ظاهرا اپل همچنان برای زدن حرف اول در بازار تراشههای موبایلی، برنامههای ویژهای در سر دارد و میخواهد تراشهی جدید خودش را قدرتمندتر از قبل بسازد. از این تراشه فعلا با نام غیررسمی A13 یاد میکنند. براساس جدیدترین اخبار فاششده، اپل قصد دارد با همکاری TSMC از نسل جدید لیتوگرافی ۷ نانومتری در پردازندهیآیفون ۲۰۱۹ بهره بگیرد.
رسانهی کمِرشلتایمز با نقل شایعات پیشین و ادعای دستیابی به برخی اطلاعات جدید، اعلام کرده TSMC در سهماههی میلادی جاری، آمادگی تولید تراشههای ۷ نانومتری ازطریق روش EUV (لیتوگرافی ازطریق اشعهی ماورای بنفش) را پیدا خواهد کرد. روش EUV به تولیدکنندگان امکان میدهد بتوانند تراشههایشان را با دقت بیشتر و در اندازهی کوچکتر بسازند.
البته، ظاهرا اپل قرار نیست نخستین مشتری تراشههای ۷ نانومتری جدید TSMC باشد. گزارش کمرشلتایمز مدعی است کرین 985 هایسیلیکون، نخستین سیستم-روی-چیپ مجهز به این لیتوگرافی خواهد بود. گفته میشود فرایند تولید تراشهی A13 اپل در فاصلهی کوتاهی پس از کرین 985 آغاز خواهد شد. ظاهرا TSMC در تراشهی اپل از نسخهی بهبودیافتهی این لیتوگرافی با نام N7 Pro استفاده خواهد کرد.
تاکنون، دقیقا مشخص نشده چه تفاوت یا تفاوتهایی در بین لیتوگرافیهای +N7 و N7 Pro وجود خواهد داشت. تنها مطلبی که میدانیم، این است که لیتوگرافی دوم اولینبار در تراشهی اپل استفاده خواهد شد. براساس گزارشها، در سهماههی دوم سال ۲۰۱۹، لیتوگرافی N7 Pro آمادهی تولید انبوه خواهد شد.
انتظار میرود پاییز امسال، اپل در مراسمی اختصاصی بهطوررسمی آیفونهای ۲۰۱۹ را رونمایی کند.
باربارا مککلینتاک (Barbara McClintock)، دانشمند گیاهشناس آمریکایی بود که با مطالعات دربارهی ژنتیک گیاه ذرت، حوزههای جدیدی از این علم را به جهان معرفی کرد. او فعالیت حرفهای خود را با مطالعات سیتوژنتیک گیاه ذرت شروع کرد و تا پایان عمر نیز به آن مشغول بود. تمرکز اصلی تحقیقات مککلینتاک تغییر کروموزومهای ذرت در طول تولید بود.
توسعهی روشهایی برای تصویرسازی کروموزومهای ذرت و تحلیلهای میکروسکوپی از تغییرات ایجادشده در آن، زمینههای اصلی فعالیتهای مککلینتاک را تشکیل میداد. این فعالیتها به ارائهی نظریههایی بنیادین در علم ژنتیک منجر شد که پیشرفت علم را در سالهای میانی قرن بیستم بههمراه داشت. تهیهی اولین نقشهی کامل از ژنهای ذرت و ارائهی نظریهی نوترکیبی ژنی و کشف ارتباط بین ژنها و خصوصیات فیزیکی، از دستاوردهای مهم مککلینتاک بودند که علاوهبر جایزهی نوبل، افتخارات متعدد دیگری برای او در پی داشتند.
باوجودآنکه مککلینتاک تحقیقات خود را در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ انجام داد و منتشر کرد، تا چند دهه بعد، اهمیت و صحت آنها ناشناخته مانده بود. درنهایت در دههی ۱۹۷۰، دانشمندان مکانیزم تغییرات ژنتیک را درک کردند و از آن زمان، جوایز و افتخارات فراوانی نصیب باربارا شد.
امضای مککلینتاک
تولد و تحصیل
باربارا مککلینتاک در ۱۶ژوئن۱۹۰۲ در هارتفورد کنتیکت بهدنیا آمد. نام شناسنامهای او الینور بود؛ اما والدینش او را باربارا صدا میزدند. آنها اعتقاد داشتند نام باربارا بیشتر با شخصیت بیباک و عالی دخترشان همخوانی دارد. الینور بیشتر نامی دخترانه بود که با رفتارهای دختر خانوادهی مککلینتاک همخوانی نداشت.
پدر باربارا، هنری مککلینتاک، پزشک خانواده بود که بههمراه والدینش از بریتانیا به آمریکا مهاجرت کرده بودند. مادرش، سارا هندی، اهل خانوادهای اشرافی از بوستون بود. سارا خانهدار، هنرمند، شاعر و صاحب چهار فرزند بود که باربارا سومین فرزند وی محسوب میشود. رابطهی باربارا با مادرش از همان ابتدا با مشکلاتی مواجه شد. او بین ۳ تا ۵ سالگی، بیشتر اوقات خود را نزد عمو و عمهاش در ماساچوست میگذراند تا به مادرش استرس کمتری وارد شود.
فرزندان خانوادهی مککلینتاک (باربارا نفر دوم از سمت راست)
باربارا با ورود به سن مدرسه، نزد والدینش در هارتفورد بازگشت. در سال ۱۹۰۸ نیز، کل خانواده به بروکلین نقلمکان کردند. او برخلاف رابطهی نهچندان گرمش با مادر، دوستی عمیقی با پدرش داشت. بههرحال، پدرومادر باربارا بسیار تلاش میکردند تا او زندگی دلخواهش را بسازد. حتی اگر پرداختن به کارهای دیگر بیش از مدرسه در اولویت باربارا بود، آنها مخالفتی با دخترشان نداشتند. مککلینتاک از همان سنین کودکی، تنهابودن و پرداختن به علاقهمندیهایش را به کارهای دیگر ترجیح میداد.
دبیرستان اراسموس هال (Erasmus Hall) در بروکلین میزبان باربارا مککلینتاک بود و معلمان استعداد فراوان او را درک میکردند. آنها شغلی شبیه به استادی دانشگاه را در آیندهی باربارای جوان میدیدند. البته، مادر باربارا با چنین سرنوشتی برای دخترش موافق نبود و استادان زن دانشگاه را موجوداتی عجیب میدانست. بههرحال، او نگران بود که دخترش بهدلیل تحصیلات قید ازدواج را بزند؛ بههمیندلیل، او را از رفتن به کالج منع کرد.
در سال ۱۹۱۹، پدر باربارا توانست سارا را راضی کند که دخترشان تحصیلات دانشگاهی را شروع کند. او در همان سال و در ۱۷ سالگی، به دانشگاه کرنل در ایتاکا نیویورک رفت. ترککردن خانه تجربهای شبیه به آزادی برای باربارا بود و او در دوران تحصیلات دانشگاه، نشاط و راحتی بیشتری حس میکرد. پسازمدتی، تمایل شدید او بهتنهایی هم از بین رفت و باربارای جوان به گروههای متعدد دانشگاهی و حتی موسیقی جاز پیوست.
بارابارا درکنار خانواده (نفر دوم ایستاده از سمت راست)
ورود به دنیای ژنتیک
زمانیکه باربارا به دانشگاه کرنل رفت، آنجا به مرکزی جهانی برای مطالعهی ژنتیک ذرت تبدیل شده بود. ادوارد ماریایست، از دانشگاه هاروارد و رولینز امرسون، از دانشگاه کرنل، متخصصان ژنتیک برجستهی آن سالها در حوزهی مطالعات ذرت بودند. در سالهای پایانی دههی ۱۹۱۰ و ابتدای ۱۹۲۰، امرسون دانشگاه کرنل را به مرکزی برای مطالعات ژنتیک ذرت تبدیل کرده بود و دادههای تحقیقاتی و روشهای نوین مطالعه و فرصتهای حرفهای همگی در آن دانشگاه جمع شده بودند.
تا سالهای پایانی دههی ۱۹۲۰، دانشگاه کرنل در حوزهی مطالعات ژنتیک ذرت بهحدی پیشرفت کرد که استادان بزرگ و دانشجویان از سرتاسر جهان برای فعالیت در این حوزه به آنجا میرفتند. سمینارها و دورههای متعددی نیز دربارهی موضوع مذکور برگزار میشد و حتی سرمایهگذاری وزارتخانهی کشاورزی آمریکا پشتیبان تحقیقات علمی بود. بههرحال، تحقیقات آن سالها با رهبری امرسون یافتههای اولیه دربارهی ساختار ژنتیکی ذرت و نیز ارثبری مشخصات فیزیکی را بههمراه داشت؛ اما هنوز راه زیادی در پیش بود.
عکس یادگاری کنگرهی بینالمللی گیاهشناسی ایتکا نیویورک (۱۹۲۶) (باربارا نفر پنجم ردیف دوم از سمت چپ)
اولین دورهی آموزشی باربارا در رشتهی ژنتیک در سال ۱۹۲۱ بود. استاد او، کلاد هاچیسون (Claude Hutchison)، بهسرعت متوجه تواناییهای دانشجوی جوانش شد و به او پیشنهاد داد دورههای جدیتر ژنتیک را برای ادامهی تحصیل انتخاب کند. مککلینتاک از پیشنهاد استادش استقبال کرد. او از همان سالها، علاقهی شدیدی به ژنتیک گیاهان از خود نشان میداد و با جدیت مطالعات خود را ادامه داد.
باربارا مککلینتاک به پیشنهاد استادش تحصیلات تکمیلی خود را در کشاورزی و گیاهشناسی ادامه داد. او در سال ۱۹۲۳، مدرک کارشناسی ارشد را در رشتهی کشاورزی و در سال ۱۹۲۵، کارشناسی ارشد گیاهشناسی و در سال ۱۹۲۷، دکترای گیاهشناسی را از دانشگاه کرنل دریافت کرد. پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکتری باربارا دربارهی مطالعهی ژنتیک گیاهان بود که تمرکز فعالیت و مطالعات سالهای بعدی زندگی او را مشخص کرد. دکتر مککلینتاک بهمحض پایان تحصیلات بهعنوان استاد گیاهشناسی در دانشگاه کرنل مشغولبهکار شد.
مطالعات سیتوژنتیک
مککلینتاک فرایندهای تحقیقاتی خود را با سیتوژنتیک گیاهان شروع کرد. بهتعریف سادهتر، او با استفاده از میکروسکوپ ساختار سلولی ژنتیک گیاهان را مطالعه میکرد. تمرکز اصلی او نیز روی کروموزومها بود که بهعنوان مجموعهای از کدهای ژنتیکی داخل سلولها شناخته میشدند. دربارهی سیتوژنتیک باید بدانید که این علم دستاوردهایی بسیار مهمتر از روشهای مطالعاتی قبلی علم ژنتیک داشت.
نمونهای از تحقیقات مککلینتاک روی ذرت
لاو فیتز رندالف از استادان کرنل و همکاران مککلینتاک در تحقیقات ابتدایی بود. باربارا در دورههای پایانی همکاری با رندالف و در مطالعهای میکروسکوپی، توانست ذرتی سهجفتی (Triploid) کشف کند که در ادامهی مسیر تحقیقاتش، نقش مهمی ایفا کرد. آن ذرت دستهی کامل سومی از کروموزومها داشت که بهنوعی ناهماهنگی ساختاری محسوب میشد. در میان ذرتهای فرند نیز، گیاهی با یک کروموزوم اضافه کشف شد که بهاصطلاح «تریزومی» شناخته میشود.
مککلینتاک با بهرهگیری از یافتهی جدیدش در حوزهی تریزومی، به حل یکی از مسائل بزرگ ژنتیک ذرت در آن سالها مشغول شد. کروموزوم اضافه روند ارثبری دانههای ذرت را تحتتأثیر قرار میداد. ادامهی تحقیقات دربارهی همین ناهماهنگیهای کروموزومی، در سال ۱۹۲۹، به انتشار اولین دیاگرام از کروموزوم ذرت در مجلهی Science انجامید.
هریت بی. کرایتون یکی از دانشجویان مککلینتاک در دانشگاه کرنل بود. او روی رفتار کروموزومها تحقیق میکرد و باربارا نیز درکنار فعالیتهای شخصی و تدریس، راهنمایی او را برعهده داشت. آنها در سال ۱۹۳۱، مقالهای منتشر کردند که کشف درخورتوجهی در علم ژنتیک نشان میداد.
گروه ژنتیک دانشگاه میسوری (باربارا نفر دوم ردیف اول از سمت راست)
مککلینتاک روش جدیدی برای رنگآمیزی کروموزومها با هدف مطالعهی بهینه توسعه داده بود که مشاهدهی این عناصر حیاتی علم ژنتیک را آسانتر میکرد. او و شاگردش با استفاده از همین روشهای جدید توانستند کراسینگاور کروموزومها را اثبات کنند. چنین فرایندی زمانی رخ میدهد که سلولهای درگیر در تولیدهای جنسی، طی فرایندی بهنام میوز تشکیل میشوند. در حیوانا،ت سلولهای مدنظر همان سلولهای تخمک و اسپرم هستند.
سلولهای تخمکی و اسپرمی، مانند دیگر سلولها، کروموزوم دارند؛ اما امروزه میدانیم تفاوت اصلی آنها، در تعداد کروموزومها است. سلولهای جنسی نصف سلولهای دیگر کروموزوم دارند. بهعنوان مثال در انسانها، سلول عادی ۴۶ و سلول جنسی ۲۳ کروموزوم دارد. آنها پس از ترکیب، سلولی کامل با ۴۶ کروموزوم میسازند. درنهایت، سلول جدید به جنین تبدیل میشود که نیمی از کروموزومها را از مادر و نیمی دیگر را از پدر بهارث میبرد.
باربارا درکنار رندالف (چپ) و ریچی (راست)
یافتهی مهم مککلینتاک و شاگردش نشان میداد که در زمان ساخت سلولهای جنسی، احتمالا ترتیب آنها بهصورت تصادفی تغییر میکند. در توضیح فرایند کشفشده، همین بس که در زمان ساخت سلولهای جنسی و حتی پیش از ترکیبشدن اسپرم با تخمک، ترتیب کروموزومها تغییراتی تجربه میکند که درنهایت، به خصوصیات فردی منحصربهفرد منجر میشود.
کراسینگاور کروموزومها را ۲۰ سال پیش از مطالعات مککلینتاک، توماس مورگان بهصورت مطرح کرده بود. او نظریهی خود را برای توضیح ارثبردن خصوصیات والدین توسط فرزندان مطرح کرد. درنهایت، مککلینتاک و کرایتون نظریهی مورگان را تأیید کردند. آنها نشان دادند تغییرات مشاهدهشده در کروموزومها در جریان ساختن سلولهای جنسی ذرت، با تغییرات مشاهدهشده در گیاه ذرت پرورشدادهشده از دانههای بارور برابر است.
یافتههای مککلینتاک و همکارانش باعث شد در نیمهی ابتدایی دههی ۱۹۳۰، دورانی طلایی در علم ژنتیک ذرتها را شاهد باشیم. در سال ۱۹۳۲، کنگرههای متعدد ژنتیکی با هدف شناسایی همین فرایندها و یافتهها در دانشگاه کرنل بهوفور برگزار شدند که شهرت امرسون را نیز در میان جامعهی علمی افزایش میدادند.
رکود بزرگ و تغییر در مسیر زندگی
رکود دههی ۱۹۳۰ وضعیت اقتصادی را برای اقشار متعدد جامعهی آمریکایی دشوار کرده بود. کشور با کمبود شغل مواجه بود و مککلینتاک بهعنوان یک زن، با مشکلات زیادی برای پیداکردن شغل دستوپنجه نرم میکرد. بههرحال، امرسون به باربارا کمک کرد تا بورسیهی مطالعاتی دریافت کند. بورسیهی شورای ملی تحقیقات آمریکا از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۳ و بورسیهی بنیاد گوگنهایم آلمان از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ به مککلینتاک اهدا شد.
باربارا برای استفاده از بورسیهی گوگنهایم، به برلین رفت و با متخصص ژنتیک مگس سرکه، کرت استرن، همکار شد. استرن در آزمایشگاه توماس هانت مورگان در دانشگاه کالیفرینا کار کرده بود؛ اما با بهقدرترسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳، استرن بهعنوان یک یهودی دیگر ماندن در آلمان را بهصلاح نمیدانست.
پسازاینکه استرن آلمان را ترک کرد، مککلینتاک با ریچارد گلداشمیت همکار شد. ریچارد، باربارا را با گروهی از دانشمندان آشنا کرد که روی زیستشناسی ژنها، خصوصا ارثبری سیتوپلاسمیک آنها، تحقیق میکردند. ارتباط ژنها با پیشرفتهای جنینی نیز، موضوع مطالعه و تحقیقات آن گروه علمی بود. پسازمدتی، برلین که مرکز قدرت نازیها بود، دیگر برای زندگی باربارا مناسب نبود و او به فرایبوگ نقلمکان کرد.
فریدریش اولکرز همکار جدید مککلینتاک در فرایبورگ بود که عضوی از همان گروه قبلی هم محسوب میشد. مطالعات آلمانیها روی ژنتیک و نحوهی ایجاد تغییرات در آن، مککلینتاک را بیشازپیش به این علاقهمند کرد. او پس از مدت کوتاهی به آمریکا بازگشت؛ اما یافتهها و علاقهمندیهای جدید کسبشده در آلمان دوران تازهای در زندگیاش را نوید میداد.
دانشگاه میسوری و یافتههای جدید
مککلینتاک در سال ۱۹۳۶، بهعنوان استادیار دانشگاه میسوری انتخاب شد و تا سال ۱۹۴۱، در آنجا مشغولبهکار ماند. او قبلا در بازدیدی از دانشگاه، با نحوهی بهکارگیری اشعهی X با هدف ایجاد جهش در سلولها آشنا شده بود. با استخدام در دانشگاه میسوری، مککلینتاک استفاده از اشعهی X برای تحقیقات ژنتیکی را باردیگر از سر گرفت.
گیاهشناس جوان آمریکایی در زمان کار و تحقیق در دانشگاه میسوری، فرایند Breaking-Fusion-Bridging یا BFB را برای کروموزومهایی کشف کرد که برای ایجاد جهشهای بزرگ کارایی دارند. فرایند BFB به ناپایداری کروموزومها میانجامد. بهبیانِدیگر، درنتیجهی آن فرایند شاید تعداد کروموزومهای سلول ایجادشده با سلولهای سازنده تفاوت داشته باشد. مککلینتاک ناپایداری کروموزومها را در دههی ۱۹۳۰ کشف کرد؛ اما چنین پدیدهای هنوز بهعنوان موضوعی داغ در علم ژنتیک و پزشکی، خصوصا در شناسایی و درمان سرطانها، شناخته میشود.
ادامهی تحقیقات مککلینتاک به درک ساختار ژنتیکی سانترومر کروموزوم مربوط بود. او برای اولینبار توانست کارکرد این بخش از کروموزوم را مشخص کند. با وجود تمام دستاوردهای مهم در دانشگاه میسوری، باربارا در آنجا احساس راحتی نمیکرد. بهعلاوه، کنشهای ایجادشده با استادیاری دیگر بهنام ماری گوتری نیز باعث شد که پس از چند سال، مککلینتاک تصمیم بگیرد میسوری را ترک کند.
مککلینتاک از محدودیتهای زندگی دانشگاهی متنفر بود. او علاقهی زیادی به آموزش نداشت و حتی دانشجویان را نیز برخی اوقات احمق میدانست. دانشمند آمریکایی به شرکت در جلسات هیئت علمی تمایلی نشان نمیداد و کاغذبازی برایش مضحک بود.
باربارا همراهبا تیم تحقیقاتی در آزمایشگاه آمریکایجنوبی
مککلینتاک در سال ۱۹۴۱ و در ۳۸ سالگی، بهعنوان استاد میهمان در دانشگاه کلمبیا نیویورک مشغولبهکار شد. او در سال ۱۹۴۲، پیشنهاد موقعیت کاری با تمرکز بر تحقیقات ژنتیک را در آزمایشگاه کلد اسپرینگ هاربر لانگ آیلند پذیرفت. در کمتر از یک سال، او بهعنوان عضوی از هیئت علمی انتخاب شد و خودش نیز علاقهی شدیدی به شغل جدیدش داشت.
دلیل اصلی علاقهی باربارا به فعالیت در آزمایشگاه ژنتیک، رهاشدن از مسئولیتهای آموزشی و اختیار تام برای تحقیقات بود. سایر سالهای عمر باربارا، در همان آزمایشگاه گذشت. در سال ۱۹۴۴، اولین دستاورد افتخاری برای مککلینتاک رقم خورد و بهعنوان سومین زن آکادمی ملی علوم آمریکا انتخاب شد.
عناصر متحرک ژنتیکی و جایزهی نوبل
از سال ۱۹۴۴، مطالعات جدیتر مککلینتاک روی ساختار ژنتیکی ذرتها شروع شد. او در پی کشف ارتباطی بین الگوهای رنگدانههای ذرت با ظاهر کروموزومهای آنها بود. بنفش یکی از الگوهای رنگ دلخواه مککلینتاک بود. او میخواست بداند کدام تغییر ژنتیکی باعث ایجاد دانههای بنفش در ذرت میشود.
میکروسکوپ و نمونههای نمایشگاهی ذرت مککلینتاک در موزهی ملی علوم آمریکا
تولیدنسل گیاه ذرت بهصورت گردهافشانی خودکار انجام میشد. مککلینتاک با مطالعهی دانههای فرزند با گیاهان والد، متوجه تغییر ساختار آنها شد. درواقع، او متوجه شد کروموزومهای فرزند ترکیبی بازطراحیشده از کروموزمهای والد هستند. بخشی از آنها گویی بهطورکامل خارج شده و در موقعیتهای جدید قرار گرفته بودند. مککلینتاک بخشهایی از کرومزومها را کشف کرد که بهاعتقادش، بر تزریق و پاککردن و تغییر موقعیت ژنهای کروموزمها تأثیر میگذاشتند. او بخشهای کشفشده را Dissociators و Activators نامید. امروزه، Ds و Ac بخشهای مهمی از سازههای جداشدنی در ساختار کروموزمها شناخته میشوند.
نظریهی رایج در دهههای ابتدایی قرن بیستم مدعی بود که ژنها در موقعیتهای ثابت درون کروموزومها قرار میگیرند؛ اما مککلینتاک اثباتی محکم برای نقض آن نظریه ارائه کرد. عنصر Ds که او کشف کرده بود، میتوانست کروموزوم را بشکند و رفتار ژنهای پیرامون آن را تغییر دهد. البته، Ds برای چنین عملیاتی قطعا به حضور Ac نیاز داشت. درنتیجه، رنگ بنفش دانهها با حضور عنصری همچون Ds بهدست میآمد. بهبیانِدیگر، ویژگیهای فیزیکی بهکمک همان مؤلفههایی تغییر میکردند که مککلینتاک کشف کرده بود.
سخنرانی مراسم اهدای جایزهی نوبل
در سال ۱۹۴۸، مککلینتاک متوجه شد که عناصر مؤثر در تغییرات ژنتیکی توانایی جابهجایی موقعیت در کروموزم را دارند. بههمیندلیل، امروزه نیز آنها را بهنام «عناصر قابلانتقال» میشناسند. در ادامهی تحقیقات، وی ادعا کرد که Ds و Ac بهنوعی عناصر کنترلکنندهی ژنها هستند و نام «عناصر کنترلی» را برای آنها برگزید. آنها ژنهای داخل کروموزوم را کنترل میکردند و میتوانستند رفتارهای آنها را اصلاح یا برخی از رفتارها را حذف کنند.
یافتههای مککلینتاک توضیح داد که چرا موجودی زنده (مثلا انسان) میتواند سلولهایی کاملا متفاوت را با وجود کد ژنتیکی ثابت در همهی آنها ایجاد کند. او ادعا کرد که کنترلرهای ژنها با ارائهی دستورالعملهای خاص در موقعیتهای مختلف تغییرات را ایجاد میکنند.
باربارا مککلینتاک با نظریههایش ادعا میکرد که ژنها را دیگر نباید بهعنوان دستورالعملهایی تغییرناپذیر نامید که از والد به فرزند میرسد. درواقع، آنها میتوانند به موقعیتهای مختلف پاسخ دهند. بهعلاوه، ژنهای متحرک توانایی جابهجایی داخل کروموزومهایی را دارند که رفتارها و خصوصیات فیزیکی مختلف را فعال یا غیرفعال میکنند. مطالعات باربارا دربارهی تمامی این موضوعات تا سال ۱۹۵۰ ادامه یافت و در آن زمان منتشر شد.
باربارا در کهنسالی درکنار دانشمندان ژنتیک دیگر
در جامعهی علمی که معتقد بود ژنها بسیار پایدار هستند و در گذر زمان، تنها تغییراتی جزئی را تجربه میکنند، یافتههای مککلینتاک بسیار خلاف جهت موجود تفسیر میشد. بههمیندلیل، او دربارهی انتشار یافتههایش بسیار نگران بود و از واکنشهای اطرافیان میترسید.
مککلینتاک درنهایت در سال ۱۹۵۱، به ترس خود غلبه کرد. او در سمپوزیوم تابستانهی آزمایشگاه کلد اسپرینگ هاربر، در حضور تعدادی از شخصیتهای مهم دانشگاهی آمریکا، یافتههای خود را ارائه کرد. او روی نظریهی عناصر کنترلی متمرکز شد و آنها را بهعنوان نظمدهندهای ژنها معرفی کرد. واکنش حضار بهنوعی باربارا را ناامید کرد؛ چراکه دانشمندان دیگر نمیتوانستند با نظریههای او همسو و موافق شوند.
از دیدگاه مککلینتاک، عناصر متحرک ژنتیکی مهمترین دستاورد او در زمان تحقیق و مطالعه بود. البته، تقریبا هیچکس در جامعهی علمی پذیرای نظریهی بزرگ او نبود و همین رخداد بهنوعی باربارا را مأیوس و حتی افسرده کرد. درنهایت، این دانشمند بزرگ انتشار یافتههای علمی و صحبت دربارهی آنها را متوقف کرد.
مراسم دریافت دکترای افتخاری از دانشگاه ییل
مقالههای مرتبط:
ناامیدی مککلینتاک از بازخوردهای جامعهی علمی شباهت زیادی به اتفاقی داشت که ۳ سال قبل، برای ریچارد فاینمن و ایدههای انقلابی او دربارهی نظریهی میدانهای کوانتومی افتاد. درنهایت، فاینمن از دانشمندی دیگر در حوزهی فیزیک وریاضی کمک گرفت تا بهنوعی یافتههایش را به زبانی درککردنی برای دیگر فیزیکدانان ترجمه کند. دربارهی مککلینتاک چنین فردی وجود نداشت و او نمیتوانست بهخوبی نظریههایش را برای دیگر فعالان علمی توضیح دهد.
در سال ۱۹۶۰، بارقههای امید مککلینتاک برای درک یافتههای علمیاش خود را نشان دادند. در آن سال، فرانسوا ژاکوب و ژاک مونو مقالهای دربارهی ساختاردهی ژنها در باکتری منتشر کردند. مککلینتاک با درک شباهت مقالهی آنها به نظریههای خود، در سال ۱۹۶۱ مقالهای دربارهی شباهت سیستمهای کنترل ژن در باکتریها و گیاه ذرت منتشر کرد. با انتشار مقالهی جدید، جامعهی علمی بهمرور یافتههای او دربارهی عناصر متحرک در ژنها را درک کردند.
در دههی ۱۹۷۰ و حدودا ۲۰ سال پس از ارائهی نظریههای مککلینتاک، زیستشناسان مولکولی جابهجاییهای رخ داده در ژنهای باکتریها و ویروسها را کشف کردند. آنها متوجه شدند تغییرمکانهای ایجادشده برای سیستم ایمنی و مقابله با سرطان حیاتی هستند. بهعلاوه، دانشمندان متوجه اهمیت فراوان تغییرمکان ژنها برای ایجاد تغییر در ژنها شدند؛ فعالیتی که امروزه بهنام «مهندسی ژنتیک» میشناسیم.
با افزایش یافتههای دانشمندان دربارهی عناصر متحرک در کروموزومها، اهمیت نظریههای مککلینتاک هم درک شد. از آن زمان، جوایز و افتخارات متعددی به این دانشمند اهدا شد. یکی از نخستین جوایز مدال ملی علوم آمریکا بود که ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۱ به مککلینتاک اهدا کرد. جایزهی نوبل پزشکی و زیستشناسی هم ۱۲ سال بعد و در ۸۱ سالگی، بهخاطر تحقیقات مککلینتاک دربارهی عناصر متحرک ژنتیکی به او اهدا شد.
باربارا مککلینتاک اولین زنی بود که بهتنهایی جایزهی نوبل زیستشناسی و فیزیک را دریافت میکرد. همچنین، پیش از او فقط دو زن توانسته بودند جایزهی نوبل را بهتنهایی دریافت کنند: اولین نفر، ماری کوری و دومین، دوروتی سی. هاجکین بود که هر دو در حوزهی شیمی فعالیت میکردند.
باربارا درکنار ویلیام گلدینگ
باربارا مککلینتاک بین سالهای دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، در سکوت کامل بهسر نمیبرد. در سال ۱۹۵۷، او با دریافت بورسیهی مطالعاتی از آکادمی ملی علوم آمریکا، دربارهی نژادهای بومی ذرت در آمریکای مرکزی و جنوبی تحقیق کرد. باربارا به تحقیق دربارهی تکامل ذرت در پی تغییرات کروموزومی علاقهمند بود. حضور در آمریکایجنوبی نیز به او امکان میداد تا تحقیقات را در ابعاد گستردهتر پیگیری کند.
در زمان حضور در آمریکایجنوبی، وی خصوصیات کوروموزومی و ریختشناسی و تکاملی انواع مختلفی از ذرت را مطالعه کرد. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، فعالیتهای تحقیقاتی او به انتشار مقالهای بهنام The Chromosomal Constitution of Races of Maize منجر شد که تأثیر درخورتوجهی در علومی همچون دیرینگیاهشناسی و مردمگیاهشناسی و زیستشناسی فرگشتی گذاشت.
زندگی شخصی و مرگ
همانطورکه گفتیم، باربارا مککلینتاک در دوران دانشگاه، تنهایی و دوری از اجتماع را بهنوعی ترک کرد. البته، او هیچگاه دوستان نزدیکی نداشت. او خود را روحی آزاد میدانست و اعتقاد داشت نزدیکشدن بیشازحد به فردی جدید، شاید مزاحم آزادیاش شود. بههمیندلیل، باربارا هیچگاه ازدواج نکرد و فرزندی هم نداشت.
باربارا مککلینتاک سالهای پایانی عمرش را بهعنوان عضوی مهم در جامعهی علمی و تحقیقاتی کلد اسپرینگ هاربر گذراند. او در ۲سپتامبر۱۹۹۲ و در ۹۰ سالگی در هانتینگنون نیویورک از دنیا رفت. پیکر او را در گورستان هانتینگتون رورال بهخاک سپردند.
مراسم جایزهی Rosentiel
جوایز و افتخارات
مککلینتاک، علاوهبر چند افتخاری که در بخشهای قبلی به آنها اشاره کردیم، جایزهها و بورسیهها و عضویتهای افتخاری متعددی ازآنِ خود کرد. او در سال ۱۹۴۷، جایزهی Achievement Award را از جامعهی زنان دانشجوی آمریکا دریافت کرد. در سال ۱۹۵۹، عضویت در آکادمی علوم و هنر آمریکا به این دانشمند اهدا شد. او ۳ سال پیش از دریافت جایزه از نیکسون نیز، جایزهی Kimber Genetics را دریافت کرد.
آزمایشگاه کلداسپرینگ در سال ۱۹۷۳، یکی از ساختمانهای خود را به افتخار مککلینتاک، اولین زن دریافتکنندهی مدال ملی علوم، بهنام او نامگذاری کرد. از افتخارات دیگر وی در دههی ۱۹۷۰، دریافت جایزهی بنیاد آزادی Louid and Bert و Lewis S. Rosensteil در سال ۱۹۷۸ بود.
دههی ۱۹۸۰ علاوهبر جایزهی نوبل، افتخارات دیگری هم برای مککلینتاک بههمراه داشت. او در سال ۱۹۸۱، اولین دریافتکنندهی جایزهی بنیاد مکآرتور شد و در همان سال، جایزهی Alber Lasker را در حوزهی تحقیقات عمومی پزشکی دریافت کرد. از جوایز دیگر میتوان به Wolf Prize در حوزهی پزشکی و مدال Thomas Hunt Morgan انجمن ژنتیک آمریکا اشاره کرد. جایزهی Horwitz دانشگاه کلمبیا نیز بهخاطر تحقیقات مککلینتاک در حوزهی تکامل اطلاعات ژنتیکی و عناصر کنترلی به او اهدا شد.
در سالهای ابتدایی دههی ۱۹۹۰، مککلینتاک به کسب جوایز و افتخارات همچنان ادامه داد. او بهعنوان عضو خارجی افتخاری انجمن سلطنتی علوم لندن انتخاب شد و همچنین، جایزهی بنجامین فرانکلین را نیز بهخاطر دستاوردهای علمی دریافت کرد. علاوهبر این جوایز، ۱۴ مدرک دکتری افتخاری علمی نیز به باربارا مککلینتاک اهدا شد.
بزرگترین هواپیمای جهان با وزنی نزدیک به ۲۲۷ تن و طول بالهایی بیش از ۱۱۷ متر، نخستین پروازش را بهتازگی انجام داد. این هواپیما که را شرکت پرتابگر راکت استراتولانچ (Stratolaunch) ساخته است، اندکی پس از ساعت ۱۸:۳۰ عصر شنبه از پایگاه هوافضایی موهاوی در کالیفرنیا آمریکا از روی زمین برخاست. این نخستین پرواز آزمایشی مهم هواگرد یادشدهای بود که برای پرتاب راکت به مدار زمین از هوا طراحی شده است. بهنقل از شرکت سازنده، پرواز افتتاحیه ۱۵۰ دقیقه بهطول انجامید و پسازآن، هواپیما به سلامت روی زمین فرود آمد.
هواپیمای دوبدنهی استراتولانچ با هدف پرواز به ارتفاع تقریبا ۱۰٬۵۰۰ متری از زمین طراحی شده تا از آنجا بتواند راکتهایی را رها کند که با روشنسازی موتورهایشان به مدار پیرامون زمین صعود میکنند. در پرواز ویژهی اخیر، هیچ راکتی روی هواپیما سوار نشد؛ اما استراتولانچ هماکنون دستِکم نام یک شرکت را در فهرست مشتریان خود دارد. نورثروپ گرومن شرکت هوافضا و صنایع دفاعی آمریکایی است که قصد دارد برای پرتاب راکت پگاسوس ایکسال خود به فضا از هواپیمای استراتولانچ استفاده کند.
جین فلوید، مدیرعامل استراتولانچ میگوید:
اینکه پرواز این پرندهی باعظمت را تماشا کنم، بهشخصه لحظهای احساسی برای من بود.
هواگرد استراتولانچ در نخستین پروازش طبق انتظار عمل کرد و توانست به حداکثر سرعت ۲۸۲ کیلومتربرساعت و اوج ارتفاع ۴,۵۷۲ متری دست یابد. ایوان توماس، خلبان آزمایشی، در جریان مرحلهی نخست پرواز که در آن استراتولانچ تواناییهای فرمانپذیری هواپیما را آزمایش کرد، دربارهی پرواز آزمایشی اخیر گفت:
پرواز بدون اشکال و دقیقا منطبق با همان چیزی انجام شد که از نخستین پرواز انتظار میرود.
بهنقل از استراتولانچ، سامانههای هواپیما همچون ساعت اجرا شدند و هواگرد پس از چند عبور کمارتفاع، بهدرستی فرود آمد.
پرواز اخیر فقط سه ماه پسازآن انجام میشود که استراتولانچ بیش از ۵۰ درصد از کارکنانش را تعدیل و تلاشها برای توسعهی راکتهای اختصاصیاش را نیز لغو کرد. این شرکت در ابتدا قصد داشت مجموعهای کامل از راکتها، ازجمله هواپیمایی فضایی را بسازد. بااینحال، بنا به گزارشها مرگ پل آلن، همبنیانگذار مایکروسافت که پروژهی استراتولانچ را در سال ۲۰۱۱ آغاز کرد، جرقهی تغییرات یادشده را زد.
در کنفرانس مطبوعاتی روز پرواز، بارها به نام آلن اشاره شد. فلوید گفت:
آلن از اینکه ببیند هواپیمایش نخستینبار پرواز میکند، بیشک احساس غرور میکرد. باوجودآنکه او امروز در بین ما نبود، من زیر لب از او تشکر کردم.
استراتولانچ در جریان کنفرانس مطبوعاتی پس از پرواز، زمانی را به ارائهی پرسش و پاسخ اختصاص نداد؛ درنتیجه، فعلا نمیدانیم برنامههای این شرکت برای آینده است یا خیر. مسیر منتهی به پروز اخیر پس از انجام برخی آزمایشهای پیدرپی در طول چند سال گذشته، ازجمله رونمایی اولیه و آزمایش موتور در سال ۲۰۱۷ و چندین آزمایش تاکسی با سرعتهای مختلف هموار شد.
بزرگترین هواپیمای جهان با وزنی نزدیک به ۲۲۷ تن و طول بالهایی بیش از ۱۱۷ متر، نخستین پروازش را بهتازگی انجام داد. این هواپیما که را شرکت پرتابگر راکت استراتولانچ (Stratolaunch) ساخته است، اندکی پس از ساعت ۱۸:۳۰ عصر شنبه از پایگاه هوافضایی موهاوی در کالیفرنیا آمریکا از روی زمین برخاست. این نخستین پرواز آزمایشی مهم هواگرد یادشدهای بود که برای پرتاب راکت به مدار زمین از هوا طراحی شده است. بهنقل از شرکت سازنده، پرواز افتتاحیه ۱۵۰ دقیقه بهطول انجامید و پسازآن، هواپیما به سلامت روی زمین فرود آمد.
هواپیمای دوبدنهی استراتولانچ با هدف پرواز به ارتفاع تقریبا ۱۰٬۵۰۰ متری از زمین طراحی شده تا از آنجا بتواند راکتهایی را رها کند که با روشنسازی موتورهایشان به مدار پیرامون زمین صعود میکنند. در پرواز ویژهی اخیر، هیچ راکتی روی هواپیما سوار نشد؛ اما استراتولانچ هماکنون دستِکم نام یک شرکت را در فهرست مشتریان خود دارد. نورثروپ گرومن شرکت هوافضا و صنایع دفاعی آمریکایی است که قصد دارد برای پرتاب راکت پگاسوس ایکسال خود به فضا از هواپیمای استراتولانچ استفاده کند.
جین فلوید، مدیرعامل استراتولانچ میگوید:
اینکه پرواز این پرندهی باعظمت را تماشا کنم، بهشخصه لحظهای احساسی برای من بود.
هواگرد استراتولانچ در نخستین پروازش طبق انتظار عمل کرد و توانست به حداکثر سرعت ۲۸۲ کیلومتربرساعت و اوج ارتفاع ۴,۵۷۲ متری دست یابد. ایوان توماس، خلبان آزمایشی، در جریان مرحلهی نخست پرواز که در آن استراتولانچ تواناییهای فرمانپذیری هواپیما را آزمایش کرد، دربارهی پرواز آزمایشی اخیر گفت:
پرواز بدون اشکال و دقیقا منطبق با همان چیزی انجام شد که از نخستین پرواز انتظار میرود.
بهنقل از استراتولانچ، سامانههای هواپیما همچون ساعت اجرا شدند و هواگرد پس از چند عبور کمارتفاع، بهدرستی فرود آمد.
پرواز اخیر فقط سه ماه پسازآن انجام میشود که استراتولانچ بیش از ۵۰ درصد از کارکنانش را تعدیل و تلاشها برای توسعهی راکتهای اختصاصیاش را نیز لغو کرد. این شرکت در ابتدا قصد داشت مجموعهای کامل از راکتها، ازجمله هواپیمایی فضایی را بسازد. بااینحال، بنا به گزارشها مرگ پل آلن، همبنیانگذار مایکروسافت که پروژهی استراتولانچ را در سال ۲۰۱۱ آغاز کرد، جرقهی تغییرات یادشده را زد.
در کنفرانس مطبوعاتی روز پرواز، بارها به نام آلن اشاره شد. فلوید گفت:
آلن از اینکه ببیند هواپیمایش نخستینبار پرواز میکند، بیشک احساس غرور میکرد. باوجودآنکه او امروز در بین ما نبود، من زیر لب از او تشکر کردم.
استراتولانچ در جریان کنفرانس مطبوعاتی پس از پرواز، زمانی را به ارائهی پرسش و پاسخ اختصاص نداد؛ درنتیجه، فعلا نمیدانیم برنامههای این شرکت برای آینده است یا خیر. مسیر منتهی به پروز اخیر پس از انجام برخی آزمایشهای پیدرپی در طول چند سال گذشته، ازجمله رونمایی اولیه و آزمایش موتور در سال ۲۰۱۷ و چندین آزمایش تاکسی با سرعتهای مختلف هموار شد.
فیات یکی از خودروسازانی است که پیشینهی پرافتخاری دارد. فیات در تاریخ خود مدلهای مشهور و موفقی تولید کرده است. این شرکت خودروساز ایتالیایی تاریخ پرفرازونشیبی دارد و که با بررسی آن، به نکات جالبی برمیخوریم. درادامه، به ۲۰ نکتهی جالب دربارهی فیات اشاره میکنیم.
۱. فیات در سال ۱۸۹۹ با سرمایهگذاری تعدادی از سرمایهداران به سردمداری جیووانی آنیلی در شهر تورین ایتالیا این شرکت را تأسیس کردند. نام فیات درحقیقت مخفف Fabbrica Italiana Automobili Torino است.
۲. اولین خودرو فیات 4HP نام داشت. این خودرو به موتور ۲ سیلندر ۳.۵ اسببخاری مجهز بود.
۳. اولین خطِتولید فیات در سال ۱۹۰۰ در خیابان کورسا در تورین افتتاح شد. در آن زمان، فیات با استخدام ۱۵۰ کارگر سالانه ۲۴ دستگاه خودرو تولید میکرد که از موتورهای ۳ و ۱۲ اسببخاری استفاده میکردند. خودروهای اولیهی فیات هیچ شباهتی به نمونههای مدرن امروزی نداشتند و بیشتر گاریهای موتوردار بودند.
۴. سال ۱۹۰۴، سال موفقیت فیات بود؛ چون انریکو، یکی از مهندسان این شرکت، خودرویی ۴ سیلندر با حجم ۴.۲ لیتر طراحی کرد که در زمان خود طرح بسیار پیشرفتهای بود. در همان سال، جیوانی آنجلو نیز در مسابقات اتومبیلرانی Giro dItalia Automobilistico توانست برنده شود تا بدینترتیب، آغازگر موفقیتهای آتی فیات در موتور اسپرت باشد.
۵. در سال ۱۹۰۶، تغییراتی در فیات اعمال شد تا بیشتر شبیه به شرکتی مدرن باشد. مهمترین این تغییرات حذف نقطه از نام شرکت بود؛ یعنی نام شرکت از F.I.A.T به FIAT تغییر پیدا کرد. همچنین، فیات تولید خودروهای چهارنفره را شروع کرد که میتوانستند تا ۱۰۰ کیلوگرم بار را حمل کنند.
۶. در سال ۱۹۱۰، فیات فروش خودرو در خارج از مرزهای ایتالیا را شروع کرد. در سال ۱۹۰۸، فیات اولین شعبهی خود در آمریکا را نیز راهاندازی کرده بود و در سال ۱۹۰۹، اولین تأسیسات تولید فیات در خاک آمریکا در نیویورک تأسیس شد. این کارخانه اولین خطِتولید فیات در آمریکایشمالی بود. فیات در همان سال، صادرات خودرو به فرانسه، اتریش، بریتانیا، روسیه و استرالیا را نیز آغاز کرد.
۷. در سال ۱۹۳۶، فیات یکی از خودروهای محبوبش، یعنی مدل توپولینو (Topolino) را رونمایی کرد. این خودرو کوچک با قدرت ۳ اسببخار، حداکثر سرعتی معادل ۸۵ کیلومتربرساعت داشت. فیات توپولینو اولین خودرو تولید انبوه در ایتالیا بود و بسیاری از ایتالیاییها اولین تجربهی مالکیت خودرو را با این مدل شروع کردند.
۸. در سال ۱۹۳۸، فیات اولین خودرو لوکس خود با نام فیات ۲۸۰۰ را تولید کرد. این خودرو بهدلیل وضعیت اقتصادی آن زمان که تحتتأثیر جنگ جهانی دوم بود، نتوانست فروش درخورتوجهی تجربه کند.
۹. سالهای جنگ جهانی دوم برای فیات سالهای موفقی نبودند. تأسیسات تولیدی فیات در طول جنگ آسیب زیادی دیدند. در سال ۱۹۴۵ نیز، مؤسس و رئیس فیات درگذشت. در آن زمان، آنیلی به لقب سناتوری رسیده بود. پس از آنیلی، ویتوریو والتا مدیر فیات شد. ازآنجاکه فیات تجربهی ساخت خودروهای ارزانقیمت را داشت، مدیر جدید تصمیم گرفت نسخهای جدید از توپولینو با نام توپولینو ۵۰۰ را تولید کند. باتوجهبه اینکه بازار خودرو اروپای پس از جنگ نیازمند خودرویی ارزانقیمت بود، این مدل توانست به فروش درخورتوجهی دست پیدا کند. درضمن، توپولینو ۵۰۰ اولین محصول فیات بود که از بخاری و سیستم تهویه در آن استفاده شده بود.
۱۰. فیات در زمانهای قدیم، از پیشگامان فناوری در صنعت خودرو بود. در سال ۱۹۵۶، این شرکت مدل ۶۰۰ مالتی پلا را بهعنوان اولین خودرو مینیون عرضه کرد. در سال ۱۹۵۱ نیز، فیات مدل Compagnola را معرفی کرده بود که اولین شاسیبلند دارای بدنه و شاسی یکپارچه محسوب میشود.
۱۱. در سال ۱۹۶۶، فیات توافقنامهی همکاری با شوروی امضا کرد و قرار شد چند کارخانه در اتحاد جماهیر شوروی برپا و فیات ۱۲۴ را با نام VAZ-2101 در آنجا تولید کند.
۱۲. در سال ۱۹۶۹، فیات شرکت خودروسازی ایتالیایی لانچیا را خرید. در سال ۱۹۰۶، وینچنزو لانچیا شرکت لانچیا را تأسیس کرده بود. در سال ۱۹۷۰، فیات کنترل فراری را نیز در دست گرفت و پسازآن، خودروسازان دیگری چون آلفارومئو، مازراتی، پیاجو و حتی وسپا نیز زیر پرچم فیات رفتند.
۱۳. خودروسازان دیگر بهطور گستردهای از پیشرانههای دیزل فیات استفاده کردهاند که در بین آنها، نامهایی چون آلفارومئو، کادیلاک، شورولت، سیتروئن، ایوکو، لانچیا، اوپل، پژو، ساب و سوزوکی دیده میشوند.
۱۴. فیات در کشورهای مختلفی خطِتولید خودرو دارد و بزرگترین آنها در کشور برزیل است. فیات خطِتولیدهای دیگری نیز در آرژانتین و لهستان دارد. همچنین، شرکتهایی تحت لیسانس در کشورهای ترکیه، مصر، چین و آفریقایجنوبی نیز محصولات فیات را تولید میکنند.
۱۵. مدل جدید فیات ۵۰۰ دقیقا ۵۰ سال پس از معرفی فیات Cinquecento به بازار معرفی شد.
۱۶. فیات در بازهی زمانی ۳۱ ماهه، ۵۰۰,۰۰۰ دستگاه مدل ۵۰۰ تولید کرد. همچنین، برای پاسداشت این خودرو کوچک، نسخههای خاصی از آن را نیز تولید کرد.
۱۷. مدلهای فیات در بین تمامی خودروهای جهان رکورددار بیشترین تعداد برندهشدن جایزهی خودرو سال اروپا است.
۱۸. مهندسان فیات پیشرانهی دیزل ۱.۳ لیتری بهنام V16 Multijet را طراحی و تولید کردهاند که یکی از موتورهای موفق بازار است. همچنین، این پیشرانه برترین موتور سال نیز انتخاب شده است.
۱۹. در آستانهی ورشکستگی کرایسلر آمریکا در سال ۲۰۰۹، فیات بخش اعظم سهام کرایسلر را خرید و تا سال ۲۰۱۴، توانست تمامی کرایسلر را ازآنِ خود کند. رقم این معاملهی بزرگ ۳.۶۵ میلیارد دلار اعلام شده است.
۲۰. فیات رسم جالبی برای نامگذاری خودروهای ون تجاری خود دارد. این خودروها بنابر رسمی که در این شرکت وجود دارند، بهنام سکههای معروف ایتالیا نامگذاری میشوند؛ مانند دوبلو و فیورینو و دوکاتو. در سال ۲۰۱۱ نیز، فیات دوبلو فیورینو توانست عنوان ون سال را دریافت کند.
الجی در سال ۲۰۱۹، مجموعهی گستردهای از محصولات خود را در قالب سرویسی جامع عرضه کرده که بهترین راهحل برای افزایش کیفیت زندگی را ارائه میدهند. نمایشگاه InnoFest که امسال در پارک علم الجی، مرکز برنامههایتحقیق و توسعه این شرکت، برگزار میشود، مزایای واقعی این نوآوریها در زندگی را نشان میدهد. در این نمایشگاه، چندین محیط زندگی بازسازیشده بهنمایش درآمده و بازدیدکنندگان فرصتی برای دیدن لوازمخانگی پرچمدار همچون LG ThinQ و LG SIGNATURE و LG Objet را خواهند داشت. الجی با تأکید بر طراحی و عملکرد و بهرهوری، راحتی و لذت بیشتر را به زندگی مصرفکنندگان خواهد آورد.
هوش مصنوعی بهنمایشدرآمده در بخش الجی ThinQ مهمانان را قادر میسازد تا شیوه زندگی با لوازمخانگی متصل به اینترنت را ازطریق محصولات متنوع و یکپارچه با خانه تجربه کنند. علاوهبراین، محصولات پیشرفته و ممتاز LG Objet و LG SIGNATURE که با تمرکز روی طراحی ساخته شدهاند، هماهنگی در طراحی و درعینحال عملکرد جداگانه در نمایشگرهای مجزا را بهنمایش میگذارند.
تلویزیون رولشدنی SIGNATURE OLED TV R (مدل 65R9) که تحولی در این صنعت است، تلاشهای مداوم الجی برای جابهجاکردن مرزهای فناوری و طراحی را نشان میدهد و به یکی از جاذبههای اصلی در InnoFest تبدیل شده است. این تلویزیون الجی، تنها در CES سال جاری بیش از ۷۰ جایزه را ازآنِ خود کرده و دوباره قدرت این شرکت را در بخش تحقیق و توسعه و تکنیکهای تولید بهرخ کشیده است.
درادامه با زومیت همراه باشید تا در قالب گزارشی ویدئویی، رویدادهای LG MEA Innofest 2019 را به نشان دهیم:
تماشا در یوتیوب | تماشا در IGTV
احتمالا برای شما هم پیش آمده که بخواهید بدانید اعضای خانوادهتان کجا هستند یا بخواهید این امکان را داشته باشید که در مواقع خاص، برای دیگران درخواست کمک بفرستید. در این قسمت از زوماپ، اپلیکیشن Life360 را معرفی میکنیم که این کارها را برایتان انجام میدهد.
Life360 درمقایسهبا Find My Friends اپل، برای هر دو سیستمعامل اندروید و iOS موجود است و برخلاف Trusted Contacts گوگل، کاربران ایرانی نیز میتوانند از آن بهره ببرند. این قابلیتها درکنار ویژگیهای کاربردی، Life360 آن را به انتخابی مناسب تبدیل میکنند. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای مثبت این برنامه، دردسترسبودن آن ازطریق وبسایت life360.com است.
پس از نصب اپلیکیشن، از شما خواسته میشود به حساب کاربری خود وارد شوید یا حساب جدید بسازید. پس از طی این مرحله، اجازهی دسترسی به موقعیت مکانیتان برای اطلاع به دیگران خواسته میشود. اگر کاربر iOS هستید و میخواهید موقعیت زندهی خود را با دیگران بهاشتراک بگذارید، گزینهی Always Allow را باید انتخاب کنید تا پس از خروج از اپ، بهاشترکگذاری متوقف نشود.
در این برنامه، مفهومی بهنام Circle یا دایره تعریف شده است. بدینترتیب، افراد داخل دایره میتوانند اطلاعات بهاشتراکگذاشتهشدهی یکدیگر را مشاهده کنند. با انتخاب نام دایرهی فعلی در بالای صفحه، دایرههایتان را میبینید و میتوانید دایرهی جدید بسازید یا به دایرهی دیگری ملحق شوید. با انتخاب هر دایره، اطلاعات مرتبط روی نقشه بهنمایش درمیآید. در قسمت پایین نقشه نیز، میتوانید مکانی که دیگران در آن هستند، زمان ورودشان به آنجا و میزان شارژ دستگاهشان را ببینید. علاوهبراین، با انتخاب هر کاربر سابقهی دو روز گذشتهی او نمایش داده میشود.


در صفحهی Places، میتوانید مکانهای پرکاربرد و دلخواهتان را اضافه کنید و زمانیکه افراد دیگر به این مکانها وارد یا از آنها خارج میشوند، اعلان (Notification) دریافت کنید. صفحهی Safety اطلاعات مربوطبه رانندگیتان را نشان میدهد که بیشتر آنها از امکانات پولی Life360 هستند. همچنین در این صفحه، میتوانید درخواست کمک بفرستید یا فهرست مخاطبان اضطراری (Emergency Contacts) خود را تنظیم کنید.



صفحه Settings شامل تنظیمات مختلف مانند اعلانهای هوشمند، مدیریت دایرهها و... است. از قسمتهای مهمتر این بخش میتوان به قسمت Location Sharing اشاره کرد. با روشنکردن این گزینه، موقعیت زندهی شما با دیگران بهاشتراک گذاشته میشود و اگر آن را خاموش کنید، افراد صرفا مکانهایی را میبینند که خودتان ورود به آنجا را اعلام میکنید (Check In). علاوهبراین، بخش پرسشهای متداول (FAQs) پرسشوپاسخهای زیادی دربر دارد و راهنمای مناسبی محسوب میشود.



با انتخاب دکمهی «+» در نوار پایین، به قابلیتهای مختلف ازجمله Check In و Help Alert (ارسال هشدار کمک) دسترسی دارید. همچنین با انتخاب آیکون پیامها در بالا سمت راست صفحه، میتوانید از داخل اپ با دیگران مکالمه کنید.


همهی قابلیتهای ذکرشده امکانات رایگان این برنامه بودند. این برنامه دو نوع اشتراک پولی دارد: ۱. با حق اشتراک ماهیانهی ۲.۹۹ دلاری که ویژگیهایی مانند مشاهدهی تاریخچهی ۳۰ روز گذشته (بهجای دو روز) و دریافت اعلانهای نامحدود برای مکانهای خاص (بهجای تنها دو مکان) را شامل میشود؛ ۲. با حق اشتراک ماهیانهی ۷.۹۹ دلاری که مربوطبه رانندگی است و علاوهبر تمام ویژگیهای اشتراک قبلی، اطلاعات دقیقتر رانندگی، مانند گزارشهای مختلف و تشخیص تصادف را ارائه میکند و بیشتر امکانات این اشتراک صرفا در آمریکا کاربردی هستند.


درپایان، میتوان گفت Life360 امکانات نسبتا کاملی دارد و قابلیتهای حالت رایگان آن نیز بهحدی هستند که آن را به اپلیکیشنی قدرتمند درزمینهی اطلاع از موقعیت خانواده و دوستان تبدیل کنند. این برنامه در میان کاربران نیز بسیار محبوب است و در اپاستور بیش از ۳۵۰,۰۰۰ کاربر به آن امتیاز عالی ۴.۸ دادهاند. گفتنی است در گوگلپلی نیز این اپ بیش از ۵۰ میلیون بار نصب شده و امتیاز بسیارخوب ۴.۵ را کسب کرده است.
پیشازاین با Life360 آشنایی داشتید؟ شما از چه اپلیکیشنهایی برای اطلاع از موقعیت آشنایان و بهاشتراکگذاری مکان خود استفاده میکنید؟
نکات مثبت
- رابط کاربرپسند
- امکان مشاهدهی موقعیت زندهی دیگران
- امکان ساخت دایرههای مختلف
- نمایش میزان شارژ دستگاه دیگران و اعلام کمبودن آن
- امکان افزودن مکانهای خاص و اعلام رفتوآمد مربوطبه آنها
- امکان افزودن مخاطبان اضطراری و ارسال هشدار کمک
نکات منفی
- دردسترسنبودن برخی امکانات مربوطبه رانندگی در ایران
با اینکه فعلا در آوریل۲۰۱۹ هستیم و ماهها تا زمان رونمایی رسمی گوشیهای خانوادهی گلکسی نوت ۱۰ سامسونگفاصله داریم، شایعات و اخبار منتسب به این گوشیها از همین حالا آغاز شدهاند و بهمرورزمان به تعداد آنها افزوده میشود. ظاهرا توجه عموم مردم، کمکم از سری گلکسی اس ۱۰ دور و به سری گلکسی نوت ۱۰ معطوف میشود.
همچون همیشه، نخستین اخبار و تصاویر مربوطبه گوشیهای معرفینشده را برخی منابع افشاگر دردسترس رسانهها قرار میدهند. صفحهی توییتر آیس یونیورس یکی از شناختهشدهترین افشاگران است که سابقهی درخشانی درزمینهی افشای اطلاعات مربوطبه گوشیهای سامسونگ پیش از رونمایی رسمی دارد. این صفحهی توییتر اخیرا اطلاعات جالبی دربارهی خانوادهی گلکسی نوت ۱۰ سامسونگ منتشر کرده است.
آیس یونیورس بهرسم همیشه، تنها به جملهای ساده بسنده کرد و اطلاعات بیشتری دربارهی آن بهاشتراک نگذاشت. ساعاتی پیش در این صفحه، عبارت «نوت ۱۰ پرو» نقش بست تا ازاینطریق بفهمیم سامسونگ بهاحتمال زیاد قصد دارد روند نامگذاری سری نوت را تغییر دهد. این، یعنی انتظار میرود کرهایها درکنار مدل معمولی گلکسی نوت ۱۰، مدل پیشرفتهتر آن با نام گلکسی نوت ۱۰ پرو را عرضه کنند.
پیشتر در شایعاتی اعلام شده بود سامسونگ در پی عرضهی چند مدل از سری گلکسی نوت در سال جاری میلادی است. در این شایعات، گفته شده بود حتی امکان دارد این شرکت کرهای چهار مدل مختلف از گلکسی نوت ۱۰ را روانهی بازار کند؛ اتفاقی که البته کمی دورازانتظار بهنظر میرسد.
گرچه پسوند «پرو» در دنیای گوشیهای موبایل پسوندی آشنا است و معمولا به مدل حرفهایِ گوشیها اشاره میکند، استفاده از این پسوند برای محصولی همچون گلکسی نوت کمی گیجکننده بهنظر میرسد. مطمئنا شما هم قبول دارید که دستگاههای سری گلکسی نوت، بهخودیِخود گوشیهایی ردهبالا با طراحی جذاب و سختافزاری قدرتمند هستند و عملا محصولاتی ردهبالا و حرفهای بهشمار میآیند.
باایناوصاف، بهنظر میرسد سامسونگ قصد دارد برای گلکسی نوت (های) سال ۲۰۱۹، برخی از گوشیهای این سری را حرفهایتر و پیشرفتهتر از دیگر دستگاهها بسازد. براساس تجربههای پیشین، باید بگوییم گوشیهای گلکسی نوت همواره جزو بهترینهای بازار بودهاند و این حقیقت هیجانانگیز بهنظر میرسد که سامسونگ میخواهد چنین دستگاهی را حتی بهتر از قبل بکند و مدلی بسیار پیشرفته نیز دردسترس کاربران قرار دهد.
تمامی اینها بدینمعنا هستند که احتمالا مدل کوچکتر و ضعیفتر این سری با نام احتمالی گلکسی نوت ۱۰ ای (Galaxy Note 10e) اصلا وجود خارجی نخواهد داشت و درواقع، خودِ نوت ۱۰ مدل ضعیفتری درمقایسهبا نوت ۱۰ پرو بهحساب خواهد آمد. درواقع، یکی از پیشبینیها این است که سامسونگ قصد دارد دو مدل از خانوادهی گلکسی نوت ۱۰ را روانهی بازار کند.
بااینهمه، میتوان بهنحو دیگری نیز محصولات این سری را پیشبینی کرد. درواقع، امکان عرضهی سه گوشی سامسونگ وجود دارد: ۱. گلکسی نوت ۱۰ ای بهعنوان ضعیفترین مدل؛ ۲. گلکسی نوت ۱۰ بهعنوان مدلی معمولی؛ ۳. گلکسی نوت ۱۰ پرو بهعنوان قویترین مدل. این تصمیم سامسونگ باعث خواهد شد اسامی گوشیهای جدید خانوادههای گلکسی اس و گلکسی نوت با یکدیگر تاحدزیادی یکسان شود تا هماهنگی بیشتری در بین آنها را شاهد باشیم. تنها تفاوت به گلکسی اس ۱۰ «پلاس» و گلکسی نوت ۱۰ «پرو» مربوط خواهد شد.
یکی از سؤالات مهم این است که مدلهای مختلف نوت ۱۰ چه تفاوتهایی با یکدیگر خواهند داشت؟ درهرصورت، سخت است باور کنیم سامسونگ بخواهد مدلی از نوت را با نمایشگر کوچکتر از ۶ اینچ بسازد. این موضوع ذهنمان را بهسمت قابلیت مهم و جدید این روزهای صنعت موبایل معطوف میکند؛ یعنی نسل پنجم شبکههای ارتباطی یا همان 5G.
با درنظرگرفتن آنچه پیشتر از سامسونگ برای خانوادهی گلکسی اس ۱۰ دیدهایم، میتوانیم پیشبینی کنیم این شرکت کرهای رویکرد مشابهی برای گلکسی نوت ۱۰ اتخاذ خواهد کرد. درواقع، احتمالا تنها یکی از این گوشیها (طبعا مدل پرو) از مزیتهای 5G بهره خواهد گرفت. البته، امکان دیگری نیز وجود دارد که فکر نمیکنیم عملی شود: سامسونگ احتمالا مدل ویژهای از نوت ۱۰ را با نام گلکسی نوت ۱۰ فایو جی (Galaxy Note 10 5G) روانهی بازار خواهد کرد.
شایعهی دیگری که مدتی است در فضای مجازی دهانبهدهان میچرخد، به احتمال عرضهی پنج دستگاه از خانوادهی گلکسی نوت ۱۰ اشاره میکند. در این شایعه، آمده است که کرهایها درکنار گلکسی نوت ۱۰ ای و نوت ۱۰ معمولی و نوت ۱۰ پرو، قصد دارند گوشیهای گلکسی نوت ۱۰ فایو جی و گلکسی نوت ۱۰ پرو فایو جی را نیز عرضه کنند که البته دورازانتظار بهنظر میرسد.
طبق شایعات پیشین، کوچکترین مدل گلکسی نوت ۱۰ قرار است از نمایشگر ۶.۲۸ اینچ و مدل معمولی از نمایشگری ۶.۴ اینچی و قویترین و پیشرفتهترین مدل از نمایشگری ۶.۷۵ اینچی بهره بگیرند. درکنار این موضوع، پیشبینی میکنیم گلکسی نوت ۱۰ پرو از ۱۲ گیگابایت حافظهی رم درکنار ۵۱۲ گیگابایت حافظهی ذخیرهسازی و نوت ۱۰ معمولی و نوت ۱۰ ای نیز احتمالا بهترتیب از ۱۰ و ۸ گیگابایت رم برخوردار باشند.
یکی دیگر از تفاوتهای مهم گوشیهای این سری قطعا به تعداد دوربینها مربوط خواهد شد. براساس آنچه تاکنون از گوشیهای باکیفیت سری نوت دیدهایم، تصویر اینکه سامسونگ بخواهد در این گوشیها از کمتر از سه دوربین استفاده کند، کمی سخت بهنظر میرسد. این، یعنی احتمالا نوت ۱۰ ای از دوربین سهگانه بهره خواهد گرفت. درضمن، استفاده از چهار دوربین اصلی در پنل پشتی مدلهای قویتر، امری اجتنابناپذیر بهحساب میآید.
مهمترین موضوع را شاید بتوان به قلم S Pen ربط داد و این سؤال را مطرح کرد که این قلم کاربردی قرار است چه تغییراتی بهخود ببیند؟ سؤال مهم دیگر این است که اس پن بههمراه تمامی گوشیهای این خانواده عرضه خواهد شد؟ حتی نوت ۱۰ ای؟ برخی از شایعات، احتمال وقوع این اتفاق را ضعیف میدانند و میگویند نوت ۱۰ ای از اس پن بهره نخواهد گرفت.
این حقیقت مهم را نباید فراموش کنیم که سالها است سامسونگ از اس پن بهعنوان یکی از ویژگیهای برجسته و مهم گوشیهای گلکسی نوت یاد میکند و نبودِ آن درکنار حتی یکی از گوشیهای جدید این خانواده، کمی عجیب خواهد بود. درواقع، پیشبینی ما این است که نوت ۱۰ ای، ارزانقیمتترین مدل گلکسی نوت ۱۰، از نسخهی سادهی قلم اس پن بهره بگیرد. شاید سامسونگ همان قلم گلکسی نوت ۹ را بههمراه نوت ۱۰ ای عرضه کند.
درهرصورت، بهنظر میرسد سامسونگ قصد دارد اینبار گوشیهای خانوادهی گلکسی نوت را برای شمار بیشتری از کاربران با بودجهها و سلایق مختلف دردسترس قرار دهد. اگر مدل e به سری گوشیهای گلکسی نوت ملحق شود، بهاحتمال قوی عرضهی مدلی از این سری با قیمت کمتر از هزار دلار را شاهد خواهیم بود. قطعا مدلی از گلکسی نوت ۱۰ که کمتر از هزار دلار قیمت داشته باشد، با استقبال زیادی مواجه خواهد شد.
هرساله تقریبا دوسه ماه پس از رونمایی پرچمداران هواوی، آنر جدیدترین محصولات خود را معرفی میکند. بهنظر میرسد روال کار در سال جاری نیز تفاوتی با سالهای قبل نکرده و انتظار میرود گوشیهای هوشمند آنر ۲۰ در تاریخ ۲۱مِی (برابر با ۳۱اردیبهشت) در لندن رونمایی شود.
معمولا آنر فقط یک گوشی هوشمند پرچمدار معرفی میکند. فروردین سال گذشته، آنر ۱۰ با تراشهی کرین ۹۷۰ و دوربین دوگانه با محوریت هوش مصنوعی معرفی شد. پیشازآن نیز، معرفی آنر ۹ و آنر ۸ را شاهد بودیم. بااینحال ظاهرا امسال، آنر مشغول تولید دو گوشی هوشمند پرچمدار برای معرفی در سال جاری است.
اولین مدلی که انتظار میرود بهعنوان جانشین آنر ۱۰ و ارزانقیمتترین پرچمدار به بازار معرفی شود، آنر ۲۰ خواهد بود. انتظار میرود آنر ۲۰ با نمایشگر بزرگ و بریدگی بالای نمایشگر و حاشیهی باریک بهبازار عرضه شود. همچنین، بهنظر میرسد آنر ۲۰ از دوربین سهگانه در پنل پشتی با تغییراتی جزئی ازنظر طراحی و احتمالا تراشهی کرین ۹۸۰ بهره ببرد.
دومین دستگاه از گوشیهای هوشمند جدید آنر ۲۰ پرو خواهد بود که شایعه شده برپایهی هواوی پی ۳۰ پرو طراحی شده است. اخبار فاششدهی قبلی حاکی از آن است که چینش دوربین آنر ۲۰ پرو با چینش دوربین هواوی پی ۳۰ پرو متفاوت خواهد بود تا دو نسخه از یکدیگر متمایز شوند. بدینترتیب، بهدلیل قیمت پایینتر گوشیهای هوشمند آنر، بعید است دستگاه جدید با لبهی منحنی به بازار عرضه شود. باوجوداین، انتظار میرود آنر ۲۰ پرو با تراشهی کرین ۹۸۰ معرفی شود.
باوجودآنکه گوشیهای هوشمند آنر ۲۰ و آنر ۲۰ پرو ازنظر برخی مشخصات مشابه همتایان سری هواوی هستند، تفاوتهای مهمی نیز با یکدیگر خواهند داشت. یکی از تفاوتهای شاخص به حسگرهای دوربین مربوط میشود. انتظار میرود گوشیهای هوشمند آنر با حسگرهایی با کیفیت کمتری درمقایسهبا گوشیهای هوشمند هواوی بهبازار عرضه شوند. البته، اگر تیزری از این گوشی هوشمند منتشر شود، انتظار میرود مانند گوشیهای هوشمند سری هواوی پی ۳۰ با تمرکز بر قابلیت تصویربرداری در نور کم بهاشتراک گذاشته شود.
پژوهشگران دانشگاه بینگهمتون نیویورک الکترونیکهایی با الهام از پوست ساختهاند که به پوست بدن میچسبد و نظارت بر زخم را در بلندمدت، زمان حقیقی و با عملکردی بالا امکانپذیر میکند. متی براون، دانشجوی دکترا در دانشگاه بینگهمتون میگوید:
ما امیدواریم که این حسگرها و دستاورهای مهندسی بتوانند درنهایت به پیشرفت برنامههای مراقبتهای بهداشتی کمک کنند و درک کمیتی بهتری از پیشرفت بیماری، مراقبت از زخم، سلامت عمومی، نظارت بر تناسب اندام و غیره ارائه دهند.
حسگرهای زیستی، ابزارهایی تحلیلی هستند که با ادغام عناصر زیستی با حسگرهای فیزیکی-شیمیایی میتوانند یک مادهی شیمیایی و واکنش آن در بدن را مشاهده و تحلیل کنند. حسگرهای زیستی متداول بااینکه پیشرفت بزرگی در زمینهی پزشکی بهشمار میروند، اما همچنان محدودیتهایی دارند که باید آنها را برطرف کرد و قابلیتهای آن را با انجام تغییراتی ارتقاء داد.
پژوهشگران دانشگاه بینگهمتون موفق به ساخت یک حسگرالکترومکانیکی مشبک با الهام از پوست شدهاند که میتواند سطح لاکتات و اکسیژن روی پوست را کنترل کند. براون میگوید:
ما تمرکز خود را بر توسعهی پلتفرمهای نسل بعدی قرار دادهایم که میتوان آن را با بافتهای زیستی نظیر بافتهای پوست، عصبی و قلبی ادغام کرد.
این پژوهشگران حسگری پوشیدنی طراحی کردهاند که مشابه ریزساختاری از پوست است و برای اینکه بتواند مکانیسمی مشابه خاصیت ارتجاعی پوست داشته باشد، مجهز به سیمهای حسگری از جنس طلا شده است. آنها امیدوارند با ایجاد حسگر جدیدی که بهصورت یکپارچه با بدن انسان ادغام میشود، بتوانند قدمی روبه جلو در تجزیه و تحلیل بدن بردارند و درک بهتری از اطلاعات شیمیایی و فیزیولوژیکی آن بهدست آورند. براون میگوید:
از آنجا که ارزیابی در محل و بیدرنگ پیشرفت بهبود زخم در آیندهی نزدیک برای ما اهمیت داشت، این موضوع توجه ما را به خود جلب کرد. لاکتات و اکسیژن، هر دو زیستنشانگرهایی مهم برای اطلاع از پیشرفت بهبود زخم بهشمار میروند.
این پژوهشگران امیدوارند در پژوهش آینده با استفاده از طراحی این حسگر الهامگرفته از پوست، زیست نشانگرهای بیشتری را ادغام کنند و حسگرهای چندمنظوره برای کمک به درمان زخم بهوجود آورند. امید میرود پیشرفت در زمینهی این حسگرها بهحدی باشد که بتوان آنها را برای اعضای داخلی بدن بهکار برد و از این طریق دربارهی بیماریهایی که این اعضا و بدن انسان را درگیر میکند، اطلاعات بیشتری بهدست آورد. پژوهشگران میگویند:
ساختار زیست تقلید (بیومیمتیک) در پلتفرم حسگر امکان انتقال آزادانهی جرم بین بافت زیستی و الکترونهای متصل زیستی را فراهم میکند. بههمین دلیل این سیستم سنجش زیستی میتواند وقایع زیست شیمیایی مهم را مشخص کند، بدون اینکه برای سیستم زیستی ملموس باشد یا منجر به واکنش التهابی شود.
.: Weblog Themes By Pichak :.