یکی از بزرگترین پرسشها پیرامون نخستین پرتاب فضاپیمای Crew Dragon اسپیسایکس، نحوهی واکنش روسها به این اتفاق بود. آنها با کنترل دسترسی به ایستگاه فضایی بینالمللی از زمان بازنشستگی شاتل فضاییناسا در سال ۲۰۱۱، به سلطهی قابلتوجهای در آزمایشگاه مداری دست پیدا کردهاند. تا به امروز، واکنش روسیهبهنوعی بیان غیرمستقیم پرخاشگری و ناچیز شمردن موفقیت آمریکاییها بوده است.
روز یکشنبه، هنگامی که فضاپیمای دراگون سرنشیندار SpaceX به ایستگاه فضایی بینالمللی متصل شد، سازمان فضایی روسیه از اولگ کونوننکو فضانورد این کشور خواست از دو خدمهی دیگر جدا شود و در بخش روسی ایستگاه قرار بگیرد. روسکاسموس با انجام این کار قصد داشت در صورت خارج شدن دراگون از کنترل و برخورد آن به ایستگاه فضایی، کونوننکو بتواند اقدامات فوری را انجام دهد.
پس از اتصال موفقیتآمیز، روسکاسموس به روسی به ناسا تبریک گفت؛ اما بر این واقعیت تاکید کرد که ایمنی پرواز باید کامل و در بالاترین سطح باشد. سازمان فضایی روسیه یک ساعت بعد در اتفاقی نادر با انتشار توییتی به انگلیسی بدون تاکید بر ایمنی فضاپیما از همکاران خود در ناسا تعریف و تمجید کرد. نکتهی جالب توجه، عدم اشارهی روسکاسموس به اسپیسایکس در هیچ کدام از توییتها است. روسکاسموس بعدا اعلام کرد که ناسا فضاپیما را سفارش داده و از اینرو این سازمان سزاوار تبریک است.
روز دوشنبه، سازمان فضایی روسیه مجددا با انتشار یک توییت تازه، تصاویری از کونوننکو، ان مککلین فضانورد ناسا و دیوید سنت ژاک فضانورد کانادایی را در حالی به اشتراک گذاشت که پیش از ورود به دراگون، ماسکهای حفاظتی را به صورتشان زده بودند. استفاده از این ماسکها، نوعی اقدام ایمنی برای بازدید از فضاپیمای جدید محسوب میشد. روسکاسموس میخواست خوانندگان بدانند که مأموریت دراگون سرنشیندار به بیانی دیگر تاریخساز شده است. روسکامسوس در توییتر نوشت:
برای نخستین بار در تاریخ ایستگاه، خدمه با ماسکهای گاز IPK ساخت روسیه فعالیت کردند.




سرانجام در روز سهشنبه، منابع روسی به خبرگزاری اسپوتنیک و دیگر رسانهها دربارهی بوی غیرمعمولی در ایستگاه گزارش دادند و اعلام کردند که بهدنبال اتصال دراگون، ایزوپروپیل الکل با غلظت بالا در هوای داخل ایستگاه فضایی بینالمللی پخش شده است. اما در حقیقت، بوی یادشده غلظت بسیار پایینی داشت و پس از آنکه فضانوردان از رویههای معمول برای به چرخش درآوردن هوای ایستگاه استفاده کردند، از بین رفت.
سیاست واقعگرایانه
اکنون پرسشی که در اینجا مطرح میشود، این است که دلیل این واکنش منفعلانه تهاجمی روسها چیست؟ یکی از افرادی که میتواند پاسخ این سؤال را بدهد، یک کارشناس فضایی روسی بهنام وادیم لوکاشویچ است. لوکاشویچ در سال ۲۰۱۵ پس از نگارش مقالاتی در مخالفت با تغییر شکل روسکاسموس از یک سازمان دولتی به یک شرکت دولتی، از اندیشکدهی هوافضای اسکولکوو اخراج شد. روز دوشنبه، او با شبکهی تلویزیونی روسی مسکو ۲۴ مصاحبه و دربارهی دستاورد تازهی آمریکاییها صحبت کرد.
لوکاشویچ در جریان مصاحبه گفت که روسها به دلایلی حق دارند احساس خطر کنند. وی در اینباره گفت:
شرکت خصوصی اسپیسایکس با این پرتاب، حتی اگر به سفارش ناسا انجام شده باشد، روسکاسموس را پوچ و بیاثر کرده است. آنها به روسکاسموس نشان دادهاند که چه کسی هستند. همه اظهارات روگازین را دربارهی ترامپولین به یاد میآورند (اشاره به صحبتهای دیمیتری روگازین، مدیر روسکاسموس دربارهی اینکه ناسا پس از تحریم سازمان فضایی روسیه از سوی دولت آمریکا باید فضانوردانش را با تشک ترامپولین به فضا بفرستد). در نتیجه این درواقع صرفا پرخاشگری نیست؛ بلکه دردسر دائمی و بزرگی برای روسکاسموس محسوب میشود. در وهلهی اول، پیام تبریک این سازمان دیرهنگام بود. ثانیا، روسکاسموس دو توییت تبریک ارسال کرد، یکی به انگلیسی و دیگری متنی کاملا متفاوت به روسی. در نتیجه، البته این نشانهای از خشم است. این واکنش رهبر غیرقابل اعتمادی است که دارد عقب میفتد. بنابراین، اینکه روسکاسموس اصلا واکنش نشان داد، عجیب بود. درنظر داشته باشید که روسکاسموس درواقع هرگز با اتصال دراگون سرنشیندار موافقت نکرد. آنها حتی احتمالا به برخی دلایل، چند مورد از نگرانیهای فنی خود را نیز ابراز داشتند؛ اما ما شاهد بودیم که اتصال کاملا درخشان اتفاق افتاد. در نتیجه، بله این واکنش فردی است که عقب مانده.
بعدا از لوکاشویچ دربارهی تفاوت فضاپیمای دراگون با همتای روسی سایوز سؤال شد؛ فضاپیمایی که از سال ۲۰۱۱ تاکنون تمام فضانوردان را به ایستگاه فضایی بینالمللی رسانده است. او در پاسخ گفت:
ببینید، اگر ما فضاپیماها را در یک سطح فناورانه مقایسه کنیم، سایوز در حقیقت قادر به رقابت با دراگون سرنشیندار اسپیسایکس نخواهد بود. این بدین خاطر است که سایوز ما از نظر ایدئولوژیک در دههی ۱۹۶۰ توسط سرگئی کارالیوف ساخته شد. این فضاپیما حتی با وجود اعمال اصلاحات فراوان همچنان در حال پرواز است. سایوز قابل اعتماد است و اشکالاتش برطرف شده است. اما سایوز در حقیقت اکنون فضاپیمایی غیرقابل اعتماد است. حتی وقتی چینیها فضاپیمای شنژو خودشان را براساس فناوری سایوز ما ساختند، کل وسیله را بازسازی کردند. در وهلهی اول، فضاپیمای چین بزرگتر است. ثانیا، ماژول اسکان آنها بهکلی وسیلهای مستقل است که میتواند جدا شود و بهمدت یک ماه بهتنهایی پرواز کند. همچنین ماژول ورود مجدد آنها نیز بزرگتر و قابل اعتمادتر است.
در طرف دیگر، ایلان ماسک فضاپیمای آینده را ساخته است. این وسیله چندبارمصرف است: فناوری جدیدی محسوب میشود و بر این اساس از هر نظر و با هر شاخص فناورانهای سایوز را شکست میدهد. این فضاپیما تنها باید کارایی خود را برای پرتابهای فضایی سرنشیندار اثبات کند و سپس در ماه ژوئیه، نخستین پرواز سرنشیندارش را انجام خواهد داد. ماسک نهتنها روسکاسموس را شکست میدهد؛ بلکه با وجود فضاپیمای او، انتقال فضانوردان خارجی به ایستگاه فضایی [با سایوز] نیز به پایان میرسد. هر ساله ما (روسیه) نزدیک به ۴۰۰ میلیون دلار دریافت میکنیم (برای خرید صندلیهای سایوز) و اکنون این [فروش صندلی] به پایان خواهد رسید. ما بدین خاطر مجبور خواهیم شد که به احتمال فراوان، گردشگران را حمل کنیم. اما ماسک همچنین قادر به پیشنهاد قیمتهای کمتر به گردشگران خواهد بود و فضاپیمایی با هفت صندلی دارد. درنتیجه ما اصلا داریم دربارهی چه صحبت میکنیم؟
درنهایت، لوکاشویچ به این حقیقت اشاره کرد که روسیه اکنون باید این حفرهی بزرگ بودجه را پر کند.
من مایلم نکتهی جالب توجه دیگری را خاطرنشان کنم. از یک نقطه نظر، این اتفاق خوبی است؛ زیرا ما فضانوردان را حمل میکردیم. ما اساسا بهصورت رایگان سالانه ۴۰۰ میلیون دلار دریافت میکردیم که در حدود ۹۰ میلیون دلار به ازای هر صندلی برای هر فضانورد خارجی بود. این مبلغ بیش از کل هزینهی راکت و فضاپیما و عملیاتهای پرتاب با یکدیگر است. این بدین معنی است که تا زمانیکه ما دستکم یک فضانورد خارجی سوار در فضاپیما داشته باشیم، پرتاب را بهصورت رایگان انجام میدهیم. برای ما این فقط هدیهای مجانی نیست؛ بلکه یک آرامبخش است. این به امکان میدهد تا در اصل هیچ کاری انجام ندهیم و همچنان دستمزد بگیریم و اکنون این آرامبخش قرار است قطع شود و ما ناگزیر به انجام کاری خواهیم بود. ما یا بههمراه تمام دستاوردهای فضاییمان به تاریخ خواهیم پیوست، همچون [امپراتوری] پرتغال با اکتشاف آمریکا و سفرهای ماژلانش یا مجبور به انجام یک کار جدی خواهیم شد.
بهطور قطع، انتظار نمیرود که اغلب مواقع چنین صحبتهایی دربارهی برنامهی ارزشمند فضایی روسیه از سوی این کشور شنیده شود؛ اما این نوع انتقاد منحصربهفرد نیست. والری ریمن، فضانورد سابق روس بهتازگی گفت رهبران روسکاسموس بیش از آنکه کاری حقیقی انجام دهند، در حال بلوف زدن هستند. همچنین یک روزنامهنگار فضایی اهل روسیه نیز چندی پیش اعلام کرد که برنامهی فضایی این کشور در شرف ورود به عصر تاریکی است.
لوکاشویچ در پایان مصاحبه سؤال خوبی را مطرح کرد. تا به امروز، روسیه عمدتا دیگران را بهخاطر مشکلاتش در فضا سرزنش کرده یا آنها را نادیده گرفته است. آیا روسیه با مشکلاتش روبهرو خواهد شد یا با تداوم داد و فریاد توخالی، میراث درخشان ۶۰ سالهی پیشگامیاش در سفرهای فضایی را بهطور کلی بر باد میدهد؟
نتایج پژوهش جدیدی نشان میدهد که تا سال ۲۰۵۰، نیمی از جمعیت جهان در معرض خطر بیماریهایی مانند تب دنگی یا ویروس زیکا که توسط پشهها منتقل میشوند، قرار میگیرند. تغییرات اقلیمی ممکن است در آینده افراد بیشتری را در معرض خطر قرار دهد.
براساس یافتههای پژوهش جدید که در مجلهی Nature Microbiology گزارش شده است، ترکیبی از تغییرات زیستمحیطی، شهرنشینی و جابهجاییهای انسانی در سرتاسر جهان به انتشار پشهها به مناطق جدید کمک میکند. موریتز کرامر، نویسندهی مقاله میگوید:
ما شواهدی پیدا کردیم که نشان میدهند اگر هیچ اقدامی برای کاهش روند کنونی گرمایش زمین صورت نگیرد، در بسیاری از مناطق شهری زیستگاههای جدیدی برای این پشهها ایجاد خواهد شد و ما با جمعیت عظیمی از افراد حساس به این عفونتها مواجه خواهیم شد.
در این پژوهش، گونههای پشهی Aedes aegypti و Aedes albopictus درنظر گرفته شدهاند که هر دو بهعلت دارا بودن توانایی انتقال بیماری معروف هستند.
در این مطالعه برای پیشبینی گسترش گونهها در دهههای آینده، از دادههای ردیابی پشهها در ایالات متحده آمریکا و اروپا استفاده شد. پژوهشگران شبیهسازیهای خود را تحت سه سناریوی اقلیمی مختلف با فرض سطح متوسط، بالا و شدید تغییرات اقلیمی آینده اجرا کردند.
محدودههای جهانی پیشبینیشدهی Aedes aegypti (بالا) و Aedes albopictus (پایین) در سال ۲۰۵۰ با فرض سناریوی تغییرات اقلیمی متوسط که در آن میزان انتشار گازهای گلخانهای در سال ۲۰۸۰ به اوج رسیده و پس از آن شروع به کاهش میکند. مناطق تیرهتر دارای شیوع پیشبینیشدهی بیشتری از پشهها خواهند بود
این دادهها نشان میدهند که در حال حاضر، Aedes aegypti با سرعتی حدود ۳۷ مایل (۵۹ کیلومتر) در سال درحال گسترش در آمریکا است. از طرف دیگر، به نظر میرسد که Aedes albopictus با سرعت بیشتری در اروپا در حال گسترش باشد (حدود ۹۳ مایل در سال). نتایج این پژوهش نشان میدهد که اگرچه عوامل پیشبرندهی آنها ممکن است با گذشت زمان تغییر کنند، ولی گسترش هر دو گونه درسرتاسر جهان در دهههای پیش رو همچنان ادامه خواهد داشت. از آنجایی که پشهها بهطور طبیعی درسرتاسر محدودهی فعلی خود گسترش یافتهاند، احتمالا در کوتاهمدت تاثیر تغییرات زیستمحیطی روی پراکندگی آنها قابلتوجه نخواهد بود. بهعبارت دیگر، حتی تحت شرایط اقلیمی کنونی انتظار میرود که هر دو گونه به مناطق جدیدی وارد شوند. اما در بلندمدت انتظار میرود که تغییرات اقلیمی و عواملی دیگری نظیر افزایش تراکم جمعیت و شهرنشینی بیشترین تاثیر را روی شمار افرادی که در معرض بیماریهای ناشی از پشه قرار میگیرند، داشته باشد. در فاصلهی سالهای ۲۰۳۰ تا ۲۰۵۰، تغییرات اقلیمی (که ممکن است موجب شود مناطقی که قبلا برای پشهها مناسب نبوده است، شرایط مناسبی پیدا کند)، احتمالا به عامل مؤثر اصلی در این زمینه مبدل خواهند شد. هرچه سناریوی تغییرات اقلیمی شدیدتر باشد، جمعیت بیشتری درمعرض خطر قرار خواهند گرفت.
مقالهی مرتبط:
بهطور کلی، این نتایج نشان میدهد که تا سال ۲۰۵۰، احتمالا ۴۹ درصد از جمعیت جهان در معرض خطر ابتلا به بیماریهای ناشی از پشه قرار میگیرند و این درصد حتی تحت سناریوهای تغییرات اقلیمی متوسط نیز افزایش خواهد یافت. پژوهشگران خاطرنشان میکنند که کاهش میزان انتشارگازهای گلخانهای در زمینهی محدود کردن افزایش زیستگاههای مناسب Ae. aegypti و Ae. albopictus سودمند خواهد بود.
آنها همچنین اضافه میکنند که این نتایج احتمالا تاحدودی محافظکارانه هستند. در این مطالعه عمدتا از دادههای آمریکا و اروپا که دارای قویترین سیستمهای ردیابی و نظارت هستند، استفاده شده است. باید این موضوع را نیز در نظر داشت که همین سیستمهای ردیابی دقیق ممکن است در این مناطق مبارزه با هجوم پشهها را آسانتر کند و از سرعت انتشار آنها بکاهد. در نقاط دیگر جهان، پشهها ممکن است با سرعت بیشتری نسبتبه آنچه در مدلهای این مطالعه پیشبینی شده است، پراکنده شوند.
بهطور کلی، همانطور که تهدیدات ناشی از تغییرات اقلیمی افزایش مییابد، نگرانی دربارهی انتشار پشهها و دیگر حشرات ناقل بیماری نیز زیاد میشود. سال پیش، یک مطالعه از مرکز پیشگیری و انتقال بیماریها نشان داد که موارد بیماریهای ناشی از پشهها، ککها و کنهها در آمریکا طی ۱۵ سال گذشته، سه برابر شده است. اگرچه این مطالعه به علل پشتصحنهی این روند نپرداخته ولی کارشناسان میگویند احتمالا تغییرات اقلیمی در این افزایش نقش داشته است.
باستانشناسانی که در حال اکتشاف در زیر شهر باستانی مایاها، چیچن ایتزا (Chichén Itzá) در شبهجزیره یوکاتان مکزیک بودند، تصادفا بیش از ۱۵۰ شیء باستانی را پیدا کردند که تصور میشود برای هزار سال دستنخورده باقی مانده باشند. این اشیاء باستانی در غاری به نام بالامکو (Balamku)، غار خدای جگوار کشف شدند که کمتر از ۳ کیلومتر با معبد مشهور کوکولکن (Temple of Kukulcan) فاصله دارد. قوم مایا که پدیدهآورنده یکی از عظیمترین تمدنهای تاریخ بودهاند، در زمینههای بسیاری همچون هنر، معماری و شهرسازی، ستارهشناسی و ریاضی دستاوردهای چشمگیری داشتهاند.
گییرمو دی آندا، باستانشناس از مؤسسه ملی انسانشناسی و تاریخ مکزیک (INAH)، پس از این کشف شگفتانگیز در بیانیهای گفت این کشف مهم میتواند به پژوهشگران کمک کند تا تاریخچه چیچن ایتزا را بازنویسی کنند و به حل اسرار تمدن گمشده مایا نزدیکتر شوند. این شهر روی شبکهی پیچیدهای از آبراهههای زیرزمینی از جمله گودالهایی موسوم به سینوتهها (Cenote) ساخته شده که مایاهای باستان باور داشتند دروازهای برای ورود به دنیای مردگان است. چیچن ایتزا به معنای «درکنار دهانه چاه ایتزا» بوده و نام قومی است که در آن زمان در این منطقه زندگی میکردند.
حداقل ۲۰۰ شیء از جمله کوزهها، بخوردانها و بشقابهای تزئینی در این غار پیدا شدند که برای هزار سال دستنخورده باقی ماندهاند
دی آندا و همکارانش مشغول بررسی این شبکهی آبراههها بودند که تصادفا در حدود ۲۴ متری سطح زمین به اشیاء باستانی رسیدند که تصور میشود قدمت آنها به سال ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی بازگردد. این تیم تاکنون موفق به بررسی حدود ۴۷۰ متر از شبکه دهلیزهای زیرزمینی شدهاند. غار بالامکو قبلا در سال ۱۹۶۶ توسط کشاورزان محلی کشف شده بود و باستانشناس ویکتور سیگویا پینتو هم از آن بازدید کرده بود. سیگویا در گزارش خود به برخی از اشیاء باستانی این غار اشاره کرده، اما به دلایلی نامعلوم، مردم محلی را مجبور کرد تا ورودی غار را مهروموم و آن را بهکلی فراموش کنند.
بالامکو برای بیش از ۵۰ سال مهرومومشده باقی ماند تا اینکه در سال ۲۰۱۸ توسط دی آندا، کاوشگر نشنال جئوگرافیک و تیم پژوهشگرانش در پروژه سفرهآب بزرگ مایا (GAM) بازگشایی شد. پروژه سفرهآب بزرگ مایا به کاوش غارهای زیرآبی شبهجزیره یوکاتان اختصاص دارد؛ منطقهای که شبکهی شگفتانگیزی متشکل از ۳۵۸ غار زیرآبی را شامل میشود. لوئیس انو، ۶۸ ساله است و در زمان کودکی در میان ساکنان محلی حضور داشت که در مورد غار به مقامات دولتی اطلاع داده بودند.
مقالههای مرتبط:
حداقل ۲۰۰ شیء از جمله کوزهها، بخوردانها و بشقابهای تزئینی در این غار پیدا شدند. پژوهشگران بر این باورند که آزمایشها نشان خواهد دادد که ظروف باستانی حاوی پشم سبز، دانهها و استخوانهای قربانیانی بودند که به خدایان هدیه داده میشدند و در محلهای باستانشناسی مشابه پیدا شدهاند.
در برخی بخوردانها، نقوشی حکاکی شده که به تلالوک (Tlāloc) شباهت دارد و احتمالا زمانی به یوکاتان نیز نفوذ کرده است. تلالوک ایزد آزتکی بود که در هنگام خشکسالی و کمبود باران مورد تکریم مردم قرار میگرفت. این اشیاء باستانی میتواند به پژوهشگران کمک کند تا روابط میان مایاها و دیگر تمدنهای آن دوره را در آمریکای میانه بهتر درک کنند.
دی آندا و همکارانش برای پیدا کردن این اشیاء باستانی دستنخورده، ساعتها در دهلیزها و دخمههای پرپیچ و تنگ بالامکو خزیدند. او در مورد لحظهی کشف این غار مقدس میگوید:
نمیتوانستم حرف بزنم، بلافاصله شروع به گریه کردم. قبلا بقایای انسانها را در آبراههها تجزیه و تحلیل کردهام، اما هیچچیز قابل مقایسه با حسی نیست که هنگام ورود به این غار داشتم؛ تقریبا حضور مایاهایی که این اشیاء را بهجا گذاشتهاند حس میشود.
در گزارش اصلی کشف غار که توسط باستانشناس جیمز برادی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لسآنجلس تهیه شده، ۱۵۵ شیء شناسایی شدهاند که در برخی از آنها نقوشی از ایزد تلالوک و درخت مقدس سیبا (Ceiba) به چشم میخورد.
در مقایسه با کشف اخیر، در غار بالانکانچه (Balankanché)، محل باستانشناسی دیگری که در سال ۱۹۵۹ در نزدیکی غار بالامکو کشف شد، تنها ۷۰ شیء باستانی پیدا شد. شمار زیاد این آثار باستانی و همچنین نگهداری شدنشان در غاری صعبالعبور نشاندهندهی اهمیت بالای این محل است.
دی آندا میگوید:
بالامکو به نظر از این لحاظ مادر بالانکانچه است. نمیخواهم بگویم کمیت آثار باستانی از اطلاعات اهمیت بیشتری دارد اما زمانیکه میبینید در غاری اشیاء زیادی وجود دارد که دسترسی به آن هم دشوار است، این میتواند برای ما سرنخی از اهمیت آنها باشد.
باستانشناس گییرمو دی آندا درکنار اشیاء پیشا-کلمبی کشفشده غار بالامکو، غار خدای جگوار
اینکه چرا سگویا تصمیم گرفت ورودی این غار شگفتانگیز را مهروموم کند، هنوز هم موضوع بحث است. اما او با این کار، به پژوهشگران فرصتی دیگر داد تا به برخی از سؤالهای مبهمی بپردازند که امروز مایاشناسان با آن مواجهاند؛ همچون میزان ارتباط و نفوذ فرهنگهای مختلف آمریکای میانه بین هم و اینکه پیش از سقوط چیچن ایتزا در دنیای مایاها چه اتفاقی افتاد.
هولی مویس، باستانشناس و متخصص آئینهای مذهبی غارهای تمدن مایا از دانشگاه کالیفرنیا که در این پروژه دخالت نداشته، میگوید:
برای مایاهای باستان، غارها و سینوتهها دروازه ورود به دنیای مردگان بودند. اینها برخی از مکانهای مقدس مایاها هستند که تأثیرات اجتماعی فرهنگی بسیار داشتهاند.
مایا شناسان بر این باورند که آب، عنصری مهم در مراسمهای آئینی قوم مایا بوده، چرا که در زمان وقوع خشکسالیها از خدایان دنیای مردگان طلب کمک میشد و هدایای زیادی به این ایزدان پیشکش میشده است. مایاهای محلی هنوز هم غارها را مکانهای مقدسی به شمار میآورند و شَمَنها برای محافظت از دانشمندانی که به کاوش این غارها میپردازند، هدایایی را به ارواح نگهبان غار بالامکو پیشکش میکنند.
بااینحال، تا زمانیکه باستانشناسی غار در دههی ۱۹۸۰ بهدرستی شکل بگیرد، باستانشناسان بیشتر به معماری برجسته و آثار باستانی علاقهمند بودند تا اینکه مواد باقیمانده یا اشیاء اطراف آن را تجزیه و تحلیل کنند. هنگامی که غار بالانکانچه در سال ۱۹۵۹ حفاری شد، غارها هنوز هم با دست در تاریکی نقشهبرداری میشدند و اشیایی که ابتدا از غارها بیرون کشیده میشدند، تمیز شده و دوباره به محل اصلی خود بازگردانده میشدند. بهعنوان مثال، از تمام بخوردانهایی که در غار بالانکانچه پیدا شدند که پر از موادی بودند که شواهد کافی برای تاریخگذاری محل فراهم میکردند، تنها یک بخوردان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
حال، پژوهشگران پروژه سفرهآب بزرگ مایا کشف اخیر را فرصتی برای پیادهسازی یک مدل کاملا جدید باستانشناسی غار متشکل از تکنولوژیهای پیشرفته، نقشهبرداری سهبعدی و دیرینگیاهشناسی میبینند. پژوهشگران با این رویکرد پیشرفته میتوانند هرچه بیشتر به اسرار غار مایاها و همینطور چگونگی افول شهر بزرگ چیچن ایتزا در قرن سیزدهم پی ببرند.
دی آندرا میگوید:
بالامکو نهتنها میتواند به ما در مورد لحظات افول چیچن ایتزا بگوید؛ همچنین احتمالا میتواند لحظهای از آغاز آن را به ما نشان دهد. در حال حاضر ما یک محل کاملا مهرومومشده با مقدار زیادی اطلاعات، از جمله برخی مواد آلی در اختیار داریم که میتوانیم برای درک چیچن ایتزا مورد استفاده قرار دهیم.
گردشگران در میان ویرانههای شهر باستانی چیچن ایتزا در شبهجزیره یوکاتان، مکزیک
بررسی بیشتر این محل احتمالا جزئیات دقیقی از خشکسالی فاجعهباری را آشکار خواهد کرد که به احتمال زیاد باعث فروپاشی تمدن مایاها شد. درحالیکه این منطقه همواره مستعد چرخههای شدید تغییرات آب و هوایی بوده است، اما برخی پژوهشگران دریافتهاند که جنگلزدایی بیش از حد در نواحی شمالی تمدن مایاها که زمانی محل زندگی ۱۰ تا ۱۵ میلیون نفر بود، میتوانسته این مشکل را تشدید کرده و کل منطقه را غیرقابل زیست سازد.
فردریک هایبرت، باستانشناس از نشنال جئوگرافیک میگوید:
درک چرخههای (آب و هوایی) گذشته میتواند برای زندگی مدرن نیز مفید باشد. با بررسی این غارها و سینوتهها، میتوان درسهایی برای استفاده بهتر از محیطزیست امروز آموخت.
به همین جهت، دی آندا معتقد است که باستانشناسی توانایی تبدیل شدن به علمی بسیار مهمتر را نیز دارد، او میگوید:
همیشه عکس این قضیه بوده و باستانشناسی را علمی جالب و زیبا؛ اما بدون کاربردهای مفید دانستهاند. فکر میکنم که اینجا میتوانیم عکس آن را ثابت کنیم، زیرا زمانیکه ما این آثار شگفتانگیز را درک کنیم، میتوانیم ریشههای گذشته بشری و آنچه که در طول یکی از دراماتیکترین دورههای تاریخ جهان رخ داده را بفهمیم.
چندین دهه است که پژوهشگران برای حمله به آلزایمر روی دو پروتئین آمیلوئید بتا و تائو تمرکز کردهاند. تجمع این پروتئینها در مغز اغلب بهعنوان شاخص اصلی این بیماری تلقی میشود و بر این اساس، تصور میشود که رهایی از آمیوئید و تائو موجب بهبودی بیماران شود. اما آزمایشهای انجامشده با داروهای مختلف نتوانسته است بهبود در حافظه، آشفتگی و اضطراب بیماران را ثابت کنند. حتی در یکی از آزمایشها که در آن آمیلوئید از مغز بیماران حذف شد، وضعیت بیماران بدتر شد. این شکست در نتایج نشان میدهد که پژوهشگران هنوز یک عامل مهم دیگر را پیدا نکردهاند.
در مجموعه مشاهدات و پژوهشهای اخیر، مسیر نسبتا متفاوتی از آلزایمر مطرح شده و راههای جدیدی برای مبارزه با این بیماری ویرانگر ارائه شده است. یکی از شواهد که نیاز به توجه بیشتری دارد، یک بررسی دقیق از شیوع جهانی آنفلوآنزا در سال ۱۹۱۸ است. پژوهشگران میگویند شیوع این بیماری با احتمال بیشتر ابتلای بازماندگان بیماری به آلزایمر یا پارکینسون همراه بوده است. یکی از شواهد دیگر مرتبط با این موضوع این است که پروتئینهای آمیلوئید مرتبط با آلزایمر و آلفا سينوکلئين مرتبط با پارکینسون، مواد ضدمیکروبی هستند که به سیستم ایمنی در مبارزه با عوامل مهاجم کمک میکنند. سومین شاهد مرتبط نیز یافتههایی است که نشان میدهند تقریبا ریشهی تمام ژنهایی که در ارتباط با بیماری آلزایمر شناسایی شدهاند، به سیستم ایمنی برمیگردد.
تجمع پروتئینهای آمیلوئید بتا در مغز فرد مبتلا به آلزایمر (نمایش هنری)
در همین زمینه، دانشمندان علوم اعصاب سلولهایی را که در مغز بهعنوان سلولهای کمکی یا پرستار شناخته میشوند، مورد بررسی قرار دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که این سلولهای مغزی که میکروگلیا و آستروسیتنامیده میشوند، نقشی حیاتی در عملکرد مغز و ارتباط نزدیکی با سیستم ایمنی دارند. همهی این شواهد به این موضوع اشاره میکنند که هم آلزایمر و هم پارکینسون ممکن است نتیجهای از بروز یک التهاب عصبی باشند که در آن، سیستم ایمنی مغز از حالت طبیعی خارج میشود. پائول مورگان، استاد ایمونولوژی و عضو مؤسسهی پژوهشهای سیستم ایمنی در دانشگاه کاردیف ولز میگوید:
شواهدی که نشان میدهند التهاب ممکن است عامل این بیماری باشد، زیاد هستند. این مفهوم بیولوژیکی مهمی دارد.
بااینحال، چگونگی این فرایند هنوز آشکار نیست. در برخی موارد جرقهای که موجب آغاز بیماری میشود شاید یک ویروس، میکروبی از دستگاه گوارش یا یک عفونت خاموش باشد، یا شاید در برخی افراد افزایش سن، افزایش وزن یا درگیری شدید با استرس موجب بروز التهابی شود که آبشاری از رویدادهای آسیبزننده را آغاز میکند.
این تئوری یکی از بزرگترین اسرار آلزایمر را تشریح خواهد کرد: چرا با اینکه در مغز برخی افراد پروتئینهای آمیلوئید و تائو تجمع مییابند، آنها همچنان دارای قدرت تفکر و رفتار کاملا طبیعی هستند؟
رادولف تانزی، استاد عصبشناس مدرسهی پزشکی هاروارد و یکی از رهبران دیدگاه جدید درمورد آلزایمر میگوید:
چیزی که موجب مقاومت آن افراد میشود، عدم التهاب عصبی است.
او میگوید در این وضعیت، اگرچه جرقه روشن است ولی هیچگاه آتشسوزی رخ نمیدهد و سیستم ایمنی آنها دارای عملکرد طبیعی است. در مثال آتشسوزیِ تانزی عفونت یا آسیب، کبریت آمیلوئید را روشن میکند. وقتی آمیلوئید و تائو در مغز تجمع پیدا میکنند، آنها در فعالیتهای مغز اختلال ایجاد میکنند و موجب مرگ نورونها و ایجاد التهابی شدیدی میشوند که به حافظه و دیگر تواناییهای شناختی آسیب میزند. او میگوید:
براین اساس، این کافی نیست که مانند کاری که در بیشتر آزمایشهای دارویی قبلی انجام شده است، فقط پلاکهای آمیلوئید را درمان کنیم. اگر شما تلاش کنید فقط پلاکها را درمان کنید، مثل این است که بخواهید فقط با خاموش کردن کبریت، آتشسوزی جنگل را متوقف کنید.
در مطالعهای که در اوایل سال جاری منتشر شد، نشان داده شد که بیماری لثه ممکن است همان کبریتی باشد که این التهاب عصبی گسترده را آغاز میکند اما تانزی هنوز متقاعد نشده است. او میگوید: «این مطالعه خیلی کوچک بود و نتایج آن نمیتواند قطعی باشد». علاوهبراین، او خود نیز تلاش کرد چنین رابطهای پیدا کند ولی موفق نشد.
برخی از پژوهشها نشان دادهاند که ویروس هرپس میتواند این ماریچ سرازیر را آغاز کند و تانزی در حال بررسی این موضوع است که آیا آلودگی هوا نیز میتواند چنینی اثری داشته باشد یا خیر. او تصور میکرد تجمع آمیلوئید در مغز به چند سال زمان نیاز دارد اما سال گذشته در پژوهشی مشارکت کرد که نشان داد پلاکهای آمیلوئید میتوانند در مدت بسیار کوتاهی تشکیل شوند. جسیکا تیلینگ، استاد ایمونولوژی تجربی در دانشگاه ساوتهمپتون در انگلیس میگوید:
این آشکار نیست که آیا میکروبها (مثلا هرپس یا بیماری لثه) وارد مغز میشوند یا اینکه این التهاب در جای دیگر بدن موجب آغاز آسیب میشود. اگر میکروبها میتوانند بدون ورود به مغز، روی مغز یا نخاع تاثیر بگذارند (مثلا ازطریق ماندن در سیستم عصبی محیطی)، شاید بتوانیم آلزایمر را بدون نیاز به عبور از سد خونی-مغزی درمان کنیم.
ژنتیک نیز بهوضوح در بروز آلزایمر نقش دارد. موارد نادری از آلزایمر در سنین نسبتا کم و در نتیجهی دریافت یک ژن غالب اتفاق میافتند. همچنین واریانتی از یک ژن که انتقالدهندهی چربی در سلولهای مغز است و APOE4 نام دارد، موجب افزایش خطر بروز بیماری در مراحل معمولتر میشود. طی چند سال گذشته، در مطالعات بزرگی که روی دهها هزار نفر انجام شده است، ژنهای مؤثر در بروز آلزایمر مورد جستوجو قرار گرفتهاند و طبق گفتهی آلیسون گوت حدود ۳۰ ژن در این رابطه شناسایی شدهاند. گوت که در برخی از آن مطالعات نقش داشته است، به این موضوع اشاره میکند که تمام آن ژنها در نحوهی پاسخ بدن به بقایای بافتی (پاک کردن مواد باقیمانده پس از عفونت، سلولهای مرده و اجرام مشابه) نقش دارند. بنابراین شاید افرادی که دارای خطر ژنتیکی بالایی هستند، قادر نیستند که با این بقایای زائدی که پس از عفونت یا دیگر آسیبها در مغز تجمع پیدا میکنند، برخورد کرده و زمینهی ابتلا به آلزایمر را فراهم میکنند. او میگوید:
مقالههای مرتبط:
آغازگر، هرچه که باشد، نحوهی پاسخ بدن در سطح بافت بهصورت ژنتیکی تنظیم میشود و این فرایند قلب خطر ژنتیکی ابتلا به آلزایمر است.
همراهبا فعال شدن سلولهای میکروگلیا (سلولهای ایمنی موجود در مغز) در پاسخ به آسیب بافتی، این ژنها و ژن APOE نیز فعال میشوند. او میگوید:
اینکه چگونه میکروگلیاها دربرابر آسیب بافتی پاسخ میدهند، موردی است که در قلب تنظیم ژنتیکی خطر ابتلا به آلزایمر قرار گرفته است.
جول دادلی استاد ژنتیک و ژنومیک میگوید:
APOE4 و ژنهای دیگر در تمام زندگی بخشی از ژنوم هستند، پس چرا آلزایمر و پارکینسون عمدتا افراد مسنتر را مورد هدف قرار میدهد؟
او تصور میکند که پاسخ احتمالا التهاب باشد؛ التهابی که لزوما ناشی از یک عامل نبوده و در افراد مختلف متفاوت است. او میگوید تکنولوژیهای جدیدتر که به پژوهشگران اجازه میدهد فعالیت کلی سیستم ایمنی یک فرد را بررسی کنند، میتوانند به یافتن پاسخهایی در این زمنیه کمک کنند. کاردیف مورگان در حال توسعهی پنلی متشکل از نشانگرهای التهابی قابل مشاهده در خون برای پیشبینی آغاز آلزایمر قبل اینکه آسیب جدی به مغز وارد شود، است. چنین تشخیصی میتواند نیاز به درمانهای ضدالتهابی در فرد را نشان دهد. اولی ایساکسون، استاد عصبشناسی مدرسهی پزشکی هاروارد میگوید:
یک فرایند التهابی مشابه احتمالا در بیماری پارکینسون نیز نقش دارد.
ایساکسون به شاهد دیگری درمورد نقش التهاب در پارکینسون اشاره میکند: افرادی که بهطور منظم داروهای ضدالتهابی نظیر ایبوپروفن مصرف میکنند، نسبتبه متوسط جامعه، یک یا دو سال دیرتر دچار پارکینسون میشوند. درحالیکه دیگر پژوهشگران فقط روی ژنتیک تمرکز کردهاند، ایساکسون شواهدی پیدا کرده که نشان میدهد محیط دارای تاثیر قابلتوجهی روی ابتلای فرد به پارکینسون است. در فاصلهی سالهای ۲۰۰۹-۲۰۰۸، ایساکسون در تلاش برای درک این موضوع که در فرایند بیماری کدام اول میآید (التهاب یا مرگ نورونهای تولیدکنندهی دوپامین)، همراهبا دانشجویش، روی، آزمایشی کرد:
آنها ابتدا با استفاده از ملکولهای مربوطبه باکتریهای گرم منفی، التهابی در مغز جوندگان مورد آزمایش ایجاد کردند و سپس نورونهای تولیدکنندهی دوپامین را دچار آسیب کردند. در گروه دیگر، آنها ابتدا به نورونها آسیب زدند و سپس التهاب ایجاد کردند. نتایج آزمایشها آنها نشان میداد وقتی اول التهاب ایجاد میشد، سلولها یکدفعه میمردند، مانند همان چیزی که در پارکینسون اتفاق میافتد. مهار التهاب از مرگ آنها پیشگیری میکرد.
سایر بیماریهای نورودژنراتیو نیز دارای ارتباطی با سیستم ایمنی هستند. در بیماری اسکلروز چندگانه یا MS که معمولا در سنین کمتر اغاز میشود، سیستم ایمنی بدن به عایق اطراف سلولهای عصبی حمله میکند و موجب کاهش سرعت انتقال سیگنالهای عصبی در مغز و بدن میشود. میچل والین میگوید:
مایع نخاعی افراد مبتلا به MS شامل آنتیبادی و سطوح بالایی از سلولهای خونی سفید است که نشان میدهد سیستم ایمنی بهشدت فعال شده است. اگرچه آشکار نیست که فعال شدن سیستم ایمنی علت یا نتیجهای از MS است. خطر ابتلا به MS در افراد دارای آنتیبادیهای ویروس اپشتین بار، بهخصوص اگر در اواخر دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی دچار این ویروس شده باشند، بیشتر است که این امر هم از این فرضیه که عفونت در MS نقش دارد، حمایت میکند.
بهلطف داروهای جدید و پیشرفت در زمینهی مبارزه با عفونت، اکنون افراد مبتلا به MS زندگی طولانیتری دارند. والین میگوید:
افزایش بقا، آنها را در معرض خطر بیماریهای عصبی ناشی از سالخوردگی از جمله آلزایمر یا پارکینسون قرار میدهد.
بهعلت فقدان اطلاعات کافی نمیتوان مشخص کرد که آیا خطر ابتلا به این بیماریها در افراد مبتلا به MS نسبتبه جمعیت عمومی، کمتر، بیشتر یا برابر است.
هنوز سالهای زیادی تا آزمایش کامل ایدهی التهاب عصبی مانده است اما در حال حاضر برخی داروهای مرتبط در حال توسعه هستند. یک استارتاپ کالیفرنیایی به نام INmune Bio، اخیرا از انجمن آلزایمر یک میلیون دلار کمک مالی دریافت کرده تا در زمینهی XPro1595، دارویی که التهاب عصبی را مورد هدف قرار میدهد، کار کند. این شرکت قرار است در بهار نخستین آزمایش بالینی خود را با درمان ۱۸ بیمار مبتلا به آلزایمر که دارای علایم التهاب نیز هستند، آغاز کند. این شرکت قصد دارد خون، تنفس و مایع مغزینخاعی بیماران را آزمایش کند و نیز برای مشاهدهی تغییرات احتمالی در نشانگرهای التهابی مغز، اسکن مغزی انجام دهد.
در این آزمایش ابتدا این موضوع بررسی خواهد شد که آیا داروی XPro1595 میتواند بهطور ایمن موجب کاهش التهاب و تغییر در رفتارهایی مانند افسردگی و اختلالات خواب شود. ریموند تسی، مدیرعامل شرکت میگوید که او انتظار دارد که این شاخصها حتی طی مدت کوتاهی (مثلا سه ماه) بهبود یابند.
بهترین راه برای اجتناب از آلزایمر پیشگیری از آغاز آن است. به این منظور شاید لازم باشد بهویژه در هنگام سالخوردگی میزان التهاب در مغز در حداقل ممکن حفظ شود. اقدامات پیشگیرانه بهخوبی شناخته شدهاند: خوردن غذاهای سالم، خوب خوابیدن، ورزش منظم، به حداقل رساندن استرس و پرهیز از مصرف سیگار و نوشیدنیهای الکی. تانزی میگوید:
شما درمورد ژنتیک خود کاری نمیتوانید انجام دهید اما داشتن سبک زندگی سالم به کنترل ژنتیک کمک میکند.
اولینبار در دههی ۱۹۵۰، شرکت مرسدس بنز نسخهی شهری از خودرویی مسابقهای را ساخت و نامش را SLR گذاشت. نام این خودرو در نمونهی مسابقهای W196 ریشه داشت که در مسابقه فرمول یک سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۵۵ شرکت کرده بود. یکی از دو نمونهی کوپهی شهری تولیدشده از این خودرو که Uhlenhaut نام داشت، در آن زمان با توانایی دستیابی به حداکثر سرعت ۲۹۰ کیلومتربرساعت، سریعترین خودروِ شهری دوران خود نام گرفت.
در دههی گذشته، شرکت مرسدس بنز باردیگر SLR را احیا کرد. این خودرو بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ در سه نسخهی کوپه و رودستر و نمونهی بسیار محدود Stirling Moss Speedster تولید شد که تمامی این مدلها نتیجهی همکاری بین مرسدس بنز و مکلارن بودند.
مقالههای مرتبط:
نمونهی یادشده اسپرتی گرندتورر بود که با بهرهگیری از موتور ۵.۴ لیتری سوپرشارژ و ۶۱۷ اسببخار قدرت و ۷۷۶ نیوتنمتر گشتاور تولید میکرد که در آن زمان، یکی از خودروهای قدرتمند موجود در بازار بهشمار میآمد. بااینحال حدود یک هفته پیش، شرکت دایملر با تنظیم سندی از دادگاه نیویورک نام SLR را ثبت رسمی کرد.
این موضوع میتواند دلیلی بر تولید نمونهای جدید از SLR باشد؟ شاید بله و شاید هم خیر. در بسیاری از مواقع، خودروسازها یا شرکتهای حقوقی دیگر نامهای تجاری خود را ثبت میکنند تا در آخر این نامها را شرکت دیگری استفاده نکند. هماکنون ناممکن است که بتوانیم با قطعیت بگوییم مرسدس بنز برای آیندهی SLR چه نقشههایی در سر دارد؛ اما امیدواریم باردیگر نام خودرو افسانهای SLR را در بازار بشنویم.
در چند وقت گذشته، شرکت مرسدس بنز مشغول ثبتنامهای تجاری دیگری هم بوده است. از مثالهای چند ماه گذشته میتوان به نامهای O-Class ،GLS 600 ،GLS 680 ،S680 ،C53 و مدل الکتریکی EQ اشاره کرد. بااینحال، بیشک جذاب ترین ثبتنام تجاری مرسدس بنز به سپتامبر۲۰۱۷ برمیگردد. جاییکه این شرکت مراحل قانونی را برای ثبتنامهای تجاری S73 و G73 و GLS73 طی کرد.
علاوهبراین، اسناد قانونی برای نامهای سری 40 و 50 و تعدادی مدل 53 هم تنظیم شد. مشخص نیست این نامهای تجاری در آینده استفاده خواهند شد یا خیر. باوجوداین، شایعاتی مبنی بر معرفی مدلی با پسوند 73 بهگوش میرسد که با داشتن پیشرانهی ۴ لیتری ۸ سیلندر تویینتوربو بههمراه موتور الکتریکی ۸۰۰ اسببخار قدرت تولید میکند. درهرصورت باید منتظر ماند و دید نام پرافتخار SLR در آینده باردیگر روی سوپراسپرت جدیدی دیده خواهد شد یا خیر.
در چند ماه گذشته، اخبار بسیاری دربارهی گوشیهای هوشمند پرچمدار هواوی پی ۳۰ و هواوی پی ۳۰ پرو منتشر شده است. چند روز قبل، هواوی P30 پرو باردیگر در تصاویری مشاهده شد. همچنین، آخرین گزارشها حاکی از آن است که هواوی پی ۳۰ و هواوی پی ۳۰ پرو با نمایشگر FullHD و اندروید ۹ پای معرفی میشوند.
باوجوداین، هنوز صحت اطلاعات منتشرشده دربارهی پرچمداران بعدی چینیها تأیید نشده و هنوز بهدرستی نمیدانیم باید منتظر گوشیهای هوشمندی با چه مشخصات مهم و جالبی باشیم. دراینمیان یکی از ویژگیهایی که بیشازپیش جلب توجه میکند، این است که انتظار میرود پرچمدار بعدی هواوی از دوربینی با بزرگنمایی کمنظیر بهره ببرد. البته، دربارهی عکسهای قبلی ازجمله تصویری از شهر بارسلونا با بزرگنمایی 5x یا تصویری از ماه که پیشازاین منتشر شده، نمیتوانیم با اطمینان کامل بگوییم که با دوربین هواوی پی ۳۰ و بزرگنمایی عالی آن گرفته شدهاند یا خیر.
مقالههای مرتبط:
مقامهای هواوی، بهویژه مدیرعامل آن، یو چنگ دونگ، باردیگر بهسراغ هشتک RewriteTheRules# رفته و آن را رسانهای کردهاند. محتوای منتشرشدهی مرتبط با این هشتک به مجموعهای از تصاویری مربوط میشود که اولینبار در فوریه، برای معرفی رویداد ۲۶مارس (برابر با ۶فروردین) منتشر شدند. این تصاویر به مراسم رونمایی پرچمداران هواوی پی ۳۰ مربوط هستند.
متأسفانه همانگونه که صحتوسقم بسیاری از اخبار فاششده را نمیتوانیم تأیید کنیم، با اطمینان کامل نیز نمیتوانیم بگوییم عکسهای منتشرشده در بنرهای تبلیغاتی با بزرگنمایی دوربین هواوی پی ۳۰ گرفته شده است یا خیر.
در برخی عکسهای منتشرشده، بهنظر میرسد قسمتی از تصویر که بزرگ شده، واقعا با بزرگنمایی دوربین بزرگنمایی شده است؛ ولی در برخی از تصاویر دیگر، مثل اسکیباز، بهنظر نمیرسد بزرگنمایی بهوسیلهی دوربین انجام شده باشد و کمی غیرواقعی بهنظر میرسد. باتوجهبه اخبار فاششده، انتظار میرود دوربین پرچمدار هواوی از بزرگنمایی اپتیکال 5X و بزرگنمایی هیبریدی 10x برخوردار باشد.
باتوجهبه رندرهای منتشرشده، انتظار میرود هواوی پی ۳۰ با دوربین سهگانه و هواوی پی ۳۰ پرو با دوربین چهارگانه در پنل پشتی به بازار عرضه شوند. پیشتر نیز، تصاویری از هواوی پی ۳۰ پرو مجهز به بریدگی قطرهای و دوربین چهارگانه فاش شده بود. دوربین چهارم در هواوی پی ۳۰ پرو به حسگر ToF مربوط میشود. انتظار میرود هر دو گوشی هوشمند با نمایشگر OLED و حسگر اثرانگشت زیر نمایشگر و بریدگی بالای نمایشگر قطرهایشکل معرفی شوند. هواوی پی ۳۰ با نمایشگر ۶.۱ اینچی مسطح و هواوی پی ۳۰ پرو با نمایشگر ۶.۵ اینچی دارای انحنا به بازار عرضه خواهند شد. گفتنی است انتظار میرود هر دو گوشی هوشمند پرچمدار هواوی از تراشهی کرین ۹۸۰ بههمراه مودم Balong 5000 5G و فناوری شارژ سریع ۴۰ واتی برخوردار باشند.
در چهار بخش قبلی از مجموعه مقالات مرتبط با امواج الکترومغناطیس و تجهیزات مخابراتی، با ماهیت تابش و امواج الکترومغناطیس و اثرات دقیق و برخی باورهای نادرست در خصوص امواج ساطع شونده از گوشیهای موبایل و آنتنهای نصب شده روی دکلهای مخابراتی آشنا شدیم. حال، به تشریح برخی پژوهشهای علمی صورت گرفته در خصوص این تابش ها میپردازیم.
آیا تلفنهای همراه باعث بروز تومور میشوند؟
از آنجایی که تلفنهای همراه معمولا در هنگام استفاده در نزدیکی سر قرار میگیرند، نگرانی اصلی این است که ممکن است باعث بروز تومور شوند. برخی تومورهایی که پژوهشگران احتمال بروز آن را میدهند عبارتاند از: تومورهای مغزی سرطانی مانند گلیوما، تومورهای غير سرطانی مغز مانند مننژيوم، تومورهای بافت عصبی مانند شوانوما و تومورهای غیر سرطانی غدد بزاقی. اندک پژوهشهایی هم ارتباط احتمالی امواج تلفن همراه را با انواع دیگر سرطان مانند سرطان پوست و بیضه بررسی کردهاند.
پژوهشگران چگونه ارتباط بین تلفن همراه و سرطان را بررسی میکنند؟
پژوهشگران برای بررسی ارتباط احتمالی بین امواج تلفن همراه و ابتلا به سرطان، از دو نوع بررسی بهره میبرند.
بررسیهای آزمایشگاهی: در بررسیهای آزمایشگاهی، معمولا حیوانات آزمایشگاهی را در معرض برخی امواج با فرکانسهای رادیویی قرار میدهند تا بروز احتمالی تومور یا سایر مشکلات سلامتی را بررسی کنند. همچنین ممکن است که پژوهشگران، سلولهای بدن را در معرض انرژی امواج با فرکانس رادیویی قرار دهند تا تغییراتی را که در سلولهای سرطانی دیده میشود بررسی کنند. اما هنوز مشخص نیست که چگونه میتوان یافتههای این نوع بررسیها را به انسان بسط داد. اما بررسیهای آزمایشگاهی یک مزیت بزرگ دارند؛ اینکه پژوهشگران میتوانند بهدقت تمامی عوامل دخیل در نتایج بررسیهای خود را کنترل کنند.
اغلب بررسیهای آزمایشگاهی، نشان دادهاند که فرکانسهای رادیویی، موجب آسیب به DNA نمیشوند
بررسیهای انسانی: در این نوع پژوهشها، میزان ابتلا به سرطان در گروهی که به میزان بیشتری در معرض امواج تلفن همراه قرار گرفته و گروهی که در معرض امواج قرار نگرفته، با هم مقایسه میشود. حتی گاهی ممکن است که گروه کنترل شده با میزان ابتلا به سرطان در جمعیت عمومی مقایسه شود. اما گاهی اوقات تفسیر نتایج این نوع بررسیها میتواند بسیار دشوار باشد، چرا که کنترل بسیاری از عوامل دیگر که ممکن است بر نتایج بررسی تاثیر بگذارد، دشوار است. در اغلب موارد، هیچ نوع بررسی، مستقیما شواهدی فراهم نکرده که نشان دهد، عاملی باعث بروز سرطان در فرد میشود. بنابراین، پژوهشگران معمولا، نتایج هر دو نوع مطالعهی آزمایشگاهی و انسانی را با هم بررسی میکنند.
بررسیهای آزمایشگاهی روی حیوانات چه چیزی را نشان میدهد؟
امواج با فرکانس رادیویی که از تلفنهای همراه ساطع میشوند، انرژی کافی را برای آسیب رساندن به DNA یا گرم کردن بیش از حد و مخاطرهآمیز بافتهای بدن ندارند. ازاینرو، روشن نیست که چگونه تلفنهای همراه ممکن است منجر به سرطان شوند. اغلب بررسیهای آزمایشگاهی، نشان دادند که امواج الکترومغناطیس در محدودهی طیف فرکانسهای رادیویی، موجب آسیب به DNA نمیشوند. در همین حال، برخی پژوهشگران گزارش دادهاند که تابشهای با فرکانس رادیویی ناشی از تلفنهای همراه، اثراتی روی سلولهای انسان (در ظرفهای آزمایشگاه) میگذارند که ممکن است به رشد تومور کمک کند. بااینحال، بررسیهای مختلفی روی موشها انجام گرفته، اما این بررسیها شواهدی برای بروز تومور پیدا نکردهاند.
در پژوهش بزرگی که توسط برنامه ملی سمشناسی آمریکا (NTP) انجام گرفت، ۳ هزار موش به مدت ۲ سال (متوسط طول عمر موش که معادل ۷۰ سال متوسط عمر انسان است) مورد بررسی قرار گرفتند. در گزارشی از پیشنویس نتایج نهایی این پژوهش که بهمن ۱۳۹۶ منتشر شد، پژوهشگران گزارش دادند که بررسیهای آنها، افزایش تومورهای بافت عصبی شوانوما در موشهای نری را نشان میدهد که در معرض امواج با فرکانس رادیویی قرار گرفتند. بااینحال، مقایسه یافتههای این بررسی با میزان مضرات تلفن همراه روی انسان دشوار است.
درواقع، کل بدن موشها در معرض تابشهای الکترومغناطیس با فرکانسهای رادیویی قرار گرفت و همچنین مدت زمانیکه نمونههای حیوانی در معرض تابشها قرار گرفتند، بیشتر از زمانی بود که اکثر مردم معمولا صرف استفاده از تلفن همراه میکنند. مورد دیگر اینکه موشهای نری که در این بررسیها، در معرض امواج با فرکانسهای رادیویی قرار گرفتند، به نسبت دیگر موشها، به دلایلی نامعلوم بیشتر عمر کردند. بااینحال، نتایج این بررسیها به شواهدی اشاره میکند که سیگنالهای تلفن همراه، ممکن است بهطور بالقوه روی سلامتی انسان تاثیر بگذارد.
پژوهشگران گزارش دادند که بررسیهای آنها، افزایش تومورهای بافت عصبی شوانوما در موشهای نری را نشان میدهد که در معرض امواج با فرکانس رادیویی قرار گرفتند
پژوهش دیگری که اخیرا روی انسان انجام گرفته نیز نشان داده که ممکن است، تلفنهای همراه اثرات دیگری بر مغز داشته باشند، اگرچه مشخص نیست که این اثرات همگی مضر باشند. این پژوهش نشان میدهد، وقتی فرد برای مدتی تا ۵۰ دقیقه با تلفن همراه مکالمه میکند، بافت مغزی در همان سمتی که تلفن را نگه داشته، گلوکز بیشتری نسبت به سمت دیگر مصرف میکند. گلوکز، قندی است که معمولا مانند سوختِ مغز عمل میکند. استفاده از گلوکز در بخشهای خاصی از مغز، هنگامی که از آن استفاده میکنیم مانند زمانیکه فکر میکنیم، صحبت میکنیم یا حرکت میکنیم، افزایش مییابد. اما هنوز هم تاثیرات افزایش مصرف گلوکز در هنگام استفاده از تلفن همراه مشخص نیست.
بررسیهای انجام گرفته روی انسان چه چیزی را نشان میدهد؟
چندین پژوهش در مورد ارتباط بین استفاده از تلفن همراه و تومورها انجام گرفته که تمرکز اصلی اکثر این بررسیها، روی تومورهای مغزی بوده است. در بسیاری از این پژوهشها، نحوه استفاده تلفن همراه توسط افرادِ (ازطریق فرایند پاسخدهی به پرسشنامه) مبتلا به تومورهای مغزی با افراد دیگر مقایسه شده است. این پژوهشها نتایج مختلفی داشتند. اما در بیشتر بررسیها، گزارش نشده بود که بیماران مبتلا به تومورهای مغزی، بیشتر از دیگران از تلفن استفاده کرده باشند.
بیشتر بررسیها رابطهای بین واکنش بدن و دوز (Dose یا میزان تابش دریافتی) را نشان نمیدهند که بتواند رابطه مستقیمی بین خطر ابتلا به تومورهای مغزی و افزایش استفاده از تلفن همراه برقرار کند. در همین حال، در برخی پژوهشها، وجود نوعی ارتباط مشاهده شده است. بهعنوان مثال، گروهی از پژوهشگران در سوئد، افزایش خطر بروز تومور در سمتی از سرِ کاربر که تلفن همراه قرار داشته است (بهویژه در شرایطی که کاربر به میزان ۱۰ سال یا بیشتر، از تلفن همراه استفاده کرده) را گزارش داده است.
گزارشی در دست نیست که نشان دهد بیماران مبتلا به تومورهای مغزی بیش از دیگران از تلفن همراه استفاده کردهاند
با وجود این، دشوار است بدانیم که چه عاملی منجر به این یافتهها شده است، چرا که بیشترِ بررسیهایی که توسط گروههای پژوهشی دیگر انجام گرفته، چنین نتایجی را نشان نمیدهد. علاوهبر این، در سالهای مورد اشاره در این یافتهها، آماری از افزایش تومورهای مغزی در سوئد مشاهده نشده است.
پژوهش اینترفون
پژوهش اینترفون (Interphone Study) با حضور ۱۳ کشور، بزرگترین مطالعهای است که تا بهحال در مورد مضرات تلفن همراه انجام گرفته است. در این پژوهش بزرگ، بیش از ۵ هزار نفر که مبتلا به تومورهای مغزی (گلیوما یا مننژیموم) بودند و گروه مشابهی از افراد سالم، مورد بررسی قرار گرفتند. در مجموع، این پژوهش هیچ ارتباطی بین خطر تومور مغزی و تماسهای مکرر، زمان تماس تلفنی یا استفاده از تلفن همراه برای ۱۰ سال یا بیشتر مشاهده نشد.
حدس زده میشود، افزایش خطر بروز گلیوما و مننژیم در ۱۰ درصد از افرادی که از تلفنهای همراه خود بیشتر استفاده میکنند وجود داشته باشد. اما این یافته نیز تفسیر نشدنی است، چرا که برخی از شرکتکنندگانِ در پژوهش، گزارشهای غیرقابل قبولی در مورد استفاده از تلفن همراه و سایر مسائل دادند. پژوهشگران این بررسی نیز اعلام کردند که کاستیهای این بررسی مانع از نتیجهگیری دقیق شده و لذا بررسیهای بیشتری لازم است.
در بخش دیگری از پژوهش اینترفون، بیش از هزار نفر مبتلا به نورومای آکوستیک (تومور عصب شنوایی) با ۲ هزار نفر دیگر که تومور نداشتند مقایسه شدند. همچون موارد مربوطبه گلیوما و مننژیموم، ارتباط کلی بین استفاده از تلفن همراه و نورومای آکوستیک، یافت نشد. در این مورد نیز حدس زده شد که خطر بروز تومور در ۱۰ درصد افرادی که بیشتر از تلفنهای همراه خود استفاده میکنند وجود دارد. اما باز هم تفسیر یافتههای این بررسی، دشوار بود.
پژوهش همگروهیِ دانمارک
در یک پژوهش بزرگ و بلند مدت، همه دانمارکیهایی که بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۵ (حدود ۴۰۰ هزار نفر) اشتراک تلفن همراه خریداری کردند با افرادی که در همان دوره، اشتراکی خریداری نکرده بودند، مقایسه شدند تا افزایش احتمالی تومورهای مغزی در این دو گروه مورد بررسی قرار گیرد. جدیدترین بهروزرسانی این بررسی افرادی را تا سال ۲۰۰۷ بررسی کرد. بااینحال، پژوهشگران دریافتند که استفاده از تلفن همراه حتی برای بیشتر از ۱۳ سال، با افزایش خطر تومورهای مغزی، تومورهای غدد بزاقی یا سرطان مرتبط نیست و هیچ ارتباطی با هیچ نوع تومور مغزی نیز پیدا نشد.
پژوهشگران نتوانستند، هیچ ارتباطی بین استفاده از تلفن همراه و تومورهای مغزی یا انواع دیگر تومورها را پیدا کنند
این بررسی که در آن نحوهی استفاده از تلفن همراه در یک گروه کنترلشده به دقت بررسی شد، به نظر، قویتر از بررسیهای مشابه بود. اما این بررسی نیز معایب خود را داشت. ابتدا اینکه ملاک این بررسی داشتن اشتراک تلفن همراه بود. اما مشخص نشده بود که آیا اغلب این افراد از گوشیهای خود استفاده میکردند یا افرادی که اشتراکی نداشتند، تلفن شخص دیگری را استفاده میکردند. همچنین محدودیتهای دیگری هم بود، اینکه چگونه میتوان نتایج یافتههای این بررسی را به افرادی که امروز از تلفنهای همراه استفاده میکنند، بسط داد. بهعنوان مثال، درحالیکه تلفنهای همراه مورد استفاده در زمان این بررسی، عمر باتری کمتری نسبت به تلفنهای مدرن داشتند، احتمالا نسبت به گوشیهای امروز کمتر مورد استفاده قرار میگرفتند.
پژوهش یک میلیون زن
در این پژوهشِ همگروهیِ آیندهنگر، خطر ابتلا به تومورهای مغزی در نزدیک به ۸۰۰ هزار زن در انگلستان طی دورهای هفت ساله بررسی شد. این پژوهش هم هیچ ارتباطی بین استفاده از تلفن همراه و تومورهای مغزی یا انواع دیگر تومورها را پیدا نکرد؛ اما ارتباط احتمالی بین استفاده طولانیمدت از تلفنهای همراه و نورومای آکوستیک مشاهده شد.
این پژوهشها چه محدودیتهایی داشتند؟
بهطور خلاصه، اکثر پژوهشهایی که روی انسان انجام گرفتهاند، تاکنون ارتباطی بین استفاده از تلفن همراه و رشد تومورها پیدا نکردهاند. بااینحال، این دست بررسیها، محدودیتهای مهمی داشتند که بعید است به بحث تاثیرات احتمالی تلفن همراه روی سلامتی، پایان دهند. ابتدا، اینکه این پژوهشها هنوز قادر به بررسی افراد برای مدت زمان بسیار طولانی نبودند. هنگامی که تومورها پس از مواجه با عوامل سرطانزای شناخته شده شکل میگیرند، اغلب چند دهه طول میکشد تا رشد کنند. از آنجایی که تلفنهای همراه در اکثر کشورهای جهان فقط برای حدود ۲۵ سال است که مورد استفاده قرار میگیرند، امکان بررسی اثرات سلامتی در آینده، امکانپذیر نیست.
مورد بعدی اینکه نحوه استفاده از تلفن همراه بهطور مداوم در حال تغییر است. اکثر افراد از تلفنهای همراه خود بسیار بیشتر از ۱۰ سال گذشته استفاده میکنند و نحوه استفاده از تلفن نیز نسبت به گذشته بسیار متفاوت است. به همین جهت، بسیار دشوار است که نتایج پژوهشهایی که سالها قبل انجام گرفتند را به امروز بسط دهیم.سوم، اغلب پژوهشهایی که تاکنون منتشر شدهاند، تنها روی بزرگسالان متمرکز بودند.
بااینحال، یکی از بررسیهای موردی که در خصوص کودکان و نوجوانان انجام گرفت، پیوند قابلتوجهی بین استفاده از تلفن همراه و تومورهای مغزی پیدا نکرد. با وجود این، بخش کوچکی از این پژوهش تنها بهدنبال یافتن خطرات متوسط بود. استفاده از تلفن همراه در حال حاضر حتی در میان کودکان نیز گسترش یافته است. ممکن است در صورت وجود مضرات آن برای سلامتی فرد، علائم آن در کودکان واضحتر باشد. چرا که ممکن است بدن کودکان بیشتر به انرژی امواج با فرکانسهای رادیویی حساس باشد، یا آنکه عمق نفوذ موج در بدن کودکان بیشتر از بزرگسالان باشد.
استفاده از تلفن همراه در حال حاضر حتی در میان کودکان نیز گسترش یافته و ممکن است در صورت وجود مضرات آن برای سلامتی فرد، علائم آن در کودکان واضحتر باشد
درنهایت بررسی استفاده از تلفن همراه در بیشتر پژوهشها خام بوده است. اغلب پژوهشهای موردی، به خاطرات فرد در مورد استفاده از تلفن همراه متکی بودهاند. در این نوع پژوهشها، ممکن است تشخیص ارتباط بین احتمال سرطان و قرار گرفتن در معرض امواج با فرکانسهای رادیویی بسیار دشوار باشد. افراد مبتلا به سرطان اغلب بهدنبال یک دلیل احتمالی برای بیماری خود هستند، به طوری که ممکن است گاهیاوقات (حتی ناخودآگاه) استفاده از تلفن را متفاوت از افرادی که سرطان ندارند، به یاد بیاورند.
باتوجهبه این محدودیتها، مهم است که خطرات احتمالی استفاده از تلفن همراه در آینده با استفاده از روشهای قویتری بهویژه در کودکان و استفاده طولانیمدت آن بررسی شود.
آیا تلفنهای همراه باعث بروز دیگر مشکلات سلامتی نیز میشوند؟
چند مورد دیگر از خطرات احتمالی تلفن همراه برای سلامتی فرد مطرح است. یکی از این خطرات میتواند، احتمال تداخل امواج با فرکانس رادیویی با دستگاههای پزشکی همراه بیماران خاص، مانند دستگاههای تنظیم ضربان قلب (Pacemaker) باشد. اما سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) اعلام کرد که تلفنهای همراه نباید خطر بزرگی را برای اکثریت قریب به اتفاق مصرفکنندگان دستگاههای تنظیم ضربان قلب بهوجود بیاورند. بااینحال، افرادی که از این دستگاهها استفاده میکنند لازم است موارد احتیاطی سادهای را برای اطمینان از عدم تداخل دستگاه با تلفن همراه انجام دهند. بهعنوان مثال، از قرار دادن تلفن همراه در جیب جلوی پیراهن نزدیک به دستگاه تنظیمکننده، خودداری کنند.
در موردی دیگر، کاهش کیفیت اسپرم در مردان طی چند دهه گذشته مشاهده شده است. اما پژوهشهایی که روی تاثیر تابشهای تلفن همراه بر باروری مردان انجام گرفته، نتایج متناقضی در برداشتهاند. در حال حاضر، اثرات تابش الکترومغناطیس با فرکانسهای رادیویی روی دستگاه تولید مثل مورد بحث و جدل است. طبق یک بررسی در سال ۲۰۱۲، نتایج پژوهشهای مختلف روی هم نشان داد که تابشهای الکترومغناطیس باعث کاهش تعداد و تحرک اسپرم و افزایش استرس اکسیداتیو میشود. بااینحال، مطالعهای که روی ۱۵۳ مرد در کلینیک باروری دانشگاه بوستون ماساچوست نیز انجام گرفت، نشان داد که استفاده از تلفن همراه و حتی قرار دادن آن در جیب شلوار، با کیفیت اسپرم ارتباطی ندارد.
استفاده از تلفن همراه و حتی قرار دادن آن در جیب شلوار با کیفیت اسپرم ارتباطی ندارد
برخی از کاربران تلفنهای همراه و دستگاههای مشابه گزارش دادند که علائم خاصی را در طی و بعد از استفاده از این دستگاهها تجربه میکنند. بااینحال، پژوهشهای انجامگرفته ارتباطی بین این علائم و قرار گرفتن در معرض تابشهای الکترومغناطیس پیدا نکردهاند. براساس گزارش مؤسسهی ملی سرطان آمریکا، دو پژوهش کوچکی که دربارهی تاثیرات تشعشعات تلفن همراه انجام گرفته نیز نتایج متناقضی را نشان دادند.
نظر سازمانهای معتبر چیست؟
در حال حاضر چندین سازمان بینالمللی وجود دارند که عوامل سرطانزا و مواد مختلف محیطی را بررسی میکنند.براساس شواهد موجود، برخی از این سازمانها، خطر بالقوه ابتلا به سرطان مرتبط به تلفنهای همراه و امواج فرکانس رادیویی را ارزیابی کردهاند. بهطور کلی، تمامی این سازمانها موافقند که شواهد موجود برای استخراج ارتباط احتمالی بین سرطان و تلفن همراه محدود است و پژوهشهای بیشتری برای بررسی اثرات، در دراز مدت لازم است.
آژانس بینالمللی تحقیقات سرطان (IARC)، بخشی از سازمان بهداشت جهانی (WHO) محسوب میشود که هدف اصلیاش شناسایی علل سرطان است. این آژانس براساس شواهد محدودی از افزایش احتمال بروز تومور در کاربران تلفن همراه؛ امواج با فرکانس رادیویی را در دسته عوامل «با امکان سرطانزایی» قرار داده است.
در این نمودار میتوانید برخی از تلفنهای همراه با بیشترین نرخ جذب ویژه (SAR) را مشاهده کنید
دیگر سازمانهایی که عوامل سرطانزا را دستهبندی میکنند، از جمله آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا (EPA) و برنامه ملی سمشناسی آمریکا (NTP) بهطور رسمی تلفن همراه را بهعنوان عامل سرطانزا طبقهبندی نکردهاند. بااینحال، چندین سازمان دیگر در مورد خطرات احتمالی هشدار دادهاند. اداره غذا و داروی آمریکا (FDA) که ایمنی دستگاههای ساطعکننده تشعشع مانند تلفنهای همراه در ایالات متحده را بررسی میکند، اعلام کرد که اکثر پژوهشهای منتشر شده، نتوانستهاند ارتباطی بین قرار گرفتن در معرض امواج با فرکانس رادیو و مضرات آن برای سلامتی انسان پیدا کنند. کمیسیون ارتباطات فدرال آمریکا (FCC) نیز اعلام کرده است که شواهد علمی و معتبری وجود ندارد که ثابت کند استفاده از تلفن بیسیم میتواند منجر به سرطان یا انواع دیگر مشکلات از جمله سردرد، سرگیجه یا از دست دادن حافظه شود.
بااینحال، سازمانهای مختلف در ایالات متحده و دیگر کشورها، ارتباطِ اثرات احتمالی سلامتی را با استفاده از تلفنهای بیسیم بررسی میکنند. سازمان مدیریت و پیشگیری بیماری آمریکا (CDC) نیز گفته است که در حال حاضر، شواهد علمی برای ارتباط بین مشکلات سلامتی و استفاده از تلفن همراه در اختیار ندارد. پژوهشهای علمی در حال انجام است تا مضرات تلفن همراه برای سلامتی را مشخص کند.
در این نمودار هم میتوانید برخی از تلفنهای همراه با کمترین نرخ جذب ویژه (SAR) را مشاهده کنید
مؤسسه ملی علوم بهداشت محیط زیست آمریکا (NIEHS) که پژوهشهایی در خصوص مضرات احتمالی تلفن همراه انجام میدهد نیز گفته که شواهد علمی کنونی بهطور قطع ارتباط استفاده تلفن همراهبا هرگونه مشکلات سلامتی را نشان نمیدهد. از این جهت، به پژوهشهای بیشتری نیاز است.
برای کاهش پرتوگیری از امواج فرکانس رادیویی، چه اقدامات احتیاطی میتوانیم انجام دهیم؟
همانطور که قبلا گفتیم، تاکنون هیچ شواهدی مبنی بر مضر بودن تلفنهای همراه پیدا نشده، اما خطرات و عواقب دراز مدت آن هنوز نامشخص است. به این جهت، اگر هنوز نگرانید، میتوانید پرتوگیری یا میزان مواجه با امواج فرکانس رادیویی را به روشهای زیر کاهش دهید:
- هنگام خرید گوشی، یک مدل تلفن همراه که میزان نرخ جذب ویژه (SAR) کمتری داشته باشد انتخاب کنید.
- نرخ جذب ویژه، میزان جذب امواج فرکانسهایی رادیویی توسط بافتهای زنده بدن است و بر حسب وات بر کیلوگرم اندازهگیری میشود.
- بالاترین نرخ جذب ویژه مجاز در ایالات متحده، ۱٫۶ وات بهازای هر کیلوگرم از وزن بدن است.
- این مقدار در اروپا، ۲ وات بر کیلوگرم از وزن بدن است.
- در کشورمان ایران، همان ۱٫۶ وات بر کیلوگرم بهعنوان استاندارد ملی پذیرفته شده است.
- وقتی در منزل یا اداره و محل کار هستید، و تلفن ثابت در آن محل وجود دارد، برای تماسهای تلفنی خود، از موبایل استفاده نکنید.
- مکالمات خود با تلفن همراه را تا حد امکان کوتاه کنید.
- تا حد ممکن از هندزفری استفاده کنید.
- توصیه میشود از هندزفریهای بیسیم با فناوری بلوتوث، بخصوص هندزفریهای گردنی، استفاده نکنید.
- تلفن همراه خود را هنگامی که روشن است، نزدیک به بدن خود (جیب شلوار یا پیراهن، بازوبند، روسری،... )، بهخصوص سر، قلب و اندام خصوصی قرار ندهید.
جدا از طرحهای تلفیقی معرفیشدهی تویوتا سوپرای جدید که قبل از معرفی رسمی این خودرو انجام گرفت، اکنون خودرو اسپرت محبوب ژاپنیها دوران موفقی را تجربه میکند و سفارشهای متعددی گرفته است. درواقع، تمامی نمونههای درنظر گرفتهشده برای بازار اروپا در سال ۲۰۱۹ پیشفروش شدهاند و تویوتا تدابیری برای فروش سال ۲۰۲۰ اندیشیده است.
بااینحال، تویوتا سوپرای جدید همیشه یک معنی میدهد. تیونرهای مختلف همیشه کیتهای مختلفی را برای پروژهشان در نظر میگیرند و اکنون شرکت ژاپنی Tra-Kyoto که برند راکتبانی را در زیرمجموعهاش دارد، این موضوع را اثبات میکند. استودیو این تیونر بهتازگی، رندرها و ویدئوِ جدیدی منتشر کرده که بهخوبی کیت بدنهی جدید آنها را بهتصویر میکشد.
ترکیب خودرو اسپرت ژاپنی و تیونری از همان سرزمین، فقط یک معنی میدهد: کیت بدنهی بسیار پهن، اسپویلر عقب بزرگ، ارتفاع کم و رینگهای مخصوص. تمامی این عناصر قسمتی از پروژهی جدید شرکت Tra-Kyoto است که با دیفیوزر و سیستم اگزوز اسپرت تکمیل میشود. آنطورکه مشخص است، این پروژه اکنون در مرحلهی اولیهی خود قرار دارد و فعلا رندرهای کامپیوتری آن منتشر شده است.
تاکنون، تیونر تاریخ عرضهی دقیق این کیت را اعلام نکرده؛ اما بهنظر میرسد عرضهی پروژهی جدید راکتبانی بهبازار چندماهی طول بکشد. Tra-Kyoto اولین شرکتی نیست که روی سوپرای جدید کار کرده است. پیشتر، طرحهایی از شرکت Prior Design هم دیده بودیم و تیونر CX Racing هم عکسهایی مبنی بر تعویض پیشرانهی B58 قرار گرفته در این خودرو با موتور افسانهای 2JZ را منتشر کرده بود.
در جریان آخرین دادگاه رسیدگی به دعوی شکایت کوالکام و اپل، کوپرتینونشینها ادعای جدیدی مطرح کردند. اپل ادعا کرده یکی از مهندسان سابق اپل در پتنت کوالکام نقش مهمی ایفا کرده؛ ولی کوالکام در مستندات مرتبط، نام وی را بهعنوان یکی از افراد مؤثر در پتنت ثبت نکرده است.
قرار بود آرجونا سیوا، مهندس سابق اپل، در دادگاه بعدی کوالکام و اپل حاضر شود و علیه کوالکام و بهنفع اپل شهادت دهد. بااینحال، ظاهرا شاهدی که اپل به آن امید بسته بود، قصد ندارد در دادگاه حاضر شود.
جوآنیتا بروکس، مشاور حقوقی اپل در گفتوگویی با خبرگزاری CNet دربارهی تغییر ناگهانی نظر آرجونا سیوا گفت بعد از مشورتی که وی با مشاور حقوقی کرده، چنین تصمیمی گرفته است. اگر دادگاه آرجونا سیوا را برای شهادت داد احضار کند، سیوا بهناچار در دادگاه حاضر خواهد شد؛ ولی درغیر اینصورت بعید بهنظر میرسد تمایلی به شرکت در دادگاه و شهادتدادن علیه کوالکام داشته باشد. افزونبراین، احتمال آنکه دادگاه آرجونا سیوا را احضار کند، بسیار کم است.
دقیقا مشخص نیست چرا سیوا یکدفعه تصمیمش را تغییر داده و تصمیم گرفته در جریان این پرونده بهنفع اپل شهادت ندهد. بااینحال، جوآنیتا بروکس معتقد است در این تصمیمگیری، مشاور حقوقی جدید سیوا نقش مهمی ایفا کرده است. مشاور وی از اعضای قدیمی شرکت حقوقی کوئین امانوئل (Quinn Emanuel) است که با کوالکام نیز همکاری میکند. بروکس معتقد است کوالکام در تغییر تصمیم آرجونا سیوا نقش داشته و احتمالا به وی گفتهاند که شهادتش برای اپل تاثیر چندانی نخواهد داشت و بهتر است وارد این ماجرا نشود.
دیوید نلسون، از اعضای Quinn Emanuel و مشاور حقوقی کوالکام، این موضوع را تکذیب و اعلام کرده است:
بهندرت عصبانی میشوم. من مسئولیت هدایت تیم را برعهده دارم؛ ولی چنین کارهایی نوعی خصومت شخصی را نشان میدهد.
قاضی سابرو معتقد است در جریان برگزاری دادگاه، ممکن است با برخی اتفاقات غیرمنتظره مواجه شویم. در پاسخ، دیوید نلسون اعلام کرد:
هیچگونه مستندات و شواهدی وجود ندارد که نشان دهد شما یا هرکس دیگری در کوالکام در تغییر وضعیت بهوجودآمده نقشی داشتهاید.
انتظار میرفت آرجونا سیوا در دادگاه حاضر شود و دربارهی ثبتنامنشدن وی بهوسیلهی کوالکام در پتنت شمارهی ۸۳۸۳۸۴۹۹ در ادارهی ثبت اختراع ایالات متحدهی آمریکا شهادت دهد. بهنظر میرسید کوالکام مجبور شود نام آرجونا سیوا را بهعنوان یکی از اعضای مهم پتنت ثبت کند. بااینحال، ظاهرا آرجونا سیوا تصمیم خود را تغییر داده و قصد ندارد در دادگاه حاضر شود و شهادت دهد. باید منتظر باشیم ببینیم درنهایت، این احتمال وجود دارد آرجونا سیوا در دادگاه حاضر شود یا خیر.
فورد F-150 یکی از وانتهای آمریکایی موفق و برتر بازار است و باتوجهبه فروش چشمگیرش، این احتمال بسیار زیاد است که هرکسی تجربهی سواری با آن یا داشتن یک دستگاه از آن را داشته باشد. این پیکاپ بزرگ آمریکایی پیشینهای بسیار غنی نیز دارد و با اینکه نام اصلیاش به دههی ۱۹۷۰ برمیگردد، فورد از سالهای قبل، تولید وانتهای سری F را آغاز کرده بود.
درادامه، به نکاتی جالب و دانستنیهایی دربارهی این پیکاپ معروف آمریکایی اشاره میکنیم.
۱. فورد F-150 چهل سال قدمت دارد
در سال ۱۹۴۸، فورد تولید وانتهای سری F را شروع کرد. فورد سری F مدلهای مختلفی را شامل میشد. برای مثال، مدل F-1 برای کشاورزان و کار در مزرعه و مدل F-8 نیز برای کار در مراکز صنعتی و کارخانهها طراحی شده بودند. بااینحال، اولین مدل فورد F-150 تقریبا ۲۷ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۷۵، به بازار معرفی شد. درحقیقت، این مدل در ابتدا برای پرکردن فاصلهی بین مدل F-100 و F250 تولید شد و به فاصلهی کمی پس از آن، سری F فورد را به یکی از وانتهای موفق بازار تبدیل کرد.
۲. وانتهای سری F برای ۳۹ سال پرفروشترین وانت بودند
وانتهای سری F فورد ۳۹ سال جزو وانتهای پرفروش بازار آمریکا بودند. نکتهی جالب این است که از این ۳۹ سال، ۳۴ سال آن را حتی در مقام پرفروشترین خودروِ آمریکا نیز قرار داشته است. برای اینکه میزان فروش درخورتوجه این پیکاپ را بهتر درک کنید، بد نیست بدانید که سال گذشته، ۷۸۰,۰۰۰ دستگاه F-150 تولید شد؛ درحالیکه فروش مدل موستانگ ۱۲۰,۰۰۰ دستگاه بود.
۳. نامگذاری فعلی فورد از سال ۱۹۵۳ اعمال شد
در سال ۱۹۵۳، فورد تصمیم گرفت نحوهی کدگذاری وانتهای سری F را تغییر دهد. بههمینمنظور، مدل F-1 به F-100 و مدل F-2 و F-3 نیز به F-250 تغییرنام دادند. دلیل این تغییرنام آسانتربودن تلفظ و بهخاطرسپردن نامهای جدید بود.
۴. اولین تبلیغ تلویزیونی فورد F-150 در سال ۱۹۵۹ بود
در سال ۱۹۵۹، فورد F-150 اولین پیکاپی بود که از سیستم چهارچرخ محرک برخوردار بود؛ بههمیندلیل، فورد تبلیغ تلویزیونی ویژهای برای آن ساخت.
۵. تا سال ۱۹۵۹، فورد F-100 فاقد 4WD بود
مقالهی مرتبط:
تا سال ۱۹۵۹، فورد F-100 فقط در نسخهی دیفرانسیلعقب عرضه میشد و علاقهمندان به سیستم چهارچرخ محرک مجبور بودند برای نصب آن به شرکتهای متفرقه مراجعه کنند. باوجوداین از سال ۱۹۵۹ بهبعد، فورد بهصورت آپشن سیستم چهارچرخ محرک را به مشتریانش عرضه کرد.
۶. شش دهه پس از تولید فورد F-1، فراری خودروِ F1 خود را با نام F150 معرفی کرد
پیشینهی فورد سری F حتی از تاریخچهی مسابقات فرمول یک قدیمیتر است؛ اما در سال ۲۰۱۱، فراری خودروِ فرمول یکی بهنام F150 را رونمایی کرد. دلیل نامگذاری این خودرو در آن سال، صدوپنجاهمین سالگرد اتحاد ایتالیا بود. باتوجهبه اینکه این نام ازنظر حقوقی متعلق به فورد بود، فراری بهسرعت نام این خودرو را به F150º Italia تغییر داد تا از مشکلات حقوقی بعدی پیشگیری کند.
۷. در دههی ۱۹۶۰، فورد بههمراه کمپر نیز عرضه میشد
در دههی ۱۹۶۰، کمپرها بسیار محبوب بودند؛ بههمیندلیل، فورد در اواخر دههی ۱۹۶۰ به مشتریانش این امکان را میداد تا خودروِ خود را بههمراه کمپر بخرند. این کمپرها چرخ نداشتند و به یدککشیدن آنها نیازی نبود؛ بلکه در قسمت بار و روی خودرو نصب میشدند. فورد برای اینکه وزن اضافی کمپر تأثیر منفی بر خودرو نگذارد، سیستم تعلیق این مدلها را نیز تغییر داد و از فنرهای محکمتری استفاده کرد.
۸. عرضهی فورد سری F با نام مرکوری
مقالهی مرتبط:
مرکوری یکی از برندهای زیرمجموعهی فورد بود که چند سال پیش، پروندهی آن برای همیشه بسته شد. شعبهی کانادایی فورد وانتهای سری F را با نام مرکوری در بازار کانادا نیز عرضه کرده بود. بدینترتیب در بازار آن کشور، این پیکاپها با نام سری M شناخته میشدند. بااینحساب، گویا فورد سالها قبلتر از بیامو از نام M برای محصولاتش استفاده کرده بود.
۹. فورد سری F و تولد دوبارهی رنجر
در دههی ۱۹۵۰، فورد رنجر بهعنوان مدلی پایه از فورد Edsel به بازار عرضه میشد که بعدها، فورد آن را کنار گذاشت. بااینحال پسازآن، نام رنجر دوباره به محصولات فورد و اینبار بهعنوان یکی از تیپهای فورد سری F بازگشت. در دههی ۱۹۷۰، فورد تصمیم گرفت رنجر را بهعنوان مدلی مستقل تولید کند و درحقیقت، فورد رنجر حیات خود را مدیون سری F است. افزونبراین، فورد مدل اکسپلورر را نیز براساس وانتهای سری F تولید کرد.
۱۰. تولید خودرو اسپرت براساس وانت سری F
حتما فورد SVT Lightning تککابین را بهیاد دارید. این خودرو مدلی اسپرت بود که در دههی ۱۹۹۰، درکنار فورد موستانگ کبرا تولید شد. همچنین، فورد خودروِ دیگری بهنام Lincoln Blackwood را نیز با قطعات مشترک فورد F-150 و لینکلن نویگیتور معرفی کرد که البته، محصول موفقی نبود و فقط مدت کمی روی خطتولید قرار داشت.
۱۱. ترکیب موستانگ با F-100
در سال ۲۰۱۵، شرکتی بهنام Gene Simmons فورد F-100 قدیمی را رونمایی کرد که آن را با موستانگ شلبی GT500 ترکیب کرده بود. در همان سال، این خودرو به قیمت ۴۵۰,۰۰۰ دلار فروخته شد.
۱۲. فورد F-150 بهعنوان مانستر تراک نیز تولید شد
کسانی که برنامههای تلویزیونی دههی ۱۹۸۰ را دیده باشند، حتما مدل مانستر تراک فورد F-150 را بهیاد دارند که در هنگام پرش روی خودروهای دیگر فرود میآمد. در سال ۲۰۱۰، فورد تصمیم گرفت تولید این مدل افسانهای را متوقف کند تا جای آن را شورولت پر کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.