فیزیکی ترانزیستورها شده؛ به عبارت دیگر سنگینی عناوین تبلیغاتی بیش از وزن اصلاحات اعمالشده در فناوری ساخت ۲۸ نانومتری است. آخرین افزونهای که به ردهی ساخت ۲۸ نانومتری TSMC الحاق شد، فرایند 22nm بود.
در نمونهای مشابه، پردازندهی گرافیکی Volta V100 انویدیابا وجود داشتن چگالی ترانزیستوری معادل روش 16N، برپایهی فرایند 12FNN ساخته میشود. شرکت سامسونگ هم از همین شیوه تبعیت میکند؛ برای نمونه همهی فرآیندهای 4nm تا 7nm این شرکت در مجموعهی محصولات ۷ نانومتری آن قابل تطبیق است.
شاید ناپسندترین مثال از این دست زمانی اتفاق افتاد که شرکتهای سازندهی نیمههادیها با صرفنظری به یکباره از عنوان 20nm، به فناوری ترانزیستورهای FinFET در ردهی 16nm یا 14nm روی آوردند. این جهش یکباره همچنان عامل عدم تطابق میان نامگذاریهای ۱۰ و ۷ نانومتری اینتل و رقبای این شرکت است. در ادامهی این روند با طیفی از محصولات هفت نانومتری در شرکت TSMC مواجه شدیم. تولید تراشههای A12 شرکت اپل آغازگر راه تولید محصولاتی با این فناوری ساخت بود که با ساخت پردازندهی گرافیکی Radeon Instinct MI60 شرکت AMD پیگیری شد. شرکت TSMC تاکنون فرایندهای ساخت 7FF و 7HPC را بهعنوان شیوههای مختلف ارائهی تراشههای ۷ نانومتری توسعه داده است؛ اما این صنعتگر تایوانی روش 7nm+ را نیز معرفی کرده که در آن از EUV در تعداد کمی از لایههای حاصل از فرایند بهرهگیری میکند. مدتی پیش این شرکت افشا کرد که قصد پیادهسازی نسل دوم فناوری ساخت 7nm را دارد. اگرچه نام خاصی به فرایند جدید داده نشد؛ اما آخرین شایعات برگرفته از وبسایت Digitimes حاکی از بهکارگیری فناوری 7nm Pro در ساخت تراشههای A13 اپل است.
شرکت TSMC چند روز پیش 6nm را بهعنوان سومین اصلاحیهی فناوری ساخت 7nm (بهدنبال 7nm+ و 7nm Pro) معرفی کرد. این شرکت قصد دارد نسبت عملکرد به قیمت قابل قبولی را در آخرین سری محصولات خود ایجاد کرده و آنها را هرچه زودتر وارد بازار کند. این کار تنها ازطریق سازگاری قاعدهی طراحی جدید با فناوری پیشین 7nm ممکن بوده و بدین ترتیب مهاجرت یکپارچهای از فناوری 7nm به 6nm با چرخهی طراحی کوتاهمدت به وقوع میپیوندد. TSMC میگوید 6nm سطح عملکرد بالاتری نسبت به 7nm داشته و در مقایسه با آن ۱۸ درصد چگالی ترانزیستور بالاتری دارد. 6nm شباهت زیادی به شیوهی ساخت 7nm+ این شرکت دارد که در حال حاضر در مرحلهی Risk Production است؛ اما TSMC توضیحی در مورد تفاوتهای این دو نوع فناوری ساخت نداده است.
سامسونگ هم در روزهای گذشته خبر از ساخت تراشه با لیتوگرافی 6nm داد، اما جزئیات بیشتری در مورد آن ارائه نکرد. با این وجود به نظر میرسد فرایند 5nm سامسونگ، معادل فناوری ساخت 6nm شرکت TSMC باشد؛ فناوری ساختی که بنا بهگفتهی سامسونگ مراحل توسعهی آن پایان یافته است.
شرکت TSMC اعلام کرده است که فرایند ساخت 6nm درسهماههی اول سال ۲۰۲۰ وارد مرحلهی Risk Production میشود که احتمالاً تأخیر بیشتری نسبت به 5nm سامسونگ خواهد داشت. تولید انبوه این محصول بهطور معمول حدود یک سال بعد از این مرحله محقق میشود؛ لذا با این فرض که لیتوگرافی 5nm متعلق به TSMC در ماه جاری وارد مرحلهی Risk Production شود، نمیتوان 6nm را یک تراشهی پیشتاز از نظر فناوری در میان محصولات این شرکت به حساب آورد. TSMC میگوید که فرایند ساخت 5nm با افزایش ۱.۸ برابری در چگالی ترانزیستورها، کاهش کلی ابعاد تراشه را در پی خواهد داشت.
سال گذشته شرکت TSMC با ارائهی فناوری ساخت ۷ نانومتری، جایگاه برتر سامسونگ در صنعت نیمههادی را از نظر چگالی ترانزیستورها از وی گرفت. شرکت کرهای این جایگاه را با سبقت گرفتن از رقیب تایوانی خود در فناوری ساخت ۱۰ نانومتری در اوایل سال ۲۰۱۷ تصاحب کرد؛ فناوری ساختی که ۳۰ درصد چگالتر از فرایند 14nm تراشههای اینتل بود. گفتنی است که شرکت اینتل سالها است که در تقلای آمادهسازی محصولات ۱۰ نانومتری خود است.
به گزارش تایمز، اوایل امسال سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) به همتایان خود در استرالیا، کانادا، نیوزلند و بریتانیا اطلاع داده است که شرکت فناوری چینی، هواوی، از کمیسیون امنیت ملی مرکزی حزب کمونیست چین، ارتش آزادیبخش خلق و « شاخه سومی در شبکه اطلاعاتی دولت چین» کمک دریافت کرده است.
این روزنامه در گزارش خود به یک منبع ناشناس در بریتانیا استناد کرده و نوشته بود جزئیات این اطلاعات که توسط سازمان سیا، مهم ولی نه فوق محرمانه طبقهبندی شده؛ تنها دراختیار «مقامات ارشد دولت بریتانیا» قرار گرفته است. هواوی هرگونه ارتباط با دولت چین را انکار کرده و گفته است «قطعا» هرگونه درخواست دولت برای اطلاعات را رد میکند. این شرکت چینی از هرگونه اظهارنظر در مورد «ادعاهای غیر مستند» خودداری کرده است.
کمیته اطلاعات ایالات متحده در مورد شرکت هواوی و دیگر شرکتهای چینی از جمله ZTE (شرکت تجهیزات مخابراتی) هشدار داده و اعلام کرده نگران اثرگذاری بیش از حد دولت چین بر این شرکتها است (رن ژنگفی، موسس شرکت هواوی، عضو سابق ارتش آزادیبخش خلق چین بوده است). سازمان اطلاعاتی آمریکا امکان استفاده دولت چین از این شرکتها برای جمعآوری اطلاعات را مطرح کرده است. این نگرانیها وقتی به اوج خود رسید که شبکههای مخابراتی جهان اقدام به راهاندازی شبکههای 5G کردند؛ اقدامی که هواوی امیدوار است بهویژه در اروپا نقش پررنگی در پیشبرد آن ایفا کند.
در سالهای اخیر کارشناسان آمریکایی در مورد تولیدات هواوی ابراز نگرانی کردهاند. وزات دفاع این کشور فروش محصولات هر دو شرکت هواوی و زدتیای در سازمانهاینظامی را ممنوع کرده است؛ همچنین کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) استفاده شرکتهای مخابراتی آمریکا از تجهیزات شرکت هواوی را ممنوع خواهد کرد.
در ماههای اخیر، ایالات متحده تلاش کرده است تا متحدین اروپائی خود را که بهدنبال ارتقاء سطح شبکههای ارتباطی خود هستند از همکاری با هواوی و استفاده از ادوات آن شرکت منصرف کند. اما همواره استدلال دولت آمریکا مبهم و ضعیف بود؛ به طوریکه هواوی و دیگر شرکتها در موقعیتهای مختلف به این ضعف استدلال اشاره کرده و مدعی شدهاند ادعای دولت آمریکا سیاسی است. گزارش اخیر نگرانیهای آمریکا در مورد این شرکتها را کمی شفافتر و واضحتر بیان میکند؛ بهویژه اشاراتی به ارتباطات خاص این شرکتها با دولت چین شده است که به آمریکا این اعتمادبهنفس را داد تا آن را با متحدین غربی خود به اشتراک بگذارد.
دنیایی را تصور کنید که روی سطح آن باران میبارد، در دریاچهها و مخازن جمع میشود، به داخل سنگها نفوذ میکند، سپس تبخیر میشود و مجددا این چرخه تکرار میشود. این فرایند در قمر تایتان زحل دیده شده است با این تفاوت که مادهی تشکیلدهندهی باران، آب نیست بلکه متان مایع است.
این چرخهی آشنا در پژوهشهای جدید توصیف شده است. دو تیم پژوهشی برای این بررسی از دادههای مأموریت کاسینی استفاده کردند. مأموریت این کاوشگر در تاریخ سپتامبر ۲۰۱۷ به پایان رسید. این فضاپیما بیش از ۱۰۰ مرتبه از کنار قمر بزرگ زحل عبور کرد و مشاهدات شگفتانگیزی را ثبت کرد.
بعضی از این مشاهدات از جمله اولین نشانههای وجود مایعات روی این قمر بسیار عجیب بودند. بهگفتهی روزالی لوپز، دانشمند علوم سیارهای از آزمایشگاه پیشرانش جت ناسا و یکی از پژوهشگرهای مأموریت کاسینی:
تایتان پس از زمین تنها دنیایی است که از مایعات سطحی برخوردار است. بعضیاوقات، به تایتان، زمین دوم منظومهی شمسی گفته میشود.
دانشمندان با تحلیل دادههای کاوشگر کاسینی ناسا متوجه شدند سطح تایتان (بزرگترین قمر زحل) با دریاچههای مشابه زمین پوشانده شده است. شانون مکنزی، دانشمند علوم سیارهای دانشگاه جان هاپکینز میگوید:
تایتان، جذابترین قمر در کل منظومهی شمسی است. احتمالا با این حرف، دشمنانی پیدا کنم اما فکر میکنم حقیقت است؛ اما به این معنی نیست که دسترسی به این قمر کار سادهای است. موانع زیادی برای رسیدن به تایتان وجود دارد.
مکنزی در پژوهش خود به بررسی یکی از این موانع پرداخته است: برای اولینبار که کاسینی از روی تایتان پرواز کرد، سه دریاچه روی سطح آن مشاهده شد اما با بازگشت این کاوشگر در بازدید دوم، دریاچهها ناپدید شده بودند. احتمالا مایع موجود در سطح تایتان در طی بازدید دوم تبخیر شده یا به داخل سطح نفوذ کرده است.
مقالههای مرتبط:
به اعتقاد مکنزی و همکاران، احتمالا دریاچهها در اثر تغییرات فصلی سطح قمر به وجود میآیند. (هفت سال بین دو بازدیدفضاپیما فاصله افتاد. در طول این دوره، فصل زمستان در قطب شمال تایتان به پایان رسید.)
اما شاید به همین سادگی نتوان نتیجه گرفت، زیرا این دو مشاهده توسط دو ابزار مختلف ثبت شدهاند. کاسینی برای جمعآوری داده از ابزار رادار یا دوربینهای مادونقرمز استفاده میکرد اما نه بهصورت همزمان. در اولین بازدید فضاپیما، تایتان بهقدری تاریک بود که امکان استفاده از دوربین وجود نداشت.
بنابراین، مکنزی، تغییر ابزارها را هم در این نتیجه مؤثر میداند؛ اما او هنوز هم از تفاوت مشاهدات در طی دو بازدید و ناپدید شدن مایع سطحی تایتان اطمینان دارد. حتی اگر سیگنالهای دریافتی در دو بازدید متفاوت باشند، باز هم میتوان اطلاعات تازهای از این قمر به دست آورد. به عقیدهی مکنزی، با بررسی بیشتر احتمال کشف مواد دیگر روی سطح تایتان وجود دارد. این مواد از نظر شیمی پروبیوتیک اهمیت زیادی دارند.
به غیر از دریاچههای ناپدیدشده، دریاچههای زیادی در سطح تایتان مشاهده شدهاند. در یک پژوهش دیگر دانشمندان از دادههای رادار برای بررسی مجموعهای از دریاچههای بزرگتر استفاده کردند.
فضاپیمای کاسینی در آخرین پرواز بر فراز تایتان در آوریل ۲۰۱۷، به جمعآوری دادههای ارتفاعسنجی پرداخت. از این دادهها برای اندازهگیری مواد مختلف دریاچهها استفاده میشود. مارکو ماستروگوسپ، دانشمند علوم سیارهای، از دادههای مشابهی برای اندازهگیری عمق دریاهای تایتان استفاده کرد و تیم کاسینی امیدوار است بتواند از همین روش برای دریاچهها هم استفاده کند. ماستروگیوسپ و همکاران او در مقالهشان به شناسایی دریاچههایی به عمق بیش از ۱۰۰ متر پرداختند و متوجه شدند محتویات این دریاچهها، متان مایع است. او میگوید:
ما متوجه شدیم ترکیب دریاچهها بسیار مشابه دریاها است. این حوزهها احتمالا بهدلیل بارانهای موسمی به وجود آمدهاند و سپس خشک شدند.
در نتیجه، زیر سطح تایتان هم مانند زمین، غارها و حفرههایی وجود دارد. بسیاری از حفرههای زمین بر اثر ذوب سنگهایی مثل سنگ آهک به وجود آمدهاند و چشماندازی به نام کارست را از خود بهجای گذاشتهاند. کارست نوعی توپوگرافی است که بر اثر انحلال رنگهای قابل حل از جمله آهک، دولومیت و سنگ گچ به وجود میآید
پژوهشگرها پس از بررسی دریاچههای تایتان، ویژگیهای کارست مانندی را مشاهده کردند. براساس مشاهدات آنها، کانالهایی برای اتصال این بخشها وجود دارند. به همین دلیل ماستروگوسپ نسبت به نفوذ مایعات به داخل زمین مشکوک است. بهگفتهی لوپز، تایتان از نظر زمینشناسی، شباهتهای زیادی به زمین دارد و بررسی نقاط اشتراک بین حوزههای مایع و زمینشناسی این قمر، قبلا امکانپذیر نبود.
امروزه بررسیهای جدیدی برای بررسی نقاط مشترک و عوامل مؤثر در حیات فرازمینی آغاز شده است. البته این بررسیها، آن هم در دنیایی که هرگز هدف مستقیم مأموریت نبوده، کار دشواری است. بهگفتهی لوپز:
بحث در مورد مأموریتهای احتمالی برای کاوشهای رباتیک غارها و حفرههای ماه و مریخ قبلا مطرح شده است؛ اما آیا در آینده میتوانیم کاوشگری برای حفاری روی زمینهای تایتان و بررسی حفرههای آن ارسال کنیم؟
البته چنین مأموریتی بهزودی اجرا نخواهد شد؛ اما ناسا در حال کار روی پروژهای به نام دراگون فلای برای فرود یکپهپاد روی قمر تایتان است. در صورت انتخاب این پروژه، کاوشگر در سال ۲۰۲۵ پرتاب میشود و ۹ سال بعد به تایتان خواهد رسید؛ و اگر ناسا دراگونفلای را انتخاب نکند، مأموریتهای دیگری پیشنهاد خواهند شد. با اطلاعات به دست آمده از کاسینی، دانشمندان به تفاوت بین قطب شمال و جنوب تایتان پی بردند. بهگفتهی جاناتان لونین:
برای مثال، اگر به قطب شمال زمین نگاه کنید، مشاهده میکنید ساختار حوزههای آبی آمریکای شمالی با حوزههای آبی آسیا کاملا متفاوت است.
شرکت هوندا اصرار دارد تا بهدنیا ثابت کند که تنها خودرو و ماشین چمنزنی نمیسازد؛ بلکه ماشینهای چمنزنی خاص و فوق سریع هم میسازد. تا چند سال قبل، شرکت هوندا رکورد سریعترین ماشین چمنزنی جهان را در اختیار داشت. اکنون پس از گذشت ۵ سال از آن رکورد، هوندا قصد دارد بار دیگر با قدرت بیشتر برای ثبت رکورد گینس گام بردارد. در سال ۲۰۱۴ بود که شرکت هوندا توانست با معرفی نمونهای با نام Mean Mower، رکورد جهانی گینس را برای سریعترین خودرو چمنزنی در جهان ثبت کند.
در آن سال، خودرو چمنزنی با بهرهگیری از موتور ۱۰۰۰ سیسی، توانست میانگین سرعت ۱۸۷.۶ کیلومتربرساعت را ثبت کند و به بیشینه سرعت ۲۰۹ کیلومتربرساعت دست یابد. طولی نکشید که یک تیم نروژی با ساخت خودرو چمن زنی Viking/STIHL با موتور LS شورولت با ۴۰۸ اسببخار قدرت، رکورد هوندا را شکست. با بهرهگیری از پیشرانه قدرتمند ۸ سیلندر شورولت، خودرو چمنزنی نروژیها موفق به کسب رکورد ۲۱۵.۶ کیلومتربرساعت شد. شاید تاکنون برایتان سؤال پیش آمده باشد که اصلا چهطور ممکن است یک خودرو چمنزنی بتواند بهچنین سرعتهایی دست یابد؛ اما در پاسخ باید بگوییم که این پایان کار نیست.
شرکت هوندا ۳ سال گذشته را به تقویت و بهروزرسانی خودرو چمنزنی رکوردشکن خود گذرانده است و قصد دارد اینبار، از پیشرانه ۴ سیلندر خطی ۱۰۰۰ سیسی مخصوص متعلق به سوپربایک Fireblade SP1 استفاده کند که ۱۹۰ اسببخار در دور ۱۳ هزار دوربردقیقه تولید میکند. شاید پیشرانه جدید بهاندازه نمونه ۸ سیلندر کوروت قدرت نداشته باشد؛ اما طبق اخبار منتشرشده، شرکت هوندا قصد دارد با بهرهگیری از پیشرانه جدید و وزن کمتر بدنه، به رکورد سرعت ۲۴۱.۴ کیلومتربرساعت چنگ بزند. این ماشین چمنزنی با همکاری تیم داینامیکس که شریک هوندا در مسابقات قهرمانی خودروهای تورینگ بریتانیا محسوب میشود، ساخته شده است.
تیم داینامیکس برای ماشینچمنزنی Mean Mover V2 از قطعات الکترونیکی سوپربایک Fireblade SP1 از جمله شیفتر مخصوص، دیتالاگر الکترونیکی، کنترل پایداری و کنترل بلند شدن قسمت جلویی استفاده کرده است. انتقال قدرت بهوسیله زنجیر به چرخهای عقب انجام میشود و برای راننده پدال تعویضدنده درکنار فرمان مخصوص نصب شده است. شاسی خودرو هم کاملا بهروزسانی شده و از نوع لولهای T45 است. تیم داینامیکس بهاین دلیل از شاسی آهنی استفاده کرده که ماشین چمنزنی هوندا کمی انعطافپذیری داشته باشد (در این خودرو سیستم تعلیق وجود ندارد). بدنه این نمونه هم بدون تغییر باقی مانده و تنها از یک ایرباکس ساختهشده بهوسیله پرینتر سهبعدی استفاده شده است.
مقالههای مرتبط:
اگر تاکنون از خواندن این اطلاعات شوکه نشدید باید گفت که یک نکته جالب دیگر هم در رابطه با ثبت رکورد گینس برای یک ماشین چمنزنی وجود دارد. طبق قوانین، ماشین چمنزنی هوندا باید عملکرد مورد انتظار از یک ماشین چمنزنی را داشته باشد و از تیغههایی با کارکرد مناسب بهره ببرد. بنابراین هنگامی که اختراع ترسناک هوندا با سرعتی که برای تیک آف یک هواپیما کافی است حرکت میکند، تیغههای فیبرکربنی مخصوص هوندا هم در قسمت زیرین خودرو قرار خواهند گرفت و به حرکت در میآیند. وظیفه ثبت رکورد با این ماشین چمنزنی بر عهده جس هاوکینگ خواهد بود که بدلکار سری فیلمهای سریعوخشمگین است.
بهگفتهی دیو هاجت، مدیر بریتانیا هوندا:
نمونه اصلی Mean mover یک چالش بزرگ برای ما بود و نتیجه آن یک خودرو خارقالعاده بود. این بار ما تمامی تلاش خود را کردهایم تا یک خودرو مهندسیشده بسازیم. با بهرهگیری از تکنیکهای پیشرفته طراحی و تولید و ایدهپردازی هوشمندانه، ما هدف دستیابی بهقدرت مورد نیاز بههمراه حفظ ظاهر یک ماشین چمنزنی را در سر داشتیم. ما اکنون در مراحل آزمایش خودرو قرار داریم و همهچیز خوب بهنظر میرسد. حال دستیابی به سرعتی بیش از ۲۴۰ کیلومتربرساعت (۱۵۰ مایل) را در ذهن داریم.
آیا شما حاضرید در صورت امکان با یک خودرو چمنزنی که تیغههای آن در حال حرکت است، با سرعت ۲۴۱ کیلومتربرساعت حرکت کنید؟ نظرات خود را با ما بهاشتراک بگذارید.
گزارشی از سوی یک مؤسسه مستقل به این نتیجه رسیده است که دورنمای سفر به مریخ حداقل تا قبل از سال ۲۰۳۳ واقعبینانه به نظر نمیرسد.
گزارشی مستقل به این نتیجه رسیده است که ناسا هیچ شانسی برای انجام یک مأموریت سرنشیندار در مریخ تا سال ۲۰۳۳ ندارد و شاید اولین مأموریت سرنشیندار مریخ در اواخر دههی ۲۰۳۰ انجام شود. این گزارش قبل از سخنرانی روز ۲۶ مارس (۶ فروردین) مایک پنس، معاون رئیسجمهور آمریکا تکمیل شده است. پنس در سخنرانی خود در نشست شورای ملی فضایی در هانتسویل، آلاباما از ناسا خواسته بود که تا سال ۲۰۲۴ فضانوردان را به ماه بازگرداند.
گزارش اخیر هزینههای بازگشت به ماه را تخمین زده و همینطور میزان تطبیق آن با برنامههای درازمدت برای فرستادن مأموریتهای سرنشیندار به مریخ را نیز برآورده کرده است. گزارش جدید توسط مؤسسه سیاست علم و فناوری (STPI) در واشنگتن دیسی تهیه شده است. این گزارش به سفارش کنگره و به موجب دستورالعمل سال ۲۰۱۷ سیاست فضایی تنظیم شده است. کنگره از ناسا خواسته بود که به لحاظ فنی و مالی مأموریت سرنشیندار مریخ در سال ۲۰۳۳ را ارزیابی کند.
مؤسسه سیاست علم و فناوری برای تنظیم گزارش جدید خود از گزارش طرح «سازوکار اکتشافات ناسا» بهره برده که ناسا در آن هدف خود برای ادامه توسعه سامانه پرتاب فضایی (SLS)، فضاپیمای اوریون و توسعهی پروژهی ایستگاه فضایی قمری گیتوی در دههی ۲۰۲۰ را شرح داده بود. این طرح با سامانه دیپ اسپیس ترنسپورت (DST) دنبال میشود. این سامانه، فضاپیمایی سرنشیندار است که از فضای بین زمین و ماه به سوی مریخ پرواز میکند و دوباره به آنجا بازمیگردد.
تصویر مفهومی که یک مستعمره مریخی را نشان میدهد. اما اگر گزارش اخیر درست باشد، مأموریت انسانی مریخ حداقل تا قبل از سال ۲۰۳۷ امکانپذیر نخواهد بود
ناسا همینطور ماهنوردهایی را برای پشتیبانی از مأموریتهای سرنشیندار خود در سطح ماه توسعه میدهد و به تحقیق و توسعه آنها برای مأموریتهای بعدی در مریخ ادامه میدهد. بااینحال، گزارش مؤسسه سیاست علم و فناوری به این نتیجه رسیده است که تحقیق و توسعه این تجهیزات نمیتواند در موعد مقرر تکمیل شود تا از مأموریت سال ۲۰۳۳ پشتیبانی کند. نویسندگان گزارش خاطرنشان کردند که حتی بدون محدودیتهای مربوطبه بودجه، یک مأموریت مداری در مریخ برای سال ۲۰۳۳ نمیتواند واقعگرایانه باشد.
نویسندگان گزارش در ادامه گفتند تجزیه و تحلیلهای آنها نشان میدهد که یک مأموریت مداری در مریخ نمیتواند زودتر از سال ۲۰۳۷ انجام گیرد. درواقع، چنین ماموریتی مستلزم توسعه تکنولوژیهای بزرگ خواهد بود که در آن امکان تأخیر در زمانبندیها، افزایش هزینهها و حتی خطر کمبود بودجه وجود دارد. این گزارش اینطور نتیجهگیری میکند که یک مأموریت به مریخ در سال ۲۰۳۳ نیاز به آزمایش تکنولوژیهای ضروری تا سال ۲۰۲۲ دارد که بعید است چنین آزمایشهایی در موعد مقرر انجام گیرد. گزارش اشاره میکند که حرکت به جلو بدون تکمیل این تکنولوژیها، خطرات تکنولوژیکی و تأخیرها در زمانبندیها را برای سامانه حملونقل فضای دوردست افزایش میدهد و اگر هر کدام از این برنامههای آزمایشی، مشکلات عمدهای را نشان دهد، طراحی کل سامانه ممکن است دوباره از نو انجام گیرد.
علاوهبر این، فاز اول سامانه حملونقل فضای دوردست باید در سال مالی ۲۰۲۰ شروع شود که بعید است، چرا که تحقیقات برای طراحی این سامانه هنوز آغاز نشده است. سال مالی در آمریکا، از اول اکتبر شروع میشود و تا پایان سپتامبر سال بعد ادامه پیدا میکند. به این لحاظ تنها چند ماه تا شروع سال مالی ۲۰۲۰ فاصله داریم و به نظر نمیرسد هیچ برنامهای آغاز به کار کرده باشد. گزارش مؤسسه سیاست علم و فناوری هشدار میدهد که تلاش برای کاستن از زمانبندیهای لازم و بهره نبردن از شیوههای استاندارد ناسا برای توسعه میتواند به تأخیرهای بسیار و هزینههای بیش از حد بالا منتهی شود. در ادامه گزارش آمده که مأموریت مداری به مریخ در سال ۲۰۳۳ به لحاظ زمانبندی و توسعه تکنولوژیهای مورد نیاز امکانپذیر نخواهد بود.
نویسندگان گزارش همینطور گفتند که پنجره پرتاب بعدی در سال ۲۰۳۵ نیز باتوجهبه زمانبندیهای مورد نیاز برای توسعه تکنولوژی، در دسترس نخواهد بود، اما امکان انجام چنین ماموریتی در سال ۲۰۳۷ وجود دارد. مؤسسه سیاست علم و فناوری همچنین هزینه اجرای این مأموریت را تا سال ۲۰۳۷ برآورده کرد. این گزارش هزینه کل تجهیزات مورد نیاز برای مأموریت مریخ، از جمله اسپیس لانچ سیستم، فضاپیمای اوریون، پلتفرم قمری گیتوی، سامانه حملونقل فضای دوردست و دیگر تدارکات را تا سال مالی ۲۰۳۷ بالغ بر ۱۲۰٫۶ میلیارد دلار برآورد کرده است.
تصویری مفهومی که دیپ اسپیس ترنسپورت را نشان میدهد. این وسیلهی نقلیه، فضاپیمایی است که قصد دارد فضانوردان را از مدار ماه به مریخ ببرد و دوباره به آنجا بازگرداند
از مجموع این مبلغ تا به حال ۳۳٫۷ میلیارد دلار صرف سامانه پرتاب فضایی، توسعه فضاپیمای اوریون و ماهنوردها شده است. از مجموع این مبلغ، ۲۹٫۲ میلیارد دلار برای دیپ اسپیس ترنسپورت صرف میشود. بااینحال، از آنجا که نویسندگان آگاهی بسیار کمی در مورد جزئیاتی داشتند که برای تخمین هزینهها لازم است، رقم ذکرشده در گزارش بسیار کمتر از هزینهی واقعی خواهد بود.
مؤسسه سیاست علم و فناوری از هزینههای توسعه فضاپیمای اوریون بهعنوان یک شاخص برای تخمین هزینههای سامانه حملونقل فضای دوردست بهره برده است. در مقابل، این گزارش هزینههای دروازه فضای دوردست را برای ماژولهای مختلفش حداقل ۶ میلیارد دلار تخمین زده است، چرا که بخشی از این ماژولها توسط شرکای بینالمللی ناسا توسعه پیدا میکنند که هزینهای برای ناسا نخواهند داشت.
هزینههای فرود روی ماه
مأموریت مریخ بخشی از یک برنامه فضایی سرنشیندار است که هزینههای آن تا سال ۲۰۳۷ بالغ بر ۲۱۷ میلیارد دلار خواهد بود. این شامل هزینههای مأموریت مریخ و همینطور عملیاتهای دیگر در مدار پایین زمین و توسعه مریخنوردهای مورد نیاز برای مأموریتهای آینده است. هزینه فوق همینطور شامل مجموعهای از مأموریتها برای فرود روی سطح ماه میشود. این گزارش اولین مأموریت سرنشیندار در ماه را در سال ۲۰۲۸ پیشبینی میکند، تاریخی که باتوجهبه سخنرانی اخیر معاون رئیسجمهور آمریکا، ناسا باید آن را جلو بیاندازد. چهار مأموریت دیگر، هر سال یک مأموریت بهدنبال آن تا سال ۲۰۳۲ انجام خواهند گرفت.
مقالههای مرتبط:
این گزارش از رویکرد سه مرحلهای بهره برده که ناسا سال گذشته برای فرود روی ماه بررسی کرده بود. ناسا در این طرح پیشنهادی امکان استفاده از موشکهای قابل استفاده مجدد، وسایل نقلیه و ماژولهای قابل گسترش را بررسی کرده بود. توسعه سامانههای فرود و سوختگیری بهتنهایی هزینهی تقریبی ۸ میلیارد دلاری را در برخواهد داشت. علاوهبر آن، مجموعهای از ۵ مأموریت سرنشیندار و همینطور یک مأموریت آزمایشی بدون سرنشین را نیز باید به آن اضافه کنیم. ۱۲ میلیارد دلار اضافی هم شامل هزینههای سامانه پرتاب فضایی، فضاپیمای اوریون و همینطور پرتابهای لازم برای انتقال ماهنوردها، پیشرانشها و دیگر محمولهها به ماه خواهد بود. این مجموع مبالغ شامل هزینههای دیگر مانند توسعهی اسپیس لانچ سیستم، فضاپیمای اوریون و پلتفرم مدارگرد قمری گیتوی نخواهد بود.
گزارش مورد بحث که فوریه ۲۰۱۹ (بهمن-اسفند ۹۷) تکمیل شد، اولتیماتوم دولت ترامپ برای بازگشت به ماه تا سال ۲۰۲۴ و به طبع هزینههای آن را لحاظ نکرده است. این گزارش برآورد میکند که هزینه اولین مأموریت سرنشیندار در ماه با هزینههای پرتاب و دیگر تجهیزات مورد نیاز برای آن، بالغ بر ۲٫۴۴ میلیارد دلار خواهد بود. همینطور هزینهی توسعه ماهنوردها چند میلیارد دلاری به این مبلغ اضافه میکند.
واکنش کنگره ایالات متحده آمریکا
گزارش اخیر تا به حال، سکوت نمایندگان کنگره را در برداشته است. بخشی از این سکوت بهدلیل برنامهریزیها برای شتاب بخشیدن به مأموریتهای سرنشیندار در ماه تا سال ۲۰۲۴ است که روی کل برنامههای اکتشافی تأثیر میگذارد. کاندرا هورن، نمایندهی جمهوریخواه از حوزه اوکلاهما در مجلس نمایندگان و از اعضای هیئت مدیره کمیته علم، فضا و فناوری (زیرنظر مجلس نمایندگان) در سخنرانی خود در جلسه ۲ آوریل (۱۳ فروردین) این کمیته، به گزارش جدید اشاراتی داشت.
سازوکار اکتشافات ناسا که شامل تجهیزات و فضاپیمایی در مدار پایین زمین، مدار و سطح ماه و مقاصدی فراتر از آن از جمله مریخ میشود
خانم هورن گف براساس این گزارش، واضح است که رسیدن به مریخ در دههی ۲۰۳۰ با رویکردی فعلی این اداره (ناسا) غیرممکن است. درحالیکه ناسا، از زمان سخنرانی معاون رئیسجمهور، تمرکز خود را به توسعه ماموريتهای لازم برای فرود در سال ۲۰۲۴ در ماه معطوف کرده؛ اما مریخ را نیز کاملا نادیده نگرفته است.
جیم برایدنستاین، مدیر ناسا در سخنرانی ۹ آوریل (۲۰ فروردین) خود در سی و پنجمین سمپوزیوم فضایی در کلرادو اسپرینگز، گفت:
چرا به ماه میرویم؟ چرا (رفتن به ماه) برای ما اهمیت دارد؟ چون ما چشمهایمان را به سوی افق (آینده) دوختهایم. ماه برای ما، یک آزمونگاه است. ماه بهترین مکان برای زندگی و کار کردن در دنیای دیگری است تا بتوانیم درنهایت به مریخ برویم.
مدیر ناسا در سخنرانی خود تأکید داشت که مأموریتهای فعلی و آینده در مریخ، مانند مأموریت مریخنورد ۲۰۲۰، قدمهای اول برای مأموریتهای سرنشیندار آینده هستند. او همچنین استدلال کرد که رفتن به ماه در سال ۲۰۲۴ میتواند یک مأموریت سرنشیندار در مریخ را نیز امکانپذیر کند.
آقای برایدنستاین در ادامه سخنرانی خود گفت:
مردم میگویند که چرا سرعت خود برای مأموریت ماه افزودهاید. بسیار خوب، به این دلیل که مأموریت مریخ را تسریع میبخشد.
مدیر ناسا در جلسهی اخیر کمیته علم، فضا و فناوری هم بحث مشابهی را پیش کشید. او گفت:
ما میخواهیم تا سال ۲۰۳۳ روی مریخ فرود بیاییم. برای انجام این کار باید به بخشهای دیگر برنامه سرعت ببخشیم. ماه یکی از بخشهای بزرگ آن است.
او همچنین به گزارش مؤسسه سیاست علم و فناوری اشاره کرد و گفت:
ما میتوانیم با فرود روی ماه، فرود روی مریخ را نیز به نحو احسن انجام دهیم.
آژانس فضایی هنوز جزئیات دقیقی در خصوص اینکه چگونه میخواهد این کار را انجام دهد ارائه نداده است؛ از جمله مسائل مربوطبه توسعه فناوریهای لازم برای سامانهی دیپ اسپیس ترنسپورت و فرود مستقل روی ماه که گزارش اخیر با دست گذاشتن روی آنها، زمانبندی فعلی ناسا را غیرممکن دانسته است.
امروزه، بسیاری از فرایندهای صنعتی مختلف، نظیر خطوط تولید و فراوری سوخت و موادشیمیایی و استخراج معادن، زیربنای اقتصاد جهان ما را شکل میدهند. آنچه بسیاری از این صنایع در آن مشترک هستند، نیاز آنها به حجم فراوانی از حرارت است که عموما با مصرف مقادیری سرسامآور از سوختهای فسیلی حاصل میشود. تولید گرما و بخار برای اقتصاد جهانی حیاتی است؛ اما همین منابع مسئول بخش عظیمی از گازهای گلخانهای منتشرشده در اتمسفر نیز هستند.
خبر خوشحالکننده این است که فناوریهای نوین خورشیدی توانایی تولید بخار را در مقیاس صنعتی خواهند داشت. این، یعنی امکان کاهش انتشار گازهای گلخانهای و کاهش چشمگیر هزینهها در این بخشها خواهند بود و باتوجهبه چشمانداز کنونی وضعیت اقلیمی، بسیار ضروری است که صنعت نیز از این فناوریهای نوین استقبال کند.
با وجود پیشرفتهای فراوان در سرتاسر جهان برای توسعهی انرژیهای تجدیدپذیر و افزایش بهرهوری انرژی، هنوزهم این واقعیت تلخ را شاهد هستیم که انتشار جهانی گازهای گلخانهای در سال ۲۰۱۸ به اوج خود رسیده است. طی گزارشی که در ژانویه منتشر شد، گروه Rhodium اعلام کرد با وجود رشد منابع تجدیدپذیر و روند تعطیلی نیروگاههای زغالسنگ، انتشار کربن در ایالات متحدهی آمریکا در سال گذشته بهشدت افزایش یافته است. دراینمیان، بخشهای حملونقل و نیروگاهها بیشترین سهم را در این افزایش داشتهاند. نویسندگان این گزارش به این نتیجه رسیدند که با وجود افزایش تلاشهای سیاستگذاران و صاحبان کسبوکار برای مقابله با انتشار گازهای گلخانهای، هنوز بهطورکامل از بخش صنعت غافل ماندهایم.
این امر به تحولی در سطحی جهانی نیاز دارد. صنایع جهان باعث انتشار یکچهارم از کل گازهای گلخانهای در سیاره هستند. درحالیکه در بخشهای حملونقل و شهری روندهای کاهشی را شاهد بودهایم، آژانس بینالمللی انرژی (IEA) پیشبینی میکند که انتشار گازهای گلخانهای از بخش صنعتی تا سال ۲۰۵۰، با ۲۴ درصد رشد مواجه خواهد بود.
با ادامهی سیر مهاجرت مردم سراسر جهان از مناطق روستایی به شهرها و پیوستن آنها به زنجیرهی خریداران و مصرفکنندگان، دنیا همچنان با روندی افزایشی در فعالیتهای صنعتی روبهرو خواهد بود و البته نیاز به کنترل انتشار گازهای گلخانهای ناشی از این بخش اهمیتی روزافزون خواهد یافت.
این باعث میشود باردیگر به موضوع حرارت بازگردیم. صنعت بزرگترین مصرفکنندهی انرژی است و ۷۴ درصد از انرژی صنعتی استفادهشده نیز بهشکل گرما و عمدتا بخار است. استفاده از بخار خورشیدی در صنایع، موضوع کمتر شناختهشدهای است که تأثیر چشمگیری بر کاهش انتشار گازهای گلخانهای خواهد گذاشت.
این روزها استفاده از پنلهای خورشیدی (فتوولتائیک) برای تبدیل نورخورشید به برق بسیار رواج یافته است. بااینحال، آنچه واقعا کمبودش در مقایسهبا تقاضای درخورتوجه صنایع برای حرارت احساس میشود، راهکارهای حرارتی مبتنی بر انرژی خورشیدی است. در سیستم گرمایی خورشیدی، نور خورشید را آینههایی متمرکز میکند تا با افزایش حرارت، بخار با دمای زیاد متناسب با نیازهای صنایع دراختیار آنان قرار گیرد. مزیت مهم دیگر این نوع فناوری، توانایی ذخیرهسازی حرارت با استفاده از فناوری ساده و عملی ذخیرهسازی انرژی حرارتی است که درست مانند نیروگاه فسیلی، بخارآب را بهصورت ۲۴ ساعته میتواند تولید و عرضه کند. بنابراین، با استفاده از فناوری مناسب، انرژی خورشیدی میتواند منبع انرژی مطمئن و کارآمد و کمهزینهای برای تولید بخار صنعتی باشد.
با کمک فناوری موسومبه enclosed trough technology میتوان از انرژی خورشیدی برای تولید بخار با انتشار کربن صفر بهره گرفت
بهعنوان مثال، یکی از شرکتهای تأمینکنندهی گرمای تجدیدپذیر با نام Sunvapor با همکاری Horizon Nut، واحد حرارتی خورشیدی با ظرفیت ۵۰ کیلووات در کارخانهی فراوری پسته واقع در سنترالولی کالیفرنیا نصب و راهاندازی کرده است. این شرکتها تلاش میکنند کاربرد بخار خورشیدی را در دیگر فرایندهای صنعت موادغذایی، مانند پاستوریزه و خشک و کباب کردن نیز توسعه دهند.
در عمان و کالیفرنیا، GlassPoint Solar درحالتوسعهی برخی از بزرگترین پروژههای انرژی خورشیدی جهان است. در طول روز، آینههای گلخانهای ساخت این شرکت خورشید را دنبال و انرژی آن را روی لولههای حاوی آب متمرکز میکنند. نورخورشید متمرکز آب را به بخار تبدیل میکند و «نیروگاه مرآة»، بزرگترین تولیدکنندهی نفت عمان، از این بخار برای استخراج نفت از دل زمین استفاده میکند. درحالحاضر، با ظرفیت فعلی این نیروگاه میتوان روزانه ۶۶۰ تن بخار تولید کرد. با تکمیل این پروژه، ظرفیتی معادل با یک گیگاوات انرژی گرمایی خورشیدی دردسترس خواهد بود. همچنین، در یکی از میدانهای نفتی بزرگ و قدیمی ایالات متحدهی آمریکا در کالیفرنیا نیز از همین فناوری برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای در فرایند استخراج استفاده شده است.
درهمینحال، برای رفع نیازهای فرایندهای صنعتی با دمای زیاد (۸۰۰ تا ۱,۰۰۰ درجهی سانتیگراد)، اتحادیهیاروپا پروژهی تحقیقاتی SOLPART را توسعه داده است که برای توسعهی انرژی حرارتی خورشیدی در تولید سیمان و آهک و گچ میتواند بهکار گرفته شود.
درحالیکه سوختهای فسیلی هنوزهم اصلیترین منبع گرمایشی در تمامی صنایع محسوب میشود، امروزه، صنعت کشف جایگزینهایی پاکتر را شروع کرده است و در برخی مواقع، صنعت توانسته از انرژی خورشیدی در مقیاس درخورتوجهی بهرهبرداری کند. همانطورکه فناوری پیشرفت میکند، تعداد شرکتهایی نیز افزایش خواهند یافت که به مزایای کاربرد بخار خورشیدی در صنایع پی خواهند برد. شایان ذکر است درکنار بهبود وضعیت اقتصادی کسبوکارها، آثار انتشار کربن نیز مهار خواهد شد.
هرگاه بحث تغییرات اقلیمی مطرح میشود، نگاهها بیشتر متوجه موضوعهایی میشود که درمعرض دید قرار دارند؛ مثلا آنچه میخریم یا مصرف میکنیم، خودروهایی که میرانیم، غذایی که میخوریم و نیروگاههایی که برق ما را تأمین میکنند. بااینحال، واقعیت آن است که در پسِ تمامی این فعالیتها، منابع عظیمی از انتشار کربن پنهان شده که معمولا از آن غافل میمانیم؛ منابعی مانند فرایندهای حرارتی.
اکنون زمان آن فرارسیده که توجه خود را به صنایع معطوف کنیم و این شادی بهمنزلهی بزرگترین مشکلی است که در مسیر اقدامات اقلیمی خود پیش رو داریم. فرایندهای حرارتی فرصتی مغتنم برای کنترل جهانی انتشار گازهای گلخانهای بهشمار میآید که متأسفانه برای سالها بهکلی نادیده انگاشته شده است. خبر امیدوارکننده آن است که فناوریهای خورشیدی عملیاتی در مقیاسهای صنعتی همین حالا نیز دردسترس ما قرار دارند. وقت آن است که به استقبال این فناوریها برویم و از آن مانع شویم که عطش صنایع برای این فرایندهای حرارتی پرمصرف، دامنگیر آیندهی ما و سیارهمان شود.
شاید نام نیک باستروم برایتان آشنا باشد. وی فیلسوفی معاصر است که بیشازهمه بهدلیل پیشبینیهای ترسناکش دربارهی آیندهی بشر شهرتی جهانی یافته و هماکنون، برخی دیدگاههایش توانسته حمایت بزرگانی از دنیای فناوری، نظیر ایلان ماسک را نیز جلب کند. چندی پیش مطلبی را در زومیت منتشر کردیم که به دفاعیات یکی از دانشمندان امآیتی از «فرضیهی شبیهسازی» پرداخته بود؛ فرضیهای که ریشهی آن به یکی دیگر از ایدههای باستروم در ۱۵ سال پیش بازمیگردد که با اظهارات اخیر ماسک، باردیگر در محافل علمی جهان بر سر زبانها افتاد.
گویا سناریوهای تاریک باستروم برای جهان تمامی ندارد. اینبار نویسندهی کتاب «برهان شبیهسازی» میگوید تکنولوژی مخرب میتواند بشر را نابود کند و تنها راه جلوگیری از آن، استقرار دولت جهانی مبتنیبر هوش مصنوعی است. جملاتی که شاید بسیاری را به یاد دنیای تاریکی میاندازد که ۷۰ سال پیش، جورج اورل در رمان معروف ۱۹۸۴ از آن سخن میگفت.
ناظر کبیر (برادر بزرگ)
باستروم، فیلسوف شهیر دانشگاه آکسفورد، ۱۵ سال پس از ارائهی دیدگاههای جنجالبرانگیزش دربارهی ماهیت واقعی بشر، نظریهی دورازذهن دیگری در چنته دارد و اینبار هم گویا جایی برای خوشبینی به آیندهی بشر نمیبیند.
چهارشنبهی گذشته، نیک باستروم در کنفرانس TED 2019 در ونکوور کانادا، روی سکو رفت تا برخی از نکات مربوطبه آخرین مقالهی خود را بهنام «فرضیهی جهان آسیبپذیر» با جهانیان بهاشتراک بگذارد.
در این مقاله، باستروم استدلال میکند بشر برای جلوگیری از نابودی خود بهوسیلهی فناوری، نیازمند نظارت دولتی فراگیر است. این شاید یکی از ایدههای ارتجاعی و تاریکی است که تاکنون، از زبان یکی از فیلسوفان معاصر بزرگ بیان شده است.
توپهای سیاه
باستروم استدلال خود را با مثالی از گلدانی بزرگ پُر از توپ توضیح میدهد که پیش روی بشر قرار دارد. هرکدام از این توپها با رنگهای مختص به خود، نمایانگر ایدهای متفاوت یا فناوری جدیدی هستند: سفید (بهمعنای مفید) و خاکستری (بهمعنای نسبتا مضر، اما نه ویرانگر) و سیاه (بهمعنای ویرانگر و نابودکنندهی تمدن بشر).
باتوجهبه مدل تعریفشدهی باستروم، بشر بهطور مداوم توپی از درون این گلدان بیرون میکشد که دیگر به گلدان بازگرداندنی نیست و از بخت ما، هنوز کسی توپ سیاهی بیرون نکشیده است. در اینجا، وی تأکید ویژهای بر کلمهی «هنوز» دارد. باستروم در نوشتههایش میگوید:
اگر تحقیقات علمی و تکنولوژیکی همینطور ادامه یابد، درنهایت، به آن (توپ سیاه) خواهیم رسید و آن را بیرون خواهیم کشید.
بنابر گفتهی باستروم، تنها دلیلی که هنوز توپ سیاهی بیرون نکشیدهایم، بخت بلند ما بوده است. از دیدگاه وی، حتی پدیدهای مانند «گرمایش جهانی» نیز میتوانست بسیار بدتر از آن چیزی باشد که امروز، شاهدش هستیم.
خلع آزادی
باستروم بر این باور است که توپ سیاهی که بنیان تمدن ما را نشانه خواهد رفت، نهایتا محصولی از فناوری خودِ ما خواهد بود؛ ازاینرو، باید با اعمال نظارت روی خودمان، از ظهور چنین فناوری مخربی جلوگیری کنیم. او میافزاید برای جلوگیری از وقوع چنین اتفاقی، به دولت جهانی کاراتری نیاز داریم؛ دولتی که بتواند بهسرعت هرگونه فناوری بالقوهی ویرانگری را غیرقانونی اعلام کند.
درادامه، او میگوید به نظارت چنین دولت بزرگی باید تن دهیم و هر فرد باید نوعی تجهیز بهشکل گردنبند را با عنوان «برچسب آزادی» بههمراه داشته باشد تا این سیستم بتواند آنچه فرد میبیند و میشنود، با دوربینها و میکروفنهای نصبشده مخابره کند.
این برچسبها به «ایستگاههای نظارت میهنپرستان» یا «مراکز آزادی» متصل میشوند تا در آنجا، هوشهای مصنوعی تمامی دادهها را کنترل کنند و چنانچه کوچکترین نشانهای از توپ سیاه تشخیص داده شود، افرادی با عنوان «افسران آزادی» برای رسیدگی به آن گماشته خواهند شد.
نیک باستروم درحالتوضیح ایدهی مربوطبه گلدان بزرگ در خلال کنفرانس TED 2019
شیاطین دوقلو
پیشتر نیز مواردی از سوءاستفادهی افراد را از سامانههای نظارت جمعی شاهد بودهایم؛ اما آن سیستمها بسیار ناقصتر از آن چیزی بهنظر میرسند که در نظریهی باستروم پیشنهاد شده است. چنین اظهاراتی بهویژه در کنفرانسی مانند TED بسیار بحثبرانگیز جلوه میکند که امسال روی استراتژیهای تضمین حریم خصوصی در عصر دیجیتال تمرکز داشته است. البته، خود وی نیز بر این موضوع صحه گذاشته که ممکن است چنین سناریویی اصلا روی ندهد.
بااینحال، از دیدگاه باستروم، چنانچه قرار باشد میان تندادن به کنترل تمامی رفتارهای خود و نابودی کل تمدن یکی را انتخاب کنیم، شاید بهتر است گزینهی اول را انتخاب کنیم. او در خلال کنفرانس TED رو به حضار گفت:
واضح است جنبههای منفی بیشمار و خطرهای فراوانی در تندادن به سیستم نظارت جمعی یا دولت جهانی وجود دارد. من فقط قصد دارم به این اشاره کنم که چنانچه بخت با ما یار باشد، این تنها راه پیش روی دنیا است که بتواند از (عواقب) انتخاب توپ سیاه جان سالم بهدر ببرد.
در صحنهای از فیلم Avengers 2018، دکتر استرنج دربارهی ۱۴ میلیون جهان ممکن فکر میکند که در هرکدام از آنها، قهرمان داستان سرانجام موفق میشود. شاید او میتوانست بهکمک کامپیوتر کوانتومی کارش را سادهتر کند. گروهی از پژوهشگران دانشگاه تکنولوژی نانینگ سنگاپور و دانشگاه گریفیث استرالیا الگویی از دستگاهی کوانتومی ساختهاند که بهوسیلهی آن میتوان همهی آیندههای ممکن را در ابرجایگزیدگی کوانتومی شبیهسازی کرد.
پروفسور دستیار، مایل گو از NUT سنگاپور، پیشرفت و تکامل الگوریتم کوانتومی را رهبری کرده است. وی دراینزمینه گفت:
وقتی دربارهی آینده فکر میکنیم، با گسترهی بزرگی از احتمالات ممکن روبهرو میشویم. همین که در آینده عمیقتر میشویم، این احتمالات ممکن بهصورت نمایی افزایش مییابند. برای مثال، حتی اگر در یک دقیقه دو احتمال ممکن وجود داشته باشد، در کمتر از نیمساعت، به ۱۴ میلیون احتمال و در کمتر از یک روز، این عدد به تعداد اتمهای موجود در جهان میرسد.
نتیجهای که مایل گو و گروه پژوهشی او بهدست آوردند، این است که آنها با استفاده از کامپیوتر کوانتومی میتوانند تمام آیندههای ممکن را با قراردادن آنها در ابرجایگزیدگی کوانتومی بیازمایند. این روش به «گربهی شرودینگر» شبیه است که در آن گربه همزمان میتواند زنده و مرده باشد.
برای فهمیدن این روش، این گروه و گروه پژوهشی پروفسور جف پراید از دانشگاه گریفیث با یکدیگر همکاری میکنند. این دو گروه از پردازندهی اطلاعات کوانتومی فوتونیکی خاصی استفاده کردند که در آن، احتمالات ممکن آینده با مکان فوتونها (ذرات کوانتومی نور) نشان داده میشوند. سپس، آنها بیان کردند حالت دستگاه کوانتومی ابرجایگزیدگی از چندین احتمال ممکن از آینده است که هرکدان از آنها با احتمال رخدادنشان اندازهگیری میشوند.
عکسی از دستگاه آزمایش
دکتر جاین دایسون، عضو تیم سنگاپور گفت:
کارکرد این دستگاه از ریچارد فاینمن، فیزیکدان سرشناس و برندهی جایزهی نوبل، الهام گرفته است. زمانیکه فاینمن مطالعهی فیزیک را آغاز کرد، متوجه شد اگر ذرهای بخواهد از نقطهی A به نقطهی B برود، تنها یک راه برای این کار ندارد. بهجای اینکه این ذره از مسیری مشخص عبور کند، از تمامی مسیرهای ممکن متصل به این دو نقطه عبور میکند. کار ما این پدیده را گسترش میدهد و آن را در قالب مدل عددی از آینده بیان میکند.
این ماشین بهتازگی یکی از کاربردهای خود را بهنمایش گذاشته است. این دستگاه نشان میدهد چقدر جهتگیری زمان حال ما بهسمت انتخاب میتواند بر آینده اثرگذار باشد. یکی از اعضای گروه بهنام فرزاد غفاری توضیح داد:
روش کار ما بدینشکل است که برای هر جهتگیری خاص، تمامی احتمالات آینده را در ابرجایگزیدگی قرار دهیم. با برهمنهی این ابرجایگزیدگیها، دیگر لازم نیست به هرکدام از این احتمالهای آینده بهصورت تکی نگاه کنیم. درواقع، الگوریتمهای جدید هوش مصنوعی بهصورتی طراحی شدهاند که نشان میدهند چگونه تغییرات رفتاری کوچک آیندهی کاملا متفاوتی را رقم میزند. بنابراین، با استفاده از این تکنیک میتوان هوش مصنوعی پیشرفتهی کوانتومی ساخت که بتواند تأثیر رفتارش را بهتر بررسی کند.
بنابر اعلام این گروه پژوهشی، با اینکه دستگاه آنها درحالحاضر میتواند ۱۶ آیندهی ممکن را بهصورت همزمان شبیهسازیکند، الگوریتم کوانتومی مدنظر دراصل میتواند بدون حدومرز کار کند. پراید گفت:
این همان نکتهای است که این زمینه را جذاب میکند. این، به کامپیوترهای کلاسیک دههی ۱۹۶۰ بسیار شبیه است. در آن زمان، افراد بسیار کمی میتوانستند تصور کنند کامپیوترهای کلاسیک چقدر میتوانند مفید باشند. هنوز نمیدانیم چه کارهایی از کامپیوتر کوانتومی برمیآید. هر کشف جدید از کاربردهای کامپیوترهای کوانتومی، انگیزهی جدیدی برای پیشرفت این تکنولوژی ایجاد میکند.
نتایج این پژوهش در قالب مقالهای در مجلهی Nature منتشر خواهد شد.
بزرگترین بانک ذخیرهی اطلاعات عمومی ژنتیکی در جهان THE UK BIOBANK نام دارد. این بانک نمونههایی از طرحهای ژنتیکی بیش از نیم میلیون بریتانیایی را در خود جای داده که برای مطالعهای علمی داوطلب شدهاند. بااینحال، وقتی دیوید هیل، متخصص ژنتیک آماری در دانشگاه ادینبورگ، مطالعهی دقیق این اطلاعات را شروع کرد، بهدنبال یافتن درمانی برای سرطان یا بینشی عمیقتر دربارهی بیولوژی پیرشدن نبود؛ بلکه بهدنبال کشف این موضوع بود که چرا برخی از افراد درآمد بیشتری درمقایسهبا دیگران دارند.
همراهبا گروهی از همکاران اروپایی، هیل اطلاعات THE UK BIOBANK را مرور کرد تا ۲۸۶,۰۰۰ شرکتکنندهای را بیابد که به پرسشنامهای دربارهی درآمد خانوادهشان پاسخ داده بودند. با استفاده از این اطلاعات، آنها توانستند انجمنی بهنام «انجمن پژوهش گسترده ژنوم» (GWAS) تأسیس کنند که در آن، ۱۸ میلیون نقطهی مختلف در ژنوم را بررسی کردند تا دریابند کدامیک از این نقاط با حقوق بیشتر مطابقت دارد. آنها حدود ۳۰ نقطه را کشف کردند که ۷.۴ درصد از تغییرات درآمد خانوار در سراسر انگلستان را نشان میدهد. روش دیگر برای مشاهدهی نتایج این است که بگوییم ۹۲.۶ درصد از درآمد فرد را عوامل دیگری غیر از ژنتیک توضیح میدهند. هیل براساس پژوهش پیشین خود و پس از بررسی دقیق دریافت بسیاری از تفاوتهای ژنتیکی با مناطقی همپوشانی دارند که برای ارتباط با هوش شناختهشده هستند.
تیم هیل سپس با استفاده از نواحی یادشده نمرهی پلیژنیک را محاسبه کرد که درواقع محاسبهای ژنتیکی است که میزان بخت هر فرد برای رسیدن به میزان مشخص درآمد را محاسبه میکند. این کار بهطور خاص موفق عمل نکرد و تنها ۲.۵ درصد از تفاوتها در درآمد را در نمونهای مستقل از اسکاتلندیها بهدرستی پیشبینی کرد. هیل دراینباره گفت:
DNA شما برایتان پول چاپ نخواهد کرد.
بااینحال، هیل خیالش راحت شد که اثر کوچکی پیدا کرده است. او گفت:
اگر با استعداد ويژهای یا توانایی خاصی متولد شدهاید و هیچکدام از این استعدادها یا تواناییها به میزان درآمدتان ربطی ندارد، از دیدگاه من، جامعهای ناعادلانه دارید.
هیل و همکارانش مشغول کار روی علمی بهنام ژنومیک اجتماعی (Sociogenomics) هستند. با رشد جهانی اطلاعات در بانک اطلاعاتی زیستی، آنها اطلاعات بیشتری درمقایسهبا گذشته دارند تا بتوانند ارتباط بین DNA انسان و وضعیت اجتماعیاقتصادی آنها را بررسی کنند. «نمرهی درآمد ژنتیکی» به اقتصاددانان و اپیدمیولوژیستها اجازه میدهد پرسشهای بنیادی درزمینهی نابرابری را دقیقتر بررسی کنند. سیاستگذاران ممکن است این اطلاعات را برای ارزیابی بهتر برنامههای اجتماعی بهکار ببرند که هدفشان ازبینبردن چرخهی فقر بین مردم است. در برخی مناطق، این نمره میتواند بهعنوان استدلالی قوی برای توزیع مجدد منابع بنیادین در نظر گرفته شود.
با تمام اینها، برقراری ارتباط بین ژن و درآمد ممکن است نتایجی منفی نیز بهدنبال داشته باشد. کارفرمایان در آینده میتوانند از شما بخواهند نمرهی درآمد ژنتیکی خود را بهعنوان بخشی از درخواست شغلی خود بفرستید. بیمههای سلامت و عمر میتوانند از آن برای محاسبهی حق بیمهتان استفاده کنند. برنامههای اجتماعی میتوانند از آن بهعنوان معیاری برای رد صلاحیت دریافت مزایا استفاده کنند. برنامههای کاربردی مانند آنهایی که شما را از قرارگذاشتن تصادفی با یکی از اقوام دور میکنند، به شما میتوانند کمک کنند تا با کسانی قرار بگذارید که بهطور ژنتیکی خواهان ترقی هستند. کلینیکهای لقاح مصنوعی میتوانند از این موضوع در روشهای غربالگری ژنتیکی خود استفاده کنند تا به والدین این امکان را بدهند تا بتوانند جنینهایی با بیشترین نمرهی درآمد ژنتیکی و درعینحال، سالم داشته باشند. برای هر روزنهای بهمنظور استفاده از چنین اطلاعاتی برای خلق جامعهای عادلانهتر، فرصتهای برابری نیز وجود دارد که نابرابریهای موجود را بدتر کند یا آنها را افزایش دهد.
پژوهشهای منتشرنشدهی هیل که در اواسط مارس به نشریهی bioRxiv فرستاده شد و اکنون درحالبررسی است، هنوز کامل نیست؛ اما تلاشهای بیشتر برای افزایش دقت نمرهی درآمد ژنتیکی درحالانجام است.
فشار برای محاسبهی «نمرهی درآمد ژنتیکی» با استفاده از پایگاههای داده بزرگ DNA باعث افزایش تعداد سوالات اخلاقی در این زمینه شده است
فلیپ کولینجر، اقتصاددان دانشگاه وریج در آمستردام هلند، دراینباره گفت:
بنابر دلایل مختلف، برای مدت طولانی از بررسی درآمد دور ماندهایم.
مقالههای مرتبط:
کولینجر گفت نگاهکردن به ساختار مولکولی آنچه باعث افزایش درآمد انسان میشود، ظرفیت زیادی برای سوءاستفاده بهدنبال دارد؛ بهویژه با وجود گروههایی که ممکن است این علم را با هدف حمایت از مفاهیم نژادپرستانه از سلسلهمراتب ارزش انسان بهکار گیرند. با وجود نام و بستههای نرمافزاری جدید، حوزهی درحالظهور ژنومیک اجتماعی برای همیشه با تاریخ طولانی و تاریک ابزارهای آماری همراه خواهد بود که بهعنوان ابزار پایهی این علم بهکار میروند و اجداد آمریکایی علم اصلاح نژاد انسان آن را اختراع کردهاند.
بااینحال بنابر گرفتهی کولینجر، تنها دلیلی که پژوهشگران این مطالعات را تاکنون انجام ندادهاند، نبود پایگاه داده کافی است. هماکنون، توالی ارزانقیمت DNA و انفجار پروژههای عظیم بهداشتی مانند The UK Biobank و پروژهی مؤسسهی چینی BGI بهنام یکمیلیون ژنوم، درحالتغییر این موضوع است. کولینجر بیش از همه دربارهی این مسئله نگران است که نتایج حاصل از پژوهشهایش بهدست کاسبان ژنتیک بیفتد. او میگوید:
مشکلات اخلاقی دراینزمینه هنوز بزرگ است و حتما بیشتر پدیدار خواهد شد؛ اما امروزه، در نقطهای قرار داریم که اطلاعات بسیار زیادی دردسترس است که موجب میشود درنهایت، یک نفر این کار را انجام دهد. بنابراین، ممکن است اولین کسانی باشیم که این کار را با تمام تجربیاتی انجام دهیم که طی سالها جمعآوری کردهایم.
در سال ۲۰۱۱، کولینجر همراهبا دنیل بنجامین و دیوید سزارینی کنسرسیوم انجمن ژنتیک علوم اجتماعی (SSGAC) را تأسیس کرد تا پژوهشگران سرتاسر جهان را متقاعد کند دادههای خود را جمعآوری کنند تا دادههای کافی برای تأسیس انجمن پژوهش گسترده ژنوم یا GWAS بهدست آید. آنها امیدوار بودند اثرهای ژنتیکی را از اثرهای محیطی برای صفات خاص جدا کنند. اولین موضوعی که SSGAC آن را بررسی کرد، زمان ماندن افراد در مدرسه بود. درحالحاضر، کولینجر از همان شبکه برای انجام بزرگترین پژوهش درزمینهی ارتباط بین میزان درآمد و DNA استفاده میکند.
تاکنون، او ۲۲ گروه با بیش از ۸۰۰,۰۰۰ نفر را استخدام کرده است. برخی از آنها شامل بانکهای زیستی در کشورهای اسکاندیناوی هستند که به ثبت عمومی عواید مالیاتی شهروندی خود ادامه میدهند. بهعنوان مثال، بانک زیستی انگلستان، تنها درآمد خانوار را شامل میشود که آنها را به پنج دسته تقسیم کرده است؛ بههمیندلیل، گروه کولینجر الگوریتمی ابداع کرده که میزان درآمد هر فرد را با استفاده از شغل، سن، جنسیت و نوع خانهاش تخمین میزند.
با استفاده از روش یادشده و نمونهای بزرگتر، کولینجر امیدوار است برخی از نقصهای تحلیلهای گروه هیل را برای رسیدن به پیشگوی ژنتیکی درآمد برطرف کند. این پروژه هنوز در مراحل اولیه است؛ اما نتایج اولیه بهزودی در سال جاری منتشر خواهند شد.
البته، محدودیتها هنوز فراواناند. مخازن ژنتیکی در سرتاسر جهان بهطور چشمگیری حاوی اطلاعات افراد اروپاییتبار هستند. بنابراین، هرگونه نمرهی پلیژنیک حاصل از این اطلاعات در مناطق با تبارها و نژادهای متفاوت کاربرد کمی خواهد داشت. باوجوداین، کولینجر تصور میکند نمرهی درآمد ژنتیکی بهدستآمدهی آنها برای اقتصاددانانی بسیار ارزشمند خواهد بود که بهدنبال کشف این مسئله هستند که DNA چگونه بر مسیر زندگی افراد ازجمله مدرکی که میگیرند و شغل و پولی که ذخیره یا خرج میکنند، تأثیر خواهد گذاشت. دیگر پژوهشگران هشدار دادند نتایج حاصل از این روشها باید بااحتیاط تفسیر شود. گراهام کوپ، زیستشناس تکاملی در UC Davis، دراینباره گفت:
این کار بسیار دشوار است؛ زیرا درحالحاضر، در تشخیص تغییرات ژنتیکی و ایجاد امتیازات پلیژنیک بسیار بهتر از درک پایههای علّی هستیم. بنابراین، درحالیکه میتوانید از آنها برای کنترل مؤلفهای دربارهی ژنتیک استفاده کنید، مسئلهی اصلی این است که دقیقا نمیدانید چه چیزی را کنترل میکنید.
برخلاف شاخههای دیگر علم که طراحی آزمایشها برای جمعآوری داده و آزمایش فرضیهها را شامل میشود، ژنومیک اجتماعی به این موارد نیازی ندارد. درعوض، با استفاده از دادههایی که در جایی دیگر جمعآوری شدند، متخصصان ژنتیک رفتاری از الگوریتمهای آماری برای کشف همبستگیها و ارتباطات و نه علّیّت بین تغییرات دقیقهای در DNA و هرگونه صفتی استفاده میکنند که ممکن است مدنظر باشد.
وقتی هیچ دیدی ندارید که آیا این هبستگیها و ارتباطات نشاندهندهی بیولوژی فطری است یا طبقهبندی اجتماعی، میتوانید مرتکب اشتباه شوید. کوپ این را ناشی از تجربهی دستهاول میداند. در اوایل امسال، او و گروهی از همکارانش برای تکرار یافتهای جالب دستبهکار شدند: DNA دلیل تفاوت قد در مناطق مختلف اروپااست. از ابتدای سال ۲۰۱۲، مجموعهای از مقالات از نمرههای پلیژنیک استفاده کردند تا اولینبار انتخاب طبیعی در عمل را برای ویژگی پیچیدهای مانند قد نشان دهند؛ اما وقتی گروه کوپ بهدنبال چنین سیگنالی در The UK Biobank (نمونهای بسیار بزرگتر) بود، این اثر را نیافت. کوپ دراینباره گفت:
درسی که از این موضوع گرفتیم، این بود که عوامل بسیار ظریفی وجود دارد که میتواند هنگام محاسبهی نمرهی پلیژنیک در نظر گرفته شود و این عوامل از هزاران محاسبه تشکیل شدهاند.
اگر چنین اتفاقی ممکن است برای خصیصهای نظیر قد رخ دهد که حدود ۸۰ درصد آن ارثی است و در طول یک قرن بررسی شده، چه کسی میداند چه مشکلاتی برای انجام همین کار برای درآمد در انتظار است؟ کولینجر این نگرانیها را بههمراه نگرانیهای اخلاقی جدی در نظر میگیرد. او در نظر دارد از منتقدان اصلیاش دعوت کند تا با او در پروژهی جدید GWAS همکاری کنند، به این امید که با درگیرکردن آنها در ارتباط با نتایج میتواند از هرگونه تعبیر نادرست خودداری کند. او دراینباره گفت:
مسئولیت علمی داریم که اجازه ندهیم این اتفاق بیفتد و بهطور مستمر باید تلاش کنیم تا این فرایند را هدایت کنیم.
بااینحال، او اعتراف کرد بدون برخی مقررات، نوشتن سؤالهای متداول و مصاحبهها، تنها تابهامروز میتواند ادامه یابد. زمان زیادی طول نمیکشد که شرکتها نمرات پلیژنیک ویژگیهای رفتاری را به محصولات تبدیل کنند؛ مانند آزمایش DNA برای دستاوردهای علمی یا اسکن ژنتیکی جنین برای تشخیص هوش کم آنها. او ادامه داد:
بهمحض اینکه نتایج حاصل از پژوهش ما بهصورت عمومی منتشر شود، کنترل بسیار کمی بر آنچه داریم که مردم با آن انجام میدهند.
هیل گمان میکند مقررات بهاندازهی آموزش مؤثر نیست. با آموزش مناسب مشتریان میدانند درگیر محصولات اینچنینی نشوند؛ اما اگر اینطور باشد، سؤالات متداول نیز میتواند تا اندازهای مفید باشد. در هیچ کجا اشاره نشده که نمرهی درآمد ژنتیکی که تنها ۲.۵ درصد از تغییرات را توضیح میدهد، در پیشبینی ازراهدور میزان درآمد هر فرد دقیق نیست. هیل دراینباره گفت:
باور ندارم امروزه، کسی وجود داشته باشد که با صداقت فکر کند امتیاز پلیژنیک پیشبینیکنندهی مناسبی در سطحی فردی در این مرحله است.
باوجوداین، هیل اعلام کرد بهتر است این مطلب را بهصراحت بیان کند. مانند دیگر پژوهشگران ژنومیک اجتماعی، هیل باور دارد کار او چشمانداز سیاست اجتماعی شخصی را گسترده میکند. بهگفتهی او، همانطورکه هدف از پزشکی شخصی شناسایی افرادی است که استعداد بیماری خاصی دارند تا به آنها ابزاری برای جلوگیری از بروز این بیماری داده شود، میتوانید همان کار را با مداخلات اجتماعی انجام دهید. اگر بتوانید نمرهی درآمد ژنتیکی یا نمرهی آموزش ژنتیکی را برای کودکان در سنین پایین محاسبه کنید، میتوانید محیط لازم برای آنها را قبل از شروع تغییر دهید.
این موضوع ممکن است در ابتدا جالب بهنظر برسد؛ اما اگر هدف جامعهای عادلانهتر باشد، سیاستگذاران باید بدون اطلاع از عواملی مانند وضعیت اجتماعیاقتصادی، جنس، نژاد، شخصیت، استعدادها و بهویژه ژن کار کنند. ایده این است که انجام این کار بهصورت خودکار به تبعیض منجر میشود. مطمئنا وقتی جان رالز، فیلسوف سیاسیِ بانفوذ، این ایده را در «حجاب جهل» بیان کرد، از توالی DNA خبری نبود؛ اما منبع کد ژنتیکی هر فرد قطعا بهعنوان اطلاعاتی شناخته میشود که بهتر است در تاریکی باقی بماند. همانطورکه پژوهشگرانی مانند هیل و کولینجر بهدنبال کشف دنیای DNA روبهجلو حرکت میکنند، سیاستگذاران بهزودی مجبور خواهند شد تصمیم بگیرند به کدام سو از مرز بین امتیازات پلیژنیک برای مؤلفههایی مانند درآمد و تحصیل و هوش تعلق دارند.
.: Weblog Themes By Pichak :.