گوگل مپ در حال تست ویژگی جدید مسیریابی مبتنی بر واقعیت افزوده برای افراد پیاده است. کاربران با امتیاز لوکال گاید یا راهنمای محلی بالاتر از ۵ می‌توانند ویژگی جدید را امتحان کنند.    

 

در اوایل ماه جاری، وال استریت ژورنال خبر از ویژگی جدیدی در گوگل مپ برای افراد پیاده داد.گوگل، برای کاربرانی که امتیاز Local Guide یا راهنمای محلی آن‌ها بالاتر از ۵ است، در حال تست و بررسی ویژگی جدید مسیریابی مبتنی بر واقعیت افزوده است.

ویدئویی یوتیوبی از نحوه‌ی مسیریابی گوگل مپ برای افراد پیاده مبتنی بر واقعیت افزوده به‌اشتراک گذاشته شده است که عملکرد آن را به‌خوبی نشان می‌دهد.

گوگل مپ

وقتی کاربران گوشی خود را بالا نگه داشته باشند، به‌صورت پیش‌فرض دوربین و ویژگی واقعیت افزوده مسیر را به آن‌ها نشان می‌دهند و وقتی گوشی پایین نگه داشته شود، نمای معمولی به کاربر نشان داده خواهد شد. در  اصل ویژگی جدید، مسیری که کاربر باید طی کند، به‌خوبی و بسیار روشن در تصویر نشان داده می‌دهد. بی‌شک با چنین دقتی در نشان دادن مسیر، کمتر کسی ممکن است در حالت پیاده و زمانی‌که از گوگل مپ استفاده می‌کند، در مسیریابی و رسیدن به مقصد دچار اشتباه شود. هرچند هنوز مشخص نیست که استفاده از این قابلیت جدید چه تاثیری بر عمر باتری دستگاه خواهد گذاشت. 

ویژگی جدید گوگل مپ هنوز به‌صورت رسمی معرفی نشده و هنوز قابلیتی محرمانه محسوب می‌شود. هرچند درنهایت قرار نیست چنین قابلیتی پنهان بماند و همه‌ی کاربران درجریان قابلیت‌های جدید این برنامه‌ی کاربردی قرار خواهند گرفت. کاربرانی که Local Guide با امتیاز سطح ۵ یا بالاتر دارند، می‌توانند این ویژگی جدید را روی هر دو سیستم‌عامل اندروید و iOSامتحان کنند. باید منتظر باشیم تا گوگل این قابلیت در دسترس عموم کاربران قرار دهد. 



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

امروزه فیسبوک و گوگل به‌دلیل برخورداری از مخاطب‌های بالا، انحصار بازار تبلیغات آنلاین را در اختیار دارند.

 

بهترین روش برای حفظ سهام یک بازار روبه رشد چیست؟ اجتناب از رقابت سربه‌سر با انحصار دوقطبی و در عوض جستجوی فرصت‌های جدید.

اگرچه نام سازمان‌های فناوری تبلیغاتی کمتر شنیده شده است اما از ده‌ها سال قبل یا حتی قبل‌تر از آن، این شرکت‌ها به‌دنبال فرآیندهای نوآورانه ازجمله تبلیغات هدفمند (تبلیغات خودکار) و مزایده‌ بوده‌اند. استارتاپ‌های فناوری که زمانی به خاطر رشد تبلیغات آنلاین و افزایش امکانات کم‌هزینه رونق یافته بودند، امروزه به‌دلیل انحصار دوقطبی فیسبوک و گوگل دچار رکود شده‌اند.

به نقل از سازمان IAB (هیئت تبلیغات تعاملی)، تبلیغات دیجیتالی در سال ۲۰۱۷ با رکود ۸۸ میلیون دلاری روبه‌رو شد. البته، از ۲۱ درصد کل رشد بازار در سال گذشته، ۹۰ درصد آن متعلق به فیسبوک و گوگل بود. از طرفی براساس گزارش‌های نیویورک‌تایمز، تعداد سازمان‌های مستقل تبلیغات فناوری از سال ۲۰۱۳،  ۲۱ درصد کاهش یافته است.

به بیان دیگر سرمایه‌گذاری روی این شرکت‌ها کاهش یافته است. براساس آمار Crunchbase که به تحلیل ۲۰۰۰ معامله‌ و سرمایه‌گذاری در فناوری تبلیغات پرداخته، تا نیمه‌ی سال ۲۰۱۷ سرمایه‌گذاری در این حوزه نزدیک به ۸۰ درصد کاهش یافته است (این میزان در نیمه‌ی اول ۲۰۱۳ در اوج بود).

غلبه فیسبوک و گوگل

گوگل به‌دلیل شناسایی رقبای بالقوه و در پیش گرفتن استراتژی‌های تهاجمی، یک قطب فناوری تبلیغات را در اختیار گرفته است. از سوی دیگر، ۲.۲۷ میلیارد کاربر فعال فیسبوک در یک ماه به این معنی است که این شبکه‌ی اجتماعیروی یک معدن طلای پژوهش‌های بازاری قرار دارد. شاید غیرمنطقی به نظر برسد اما کارآفرینان فناوری تبلیغات در فضایی که تحت تسلط دو غول گرسنه است، باید به‌دنبال شکارهای کوچک‌تر باشند.

فرار از انحصار دوقطبی

بهترین روش برای دسترسی کارآفرینان فناوری تبلیغات به سهم روبه رشد بازار، جستجوی فرصت‌های جدید و اجتناب از رقابت سربه‌سر با گوگل و فیسبوک است. برای مثال این شرکت‌های کوچک می‌توانند با لینک داده‌های پرداخت آفلاین به داده‌های آنلاین مشتری، به یک مجموعه از شناسه‌های پلتفرم برسند. از این شناسه‌ها می‌توان برای تبلیغات هدفمند استفاده کرد.

ویدئو استریمینگ هم فضایی نوظهور برای استارتاپ‌ها است که در آن می‌توانند از ظرفیت کانال‌های درآمدی استفاده کنند. با ورود آمازون به تبلیغات کسب‌وکار، استارتاپ‌ها با دستگاه‌هایی مانند Echo و FireTire می‌توانند تبلیغات را به خانه‌ی مشتریان ببرند.

با اینکه هیچ روش تضمین‌شده‌ای برای کسب اعتماد سرمایه‌گذار وجود ندارد، اما استارتاپ‌های فناوری تبلیغاتی و سازمان‌های مستقل باید به این نکته‌ی مهم توجه کنند که غلبه بر بازار لزوما به‌معنی کیفیت یا ارجحیت نیست. در نتیجه‌ی رسوایی‌های فیسبوک، نگرانی مشتریان و قانون‌گذاران به‌شدت بالا رفت.

در این شرایط سازمان‌های فناوری تبلیغاتی با تمرکز بر شفافیت داده‌ها و اطلاعات، می‌توانند نظر مشتریان جدید را به خود جلب کنند.سازمان‌های فناوری تبلیغاتی برای فرار از این انحصار دوقطبی باید مراحل ذیل را انجام دهند:

۱. تحکیم جایگاه با رقابت

شرکت‌های پایدار در فضای تبلیغات سازمانی به‌دنبال شکست گوگل و فیسبوک هستند تا بتوانند قبل از به دام افتادن در این انحصار دوقطبی موقعیت خود را تحکیم کنند. اما براساس گزارش نیویورک‌تایمز از پژوهش‌های LUMA، تنها ۱۸۵ سازمان فناوری در سه‌ماهه‌ی دوم ۲۰۱۸ باقی مانده‌اند. به‌گفته‌ی تری کاواجا، سرپرست این گروه پژوهشی:

با اینکه تمام صنایع وارد منحنی رشد شده‌اند، اما باید جایگاه خود را تحکیم کنند؛ اما بسیاری از این شرکت‌ها سودبخش نبودند و به همین دلیل دوام نیاوردند.

۲. هدف قرار دادن مخاطب‌های خارج از انحصار دوقطبی

کنسرسیوم فناوری تبلیغاتی شامل AppNexus، MediaMath و LiveRamp در تلاش هستند مخاطب‌های خارج از گوگل و فیسبوک را ازطریق شناسه‌های پلتفرم، هدف قرار دهند. فیسبوک و گوگل به‌عنوان دو غول فناوری به‌دلیل تعداد زیاد کاربرها به سود و ارزش زیادی می‌رسند، اما این کنسرسیوم برای بهبود سرمایه‌گذاری رسانه‌ای خارج از گوگل و فیسبوک تلاش می‌کند.

این هیئت برای افزایش اطمینان سرمایه‌گذار و  امنیت و حفظ حریم خصوصی کاربرها به تطبیق یک کد اخلاقی پرداخته است. نگرانی در مورد مسائل امنیتی در میان کاربران پلتفرم‌های غالب روزبه‌روز افزایش می‌یابد و می‌توان از آن به‌عنوان یک مزیت رقابتی استفاده کرد.

۳. شناسایی بازارهای کوچک

 کارآفرینان برای دستیابی به دلارهای ارزشمند فناوری تبلیغات باید کار را برای شرکت‌های بزرگ دشوار کنند (با تمرکز بر بازارهای کوچک که ارزش بالا و حجم کمی دارند). برای مثال، اپلیکیشن راهنمای ویز (Waze) کاربرهایی را هدف قرار می‌دهد که به‌دنبال بهینه‌سازی سفر و اجتناب از دام‌های ترافیکی هستند. 

ویز با اپلیکیشن مسیریاب هوشمند خود از گوگل سبقت گرفت 

به‌دلیل وابستگی زیاد کاربرها به خدمات موقعیت‌یابی اپلیکیشن ویز، این اپلیکیشن می‌تواند با تبلیغات مبتنی بر موقعیت مکانی و سفارشی کاربران را هدف قرار دهد. نقشه‌های گوگل قدرت رقابت با ویژگی‌های منحصربه‌فرد ویز را ندارند. درنتیجه، به گزارش TechCrunch در سال ۲۰۱۳  این غول فناوری رقابت را به رقیب جوان خود واگذار کرد.

تبلیغات، یک بازار روبه رشد و سودبخش است. با افزایش فناوری‌های تبلیغاتی و پیاده‌سازی GDPR در اروپا (قانون محافظت از داده‌های عمومی)، بسیاری از استارتاپ‌ها و شرکت‌های کوچک‌تر امیدوارند این قانون سرعت انحصار فیسبوک و گوگل را کاهش دهد. شاید این یک تهدید کوچک برای تطبیق غول‌های فناوری باشد اما الان زمان نوآوری در فضای فناوری تبلیغات است.



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

هر روز عکاسان حرفه‌ای بیشتری هستند که جذب مزایای این دوربین‌ها شده و از کار با آن‌ها لذت می‌برند. دنیل لی یکی از همین مشتاقان است که به‌تازگی از سیستم DSLR به بدون‌آینه مهاجرت کرده است.

 

دنیل لی (Daniel Lee) یکی از علاقه‌مندان عکاسی است که در شهر پرث استرالیا زندگی می‌کند. او قبل از اینکه در سال‌های اخیر به عکاسی دیجیتال روی آورد، عکاسی را در دوره‌ی دبیرستان با دوربین‌های فیلمی شروع کرده است. دنیل به‌تازگی در وب‌سایت خود مقاله‌ای درباره‌ی تجربه‌ی شخصی‌اش در گذار از دوربین‌های DSLR به بدون‌آینهمنتشر کرده است. در ادامه این مقاله را از زبان خودش بخوانید.

در ماه می سال گذشته بالاخره عزم خودم را جزم کرده و دوربین a7 III را خریدم. مدت زمان زیادی بود که یک بدنه‌ی بدون‌آینه‌ی سونی می‌خواستم ولی در مورد تغییر سیستم مردد بودم. قبل از هر چیز قصد دارم توضیح دهم که چطور به تغییر سیستم از DSLR به بدون‌آینه قانع شدم.

Sony A7III سونی

وقتی دوربین عکاسی کانن 6D خودم را فروختم برای مدت بیشتر از یک ماه مجبور شدم از مدل M5 استفاده کنم. در طی این مدت، به تدریج به منظره‌یاب الکترونیکی (EVF) علاقه‌مند شدم. عاشق این قابلیت که همیشه می‌توانستم ترکیب‌بندی و نوردهی را قبل از ثبت عکس ببینم شدم. البته با استفاده از live view در DSLRها هم می‌توان این کار را انجام داد ولی متوجه شدم گرفتن دوربین در این وضعیت ثبات‌ام را کاهش می‌دهد.

در Canon M5، گزینه‌ی عکاسی حالت سروو با فوکوس پیوسته وجود دارد که معادل AF-C در دوربین‌های سونی است. متوجه شدم که تقریبا تمامی عکس‌ها با فوکوس مناسب ثبت می‌شوند. فوکوس خودکار دو-پیکسلی (DPAF) واقعا به قدری سریع و دقیق عمل می‌کند که به‌راستی برخی اوقات از خودم می‌پرسیدم آیا واقعا نیازی بود که 6D Mark II بخرم؟

به‌دلیل ضعف عملکرد در نور کم نسبت به یک حسگر فول فریم، دوربین 6D Mark II خریدم. ویژگی‌های زیادی بودند که نسبت به مدل 6D پیشرفت عالی داشتند، ولی باز هم آن بدنه‌ای که می‌خواستم نبود. به واقع دلم برای ویژگی‌های بدون‌آینه تنگ می‌شد ولی از طرفی یک حسگر فول فریم هم می‌خواستم. اینجا بود که سونی وارد معرکه شد.

Canon EOS 6D Mark II کانن مارک دو

در ابتدا امیدوار بودم که Sony a7R III را به مجموعه دوربین‌هایم اضافه کنم اما به‌دلیل قیمت بالایش مدت زمان زیادی طول می‌کشید تا پول لازم را ذخیره کنم. به نظرم سری a7R‌ همیشه از سری a7 جذاب‌تر بودند. بدنه‌های قدیمی‌تر مثل a7II در مقایسه حتی بی‌رمق‌تر هم به نظر می‌رسیدند. به نظرم بدنه‌های سری III حس متفاوتی دارند. گویا مدل Sony a7 III قصد داشت کیفیت و قابلیت‌های سری‌ a7R را با قیمت خیلی پایین‌تری ارائه کند.

وسوسه‌ی a7 III درنهایت آن‌قدر برایم زیاد شد که تصمیم گرفتم دوربین 6D Mark II را بفروشم. اکنون در حدود ۶ماه است که دوربین سونی را در اختیار دارم و همانند یک سفر جذاب برایم بوده است. وقتی این تغییر را انجام دادم در ابتدا انتظاراتی داشتم که در طی چند ماه تغییر کردند. در ادامه تجربه‌ی خود با سیستم سونی را با شما به اشتراک می‌گذارم.

کیفیت ساخت

این موضوعی است که معمولا به آن توجهی نداشته‌ام؛ اما از آنجا که این بدنه‌ای است کاملا متفاوت از آن‌چه که به آن عادت داشته‌ام، فکر می‌کنم لازم است درباره‌ی آن بیشتر صحبت کنم. بسیاری از کاربران دوربین‌های سونی را با بدنه‌هایی ضعیف‌تر از DSLR‌های تنومند توصیف می‌کنند. با تماشای ویدیوی تست‌های انجام‌شده در فضای اینترنت واضح است که این دوربین‌ها به اندازه DSLRها در مقابل شرایط مختلف آب و هوایی مقاوم نیستند، اما همچنان تا حدی در مقابل شرایط بد جوی تاب می‌آورند. به‌عنوان شخصی که بسیار مراقب دوربین‌های خودم هستم، نمی‌توانم قضاوت کنم که دوربین‌های سونی تا چه میزان دربرابر بدرفتاری عکاس استقامت دارند؛ بااین‌حال به‌طور قطع می‌توانم بگویم که در دست قابل اطمینان به نظر می‌رسند.

مواردی کوچکی در A7 III هستند که در مقایسه با بدنه‌یدوربین کانن دوست دارم. اولین مورد کاور کفشک فلش دوربین است. اگرچه کانن M5 این کاور را داشت، اما متاسفانه مدل 6D II فاقد این قطعه بود. این قطعه‌ی خیلی کوچکی است که شاید چند سنت ارزش داشته باشد اما به همراه دوربین‌های DSLR ارائه نمی‌شوند. وقتی اولین‌بار Sony A7III را از جعبه خارج کردم از دیدن‌اش خوشحال شدم. ویژگی دیگری که به تدریج در بدنه‌های سونی علاقه‌ام را به خود جذب کرد وجود دکمه‌های قابل تنظیم بود. در ابتدا به نظرم غیرضروری بودند اما متوجه شدم که تغییر تنظیمات دوربین را بسیار آسان و سریع می‌کنند.

Sony Alpha A7III سونی آلفا

 

وقت آن رسیده که به اصلی‌ترین و تنها ناامیدی واقعی‌ام درباره‌ی A7III اشاره کنم. صفحه‌نمایش LCD پشت دوربین. کانن M5 صفحه‌نمایش متحرک دارد که کاملا سودمند است اما نه به اندازه‌ی صفحه‌نمایش عالی کاملا چرخشی در 6D Mark II. اگرچه سونی A7 III صفحه‌نمایش متحرک دارد ولی نمی‌تواند تمام بازه‌ی زاویه‌ای که Canon M5 پوشش می‌دهد را در بر بگیرد. متاسفانه کیفیت این صفحه‌نمایش هم به اندازه‌ی M5 نیست. به‌طور حتم این یک نکته‌ی منفی است اما منصرف‌کننده نیست. به هر حال، من این دوربین را برای استفاده از منظره‌یاب الکترونیکی‌اش (EVF) خریده‌ام.

صفحه‌نمایش کاملا چرخشی مزایای خودش را دارد. در بسیاری از عکس‌هایم، آیتم‌هایی مثل لامپ‌های کوچک تزیینی را در زمینه‌ی عکس برای ایجاد بوکه قرار می‌دهم. با صفحه‌نمایش چرخشی به‌راحتی می‌توانم آن را به طرف مقابل بچرخانم و نتیجه‌ی کاری که در حال انجام‌اش هستم را ببینم؛ درحالی‌که با A7III باید حدس بزنم.

Amazon Danbo Meets Tatsu آمازون

 

Sony A7III + Sony FE 85mm f/1.8 @ f/2.8 – ISO 100 – 1/3rd sec

مزیت دیگر صفحه‌نمایش چرخشی  امکان نگه‌داشتن دوربین در زوایای بالا و پایین بدون زانو‌زدن است. راه‌حل این مورد در دوربین سونی می‌تواند استفاده از اپلیکیشن Play Memories باشد که در اندروید و  iOS موجود است. قبلا از این برنامه استفاده کرده‌ام. بااین‌حال، باز هم صفحه‌نمایش کاملا چرخشی را در دوربین ترجیح می‌دهم.

فوکوس خودکار

این بخش موضوعی است که تا قبل از چند ماه پیش نمی‌توانستم خیلی وارد جزئیات‌اش شوم چون لنزهای دوربین سونی را در اختیار نداشتم. در بسیاری از موارد که با A7III مشغول به کار بودم از همان لنزهای کانن‌ام به همراه مبدل Sigma MC-II استفاده می‌کردم. چند مدت پیش تصمیم گرفتم برخی fاز لنزهای کانن را فروخته و آن‌ها را با لنزهای اصلی سونی جایگزین کنم. در ادامه، این بخش را در دو قسمت شرح می‌دهم. لنزهای اصلی و لنزهای سازگارشده.

Broadway- Sony A7III

Sony A7III + Canon EF 16-35mm f/4L IS @ f/5.6 – 1/60th – ISO 200

لنزهای سازگارشده

همان‌طور که قبلا اشاره کردم، مبدل Sigma MC-II را به دو دلیل انتخاب کردم. اولی قیمت آن در مقایسه با مبدل محبوب‌تر Metabones بود. من چهار لنز برای مانت EF کانن داشتم؛  Sigma 85mm f/1.4 EX DG، Canon EF 35mm f/2 IS، Canon EF 100mm f/2.8L IS، Canon EF 16-35mm f/4L IS. در همان ماه اول تصمیم گرفتم دو لنز پرایم ۳۵ و ۸۵میلیمتری را با لنزهای اصلی تعویض کنم. از دو لنز باقیمانده بیشتر به‌صورت فوکوس دستی استفاده می‌کردم و به فوکوس خودکار آن‌ها نیاز نداشتم. به همین دلیل چندان به دقت فوکوس خودکار (AF) توجهی نداشتم. این فاکتورها باعث شد به سمت مبدل MC-II سوق پیدا کنم که به واقع فراتر از انتظارم عمل می‌کرد. تجربیات من با هر یک از این لنزها در ادامه می‌خوانید.

لنز Canon 16-35mm f/4L IS:

در حال حاضر از این لنز استفاده نمی‌کنم اما در گذشته هنگامی که به کمک آن عکاسی می‌کردم هیچ مشکل عملکردی مشاهده نکردم. بسیاری گزارش کرده‌اند که هنگام استفاده از لنزهای بسیار عریض به همراه یک مبدل، گوشه‌های انتهایی غیرشفاف می‌شوند. من به‌طور شخصی با هیچ کاهش کیفیت تصویری مواجه نشدم اما متوجه شدم که سرعت واکنش فوکوس خودکار در حالت‌های AF-S و AF-C پایین‌تر است. باتوجه‌به اینکه این لنز بیشتر به‌صورت فوکوس دستی روی سه‌پایه استفاده می‌شود، هرگز فوکوس خودکار را مانعی برای عکاسی با این لنز ندیدم. برای شفاف‌سازی خاطرنشان می‌کنم که سرعت فوکوس خودکار تنها کمی از لنزهای اصلی کمتر بوده و قطعا لنز را غیرقابل استفاده و دارای مشکل نمی‌کند.

لنز Canon EF 100mm f/2.8L IS:

این هم لنز دیگری است که تقریبا همیشه به‌صورت فوکوس خودکار از آن استفاده می‌شود. زمان‌هایی که سعی می‌کردم از AF برای رسیدن به فوکوس مناسب در عکس‌های تجاری دست پیدا کنم، این لنز بسیار دقیق و سریع بود. از این لنز فقط در حالت AF-S‌ استفاده می‌کردم و هنگامی که برای چند مرتبه سعی کردم به‌صورت  AF-C عکاسی کنم، مشکلاتی در رسیدن به فوکوس داشت. بااین‌حال، در مورد کیفیت تصویر هیچ مشکلی با این لنز نداشتم.

Sony A7III + Canon EF 100mm f/2.8L IS

Sony A7III + Canon EF 100mm f/2.8L IS @ f/4 – ISO 100 – 1/5th

لنز Canon EF 35mm f/2 IS:

فکر می‌کنم بد نباشد بگویم که تاکنون این لنز برای من محبوب‌ترین لنز بوده است. به رغم همه‌ی عشق و علاقه‌ای که داشتم، آماده بودم تا این لنز را با Sigma 35mm f/1.4 Art با مانت اصلی E جایگزین کنم. ارائه‌ی لنز سیگما به بازار آن‌قدر به عقب افتاد که منجر به استفاده‌ی بیشتر از لنز کانن شد. موضوعی که برای من به اتفاق خوبی تبدیل شد. عملکرد لنز کانن خیلی خوب بود و از اینکه پیش‌سفارش لنز Art‌ را کنسل کردم بسیار خوشحال بودم و تصمیم گرفتم که با همین لنز کانن ادامه بدهم. در زمینه‌ی کیفیت تصویر، جالب بود که عملکرد آن حتی از کیفیت تصویر لنز روی DSLR کانن هم بهتر بود چراکه دیگر لازم نبود نگران AFMA یا autofocus micro adjust باشم.

چون قبل از آن‌که دوربین سونی به دستم برسد لنز  Sigma 85mm f/1.4 را فروخته بودم، امکان استفاده از آن با دوربین بدون‌آینه‌ی سونی را نداشتم. این لنز را به‌خاطر گشودگی f/1.4 و سیگما بودنش واقعا دوست داشتم اما لنز کوچک‌تری می‌خواستم تا حمل‌و‌نقل راحت‌تری داشته باشد.

لنزهای مانت اصلی

برای این بخش تنها چشم‌انداز عمومی خودم درباره‌ی لنزهای اصلی سونی که دارم را بیان می‌کنم. سه لنزی که در حال حاضر با آن‌ها کار می‌کنم عبارت‌اند از:

لنز ۸۵میلیمتری را به مدت طولانی‌تری دارم اما گزینه‌ی ۹۰میلیمتری را به‌تازگی تهیه کرده‌ام. هر سه لنز عالی عمل می‌کنند. هنگامی که عکاسی پرتره انجام می‌دهم، فوکوس خودکار چشم (Eye AF) بسیار سریع و دقیق است. نکته‌ی دیگر آن‌که این قابلیت با لنزهای مانت اصلی در فاصله‌ی بیشتری نسبت به لنزهای سازگارشده عمل می‌کند.

Sony A7III + Tamron 28-75mm f/2.8

Sony A7III + Tamron 28-75mm f/2.8 @ f/2.8 – ISO 160 – 1/100th – 50mm

برای عکاسی عمومی از AF-C با محدوده‌ی عریض استفاده می‌کنم و معمولا در همان نقطه‌ای که می‌خواهم فوکوس انجام می‌شود. در مواردی هم که این اتفاق نمی‌افتد، فقط کافی است باکس فوکوس را لمس کرده و روی نقطه‌ای که در نظر دارم بکشم تا فوکوس روی آن نقطه انجام شود. قابلیت لمس و کشیدن نقطه‌ی فوکوس خودکار را در Canon EOS M5 سریع‌تر دیدم اما در سونی هم آن‌طوری که نیاز دارم عمل می‌کند.

این روزها بیشتر از حالت AF-S استفاده کرده‌ام چون در حقیقت در صحنه‌هایی که حرکتی وجود ندارد به فوکوس پیوسته نیازی نیست. در هنگام آزمایش این روش، مشخص شد که AF-C در دستیابی به فوکوس بحرانی سریع‌تر عمل می‌کند. همچنین، حرکات احتمالی را هم که بین تثبیت فوکوس و فشردن شاتر اتفاق می‌افتد به‌طور خودکار جبران می‌کند. حالت Flexible Spot M گزینه‌ی دیگری است که عملکرد مناسبی داشت. جوی‌استیک خوب کار می‌کند و امکان تغییر سریع نقاط فوکوس را فراهم می‌کند اما همچنان حالت فوکوس Wide با قابلیت touch & drag‌ را ترجیح می‌دهم.

هنوز صحنه‌های کم‌نور زیادی را با A7III عکاسی نکرده‌ام اما در همان تعداد کم، دوربین به‌خوبی عمل کرده است. در این بین توجه داشته باشید که باید حواستان به میزان نوردهی باشد چون این دوربین از قابلیت فوکوس stop down برخوردار نیست. اجازه بدهید برای کسانی که با این ویژگی آشنایی ندارند توضیحاتی ارائه کنم. اگر لنز شما گشودگی دیافراگم عریضی داشته باشد، مثلا f1/1.8، اما درحال عکاسی در نور کم با f/4 هستید، دوربین شما دیافراگم را به میزان حداکثر باز می‌کند تا بیشترین نور ممکن وارد دوربین شود. به محض آن‌که بهترین فوکوس به‌دست آمد، دوربین گشودگی دیافراگم را درست پیش از گرفتن عکس به حالت f/4 برمی‌گرداند. این ویژگی در شرایط نوری کم بسیار مفید است اما اگر مثل من عادت به عکاسی با حداکثر گشودگی دارید چندان متوجه تفاوت نخواهید شد.

Sony A7III + Tamron 28-75mm f/2.8

به‌طور کلی باید اشاره کنم که از عملکرد فوکوس خودکار این بدنه‌ی سونی راضی هستم. نوع عکاسی که انجام می‌دهم واقعا نیازی به ردیابی یا ویژگی‌های خیلی پیچیده ندارد و این دوربین کاملا فراتر از انتظارات من عمل می‌کند.

کیفیت تصویر

می‌توانم بارها و بارها از اینکه این حسگر چقدر خوب عمل می‌کند و چه گستره‌ی دینامیکی بالایی دارد صحبت کنم؛ اما معتقدم که صد گفته چو نیم کردار نیست. به‌عنوان شاهد، در چند نمونه عکس بعدی می‌توانید ببینید که با این حسگر فوق‌العاده چه کارهایی می‌توانید انجام دهید. در عکس اول می‌ببینید که تصویر خروجی از دوربین بسیار یکنواخت است. این تصویر را فقط برای آزمایش نحوه‌ی عملکرد دوربین هنگام نوردهی از هایلایت‌ها (به‌جای سایه‌ها) گرفتم.

Sony A7III کیفیت تصویر Image Quality

Sony A7III کیفیت تصویر Image Quality

 
 

عکس بعدی مثال دیگری است که بیشتر شگفت‌زده‌ام کرد. با وجود غروب خورشید در افق، نمی‌توانستم از این صحنه با نوردهی یکنواخت عکس‌برداری کنم. فکر کردم به همین شیوه نوردهی را انجام دهم و بعد ببینم درLightroom چه چیزهایی را می‌توانم بازیابی کنم. در فرایند پس‌پردازش توانستم سایه‌ها را با چندین استاپ بیرون بکشم تا زمانی‌که نوردهی یکنواخت شد. کاملا متعجب شدم وقتی که دیدم هیچ نویز یا افت کیفیتی ایجاد نشده است.

Sony A7III کیفیت تصویر Image Quality

Sony A7III کیفیت تصویر Image Quality

 
 

البته این نظر بسیار شخصی است و عکس‌های زیادی بودند که با تغییر سایه‌ها حتی با یک استاپ، پر از نویزهای رنگی شدند. هیچ سنسوری کامل نیست و حسگر این دوربین هم مستثنی نخواهد بود. شخصا موقعیت‌هایی را تجربه کرده‌ام که نیاز داشتم شیوه‌ی عکاسی و ویرایش خودم را با سنسورهای مختلف عوض کنم.

در ابتدا سعی کردم با نوردهی هایلایت‌ها مشابه اغلب مردم عکاسی کنم. بیشتر تصاویری که به این شیوه گرفته شدند خوب بودند، اگرچه متوجه شدم که ویرایش آن‌ها به این شیوه سخت‌تر از روشی است که به آن عادت دارم.

Sony A7III + Canon EF 16-35mm f/4L IS

Sony A7III + Canon EF 16-35mm f/4L IS @ f/8 – 64 sec – ISO 100

اگر در موقعیتی باشم که محدوده‌ی دینامیکی بیش از حدی برای نوردهی یکنواخت دارد، نوردهی را تقریبا در وسط تصویر انجام می‌دهم. به‌عنوان مثال، هایلایت‌ها یک تا دو استاپ بیش‌نوری (overexposed) خواهند داشت که منجر به کم‌نوری سایه‌ها به اندازه‌ی یک استاپ به‌جای دو استاپ می‌شود. احساس می‌کنم این پروسه تصویر بهتر و تمیزتری تولید می‌کند. البته در برخی موارد تصمیم می‌گیرم که ازطریق براکت عکاسی کنم. مثلا، در مناظر شهری یک‌بار با نوردهی آسمان، بار دیگر برای ساختمان‌ها و دیگری را برای پیش‌زمینه‌ی صحنه که معمولا آب است عکس‌برداری می‌کنم.

مواقعی هم بودند که می‌دیدم نوردهی منفرد، محدوده‌ی دینامیکی کافی داشته و نتایج بهتری از براکت کردن تولید می‌کند. البته مطمئن هستم اشخاصی هستند که با مهارت‌های ویرایش بهتر از من می‌توانند عکس‌های بهتری از تصاویر براکت‌شده استخراج کنند.

در حالت استفاده از ایزوهای بالا، از عملکرد دوربین راضی بودم. برای مدتی همواره با ایزوهای ۸۰۰ یا بالاتر کار می‌کردم، اما در حال حاضر چندان شب‌ها عکاسی نمی‌کنم و دوربین‌ام بیشتر در ایزوهای پایین تنظیم شده است. تصویر زیر مثالی از عکسی است که در ایزو ۶۴۰۰ گرفته شده است که از نظر میزان نویز بالاتر از حد انتظار است.

Sony A7III + Sony FE 85mm f/1.8

Sony A7III + Sony FE 85mm f/1.8 @ f/1.8 – ISO 6400 – 1/400 sec

برای جمع‌بندی، حسگر Sony A7III در بسیاری از موقعیت‌ها کاملا عالی است. آیا این بهترین حسگر بین همه‌ی برندها است؟ قطعا نه. اگر قصد داشتم به کانن 6D Mark II برگردم بدون شک دلم برای بسیاری از ویژگی‌هایی این دوربین بدون‌آینه تنگ خواهد شد اما اطمینان دارم که همچنان می‌توانم عکس‌های باکیفیتی ثبت کنم.

وقتی عکس‌های این حسگر را در مقابل عکس‌های سایر تولید‌کننده‌ها مقایسه کنید، در بسیاری از موارد هیچ تفاوت اساسی نمی‌بینید. این نکته برای بیشتر بدنه‌ها صدق می‌کند و هیچ‌گاه مشخصات دوربین نباید فاکتور تصمیم‌گیری شما برای انتخاب دوربین باشد، بلکه کاربردهای واقعی معیار تعیین‌کننده است.

اکوسیستم سونی

در ماه می هنگامی که این دوربین را خریدم مطمئن بودم که تمامی لنزهای کانن خودم را نگه خواهم داشت. تصمیم داشتم همزمان با کیت‌های دو برند کار کنم و EOS R را به‌محض ورود به بازار تهیه کنم. از آن موقع واقعا از سیستم سونی لذت برده‌ام. در یک دیدگاه کلی سونی نقاط قوت و ضعف خودش را دارد، اما هیچ برندی کامل نیست. اگرچه که هنوز لنزهای کانن را ترجیح می‌دهم، اما سونی هم گزینه‌های جذابی مانند Sony 85mm f/1.8، Zeiss55mm f/1.8 و Tamron 28-75mm f/2.8 دارد. به نظر می‌رسد سال‌های زیادی را در آینده با سونی سپری خواهم کرد. در آخر برخی از عکس‌هایی را که با Sony A7III ثبت کرده‌ام مشاهده می‌کنید.

نظر شما در مورد دوربین‌های بدون آینه چیست؟



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

بررسی‌های اخیر نشان می‌دهد که حسگر اثر انگشت اولتراسونیک سامسونگ گلکسی اس 10 حتی در صورتی که نمایشگر خراش‌های خفیف بردارد، به‌درستی کار می‌کند.

 

گلکسی اس ۱۰ پلاس (+Samsung Galaxy S10) به‌عنوان جدیدترین پرچم‌دار سامسونگ، یکم اسفندماه در رویداد آن‌پکد ۲۰۱۹ رونمایی شد. یکی از نکات جالب در مورد این گوشی، بهره‌مندی آن از حسگر اثر انگشت اولتراسونیک است. از همان زمان معرفی گوشی، شمار زیادی از کاربران از خود می‌پرسیدند که این حسگر تا چه حد دقت دارد و سرعت آن چقدر است. 

سوالی که شاید افراد کمی از خود بپرسند، این است که آیا این حسگر اثر انگشت در صورت ایجاد خط و خش روی نمایشگر هم کار می‌کند؟ کانال JerryRigEverything در یوتیوب که مدت‌ها است در زمینه‌ی تست مقاومت گوشی‌ها دربرابر خط و خش و خمیدگی فعالیت می‌کند و مخاطبان زیادی هم دارد، اخیرا این سؤال مهم را مورد بررسی قرار داده است. 

سامسونگ گلکسی اس ۱۰ / Samsung Galaxy S10

 

زک نیلسون، صاحب این کانال، در ویدیوی تست مقاومتاس ۱۰، کار جالبی انجام داد و روی نمایشگر این گوشی خط انداخت تا ببیند که آیا حسگر اثر انگشت آن همچنان کار می‌کند یا خیر. بررسی‌های نیسلون نشان داد که این حسگر حتی در صورت ایجاد خط و خش خفیف روی نمایشگر هم به‌خوبی کار می‌کند. 

برای کسانی که در مورد نحوه‌ی کارکرد این حسگر برای‌شان سؤال پیش آمده است، باید بگوییم که در این نوع حسگرها، صدای فراصوت با فرکانس بالا به‌سمت انگشت کاربر فرستاده می‌شود تا از این طریق، یک مدل سه‌بعدی از اثر انگشت او را ذخیره کند. درواقع هرچه صدای فراصوت بیشتری به سطح انگشت‌تان برخورد کند و دوباره به حسگر برگردد، جزئيات بیشتری از آن ثبت می‌شود و مدل نهایی، دقیق‌تر در می‌آید. حسگر اثر انگشت اولتراسونیک دقت و امنیت بیشتری نسبت به حسگر اپتیکال دارد. برای اطلاع از مزایای این حسگر، حتما این مقاله را به‌قلمامیرعباس کهربا مطالعه کنید.

حسگر اثر انگشت اولتراسونیک مزایای متعددی به‌دنبال دارد

ظاهرا در صورت ایجاد خط و خش خفیف روی نمایشگر اس ۱۰، این پروسه دچار مشکل نمی‌شود و حسگر همچنان به‌خوبی کار می‌کند. این یعنی کاربر می‌تواند با خیال راحت به‌صورت روزمره از این گوشی استفاده کند و نگران خراش‌های خفیف احتمالی نباشد. گفتنی است که سامسونگ گوشی اس ۱۰ و اس ۱۰ پلاس را همراه‌با محافظی ویژه برای نمایشگر عرضه می‌کند تا از صدمه‌ندیدن آن اطمینان حاصل کند. 

ویدیوی زک نیلسون را می‌توانید در ادامه مشاهده کنید.

 

نظر شما کاربران زومیت در این زمینه چیست؟ آیا انتظار چنین اتفاقی را داشتید؟ دیدگاه‌های خود را در مورد گوشی سامسونگ گلکسی اس ۱۰ و ویژگی‌های آن نظیر قیمت و مشخصات فنی، با ما در میان بگذارید.



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

آیفون‌های تاشدنی اپل قرار است با نمایشگر خودگرمایی (Self-Heating) معرفی شوند تا کاربران بتوانند در هوای خیلی سرد از گوشی آیفون انعطاف‌پذیر خود به‌راحتی استفاده کنند. 

 

این روزها اخبار مختلفی در مورد گوشی‌های هوشمند تاشدنی منتشر می‌شود. اول اسفندماه، گلکسی فولد، گوشی تاشدنی سامسونگ معرفی شد. چند روز بعد، میت ایکس، گوشی تاشدنی هواوی با نمایشگر تمام‌صفحه و مودم 5G رونمایی شد. اما هنوز برنامه‌ی اپل در توسعه‌ی گوشی‌ آیفون تاشدنی نامعلوم است. 

اواخر بهمن‌ماه، پتنت اپل خبر از ایده‌های خلاقانه‌ شرکت برای توسعه‌ی گوشی هوشمند تاشدنی می‌داد. تصاویر پتنت‌ اپل نشان می‌دهد که کوپرتینونشین‌ها طی سال‌های اخیر، ایده‌های مختلفی را برای توسعه‌ی دستگاه انعطاف‌پذیر خود مورد بررسی قرار داده‌اند.

پتنت اپل

آخرین مستندات ثبت شده در اداره ثبت اختراعات و علامت‌های تجاری ایالات متحده، خبر از پتنت جدیدی تحت عنوان «دستگاه‌های الکترونیکی با نمایشگر انعطاف‌پذیر» می‌دهد. کوپرتینونشین‌ها در مستندات این پتنت اشاره کرده‌اند که نمایشگر گوشی‌های هوشمند تاشدنی در دماهای پایین، آسیب‌پذیر هستند و امکان آسیب‌دیدن چنین نمایشگرهایی در هوای سرد بسیار بالاست. در پتنت ثبت‌شده، اپل روش‌هایی را برای برطرف کردن این مشکل ارائه می‌دهد.

به‌عنوان مثال، یکی از راهکارهای ارائه شده توسط اپل آن است که وقتی نمایشگر در حالت خمیده قرار دارد،‌ با روشن کردن پیکسل‌هایی از نمایشگر می‌توان گرمای لازم را برای آسیب‌ندیدن نمایشگر تاشدنی ایجاد کرد. همچنین می‌توان از المنتی برای گرمادهی یا ساختاری برای گرم‌کردن نمایشگر نیز بهره برد. البته اپل جزئیات بیشتری در مورد ایده‌ی ارائه‌شده‌ی خود مطرح نکرده است. 

مستندات پتنت ثبت‌شده نشان می‌دهد که گوشی‌های هوشمند تاشدنی مجهز به مکانیزم قفل مغناطیسی خواهند بود که به کاربر اجازه نمی‌دهد دستگاه را در هوای بسیار سرد در حالت غیرگسترده مورد استفاده قرار دهد. در نتیجه نمایشگر دستگاه در حالت خمیده آسیبی نمی‌بیند. منظور از هوای سرد در این پتنت، محیطی با درجه‌حرارت بسیار کمتر از درجه حرارت منزل یا اتاق کار است. 

البته اپل هر هفته پتنت‌های جدیدی به ثبت می‌رساند ولی در عمل همه‌ی پتنت‌هایی که به ثبت می‌رسند، در عمل اجرایی‌سازی نمی‌شوند. کوپرتینونشین‌ها ایده‌های خوبی را دنبال می‌کنند که بسیار دقیق و حساب‌شده هستند ولی گاهی هیچ‌گونه برنامه‌ای برای توسعه‌ و پیشبرد آن ندارند. بنابراین معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار پتنت جدید اپل باشد.

گلکسی فولد / Galaxy Fold

گوشی‌های هوشمند تاشدنی سامسونگ و هواوی، با قیمت بالا به بازار عرضه خواهند شد. ر دو محصول جدید ابعاد بزرگی دارند و بی‌شک دستگاه‌هایی کامل و بی‌عیب و نقص نخواهند بود. بعید به‌نظر می‌رسد اپل بدون درنظر گرفتن استانداردهای کیفی و دقیق، تولید آیفون تاشدنی را آغاز کند. کوپرتینونشین‌ها تنها در صورتی دست به تولید گوشی آیفون انعطاف پذیر خواهند زد که بتوانند استانداردهای مربوط‌به کیفیت محصول را به‌صورت کامل و دقیق اجرایی کنند. 

وامسی موهان، تحلیلگر بانک مرکزی آمریکا در سال گذشته‌ی میلادی  پیش‌بینی کرده بود که گوشی آیفون تاشدنی اپل سال ۲۰۲۰ میلادی به بازار عرضه خواهد شد. اما گزارش‌های منتشرشده ازطریق منابع خبری کره‌ای پیش‌تر گفته بودند که اپل در حال توسعه‌ی گوشی آیفون انعطاف‌پذیری با همکاری ال‌جی است. پیش‌تر نیز در مورد امکان ساخت آیفون تاشو تا ۲ سال‌ آینده اخباری منتشر شده بود. با این وجود، هنوز کاملا روشن نیست کوپرتینونشین ها چه برنامه‌ای را برای گوشی هوشمند تاشدنی خود دنبال می‌کنند.



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

کارت گرافیک GeForce GTX 1660 Ti سرانجام با معماری به‌روز تورینگ پا به بازار سخت‌افزار گذاشت تا شکاف قیمت و عملکرد میان دو کارت GTX 1060 و RTX 2060  از دو نسل متفاوت را پر کند.

 

کارت گرافیک GeForce GTX 1660 Ti عضو جدید خانواده‌ی انویدیاست که بر پایه‌ی تراشه‌ی TU116 با معماری تورینگ ساخته شده است.  TU116 تراشه‌ای کاملاً جدید است که از ویژگی‌های معماری تورینگ نظیر شیدرهای بهبودیافته، معماری کشِ یکپارچه، پشتیبانی از سایه‌زنی تطبیقی  (adaptive shading) و سازگاری کامل با ویژگی‌های شتاب‌دهی در رمزگذاری و رمزگشایی ویدئو برخوردار است. این پردازنده‌ی گرافیکی درست مثل مدل‌های سطح بالاتر سری RTX 20 به حافظه‌ی GDDR6 مجهز شده است. اما این کارت گرافیک از هسته‌های RT برای رهگیری پرتو و هسته‌‌های Tensor برای اعمال قابلیت‌های هوش مصنوعی، بهره‌مند نیست. در نتیجه TU116 تراشه‌ای با معماری تورینگ، اما ضعیف‌تر از تراشه‌های RTX است؛ با این وجود این تراشه با فهرستی از ویژگی‌ها همراه است که تنها در کارت‌های رده‌بالای امروزی یافت می‌شود.

gtx 1660 Ti

انویدیا به GeForce GTX 1660 Ti یک برچسب قیمت ۲۸۰ دلاری زده و می‌گوید این کارت قرار است به‌طور کامل جایگزین کارت GeForce GTX 1060 6GB با معماری پاسکال شود. با اینکه این کارت گرافیک ۳۰ دلار (یا ۱۲ درصد) گران‌تر از قیمت زمان عرضه‌ی کارت GeForce GTX 1060 6GB روانه بازار شده؛ اما شرکت انویدیا مدعی است که پردازنده‌ی گرافیکی جدیدش با توان طراحی حرارتی یکسان (۱۲۰ وات)، عملکردی تا ۱.۵ برابر سریع‌تر از GTX 1060 در بازی‌های روز خواهد داشت.

 

باید اشاره کرد که کارت گرافیک GTX 1660 Ti نسخه‌ی مرجعی ندارد و تمامی کارت‌های این مدل توسط شرکای تجاری انویدیا ساخته می‌شوند. لذا نباید انتظار بازاری شسته‌رفته و قیمت‌گذاری یک‌دست را در تمامی برندها داشت و قیمت‌ها بستگی به میزان امکانات، طراحی برد و سیستم خنک‌کننده‌ی کارت، کیفیتِ تغذیه‌ی پردازنده و پارامترهایی از این دست دارد. تابه‌حال مدل‌هایی از GTX 1660 Ti توسط قطعه‌سازان معروف نظیر ASUS، MSI و EVGA روانه‌ی بازار شده است.  


1660 Tiما تاکنون در نسلِ جدید کارت‌های تورینگ، بهبود عملکرد چندانی به ازای هر دلار پرداختی مشتریان نسبت به کارت‌های پاسکال ندیده‌ایم و برای این کارت جدید باید دید که شرکت انویدیا در این رویه چه تغییری خواهد داد. 

شرکت انویدیا تاکنون چهار تراشه‌ی گرافیکی جداگانه را با معماری نوین معرفی و روانه‌ی بازار کرده است. تراشه‌ی TU116 کارت GTX 1660 Ti نسبت به تراشه‌‌های قبلی تورینگ منابع کمتری به همراه دارد و لذا رده‌ی قیمت پایین‌تری را نیز نشانه رفته است. با این وجود انویدیا سعی دارد توازن را در کارت‌های جدیدش بر هم نزند و با کاهش منابع، در روند پردازش حداکثری و بهینه‌ی پردازنده‌های گرافیکی سطح پایین‌تر تورینگ خود گلویی و تنگنا ایجاد نکند.

 

انویدیا تراشه‌ی TU116 را به‌عنوان یک مرز در نظر گرفته است؛ جایی که در آن توان سایه‌زنی به‌اندازه‌ی کافی افت کرده تا مانع از آن شود که قابلیت‌های آینده‌نگر معماری تورینگ نظیر رهگیری پرتو در حاشیه قرار گیرد و به هدف مطلوب خود دست پیدا نکند. با کنار گذاشتن هسته‌های RT و Tensor در این پردازنده‌ی گرافیکی، تراشه‌ای به ابعاد ۲۸۴ میلی‌مترمربع متشکل از ۶.۶ میلیارد ترانزیستور، با فناوری ساخت ۱۲ نانومتری شرکت تایوانی TSMC و استفاده از ترانزیستورهای FinFET ساخته شده است. باوجود استفاده از ترانزیستورهای کوچکتر، تراشه‌ی TU116 انویدیا ۴۲ درصد بزرگتر از GP106 (تراشه‌ی کارت GTX 1060) است که قرار است جایگزینی برای آن باشد.  

gtx 1660 Ti

بخشی از این ابعاد بزرگتر ناشی از واحدهای سایه‌زن پیچیده‌تر در معماری تورینگ است. به مانند کارت‌های رده‌بالای سری GeForce RTX 20، کارت GeForce GTX 1660 Ti نیز از اجرای همزمان دستورالعمل‌های محاسباتی FP32 (که بیشترین بارکاری را به واحدهای سایه‌زن اعمال می‌کند) و فرامین INT32 (برای داده‌های آدرس‌دهی و واکشی، بیشینه و کمینه‌ی ممیز اعشاری، مقایسه و...) پشتیبانی ‌می‌کند. زمانی‌که حرف از عملکرد بهتر هسته‌های تورینگ  نسبت به معماری پاسکال در یک سرعت کلاک معین می‌شود، علت اصلی مواردی است که گفته شد.

Streaming MultiProcessorها یا واحدهای SM در معماری تورینگ متشکل از تعداد هسته‌های CUDA کمتری نسبت به معماری پاسکال است؛ اما بنا به روش طراحی، اثر این کاهش تعداد هسته‌های محاسبه‌گر با افزایش تعداد واحدهای SM در سطح تراشه جبران شده است. در معماری جدید به هر دسته‌ی ۱۶ تایی از هسته‌های CUDA یک Scheduler (دوبرابر معماری پاسکال) و یک واحد Dispatch (شبیه معماری پاسکال) تخصیص داده می‌شود. هر گروه چهارتایی از این دسته‌های ۱۶ هسته‌ای همراه‌ با ۹۶ کیلوبایت حافظه‌ی کش و چهار واحد بافت نگاشت تشکیل یک SM (یا Streaming MultiProcessor) را می‌دهد. باتوجه‌به دو برابر شدن Schedulerها در معماری جدید، تنها صادر شدن یک دستورالعمل از سوی هر Scheduler در هر سیکل کلاک برای هر هسته ی CUDA کفایت کرده و همزمان آن Scheduler دستورالعمل متفاوت دیگری را به یک واحد دیگر شامل هسته‌های INT32 صادر می‌کند.

gtx 1660 Ti

انویدیا می‌گوید که به‌جای هسته‌های Tensor، تعداد ۱۲۸ هسته‌ی FP16 به‌ازای هر SM در تراشه‌ی TU116 جایگذاری کرده است؛ با این عمل امکان پردازش فرامین با نیمی از دقت (FP16) با سرعت ۲ برابر محاسبات FP32 (دقت واحد) فراهم می‌شود؛ بااین‌حال سایر پردازنده‌های گرافیکی مبتنی بر تورینگ هم مدعی سرعت دو برابر در اجرای پردازش‌های FP16 هستند و مشخص نیست که چرا GeForce GTX 1660 Ti در این زمینه، در میان آن‌ها منحصر‌به‌فرد است. در نمودار زیر دیده می‌شود که کارت GeForce GTX 1660 Ti در پردازش‌های FP16 نرم‌افزار SiSoftware Sandra v.28.49، نسبت به GTX 1060 پیشرفت بسیار چشمگیری داشته است.

gtx 1660 Ti

تراشه‌ی Tu116 از الگوریتم‌هایی با عنوان سایه‌زنی تطبیقی (Adaptive Shading) و همچنین قابلیت‌های تسریع‌شده‌ی رمزنگاری و رمزگشایی ویدئو به مانند کارت‌های رده‌بالاتر RTX پشتیبانی می‌کند. 

انویدیا ۲۴ واحد SM را در تراشه TU116 جایگذاری کرده و آن‌ها را به سه کلاسترِ پردازش گرافیکی تقسیم‌بندی کرده است. با وجود ۶۴ هسته FP32 به ازای هر SM، در مجموع ۱۵۳۶ هسته‌ی CUDA و ۹۶ واحد بافت نگاشت در کل سطح تراشه توزیع شده‌اند. شرکای انویدیا به‌طور قطع بازه‌ای از فرکانس‌های اضافی را برای پر کردن شکاف سرعت میان دو کارت گرافیک GTX 1660 Ti و RTX 2060 در نظر خواهند گرفت. با این وجود سرعت کلاک پایه‌ی رسمی تراشه‌ی TU116 معادل ۱۵۰۰ مگاهرتز و کلاک بوست در مشخصات این کارت ۱۷۷۰ مگاهرتز عنوان شده است. روی کاغذ سرعت انجام محاسبات FP32 توسط این کارت بالغ بر  ۵.۴ ترافلاپس و سرعت انجام محاسبات FP16 بالغ بر ۱۰.۹ ترافلاپس است.

gtx 1660 Ti

۶ کنترلر حافظه‌‌ی GDDR6 که در طرفین تراشه قرار گرفته‌اند، جمعاً پهنای باس ۱۹۲ بیت را برای این کارت فراهم آورده‌اند و باتوجه‌به سرعت انتقالِ داده‌ی ما‌ژول‌های حافظه‌ی GDDR6 معادل 12Gbps (به عبارت دیگر ۱۲ گیگاترنسفر بر ثانیه)، حداکثر پهنای باند حافظه در مجموع بالغ بر ۲۸۸G‌Bps خواهد بود. رقمی که در مقایسه با پهنای باند حافظه‌ی GTX 1060 تا ۵۰٪ بیشتر است. چنین پهنای باند وسیعی به این کارت کمک خواهد کرد که برخلاف برادر بزرگترش، در رزولوشن‌ 1440p و با آنتی‌الیاسینگ روشن، سطح عملکرد متناسبی را از خود به نمایش بگذارد.

کارت GTX 1660 Ti مانند GTX 1060 از ۶ گیگابایت حافظه‌ی گرافیکی برخوردار است، اما پهنای باند حافظه در آن ۵۰ درصد بیشتر است

هر کنترلر حافظه با ۸ واحد خروجی رندر و ۲۵۶ کیلوبایت حافظه‌ی کش سطح ۲ پیوند دارد. پس در مجموع تراشه‌ی مورد بررسی ما ۴۸ واحد خروجی رندر و ۱.۵ مگابایت حافظه کش سطح ۲ دارد. تعداد واحدهای خروجی رندر در این کارت (در مجموع ۴۸ واحد) با تعداد این واحدها در کارت RTX 2060 یکسان است؛ اما ظرفیت‌ِ برش‌های حافظه L2 در این کارت نصفِ RTX 2060 است (RTX 2060 در مجموع ۳ مگابایت کش سطح ۲ دارد).  

باوجود ابعاد بزرگتر تراشه، ۵۰ درصد تعداد ترانزیستور بیشتر و نرخ کلاک بوست بالاتر، توان طراحی حرارتی کارت گرافیک GTX 1660 Ti با کارت GTX 1060 برابر و معادل ۱۲۰ وات است. متاسفانه هیچ یک از این دو کارت از قابلیت GPU چندگانه پشتیبانی نمی‌کند،  این در حالی است که تأکید انویدیا بر عملکرد بالاتر کارت با شیوه‌ی اتصال SLI هنوز به قوت خود باقی است و راهی برای پیکربندی بهتر پردازنده‌ی گرافیکی واحد در اختیار گیمرها نمی‌گذارد. در جدول زیر اطلاعات کامل‌تری از کارت Geforce GTX 1660 Ti در مقایسه با سایر کارت‌های هم‌رده درج شده است.

مشخصاتGeForce GTX 1660 Ti GeForce RTX 2060 FEGeForce GTX 1060 FEGeForce GTX 1070 FE
معماری Turing Turing Pascal Pascal
تعداد هسته‌های CUDA ۱۵۳۶ ۱۹۲۰ ۱۲۸۰ ۱۹۲۰
توان محاسباتی FP32 (ترافلاپس) ۵.۴ ۶.۴۵ ۴.۴ ۶.۵
کلاک پایه پردازنده ۱۵۰۰ ۱۳۶۵ ۱۵۰۶ ۱۵۰۶
کلاک بوست پردازنده ۱۷۷۰ ۱۶۸۰ ۱۷۰۸ ۱۶۸۳
ظرفیت حافظه  ۶GB GDDR6 ۶GB GDDR6 ۶GB GDDR5 ۸GB GDDR5
باس حافظه (بیت) ۱۹۲ ۱۹۲ ۱۹۲ ۲۵۶
پهنای باند حافظه (GB/s) ۲۸۸ ۳۳۶ ۱۹۲ ۲۵۶
تعداد واحدهای خروجی رندر ۴۸ ۴۸ ۴۸ ۶۴
تعداد واحد‌های بافت نگاشت ۹۶ ۱۲۰‍ ۸۰ ۱۲۰
حافظه کش L2 ۱.۵ ۳ ۱.۵ ۲
توان طراحی حرارتی ۱۲۰ ۱۶۰ ۱۲۰ ۱۵۰
تعداد ترانزیستور (میلیارد) ۶.۶ ۱۰.۸ ۴.۴ ۷.۲
اندازه تراشه (میلی‌مترمربع) ۲۸۴ ۴۴۵ ۲۰۰ ۳۱۴
قیمت زمان عرضه (دلار) ۲۸۰ ۳۵۰ ۲۵۰ ۴۵۰

سطح عملکرد:

کارشناسان PCGamer سطح عملکرد کارت GTX 1660 Ti محصول Asus را در بازی‌ها و در رزولوشن‌های مختلف آزمایش کرده‌اند. نتیجه‌ی آزمایش‌های این تیم در رزولوشن 1080p و با بالاترین جزئیات گرافیکی، در میانگین ۱۹ بازی به‌روز و در تعدادی از بازی‌های جدید به‌طور جداگانه در گالری تصاویر زیر ارائه شده است.

نتایج عملکرد این کارت در رزولوشن 1440p و با حداکثر تنظیمات گرافیکی در مقایسه با کارت‌های دیگر، در شکل‌های زیر آمده است. 

شاید بعضی‌ها بگویند که کارت GTX 1660 Ti با قیمت ۲۷۹ دلاری‌اش کارتی برای رزولوشن‌های بالاست؛ اما باید گفت که این کارت دقیقاً برای رزولوشن 1080p طراحی و در نظر گرفته شده است. باتوجه‌به اینکه طبق آمار اکثر گیمرهای PC در رزولوشن 1080p دنیاهای گیمینگ را فتح می‌کنند، خبر خوب این است که کارت GTX 1660 Ti در این رزولوشن و در اکثر باز‌ی‌ها نرخ فریمی در حدود ۶۰ یا بیشتر از آن ارائه می‌دهد. همان‌طور که دیده می‌شود، متوسط نرخ فریم این کارت در مجموع ۱۹ بازی به روز ۸۶ فریم و کمینه‌ی فریم ۶۲ است. پس می‌توان برای این رزولوشن روی این کارت حساب خوبی باز کرد. 

در بعضی عناوین جدیدتر مثل Anthem، عنوان جهان‌باز Assassin's Creed Odyssey و عنوان کاملاً جدید Metro Exodus کمی پای این کارت می‌لنگد و نمی‌تواند فریم خروجی ۶۰ را به‌طور پایدار حفظ کند. در این رزولوشن عملکرد کارت مورد بررسی ما از کارت AMD RX 590 به خوبی پیشی گرفته و ۲۰ تا ۲۵ درصد عملکرد بهتری نسبت به آن دارد. این کارت که با GTX 1660 Ti از نظر قیمت در یک جایگاه ایستاده است، در اکثر عناوین عملکرد نازل‌تری داشته و در چند عنوان به سختی به GTX 1660 Ti نزدیک می‌شود. 

شاید مهم‌ترین نکته در بنچمارک‌های GTX 1660 Ti میزان برتری آن نسبت به GTX 1060 6GB است؛ کارتی که رسماً قرار است به نفع برادر کوچکترش میدان را خالی کند. به‌طور متوسط GTX 1660 Ti در عناوین مختلف حدود ۳۵٪ بهتر از GTX 1060 عمل ‌کرده و حتی در برخی عناوین کارت GTX 1070 را نیز پشت سر می‌گذارد (گرچه در عناوین دیگر کارت GTX 1070 بهتر ظاهر می‌شود). پس اگر در حال حاضر صاحب یکی از کارت‌های GTX 1070 انویدیا هستید، کارت GTX 1660 Ti گزینه‌ی خوبی برای ارتقا به شمار نمی‌رود، اما اگر بین این دو کارت بخواهید یکی را انتخاب کنید، مسلماً کارت GTX 1660 Ti با تقریباً ۷۰ دلار قیمت پایین‌تر نسبت به قیمت فعلی کارت GTX 1070 (که تولید آن رو به توقف است) گزینه‌ی مقرون‌به‌صرفه‌تری است و البته معماری به روزتر و پشتیبانی بهتری دارد.

کارت گرافیک GTX 1660 Ti باتوجه‌به عملکرد تا ۳۵٪ بهتر از GTX 1060، گزینه‌ی ارتقای مناسبی برای آن به شمار می‌رود، اما باتوجه‌به عملکرد تقریبا یکسان با GTX 1070 جایگزین مناسبی برای این کارت نخواهد بود

رزولوشن 1440p برای کارت‌های میان‌رده زیر ۳۰۰ دلار کمی چالش برانگیز به نظر می‌رسد؛ در برخی عناوین مثل Battlefield 5 و  Far Cry 5 عملکرد کارت تحت بررسی در این رزولوشن مطلوب‌تر و نرخ فریم خروجی بیشتر از ۶۰ است؛ اما در برخی عناوین که آمیخته با جلوه‌های گرافیکی سنگین‌تری هستند، مثل  Assassin's Creed Odyssey یا Anthem یا عنوان جدید Metro Exodus که به راستی از سطح گرافیک کم‌نظیری برخوردار است، GTX 1660 Ti کمی در تنگنا قرار گرفته و به خوبی از عهده‌ی ایجاد یک خروجی فریم پایدار و مناسب گیمینگ برنمی‌آید و نرخ فریم به‌طور متوسط به ۴۰ فریم بر ثانیه افت می‌کند. 

در این رزولوشن هم کارت تازه‌وارد با ۲۵٪ عملکرد بهتر  RX 590 رقیب را پشت سر گذاشته و در حدود ۲۵٪ بهتر از برادر بزرگتر خود GTX 1060 ظاهر شده است. عملکرد این کارت در این رزولوشن تا ۸۰ درصد بهتر از کارت GTX 970 انویدیاست و تقریبا توانایی‌های یکسانی با GTX 1070 دارد. سرانجام چون کارت GTX 1660 Ti برای رزولوشن 4K طراحی نشده و در این رزولوشن عملکرد مطلوبی ندارد، از بررسی عملکرد آن در این کیفیت تصویر صرف‌نظر می‌کنیم.   
اگر بخواهیم نتایج عملکرد این کارت را برحسب قیمت آن در مقایسه با کارت‌های دیگر بسنجیم، این کارت به نسبت پولی که برای آن پرداخت می‌شود (۲۸۰ دلار) ارزش خرید بالایی داشته و در جایگاه خوبی از این نظر قرار می‌گیرد. کارت GTX 1660 Ti گزینه‌ی ارتقای خوبی برای کارت‌هایی مثل GTX 1060 و همچنین GTX 970 است؛ ولی همان‌طور که گفته شد جایگزین مناسبی برای GTX 1070 نخواهد بود. 

gtx 1660 Ti

به‌عنوان نتیجه‌گیری کلی از مباحث فوق می‌توان گفت که برای چیدن یک سیستم گیمینگ میان‌رده که قادر به ارائه‌ی نرخ فریم مطلوب ۶۰ در رزولوشن 1080p و با تنظیمات گرافیکی بالا باشد، در این رده‌ی قیمت و در میان کارت‌هایی که اکثرا مربوط‌به معماری‌های یکی دو نسل قبل هستند، کارت بهتری نسبت به GTX 1660 Ti یافت نخواهد شد. گرچه به‌عنوان تذکر باید افزود که اکثر عناوین گیم جدید، تقاضای فزاینده‌ای از منابع سیستم دارند و میزان حافظه‌ی گرافیکی مورد نیاز برای بازی‌های جدید با تنظیمات حداکثری و بافت Ultra به سمت ۸ گیگابایت به پیش می‌رود. پس حتی با وجود داشتن این کارت، طی یکی دو سال آینده یا حتی زودتر باید آمادگی کاهش سطح تنظیمات بازی (بخصوص کیفیت بافت) را از Ultra به High داشته باشید و البته در خلال این سال‌ها فکر خود را درگیر مزیت‌های رهگیری پرتو و هوش مصنوعی کارت‌های رده‌بالاتر نکنید.



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

سئات اسپانیا خودروی الکتریکی جدید خود با نام el-Born را معرفی کرد که برای سال ۲۰۲۰ وارد خط تولید خواهد شد.

 

سئات به‌عنوان یکی از زیر مجموعه‌های گروه فولکس واگن تصمیم دارد تا برای سال ۲۰۲۰ اولین محصول خود را با نام el-Born وارد بازار کند. این محصول جدید طراحی بسیار آینده‌نگرانه‌ای دارد و روی پلتفرم کاملا جدید گروه فولکس واگن یعنی ID ساخته خواهد شد. مدل el-Born به‌عنوان یک هاچ بک برقی ادامه‌دهنده‌ی راه سئات لئون خواهد بود و انتظار می‌رود تا همانند لئون تبدیل به خودرویی محبوب و موفق شود.

 

SEAT el-Born

در el-Born از یک موتور برقی با قدرت ۲۰۱ اسب‌بخار استفاده شده است. el-Born همچنین می‌تواند شعاع حرکتی ۴۲۰ کیلومتری را فراهم کند که از این نظر از نزدیک‌ترین قبای خود یعنی رنو Zoe و نیسان لیف در جایگاه بالاتری قرار می‌گیرد. در تست‌های انجام‌شده، رنو و نیسان هر یک توانستند به شعاع حرکتی ۲۱۲ و ۲۰۵ کیلومتر دست پیدا کنند پس مشاهده می‌کنید که سئات از رقبای خود خیلی بهتر عمل کرده است. از نظر توانایی‌های حرکتی نیز el-Born می‌تواند سرعت خود را در ۷.۵ ثانیه از صفر به ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برساند.

سئات el-Born همچنین به سیستم شارژ سریع مجهز است به‌طوری‌که می‌تواند ۸۰ درصد از ظرفیت باتری خود را در عرض ۴۷ دقیقه شارژ کند. برای این کار سئات از یک سیستم شارژ سریع ۱۰۰ کیلوواتی بهره‌گیری کرده است. البته اگر بخواهید باتری خودرو را با شارژر معمولی دیواری در منزل شارژ کنید، زمان شارژ افزایش چشمگیری پیدا خواهد کرد.

SEAT el-Born

از آنجایی که دمای بسیار پایین در فصل زمستان یا در مناطق سردسیر می‌تواند روی عملکرد باتری تاثیر منفی داشته باشد، در سئات el-Born از یک سیستم گرم‌کننده‌ی باتری استفاده شده است که می‌تواند با گرم کردن باتری در هنگام سرما به افزایش برد خودرو کمک کند. این سیستم می‌تواند در شرایطی برد خودرو را تا ۵۹ کیلومتر افزایش دهد.

محصولات سئات به‌طور سنتی همیشه به‌عنوان نسخه‌های اسپرت محصولات فولکس شناخته شده‌اند. در el-Born نیز سئات سعی کرده تا این رویه را حفظ کند و این را می‌توان از ارتفاع پایین خودرو و پهنای زیاد آن متوجه شد.

SEAT el-Born

از مشخصه‌های طراحی el-Born نیز می‌توان به مواردی چون جلوپنجره‌ی بسته‌شده بدون ورودی هوا اشاره کرد. استفاده از چنین جلوپنجره‌ای سبب بهبود وضعیت آیرودینامیکی می‌شود و البته برای خنک‌کاری نیز مجراهایی در بخش پایینی پیش‌بینی شده‌اند که هوا را به سمت باتری ها می‌فرستند. رینگ‌های ۲۰ اینچی el-Born نیز دارای کانال‌هایی برای انتقال هوا جهت خنک‌کاری ترمزها هستند.

 

SEAT el-Born

در داخل کابین el-Born در ابتدا با یک نمایشگر ۱۰ اینچی لمسی مواجه خواهید شد که کمی به سمت راننده زاویه دارد. در مقابل راننده نیز یک پشت آمپر از نوع دیجیتالی تعبیه شده است. از آنجایی که درون کاپوت el-Born خبری از موتور نیست، سرنشینان جلو فضای پای بسیار عالی در اختیار دارند و در کل el-Born هم از نظر فضای سرنشینان و هم از نظر فضای بار خودرویی بسیار جادار است. حتی در بین صندلی‌های جلو نیز فضای بسیار بزرگی برای قرار دادن وسایل پیشی‌بینی شده است. سازنده هنوز عدد دقیق حجم صندوق بار el-Born را اعلام نکرده است.

SEAT el-Born

 

سئات el-Born از نظر فناوری یک خودروی بسیار پیشرفته است و می‌تواند کنترل بخش‌هایی مانند ترمزها، فرمان و پدال گاز را بر عهده بگیرد. البته این فناوری تنها در حالت‌های خاص همانند اتوبان‌ها قابل استفاده است و ضمنا توانایی پارک خودکار خودرو را نیز دارند. سئات هنوز قیمت el-Born را اعلام نکرده است اما انتظار می‌رود که قیمتی پایین‌تر از فولکس واگن ID داشته باشد. به این تفاسیر می‌توان انتظار قیمتی در حدود ۲۷ تا ۲۶ هزار یورو را برای این خودرو داشت. البته از آنجایی که el-Born یک خودروی تمام الکتریکی است شامل طرح حمایتی دولت نیز خواهد بود و از قیمت آن باید ۳۵۰۰ یورو کم کرد.

SEAT el-Born

 

 
 


تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

مایکروسافت اکسل با فناوری مبتنی بر هوش مصنوعی به کاربران اجازه می‌دهد تا محتوای جدول‌هایی که از آن‌ها عکس گرفته می‌شود را به جدول اکسلی تبدیل کنند. 

 

مایکروسافت با فناوری‌های مبتنی بر هوش مصنوعی، قابلیت‌ جدیدی به برنامه‌ی کاربردی اکسل در هر دوسیستم‌عامل اندروید و iOS اضافه کرده است. یکی از این ویژگی‌های مهم و کاربردی، امکان تبدیل عکس گرفته‌شده از جدول‌ها به جدول اکسلی است.

برخی مواقع نیاز است جدول‌های چاپ‌شده در محتواهای متنی وارد فایل اکسل شود. کاربران می‌توانند از جدول مورد نظر خود عکس بگیرند و ازطریق ویژگی بسیار مفید اکسل، محتوای جدولی را که از آن عکس گرفته‌اند وارد صفحه‌ی گسترده‌ی اکسل کنند. در این صورت بدون نیاز به تایپ کردن جدول، محتوای آن به فایل اکسل انتقال داده می‌شود.

اکسل مایکروسافت

 

این ویژگی ابتدا برای کاربران سیستم‌عامل اندروید معرفی شده است و کاربران سیستم‌عامل iOS به‌زودی می‌توانند از استفاده کنند. همان‌طور که گفته شد مایکروسافت برای اجرایی کردن این ویژگی از هوش مصنوعی و قابلیت تشخیص تصویر استفاده کرده است. با این قابلیت جدید، دیگر نیازی نیست محتوای جدول‌ها به‌صورت دستی تایپ شود. کاربران مایکروسافت 365 می‌توانند از این قابلیت جدید استفاده کنند.

مایکروسافت علاوه‌بر این قابلیت مبتنی بر هوش مصنوعی، برای اپلیکیشن کاربردی احراز هویت Authenticator قابلیت ارسال هشدار امنیتی در مورد حساب‌های کاربری مایکروسافت را اضافه کرده است. هشدارهای امنیتی در حساب‌های کاربری شخصی از جمله Outlook.com می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. زمانی‌که رمز عبور تغییر می‌کند یا هر فعالیت‌ دیگری درارتباط با حساب‌های کاربری و در حوز‌ه‌ی امنیت آن‌ها اتفاق می‌افتد، برای کاربر نوتیفیکیشن هشدار  ارسال می‌شود. کاربران هر دو سیستم‌عامل اندروید و iOS می‌توانند از قابلیت جدید اپلیکیشن کاربردی احراز هویت Authenticator بهره‌مند شوند.



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

تیم کوک در دیدار با سرمایه‌گذاران اپل، به‌صورت مبهم به برنامه‌های شرکت برای طراحی و تولید محصولات خارق‌العاده و شوکه‌کننده اشاره کرد.

 

اپل روز جمعه رویدادی با حضور سرمایه‌گذاران خود برگزار کرد که مدیرعامل شرکت یعنی تیم کوک، در صحبت کوتاهی با حاضران، درباره‌ی محصولات آتی کوپرتینویی‌ها اطلاعاتی مبهم ارائه داد. کوک اشاره‌ای به جزئیات محصولات آتی نکرد. او تنها گفت که وضعیت کنونی شرکت، در امیدوارانه‌ترین حالت از نظر او قرار دارد و آینده‌ی روشنی برای اپل تصور می‌کند.

برخی عبارت‌هایی که تیم کوک در رویداد گذشته بیان کرد، نشان از برنامه‌های جدی اپل برای محصولات خاص داشت. به‌عنوان مثال او از عبارت‌های «برنامه‌ریزی‌های اولیه» و «امتحان کردن شانس» برای توصیف مراحل کنونی طراحی‌ و برنامه‌ریزی استفاده کرده و محصولات آینده را نیز با صفت «شوکه‌کننده» معرفی کرد. کارشناسان امیدوار هستند که صحبت‌های اپل، نشان‌دهنده‌ی برنامه‌های جدی آن‌ها برای حرکت‌های شجاعانه‌تر در مسیر طراحی و تولید محصول باشد.

 

اپل واچ و ایرپاد اپل، مواردی بودند که در صحبت‌های تیم کوک به‌عنوان زمینه‌هایی برای توسعه‌ی محصولات آتی معرفی شدند. او از عبارت «مسیری بلند به‌سوی محصولات فوق‌العاده» برای توصیف برنامه‌های آتی شرکت استفاده کرد. شاید از صحبت‌های او بتوان پیش‌بینی کرد که قابلیت‌های مرتبط با سلامتی بیشتری در اپل‌واچ‌ها‌ی آینده دیده می‌شود.

مدیرعامل اپل در صحبت‌های خود به این نکته اشاره کرد که قیمت ۱۲ هزار دلاری مک‌بوک ایر با صفحه‌نمایش رتینا، کاهش خواهد یافت. نکته‌ی دیگر، تلاش آن‌ها برای دو برابر کردن درآمد خدمات تا سال ۲۰۲۰ و رساندن آن به ۵۰ میلیارد دلار بود. گفته می‌شود اپل در رویداد ۲۵ مارس (۵ فروردین) چند سرویس جدید خود شامل اخبار و رقیبی برای نتفلیکس در حوزه‌ی پخش ویدئو را رونمایی خواهد کرد.

tim-cook

یکی از محصولاتی که اپل به‌احتمال زیاد در حال توسعه‌ی آن بوده، عینک واقعیت افزوده است. تیم کوک اشاره‌ای به آن محصول نکرد، اما صحبت‌های مستقیمی درباره‌ی تلاش‌های کوپرتینویی‌ها برای توسعه‌ی پردازنده‌ی محصولات آتی در داخل شرکت داشت. او دوره‌ای ۵ ساله را برای نهایی شدن این طرح بیان کرد.

اپل در فصل فروش گذشته‌ی تعطیلات میلادی، اولین کاهش فروش خود را از سال ۲۰۰۱ تجربه کردآیفون یکی از منابع درآمدی اصلی آن شرکت محسوب می‌شود که به‌خاطر دلایل مختلف ازجمله افزایش قیمت میانگین سری‌های جدید، با کاهش فروش روبه‌رو شد و مصرف‌کننده‌ها، استفاده از نسخه‌های قبلی را به خرید نمونه‌های جدید ترجیح دادند.

اپل در سال‌های گذشته، بیشتر محصولاتی با به‌روزرسانی‌های جزئی و نوآوری‌های کم معرفی کرد. آن‌ها باید باز هم موتور نوآوری خود را به کار گیرند تا با عرضه‌ی محصولی جدید و انقلابی، بار دیگر مشتریان را به سمت خود جذب کنند. وقتی آن‌ها در سال ۲۰۰۷ آیفون را معرفی کردند، به‌نوعی کل صنعت موبایل دگرگون شد. بسیاری از مردم و کارشناسان، اکنون نیز منتظر اپل هستند تا محصول ساختارشکن بعدی را به دنیای فناوری معرفی کند.



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |

شرکت تویوتا جدیدترین طرح مفهومی از سوپرا با نام GT4 را معرفی کرد. این خودرو مخصوص سری مسابقات GT4 ساخته می‌شود.

 

این طور به نظر می‌رسد که شرکت تویوتا از معرفی طرح مفهومی‌های متعدد از سوپرای نسل جدید خسته نمی‌شود. پس از معرفی طرح مفهومی‌های GR Supra Racing و GR Supra Super GT، این بار تویوتا کانسپتی از سوپرا با نام GR Supra GT4 معرفی کرده است. این خودرو مخصوص سری مسابقات GT4 ساخته خواهد شد و با خودروهایی همچون فورد ماستنگ و پورشه کیمن رقابت خواهد کرد.

تویوتا سوپرا GT4

تویوتا سوپرا GT4 بر پایه نسل جدید این خودرو با کد A90 ساخته شده و توسط مهندسین تیم موتوراسپرت تویوتادر آلمان توسعه یافته است. بدنه تهاجمی خودرو اکنون میزبان یک بال عقب بزرگ روی صندوق است. در قسمت جلویی، اسپلیتر روی سپر خودرو نصب شده تا ذاتی مسابقه‌ای به طرح مفهومی GT4 ببخشد. در قسمت داخلی هم تغییرات زیادی به منظور سبک‌تر کردن وزن خودرو انجام گرفته است.

رول‌کیج مسابقه‌ای دورتادور کابین را فرا گرفته و صندلی‌های مخصوص با قاب فیبرکربنی نصب شده‌اند. در عین اینکه داشبورد خودرو تا حد زیادی به سوپرای معمولی شباهت دارد، اما فرمان مسابقه ای OMP با خط زرد مرکزی خودنمایی می‌کند. به منظور کاهش وزن بیشتر، تویوتا کف‌پایی‌های داخل خودرو و برخی از آپشن‌های ظاهری سوپرای معمولی را حذف کرده است.

 

 

تویوتا، طرح مفهومی جدید خود را در هشتادونهمین نمایشگاه خودرو ژنو به نمایش در خواهد آورد. برند محبوب ژاپنی اعلام کرده است که روند توسعه سوپرا در زمینه‌های مختلف مسابقات اتومبیلرانی را ادامه خواهد داد و از دانش کسب‌شده در این پروسه، جهت بهبود نسخه شهری سوپرا استفاده خواهد کرد. از آنجایی که خبر تولید نمونه جذاب GRMN هم تأیید شده، می‌توان گفت که آتش بازی تویوتا و نسل پنجم سوپرا تازه شروع شده است.



تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |
صفحه قبل 1 ... 496 497 498 499 500 ... 3356 صفحه بعد