ظهور سیستم عکاسی میکرو چهارسوم و نوآوریهای آن، یکی از تحولات بزرگ دنیای عکاسی در سالهای گذشته بوده است.
با ورود صنعت دوربینهای عکاسی به دنیای دیجیتال، بزرگان این عرصه سیستم و مانتهای SLR خود را با فناوریهای بهروز آن زمان تغییر دادند و سازگار کردند. بااینحال، توسعهنیافتن مانتی جدید از صفر برای دوربینهای DSLR، بعدها به یکی از ضعفهای سیستمهای بزرگ دوربینهای دیجیتال تبدیل شد. المپوس در همین زمینه و با همکاری کداک، در سال ۲۰۰۳ مانت چهارسوم (Four Thirds) را توسعه داد تا به آزادیِعمل بیشتری در تولید انواع دوربینهای عکاسی DSLR دست یابد. المپوس و کداک در توسعهی این سیستم سه قانون اساسی را مدنظر داشتند:
- مخصوص دوربینهای دیجیتال
- استاندارد باز
- قابلیت حمل زیاد
مقالهی مرتبط:
سیستم چهارسوم از حسگر کوچکتری (۱۷.۳ در ۱۳ میلیمتر) بهره میبرد. این درحالی است که کانن و نیکوندوربینهایشان را به حسگرهای فولفریم (۳۶ در ۲۴ میلیمتر) و APS-C (ابعاد ۱۳.۶ در ۱۵.۷ میلیمتر) مجهز میکردند. بااینحال بهگفتهی بسیاری از کارشناسان، حسگر بزرگتر بهمعنای کیفیت بهتر تصاویر است و المپوس اهداف دیگری در سر میپروراند. بهاعتقاد مهندسان این شرکت، آزادیِعمل بیشتر عکاسان، قابلیت حمل بهتر، کیفیت تصویر عالی برای استفادهی عموم کاربران و قیمت ارزانتر، درنهایت به افزایش محبوبیت این سیستم و گسترش سهم بازار این شرکت منجر میشد. ابعاد کوچکتر مانت چهارسوم به سازندگان اجازه میداد درکنار تولید دوربین و لنزهای کوچکتر و ارزانتر، با توسعهی مبدلهای مختلف، امکان استفاده از لنزهای رقیبان در دوربینهای خود را نیز داشته باشند. از دیگر تفاوتهای دوربینهای چهارسوم، نسبت ۴:۳ حسگر آنها بود؛ جاییکه حسگرهای فولفریم و APS-C از نسبت ۳:۲ بهره میبردند.
پس از ساخت مانت چهارسوم، المپوس و کداک برای جلبِنظر سازندگان مختلف دنیای دوربینهای دیجیتال تلاش زیادی کردند تا درادامه، تولید محصولاتی با مانت چهارسوم از شرکتهایی اعم از فوجی، پاناسونیک، لایکا، سانیو و سیگما را شاهد باشیم. هدف اتحادیهی چهارسوم، انقلاب در دنیای عکاسی و تغییر سنگینی کفّهی ترازو به سمت این سیستم بود.
بهطور خلاصه، قوتها و ضعفهای سیستم چهارسوم دوربینهای عکاسی DSLR عبارتاند از:
قوتها
- حسگرهای کوچکتر امکان ساخت دوربین و لنزهای کوچکتر و سبکتر را به سازندگان میداد.
- طراحی تلهسنتریک سیستم، باعث میشد طیفهای نوری موازی با یکدیگر به حسگر برسند.
- بهدلیل فاصلهی کمتر فلانج، امکان ساخت مبدلها برای استفاده از لنز سایر سیستمها بسیار ساده میشد.
ضعفها
- ابعاد کوچکتر حسگرها محدودیت زیادی در استفاده از چگالی بالای پیکسلها بهوجود میآورد.
- ابعاد کوچکتر پیکسلها به دریافت میزان نور کمتری درمقایسهبا نمونههای فولفریم منجر میشد که درنتیجه، نویز بیشتر و گسترهی دینامیکی کمتر و انحراف رنگی بیشتری ایجاد میکرد.
- بهدلیل ابعاد کمتر حسگر، برای رسیدن به فاصلهی کانونی یکسان با دوربینهای فولفریم، محصولات چهارسوم باید از لنزهایی با فاصلهی کانونی کمتر (۱/۲) استفاده میکردند. این موضوع برای رسیدن به عمق میدان برابر هم صادق است. البته باتوجهبه پیچیدگیهای تولید لنزهای روشنتر، عملا دوربینهای چهارسوم در بخش عمق میدان دربرابر فولفریمها حرفی برای گفتن نداشتند.
سیستم میکرو چهارسوم
با وجود بازبودن استاندارد چهارسوم، دیگر بازیگران عرصهی دوربینهای عکاسی اشتیاق چندانی برای استفاده از این سیستم نشان ندادند و المپوس همچنان بزرگترین برند این دسته از محصولات بود. باوجوداین با ورود جدیپاناسونیک به صنعت دوربینهای عکاسی، این روند تغییر کرد. مهندسان پاناسونیک با همکاری گسترده با همتایان خود در المپوس، سیستم چهارسوم را بهبود بخشیدند. هدف آنها از این امر، رفع محدودیتهای دوربینهای DSLR بود.
در همین زمینه و در سال ۲۰۰۸، سیستم میکرو چهارسوم (Micro Four Thirds) رونمایی شد. در این سیستم که از حسگری با ابعاد برابر با چهارسومها بهره میبردند، آینه و منشور از دوربینهای عکاسی حذف شده بود و قاب تصویر از پردازش اطلاعات دریافتیِ حسگر و ازطریق نمایشگر یا منظرهیاب الکترونیکی بهنمایش درمیآمد.
شایان ذکر است معرفی اولین دوربین میکرو چهارسوم را میتوان تولد اولین دوربین بدونآینه نیز دانست. قطر دهانهی مانت میکرو چهارسومها ۶ میلیمتری کمتر از سیستم چهارسوم است تا ابعاد کوچکتر دوربین بهارمغان بیاید. همچنین، تعداد پینهای ارتباطی نیز از ۹ به ۱۱ عدد افزایش یافت تا انتقال اطلاعات بین دوربین و لنز سریعتر انجام شود. بدینترتیب، عملکرد نمای زنده برای عکاسی پیاپی نیز بهبود درخورتوجهی یافت.
حذف آینه از دوربینهای عکاسی آزادیِعمل بیشتری به تولیدکنندگان میداد. افزونبراین، کاهش چشمگیر فاصلهی فلانج (دهانهی مانت تا حسگر) تا ۱۹.۲۵ میلیمتر به دوربینهای میکرو چهارسوم امکان بهرهبردن از تمامی لنزهای موجود را میدهد. لنزهایی از برندهای کانن، لایکا، مینولتا، نیکون، پنتاکس و زایس، همگی با مبدل مخصوصشان بهراحتی در دوربینهای میکرو چهارسوم بهکار میروند.
نبود آینه نیاز به توسعهی حسگر فوکوس خودکار جداگانه را مرتفع میکرد؛ بههمیندلیل، سازندگان چهارسومها امکان تعبیهی پیکسلهای تشخیص فاز را در همان حسگر اصلی را داشتند تا عملکرد فوکوس خودکار در شناسایی سوژه و تشخیص چهره و تعقیب آن در منظرهیاب و نمایشگر پشتی یکسان باشد. این قابلیت همچنین به شرکتهای سازنده امکان تعبیهی فوکوس خودکار در تمام مساحت حسگر را میداد؛ جاییکه پیشتر در DSLRها، نقاط فوکوس به بخش خاصی از قاب محدود میشدند.
فاصلهی فلانج کمتر درکنار امکان اتصال سایر لنزها، به کاهش درخورتوجه ضخامت و ابعاد دوربینها منجر شد تا هدف اصلی توسعهی دوربینهای چهارسوم در سیستم میکرو چهارسوم محقق شود. بدینترتیب، پاناسونیک و المپوس موفق شدند دوربینهایی کامپکت با توانایی بسیار بیشتر در ثبت تصاویر باکیفیت درمقایسهبا نمونههای متداول پیشین تولید کنند. این فناوری را میتوان تاحدودی ناجی دنیای دوربینهای عکاسی دانست؛ جاییکه با ظهور گوشیهای هوشمند با دوربینهای توانمند، دیگر برای تولید دوربینهای عکاسی کامپکت متداول با حسگرهای کوچک مجالی وجود نداشت و بهلطف حذف آینه، انواع کامپکت جدیدتری با قابلیتهای حرفهای به بازار عرضه شدند.
بااینحال، همچنان بزرگترین انتقاد وارده به دوربینهای میکرو چهارسوم، ابعاد کوچکتر حسگرهای آنها درمقایسهبا رقبای فولفریم و APS-C خود است. البته بهگفتهی مدیران المپوس و پاناسونیک، این سیستم هیچگاه برای جایگزینی با انواع فولفریم توسعه نیافتند. ابعاد کوچکتر و وزن سبکتر و قیمت مقرونبهصرفه و کیفیت تصاویر عالی (تا ایزو ۳۲۰۰) برای طیف گستردهای از کاربران، برخی از قوتهای این دسته از دوربینها است که ایجاد بازار خاصی برای آنها را باعث شده است.
رشد محصولات این سیستم جدید بهحدی بود که بزرگان صنعت عکاسی برای حفظ سهم، چارهای جز تولید DSLRهای ارزانتر ندیدند تا همچنان کاربران نیمهحرفهای را در سیستم خود نگه دارند. بااینحال، توسعهی گستردهی سیستم بدون آینه و برتریهای آن درمقایسهبا دوربینهای DSLR باعث شد در قدم اول، سونی و درادامه، نیکون و کانن به حذف آینه و مهاجرت به این سیستم روی بیاورند.
ابعاد کوچکتر حسگر میکرو چهارسومها به ایجاد ضریب برش دوبرابر در این دوربینها منجر شد. بدینترتیب، لنز ۵۰ میلیمتری در سیستم میکرو چهارسوم فاصلهی کانونی برابر با لنز ۱۰۰ میلیمتری در دوربینهای فولفریم را میدهد. در این حالت، کاربران برای رسیدن به قاب برابر باید فاصلهی خود را تا سوژه افزایش دهند. در این وضعیت نیز، عمق میدان افزایش خواهد یافت و اثر جلوهی بوکهی مشابهی با حسگرهای ۳۵ میلیمتری را شاهد نخواهیم بود. مشخصهی مذکورِ دوربینهای میکرو چهارسوم درعین اینکه میتواند بهعنوان ضعف آنها تلقی شود، در برخی از کاربریها نیز امکانات بیشتری به عکاسان خواهد داد. بهعنوان مثال، عکاسان ژانر حیاتِوحش و ورزشی، در سیستم میکرو چهارسوم میتوانند با لنزهایی با فاصلهی کانونی کمتر و ارزانتر، به قاب مدنظرشان دست یابند. البته در این وضعیت، از جلوهی بوکهی کمتری بهره خواهند برد. همچنین در بسیاری از مواقع که فیلمبرداران به عمق میدان زیاد احتیاج ندارند، با فولفریمها و در شرایط نوری اندک، چارهای جز افزایش حساسیت ندارند؛ زیرا افزایش گشودگی دیافراگم کاهش عمق میدان را سبب میشود. این درحالی است که خاصیت عمق میدان بیشتر در میکرو چهارسومها در وضعیت نوری نامناسب امکان افزایش گشودگی دیافراگم و درنتیجه، ثابت نگهداشتن ایزو را برای فیلمبرداران بهارمغان میآورد. البته، نباید فراموش کرد که در بسیاری از مواقع نیز، فیلمبرداران به عمق میدان زیاد برای جداکردن سوژهی خود از پسزمینه نیاز دارند. در این حالت، دوربینهای ۳۵ میلیمتری بهترین گزینهی موجود به شمار میروند.
یکی از امکانات جذابی که دوربینهای میکرو چهارسوم با خود به دنیای عکاسی آوردند، منظرهیاب الکترونیکی بود. بسیاری از کاربران از مشخصههای این منظرهیابها راضی نبودند و همچنان انواع سنّتی اپتیکال را میپسندیدند؛ اما نمیتوان از قابلیتهای گستردهی آنها چشمپوشی کرد. بهلطف منظرهیابهای الکترونیکی، کاربران امکان مشاهدهی پیشنمایش زنده از قاب خود را خواهند داشت. همچنین، قابلیت سفارشیسازیکردن نحوهی نمایش (شدت روشنایی یا میزان رنگها) آنها، بهخصوص حین تصویربرداری با لاگهای پیشرفته، کمک زیادی نیز به کاربران خواهد کرد. افزونبراین بهلطف این فناوری، برای اولینبار امکان فیلمبرداری ازطریق منظرهیاب دردسترس قرار گرفت.
دوربینهای میکرو چهارسوم عموما از سیستمهای فوکوس تشخیص کنتراست برای تعیین و تعقیب سوژه بهره میبرند. این فناوری ازلحاظ عملکرد دربرابر نمونهی تشخیص فاز که در DSLRها بهکار گرفته میشود، در ردهی پایینتری قرار میگیرد. البته طی سالهای اخیر، المپوس و سونی با استفاده از فناوری فوکوس خودکار تشخیص فاز در دوربینهای بدون آینه، بیشازپیش DSLRها را به انقراض نزدیک کردند.
قوتها
- بدنهای کوچکتر و سبکتر
- امکان استفاده از لنزهای سیستمهای دیگر بهلطف فاصلهی اندک فلانج
- امکان تولید لنزهای کوچکتر و ارزانتر بهلطف فاصلهی لانج اندک
- نیازنداشتن به کالیبرهی جداگانهی هر لنز برای هر دوربین
- بهبود درخورتوجه سیستم فوکوس خودکار تشخیص کنتراست بهدلیل نبود محدودیتهای DSLRها
- راحتی تولید و مونتاژ دوربینهای جدیدتر بهدلیل نبود آینه و منشور
- امکان فیلمبرداری ازطریق منظرهیاب
- خنکشدن سریعتر و مؤثرتر حسگر در استفادههای سنگین مانند فیلمبرداری بلندمدت یا عکاسی پیاپی
- فوکوس خودکار بسیار بهتر در فیلمبرداری درمقایسهبا DSLRها
- امکان استفاده از سیستمهای لرزشگیر درون دوربین
- عمق میدان بیشتر بهمنظور کمک به کاربران برای فیلمبرداری در وضعیت نوری اندک
- مشاهدهی پیشنمایش واقعی از تصویر در منظرهیاب
- امکان سفارشیسازی عملکرد منظرهیاب
- حسگر بسیار بزرگتر (۵ تا ۹ برابر) درمقایسهبا دوربینهای کامپکت سنّتی
- ارزش خرید زیاد باتوجهبه تناسب قیمت و تواناییهای عکاسی
ضعفها
- حسگر کوچکتر از رقبای قدرتمند (۷۵ درصد از فولفریمها و ۴۰ درصد کوچکتر از APS-C) و محدودیتهای عکاسی بهویژه در وضعیت نوری نامناسب
- عمق میدان بیشتر و جلوهی بوکه کمتر درمقایسهبا دوربینهایی با حسگر بزرگتر
- درمعرض ضربه و گردوغبار قرارگرفتن هنگام تعویض لنز بهدلیل نبود آینهی حسگر
- نبود امکان استفاده از لنزهای میکرو چهارسوم در دوربینهای APS-C و فولفریم
- قیمت گرانتر درمقایسهبا دوربینهای خانگی
بهلطف تلاش پاناسونیک و المپوس در تولید محصولاتی متنوع با قیمتهای مختلف، امروزه طیف گستردهای از محصولات در بازههای قیمتی متنوع در بازار وجود دارد. درحالحاضر، محصولات پاناسونیک با گارانتی آژند و دوربینهای عکاسی المپوس با ضمانتنامههای متفرقه در بازار ایران موجود است. درکنار این دو شرکت، فوخلندر، کارل زایس، اشنایدر، سیگما، تامرون، توکینا، روکینون، لائووا و بلکمجیک نیز لنز و دوربین در سیستم میکرو چهارسوم تولید میکنند.
شرکت تیونینگ پرایر دیزاین رندرهایی جذاب از نسل جدید تویوتا سوپرا منتشر کرده که از کیت بدنهی گسترده استفاده میکند.
چندی پیش، تویوتا سوپرا ۲۰۲۰ معرفی و قیمتگذاری شد. هماکنون، نسل جدید تویوتا سوپرا با کیت بدنهی گستردهای همراه شده است. تصویری که میبینید، محصول ذهن مهندسان خلاق شرکت تیونینگ خودرو پرایر دیزاین (Prior Design) است که در اصلاح خودروِ اسپرت ژاپنی سنگِتمام گذاشته است.
تصاویر گرافیکی منتشرشدهی این تیونر در رسانههای اجتماعی نشان میدهد رویکردی تهاجمی برای سوپرا درنظر گرفته شده است. با وجود ظاهر بیرونی اینچنینی، امیدواریم در آیندهی نزدیک، اولین نسخهی تیونینگ تویوتا سوپرا را شاهد باشیم. در کیت بدنهی جدید تویوتا سوپرا با تغییرات جالبی روبهرو میشویم که ازجملهی آنها سپر جلوِ جدید، گِلگیرهای برجسته در ۴ گوشه، بال عقب، رینگهای بزرگ و کاهش ارتفاع خودرو است.
هیچ کاری در زمینهی تیونینگ خودرو بدون افزایش قدرت پیشرانه کامل نیست. این مسئله فقط به زمان نیاز دارد تا در آیندهی نزدیک، حضور نمونههای تقویتشدهی قدرتمند در خیابان را شاهد باشیم. نمونههای پیشین تویوتا سوپرا در سالهای گذشته ظرفیت زیادی برای تقویت پیشرانه داشتهاند و قدرت برخی مدلها حتی به بیش از ۱،۰۰۰ اسببخار نیز رسید. این سابقه نشان میدهد احتمالا بتوانیم در آینده بازگشت محصولی قدرتمند شبیه تویوتا سوپرا Mk4 را ببینیم.
هماکنون، مشتریان تویوتا سوپرا در ایالات متحدهی آمریکا مجبورند از پیشرانه ۳ لیتری توربو ۶ سیلندر متعلق به شرکت بیامو استفاده کنند. این مدل پیشرانه ۳۳۵ اسببخار قدرت و ۴۹۵ نیوتنمتر گشتاور تولید میکند و به تویوتا سوپرا ۲۰۲۰ اجازه میدهد در ۴.۱ ثانیه از حالت سکون به سرعت ۹۶ کیلومتربرساعت برسد. بیشینهی سرعت این خودروِ اسپرت که بهصورت الکترونیکی محدود میشود، ۲۵۰ کیلومتربرساعت اعلام شده است.
تویوتا سوپرا ۲۰۲۰ تابستان امسال در سراسر ایالات متحدهی آمریکا با قیمت ۴۹،۹۹۰ دلار برای نسخهی پایه عرضه خواهد شد و نسخهی پریمیوم با پرداخت ۴،۰۰۰ دلار بیشتر دردسترس مشتریان قرار میگیرد. نسخهی لانچ ادیشن (Launch Edition) نیز براساس مدل پریمیوم تویوتا سوپرا با قیمت ۵۵،۲۵۰ دلار و به تعداد محدود ۱۵۰۰ دستگاه فروخته میشود.
بیامو موتورراد، اسکوتر برقی X2City جدید خود را برای بازار اروپا با قیمت ۲۷۴۲ دلار معرفی کرد که فروش آن از اواسط بهمن آغاز میشود.
طی روزهای آینده بیامو در اروپا اسکوتر برقی جدید BMW X2City را راهی بازار خواهد کرد که بهویژه روی مشتریانی از نسل جوان و شهرنشین تمرکز دارد. اسکوتر E-Kick که توسط بیامو (BMW Motorrad) ساخته شده، همراهی ایدهآل برای تردد در مرکز شهر خواهد بود و اغلب برای رفتوآمد راحت به محل کار و بازگشت به خانه مناسب است. این اسکوتر الکتریکی را همچنین میتوان در مسیرهای مخصوص دوچرخهسواری با حداقل سن سواری ۱۵ سال استفاده کرد، البته درصورتیکه فرد گواهینامه مخصوص دوچرخه سبکوزن برقی (Moped) نیز داشته باشد.
در قلب بیامو X2City یک موتور الکتریکی کوچک قرار دارد که به آن اجازه میدهد در شهر با حداکثر سرعت ۲۰ کیلومتربرساعت حرکت کند. بعد از اینکه فرد اسکوتر برقی را تا سرعت ۶ کیلومتربرساعت براند، میتواند سرعت را با پدال نیز افزایش دهد. علاوهبر این کاربر میتواند روی فرمان بین سرعت ۸، ۱۲، ۱۶، ۱۸ و ۲۰ کیلومتربرساعت را انتخاب کند.
مقالههای مرتبط:
موتور الکتریکی اسکوتر بیامو، قدرت خود را از باتری لیتیوم یون ۴۰۸ وات دریافت میکند که با بدنه یکپارچه شده است. بستهبه سبک سواری، شعاع حرکتی اسکوتر برقی بین ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر خواهد بود. باتری را میتوان بهطور کامل در عرض ۲.۵ ساعت با استفاده از منبع خانگی معمولی شارژ کرد. همچنین کاربر میتواند در هنگام سواری برای شارژ گوشی هوشمند و موارد دیگر، از پورت USB بهره ببرد.
خریداران میتوانند اسکوتر برقی بیامو X2City را در رنگهای خاکستری، آبی، قرمز و سیاه تهیه کنند. فروش اسکوتر برقی E-Kick بیامو از اواسط بهمن ماه امسال ازطریق نمایندگیهای این شرکت آغاز میشود. قیمت این اسکوتر در آلمان ۲۷۴۲ دلار است، درحالیکه حق بیمه ۲۰۰۰ دستگاه اول فروخته شده، توسط شرکت بیامو به مدت یک سال پرداخت خواهد شد.
کلانداده امروزه طرفداران زیادی دارد و بسیاری از فعالان علمی نیز از آن استفاده میکنند. البته، این پدیدهی مدرن ضعفهایی نیز دارد که در مقالههای علمی و دادههای مرتبط خود را نشان داده است.
فعالان دانشگاهی و محققان با نگرانی جدیدی در حوزهی تحقیقات و مقالات علمی روبهرو شدهاند: در بسیاری از زمینههای علمی، نتایج منتشرشدهی مشهور قابلیت تکرارشدن ندارند. این بحران ممکن است نتایج خطرناکی داشته باشد. بهعنوان مثال، در سال ۲۰۱۱ سازمان Bayer Healthcare بررسی ۶۷ پروژهی تحقیقاتی را شروع و بخت تکرارپذیری آنها را کمتر از ۲۵ درصد عنوان کرد. بهعلاوه، بیش از دوسوم پروژهها تناقضهای بزرگی داشتند. پروژهی مشابه دیگر که اخیرا انجام شد، ۲۸ مقالهی روانشناسی را بررسی کرد که طبق بررسیها، فقط نیمی از مقالهها قابلیت تکرارپذیری داشتند.
پروژههایی شبیه به آنچه گفته شد، در حوزههای متنوع علمی هچون پزشکی و ریاضیات انجام شدهاند و نتایج مشابهی را نشان دادهاند. نتایج مذکور تقریبا اعتبار تحقیقات تمامی دانشمندان را خدشهدار میکند.
چه عواملی باعث ایجاد این مشکل شدهاند؟ دراینمیان، عوامل تأثیرگذار متعددی وجود دارند. نویسندهی مقالهی منبع، یعنی کای ژنگ، در مقام کارشناس آمار اعتقاد دارد مشکل اصلی نحوهی انجام تحقیقات علمی در عصر کنونی، یعنی عصر کلانداده، تشریح میشود. بخشی از بحران تکرارناپذیری نتایج تحقیقات علمی، بهدلیل تحلیلهای غیرمعتبر آماری از فرضیههای مبتنی بر داده است. روش کنونی برخلاف روشهایی است که در قدیم استفاده میشد.
روش علمی
در آزمایشهای سنّتی، ابتدا کارشناس آمار و دانشمند حوزهی علمی مذکور، فرضیه را با همکاری یکدیگر شکل میدادند. سپس، دانشمند آزمایشها را برای جمعآوری داده انجام میداد که درنهایت، کارشناس آمار آن را تحلیل میکرد.
یکی از نمونههای مشهور آزمایشهای سنّتی، داستان آزمایش طعم چای است. در دههی ۱۹۲۰، زنی ادعا کرد میتواند تفاوت طعم چای را درمقایسهبا اول ریختهشدن چای یا شیر تشخیص دهد. رونالد فیشر، کارشناس آمار، به ادعای او شک کرد. طبق نظریههای آماری، فیشر گفت اگر در مسئلهای در ۴ فنجان ابتدا چای و در ۴ فنجان دیگر ابتدا شیر بریزیم، تعداد فنجانهایی که آن زن بهدرستی حدس میزند، از مدل احتمالاتی توزیع فوقهندسی پیروی خواهد کرد.
آزمایش مدنظر فیشر با ۸ فنجان انجام شد که بهترتیب گفتهشده، از چای و شیر پر شده بودند. فنجانها تصادفی برای آزمایش آن زن مرتب شدند. طبق داستان، آن زن توانست هر ۸ فنجان را بهدرستی حدس بزند. چنین نتیجهای کاملا برخلاف فرضیهی فیشر بود. احتمال اینکه آن زن بتواند همهی پاسخهای صحیح را براساس حدسزدن تصادفی بیابد، ۱.۴ درصد بود. فرایند مذکور، یعنی فرضیهسازی و جمعآوری داده و سپس تحلیل، در دوران کلانداده بهندرت یافت می شود. فناوری امروزی حجم عظیمی از داده را حدود ۲.۵ اگزابایت در هرروز جمعآوری میکند.
اگرچه دستاوردهای کلانداده و تحلیل ماشینی آن بسیار مفید محسوب میشود، علم با سرعتی بسیار آهستهتر حرکت میکند؛ درنتیجه، شاید دانشمندان نمیدانند چگونه فرضیهی صحیح را در تحلیل داده وارد کنند. بهعنوان مثال، دانشمندان امروزی دهها هزار بیان ژن را از مردم جمعآوری میکنند؛ اما تشخیص این امر دشوار خواهد بود که کدام ژن در فرضیهی درحالجریان استفاده شود.
در فرضیهی گفتهشده دربارهی تحقیقات ژنتیک، افراد به شکلدهی فرضیه براساس داده ترغیب میشوند. چنین فرضیهای متقاعدکننده بهنظر میرسد؛ اما نتیجهگیریها مرسوم از آنها عموما نامعتبر هستند. دلیل اصلی نیز آن است که در این روش، روند شکلدهی فرضیه و مشاهدهی دادهها معکوس شده است.
مشکلات دادهها
اکنون به این سؤال میرسیم: «چرا معکوسکردن روند بررسی و تحلیل دادههای علمی، نتایج مفیدی بههمراه نخواهد داشت؟» فرض کنید داستان آزمایش چای را با روش کلانداده انجام دهیم؛ یعنی مثلا ۱۰۰ زن چایها را امتحان کنند.
فرض کنید ۱۰۰ زن در آزمایش حضور دارند و هیچکدام نمیتوانند وضعیت چای را شناسایی کنند. آنها فقط با حدسزدن ۸ فنجان روبهروی خود را امتحان میکنند. طبق نظریههای آماری، ۷۵.۶ درصد احتمال دارد که حداقل یکی از زنان تمام فنجانهای چای را درست حدس بزند.
اکنون فرض کنید دانشمندی از میان زنان حاضر در این آزمایش زنی را ببیند که در کمال تعجب، همهی فنجانها را میتواند درست تشخیص دهد. او سپس تحلیل آماری خود را برپایهی توزیع فوقهندسی توضیحدادهشده انجام میدهد. او نتیجه خواهد گرفت که این زن قابلیت تشخیص صحیح همهی لیوانها را دارد؛ اما نتیجهگیری او قابلیت تکرار ندارد. درواقع، اگر او باردیگر آزمایش را انجام دهد؛ چون در مرتبهی اول، تنها با حدس موفق شده فنجانها را شناسایی کند، بهاحتمال زیاد ناموفق خواهد بود.
مثال بالا نشان داد چقدر احتمال دارد دانشمندان از روی بختواقبال سیگنالهای جالب، اما غیرواقعی را از مجموعهی دادهها استخراج کنند. آنها احتمالا براساس همین سیگنالها فرضیهسازی و از همان مجموعهی دادهی قبلی برای نتیجهگیری استفاده میکنند. درنهایت، احتمالا زمانی بهطول خواهد انجامید تا آنها متوجه تکرارپذیرنبودن یافتههایشان شوند. چنین مشکلی عموما در تحلیلهایی براساس کلانداده رخ میدهد. بهطور خلاصه، بهدلیل فراوانی حجم داده احتمال یافتنِ اتفاقی سیگنالهای مثبت وجود دارد.
ایراد نگرانکنندهتر در استفاده از روش کلانداده آن است که احتمال دستکاری دادهها برای رسیدن به نتایج و انتشار عمومی آنها را برای دانشمندان آسانتر میکند. متخصصان آماری بهنوعی چنین روشهایی را بهسخره میگیرند. آنها میگویند اگر بهاندازهی کافی داده جمع کنید، احتمالا به نتیجهی دلخواه میرسید. سؤال این است: «نتیجهی بهدستآمده منطقی و صحیح نیز محسوب میشود؟» احتمالا خیر.
تحلیلهای قویتر
دانشمندان چگونه میتوانند بدون گرفتارشدن به مشکل گفتهشده، نتایج صحیح و تکرارپذیر را با تحلیلهای کلانداده بهدست بیاورند؟ پاسخ ساده است. آنها باید بیشتر مراقب باشند. اگر دانشمندان بهدنبال نتایج تکرارپذیر از فرضیههای مبتنی بر داده هستند، باید آن روش را با دقت فراوان در تحلیلهایشان بهکار بگیرند. بهعلاوه، متخصصان آمار نیز باید فرایندهای جدید و بهتری برای نتیجهگیریهای معتبر طراحی کنند. درحالحاضر، تدوین چند فرایند و روند تحلیلی جدید در دستورکار دانشمندان مشهور آمار قرار دارد.
علم آمار بهمعنای استفاده از بهینهترین راه برای استخراج اطلاعات از داده است. با استفاده از این مفهوم، میتوان آمار را علمی نامید که با تکامل داده کاملتر میشود. دانشمندان حوزههای مختلف باید تغییرات جاری در حوزهی داده را قدر بدانند؛ چراکه به توسعهی روشهای آماری بهینهتر و درنتیجه، فرصتهای علمی بیشتر منجر میشود. درنهایت، این پیشرفتها موجب کشفهای جدید و البته معتبر علمی خواهد شد.
فیسبوک و گوگل بهنوعی در خط مقدم صنعت هوش مصنوعی قرار دارند و بهتازگی، چارچوبی برای مطالعهی یکی از ترسناکترین قابلیتهای آن طراحی کردهاند.
پیچیدگیهای متعدد علم زبانشناسی در حوزهی هوش مصنوعی، هنوز کشفنشده باقی ماندهاند. دراینمیان، تحقیقات جدید شاید نظریههای جدیدی را پیش روی متخصصان قرار دهد. یکی از جدیدترین تحقیقات پیرامون این موضوع، نظریههای جدیدی دربارهی تکامل گویش میان دو سیستم هوش مصنوعی (AI Agent) ارائه کرده است.
مقالههای مرتبط:
مقالههایی با عنوان «پدیدهی زبانی که در بازیهای نیازمند ارتباط شکل میگیرد»، در سرور مشهور پیشچاپ مقاله یعنیArxiv.org مشاهده شده است که دانشمندان هوش مصنوعی فیسبوک، گوگل و دانشگاه نیویورک در تخقیقات مرتبط با آن همکاری کردهاند. در تحقیقات مذکور، دو سیستم هوش مصنوعی مورد نظر با فناوری یادگیری عمیق آموزشداده شدند. این آموزش با استفاده از چند بازی انجام شد که برخی پدیدههای زبانهای واقعی را شبیهسازی میکرد.
تحقیقات فوق، اولین تلاش برای درک زبانشناسی با استفاده از یادگیری ماشین نیست. در ژوئن ۲۰۱۷، مقالهای توسط محققان فیسبوک منتشر شد که چگونگی یادگیری مذاکره در حین چت کردن توسط دو هوش مصنوعی را نشان میداد؛ اما تحقیقات اخیر ادعا میکند که برای اولینبار، از آخرین هوش مصنوعی در حوزهی شبکهی عصبی استفاده کرده است. شبکهی عصبی مورد نظر، توانایی کار کردن با ورودیهای ادراکی عظیم را دارد. بهعلاوه آنها نتیجه گرفتند که شبکهی فوق، بهخوبی روند تکامل زبان با تعامل را نشان میدهد.
تیم تحقیقاتی، کار خود را با طراحی گروههایی از هوش مصنوعی شروع کرد که توانایی برقراری ارتباط در محیطی شبیهسازیشده را داشتند. محیط و شرایط ارتباطی آنها، درجههای مختلف پیچیدگی داشت که از ساده (مثلا چند معادلهی ریاضی) تا بسیار پیچیده (یک شبکهی عظیم عصبی) را در بر میگرفت. بازیهایی که هوشهای مصنوعی مذکور با هم انجام میدادند، مشخصات کلیدی متعددی داشت. بازیها بهصورتی بودند که هر دو طرف، قابلیت گوش دادن به مخاطب و صحبت کردن بهصورت همزمان را داشتند. بهعلاوه، آنها دربارهی مسائل خارج از محیط شبیهسازیشده نیز با هم مکالمههایی انجام دادند. آن مسائل در محیطهایی رخ میداد که طرفین درگیر در مکالمه، توانایی مشاهده و درک نسبی آنها را داشتند.
در اولین آزمایش انجامشده بین گروههای سه تا ۱۰ عضوی، نرخ موفقیت در حل پازل بازی بهصورت تکی و همکاری با دیگر اعضای گروه، قابل تشخیص نبود. درواقع، پس از ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار بار انجام بازیها، صرفنظر از ابعاد گروهها هیچ تفاوت خاصی در نرخ موفقیت حل کردن پازل نبود.
در آزمایش بعدی، دو گروه هوش مصنوعی با تواناییهای ارتباطی و زبانی متفاوت، با هم روبهرو شدند. نتایج نشان داد که گروهها پس از مدتی توانایی صحبت کردن با هم را پیدا کرده و در میان آنها کارگزارانی با قابلیت مدیریتپروتکل جدید زبانی بین گروهها، فعالیت میکردند.
حتی کارگزاران هوشمندی که پیش از تحقیقات با هم ارتباطی نداشتند، پس از ۲۰۰ هزار بازی، در ۶۵.۶ درصد از بازیها موفق شدند. البته، موفقیت آنها نیازمند ارتباط قوی در گروه هر یک بود. وقتی ارتباط داخل گروهی، به نصف ارتباط بین گروههای مختلف کاهش پیدا کرد، نرخ موفقیت نیز به ۵۲.۳ درصد رسید.
مولفان تحقیق مذکور در بخشی از مقالهی خود به این نکته اشاره کردند که نیاز اولیه برای توسعه و گسترش یک زبان در شرایط فوق، حضور حداقلی از کارگزاران هوشمند در گروهها است. یافتههای آنها (باتوجهبه اینکه در داخل گروههای هوش مصنوعی، یک زبان مشترک ساخته شد)، نشان میدهد که حداقل ارتباطی داخلی در گروهها لازم است تا ارتباط با گروههای خارجی، بهتر انجام شود. درواقع، موفقیت کارگزاران ارتباط کمی به تعامل با گروههای دیگر داشت و بیشتر، مشروط به ارتباط داخلی آنها میشد.
یافتهی دیگر تحقیقات پیرامون ارتباط زبانی هوشهای مصنوعی آن بود که آنها در گروههای خود بیشتر بهدنبال ادغام شدن و همکاری هستند. پیشرفت زبان مشترک میان کارگزاران، زمانی اوج میگرفت که تعداد کارگزاران حاضر در آنها، تفاوت بیشتری با هم داشتند. درنتیجه، زبانی که حاصل از ارتباط دو گروه با تعداد اعضای نزدیک به یکدیگر بود، سادهتر بهنظر میرسید.
در آزمایش نهایی، تعدادی از گروهها با تعداد اعضای برابر، با یکدیگر ارتباط برقرار کردند. در این آزمایش، فاصلهی کارگزاران گروهها با هم مورد بررسی قرار گرفت. کارگزاران گروهها با گروههای دیگر ارتباطی بهخوبی ارتباط داخل گروه برقرار میکردند، اما با افزایش فاصلهی آنها، درک متقابل یا ارتباط مورد نیاز برقرار نمیشد.
نتایج تحقیقات بالا نشان داد که مهارت زبان برای هوش مصنوعی، لزوما به تواناییهای پیشرفته و پیچیدهی زبانی وابسته نیست. بلکه میتوان آن را از ارتباطات سادهی اجتماعی کارگزاران گروههای هوش مصنوعی و ازطریق انجام بازیهای ارتباطی توسعه داد. درنهایت محققان اعلام کردند با حضور سه یا تعداد بیشتر کارگزاران هوشمند در گروههای هوش مصنوعی، بدون اضافه کردن مکانیزمی خاص به کارگزاران، میتوان پرتکل ارتباطی سادهای را توسعه داد.
صفحات نمایش تاشدنی بهتدریج جای خود را در سبد محصولات آیندهی شرکتهای بزرگ باز میکنند، اینتل هم ظاهراً در حال توسعهی یک گوشی هوشمند تاشدنی است.
طراحی و توسعهی گوشیهای تاشدنی این روزها درحال تبدیل به یک ترند تجاری است. عدم تمرکز مایکروسافت بر ساخت یک گوشی تاشدنی بدین معنی نیست که شرکای تجاری او هم این میدان را خالی کرده باشند.
LetsGoDigital از پتنت جدید اینتل برای ساخت یک تبلت یا گوشی هوشمند تاشدنی پرده برداشته است. این گوشی از یک طراحی تاشدنی سهلایهی جذاب برخوردار است که این روزها محبوبیت آنها بهطور فزایندهای رو به افزایش است. این پتنت در اواسط ۲۰۱۷ میلادی به ثبت رسیده و طرحی از نمایشگری بدون حاشیه است که تا حدی بهخاطر سه لایه بودن، ضخیم نشان میدهد.
این گوشی تاشدنی به قلم هوشمندی مجهز است که بهخوبی در شیار تعبیهشده در محل تا شدن گوشی جا میگیرد. دوربینهای گوشی البته بهصورت یکپارچه درون صفحهنمایش قرار میگیرند. رندرهای LetsGoDigital به بهترین نحو شکل و شمایل گوشی اینتل را نشان میدهند.
البته تولید و عرضهی این دستگاه هوشمند به بازار هنوز قطعی نیست، اما اگر اینتل دست از پیاده کردن ایدهی خود با سیستمعامل مایکروسافت بکشد، سرانجام یکی دیگر از قطعهسازها (OEM) طرح مشابهی را با سیستمعامل اندروید به دست مصرفکنندگان خواهد رساند.
وزیر ارتباطات در هشتمین همایش سالانهی بانکداری الکترونیک و نظامهای پرداخت، از عملیاتی شدن برداشت مستقیم در ۱۸ بانک خبر داد.
محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات امروز در هشتمین همایش سالانهی بانکداری الکترونیک و نظامهای پرداخت از تصویب آئیننامهی رفع انحصار از شرکتهای پرداخت الکترونیک خبر داد. وی همچنین تصویب این آئیننامه را دلیلی بر افزایش رشد فینتکها و شرکتهای حوزهی مالی دانست. وی با اشاره به پایینتر بودن قیمت تمامشدهی ارائهی خدمات و پول در بانکداری الکترونیک نسبت به بانکداری سنتی گفت:
براساس آخرین آمار، بانک مرکزی در حال تدوین دستورالعملهای ابلاغی دولت در خصوص رفع انحصار از شرکتهای psp است. با توجه به قیمت پایین تمامشدهی ارائهی خدمات و پول در بانکداری الکترونیک نسبت به بانکداری سنتی و شعبههای گرانقیمت میتوان تسهیلاتی را با قیمت کم ارائه کرد.
وزیر ارتباطات همچنین احراز هویت و شناسایی مشتریان سیستم بانکی را از چالشهای گسترش بانکداری الکترونیک و دیجیتال دانست که توسط سامانهی «شاهکار» برطرف شده است. وی در مورد این سامانه گفت:
سامانهی شاهکار توسط وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به منظور احراز هویت آماده شده و در اختیار بانک مرکزی قرار گرفته است. این سامانه با در اختیار داشتن اطلاعات اپراتورهای تلفن همراه و ثبت احوال، پایگاه دادهی مناسبی را برای احراز هویت در اختیار بانک مرکزی قرار میدهد.
آذری جهرمی در ادامهی صحبتهای خود توضیحات بیشتر در مورد سرویس برداشت مستقیم ارائه داد. بهگفتهی وی این سرویس قابلیتی را برای کسبوکارها فراهم میکند تا بهصورت اشتراکی و با کارمزد پایین، سرویس مالی دریافت وجوه را در اختیار داشته باشند و در حال حاضر ۱۸ بانک سرویس برداشت مستقیم ارائه میدهند. وی گفت:
براساس آخرین آمار در حوزهی دریافت و برداشت وجوه از طریق اپراتورهای همراه، سهم اپراتورها حداقل ۳۰ درصد است که همین مسئله باعث میشود تا اقتصاد کسبوکارها با این دسته از سرویسها رشد نکند. شرکتهای ارزشافزوده حاصل انحصار اپراتورهای تلفن همراه و مشکلات کسب درآمد کسبوکارها بوده و امروز خوشحال هستیم با سیاستگذاریهای انجامشده، کسبوکارها میتوانند بهصورت بسیار آسان، درآمدهای خود را دریافت کند.
آذری جهرمی در پایان، فین تکها را یکی از پایههای اصلی اقتصاد دیجیتال دانست که در حوزهی پرداخت رشد قابلتوجهی داشتهاند. همچنین اعلام کرد در جلسهی آیندهی کمیسیون اقتصادی دولت، جمعبندیهای نهایی در راستای استفاده از بلاک چین در نظام بانکداری به نتیجه خواهد رسید.
رئیس کل بانک مرکزی امروز در هشتمین همایش بانکداری الکترونیک و نظامهای پرداخت از اقدامات جدید در حوزهی بانکداری الکترونیک خبر داد.
عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی به دلیل سفر غیرقابل پیشبینی به سوریه نتوانست در هشتمین همایش بانکداری الکترونیک و نظامهای پرداخت شرکت کند اما با ارسال پیام ویدئویی در این همایش سخنرانی کرد و از اقدامات جدید در حوزهی بانکداری الکترونیک خبر داد. وی در طول سخنرانی خود سامانههای پرداخت و تسویه را از اقدامات مهم سیستم بانکی کشور عنوان کرد که در دو بعد به بانک مرکزی کمک میکند و کمک آنها در مرحلهی اول نظارتی است. وی افزود:
در بحران ارزی که اواسط سال در کشورمان رخ داد و همزمانی با تحریمهای غرب، مشکلاتی را برای کشورمان ایجاد کرده بود، به لطف خداوند توانستیم با اصلاح ابزار پرداخت، آرامش نسبی را بر بازار ارز حاکم کنیم.
مقالهی مرتبط:
وی همچنین مرحلهی دوم کمک سامانههای پرداخت و تسویه به نظام بانکی را کسبوکارهای این بخش دانست. به گفتهی وی روزانه ۲۰۰ میلیون تقاضا به این بخش وارد میشود که میتواند به تقویت کسبوکارهای نوین کمک کند.
همتی در ادامهی سخنرانی خود به خبرهای خوبی اشاره کرد که ابتدای هفته نوید آن را داده بود. به گفتهی وی برداشت مستقیم از هماکنون در اغلب بانکها عملیاتی شده که ابزار و بستر مهمی برای استارتاپها است. وی وجود این سیستم را ابزاری دانست که دغدغهی فعالان این حوزه برای جمعآوری وجوه حاصل از کسبوکار را رفع میکند.
مقالهی مرتبط:
رئیس کل بانک مرکزی در مورد اخبار مهم دیگری در حوزهی بانکداری الکترونیک و سیاستنامهی رمزارزها صحبت کرد و گفت:
سیاستنامهی رمزارزها روز قبل روی سایت بانک مرکزی قرار گرفت و بناست بعد از جمع بندی نظرات در این همایش از سوی بانک مرکزی نهایی شود.
وی در ادامه از مهاجرت از کارتهای بانکی مغناطیسی به کارتهای هوشمند خبر داد و گفت:
تبدیل کارتهای مغناطیسی به کارتهای هوشمند میتواند کمک خوبی به نظام بانکی کند و علاوهبر ارتقای سطح امنیت، امکان پرداخت همراه امن را در جامعه فراهم میکند.
همتی در پایان در مورد ایجاد پلتفرمی برای بلاک چین صحبت کرد و گفت:
این اقدام نیز از دیگر برنامههای بانک مرکزی است و این اقدامات میتواند در کنار همراهی و همفکری شرکتهای فناوری، بستر خوبی را برای بانکداری الکترونیک و کسبوکارهای نوین داشته باشد.
این نوشتار روایتی است از آثار مثبت تغییر تفکر کوتاهمدت به دیدگاه بلندمدت، تا بهتر ببینیم اکنون در کجای خط سیر نژاد بشری هستیم و قرار است به کجا برسیم.
در نوشتار پیش رو، در دوبخش قصد داریم روایتی از نحوهی تغییر دیدگاه کوتاهمدت بشر ارائه دهیم. هدف آن است که فارغ از هیاهوی اخبار و رسانهها، نگاهی عمیقتر به جایگاه کنونی نسل خود در جهان داشته باشیم، با روش تفکر چندبعدی تلاش کنیم افق دید خود را اندکی فراتر برده و در پس امور روزمره، الگوهای مهمی را کشف کنیم که درنهایت آیندهی جوامع ما را شکل خواهند داد.
رسانههای بسیاری مشغول کاوش در رویدادهایی هستند که پیرامون سال ۲۱۰۰ رخ خواهند داد. گویی سال ۲۱۰۰، نقطه عطفی در تاریخ جهان است که بهکرات در گزارشهای خبری تغییرات اقلیمی، اخبار فناوریهای آینده و حتی پیشبینیهای علمی نیز بدان برخورد میکنیم. اما چنین زمانی از ما بسیار دور است، چشمانداز آن پوشیده از احتمالات و عدم قطعیتهاست و بهسختی میتوان مسیری را در ذهن برای رسیدن به آن تصور کرد. نگاهی به اطراف خود بیندازید، شاید بهندرت بتوان تصور کرد که کسی از اطرافیانتان تا آن سال جان سالم بهدر ببرد. واقعیت آن است تا پیش از فرارسیدن قرن بعدی، بسیاری از ما دیگر در این جهان نخواهیم بود. احتمالاً تنها میراث ما برای سدهی جدید، عواقب تصمیماتی است که این روزها خواهیم گرفت. این تصمیمات چه خوب باشند، چه بد، در نهایت آیندگان ما با عواقب آن زندگی خواهند کرد. این آیندگان همان صدها میلیون نفری هستند که هنوز متولد نشدهاند؛ کسانی که بیشترشان را هرگز بهچشم نخواهیم دید.
اجازه دهید کمی با خود صادق باشیم؛ بازماندگان ما برای ما چه معنایی دارند؟ ما واقعاً چقدر به خوشبختی نسل آینده میاندیشیم؟ تاکنون فکر کردهایم آنچه امروز انجام میدهیم، چه تأثیری بر زندگی نسلی دارد که هرگز نخواهیم دید؟
بخشی از مشکل مربوط به این است که این «اکنون» توجه زیادی را به خود جلب میکند. ما امروز از سطحی از دانش و استانداردهای زندگی برخورداریم که نسل قبل حتی در رویای خود نیز آن را نمیدید. با این حال، این روزها دیدن افقی فراتر از هیاهوی روزانهی اخبار و رسانهها برای ما مشکل شده است. به نقل از سرمایهگذاری شهیر، استر دایسون:
چارچوب زمان برای سیاست، یعنی دورهی تصدی یک مسئولیت، برای مد و فرهنگ یعنی یک فصل، برای شرکتها یعنی یک سهماهه، در اینترنت یعنی یک دقیقه و در بازارهای مالی یعنی تنها چند میلیثانیه.
خستگی در زمان موجب غفلت از تفکر درمورد نسلهای آینده میشود
جامعهشناسی با نام الیس بولدینگ در سال ۱۹۷۸ اینگونه مینویسد که جامعهی مدرن از خستگی در زمان رنج میبرد: «اگر فردی تمام زمان زندگی خود را صرف زمان حال خود کند، مسلما برایش هیچ نیرویی باقی نمیماند که بتواند آینده را به تصور درآورد». پس شاید بیدلیل نیست که اهمیتدادن به مسائل مهمی نظیر تغییرات اقلیمی یا نابرابری، تا این حد برای نسل ما دشوار شده است.
و شاید به همین دلیل است که تقریباً تمامی پژوهشگران، هنرمندان، متخصصان فناوری و فلاسفه در این موضوع متفقالقول هستند که دیدگاه کوتاهمدت ممکن است بزرگترین تهدیدی باشد که گونهی ما در این قرن با آن مواجه است.
این گروه شامل فلاسفهای است که دربارهی جوانب اخلاقی اهمیت قائلشدن برای نوادگان دور ما سخن میگویند؛ شامل پژوهشگرانی که نقشهراهی بلندمدت برای انسانهای امروزی ترسیم میکنند؛ هنرمندانی که آثارشان با مفاهیمی نظیر زمان، میراث و تعالی در ارتباط است؛ و نیز شامل مهندسانی است که در درهی سیلیکون مشغول ساختن ساعتی عظیماند که قرار است برای ۱۰ هزار سال کار کند.
آنچه که همهی این اندیشمندان در آن اشتراک دارند، تنها یک ایدهی ساده است: تداوم تمدن ما در گرو آن است که چارچوب زمانی مرجع خود را گسترش دهیم؛ این بدان معنی است که جهان و نسل خود را از دریچهی لنزی قدرتمندتر نظاره کنیم. آیا میتوانیم آنقدر نوعدوست باشیم که بتوانیم برای افرادی که هرگز به چشم نخواهیم دید، اهمیت قائل شویم؟ و اگر اینطور است، چگونه میتوان قالبهای تفکر کوتاهمدت فعلی خود را درهم شکست؟
انسانها از دیرباز توانایی تفکر بهروش انتزاعی را درمورد دورههای زمانی بلندمدت نداشتهاند. امروزه، ما این توانایی را بهدست آوردهایم که کاملاً در لحظه زندگی کنیم یا اینکه خیال خود را در زمانی از گذشته و آینده به پرواز درآوریم. همین لحظه که مشغول مطالعهی این نوشتار هستید، میتوانید در تخیل خود، اولین گامهای اجداد دور خود را در دوران باستان تصور کنید و همزمان با گریز به آینده، لحظهای را ببینید که چگونه خورشید داغ و متورم، زمین را تماماً در برگرفته است.
برخی از پژوهشگران معتقدند که این توانایی ذهنی ما برای سفر در زمان، یک نوع سازگاری مهم است که در ترقی و پیشرفت گونهی ما تأثیرگذار محسوب میشود. بهگفتهی توماس سادندورف از دانشگاه کویینزلند، انسانها ممکن است تنها جاندارانی باشند که چنین توانایی را دارند: ما قادریم صحنهی نمایشی پیچیده را با تمامی عناصر موردنیاز آن، از داستان و نمایشنامه گرفته تا کارگردان و بازیگر، همگی در ذهن خود طراحی کنیم و حتی این صحنه را برای دیگران با دقتی بینظیر تشریح کنیم.
توانایی ما در خلق یک صحنه در ذهن، به ما اجازه داده است بتوانیم بهصورت ذهنی در سفر زمان کنیم
سادندورف میگوید:
این مهارت بینظیر است. ما میتوانیم شرایطی مانند آنچه را که قرار است فردا یا هفتهی آینده انجام شود، همین حالا تصور کنیم. ما حتی قادریم مسیر شغلی آیندهی خود را ببینیم و مسیرهای جایگزین احتمالی آن را نیز در نظر آوریم. ما میتوانیم احتمال موفقیت و میزان مطلوبیت تمامی مسیرهای پیشروی خود را برآورد کنیم.
پس ما این توانایی ذاتی را داریم که عواقب اعمال خود را در زمانی دورتر ببینیم؛ اما متأسفانه اغلب اراده یا انگیزهی لازم برای عبور از لحظهی حال، در ما شکل نمیگیرد.
گرایش به حال
با وجود توانایی ذهنی ما برای بررسی و برنامهریزی آینده، ما از نقطهضعفی در تفکر خود با نام گرایش به حال رنج میبریم. این گرایش موجب میشود که ما منافع کوتاهمدت را به منافع بلندمدت ترجیح دهیم. برای مثال، امروزه بیشتر مردم ترجیح میدهند همین حالا ۱۰ پوند پول نقد بگیرند تا اینکه منتظر دریافت ۱۲ پوند در انتهای هفته باشند. اکثر افراد سیگار میکشند با اینکه میدانند این تفریح بهبهای کمشدن ساعات عمرشان تمام میشود. مردم ترجیح میدهند برای لذتهای خود هزینه کنند تا اینکه به پسانداز بپردازند.
برخی از روانشناسان برای توصیف این کشمکش میان عقلانیت و امیال ما، از استعارهی «اسب و سوارکار» استفاده کردهاند؛ سوارکار میداند که تفکر بلندمدت رویکردی هوشمندانه است؛ اما اسب او هم نظرات خودش را دارد.
پرسش غمانگیز این است: از موجودی که اینچنین مستعد نادیده گرفتن سعادت خویش است، چطور میتوان انتظار داشت که برای آیندگان خود دلسوزی کند؟
از موجودی که اینچنین مستعد نادیده گرفتن سعادت خویش است، چطور میتوان انتظار داشت که برای آیندگان خود دلسوزی کند؟
شاید در هیچکجا بیشتر از عرصهی سیاست و اقتصاد نتوان غلبهی این دیدگاه کوتهنظرانه را احساس کرد. برای آنکه میزان نفوذ و نحوهی کارکرد این دیدگاه را در یک جامعه بهتر درک کنید، بیایید وضعیت یک سیاستمدار تازهوارد را در هنگام تصمیمگیری درمورد یک معضل بغرنج تصور کنیم. فرض کنید او باید تصمیمگیری کند که چه زمانی باید چند میلیون بودجهی کشورش را صرف چنین اقداماتی کند: جلوگیری از تغییرات اقلیمی، پیشگیری از بیماریهای مسری، کاهش زبالههای هستهای و...
مقالههای مرتبط:
واضح است که تمامی این اقدامات ارزش بسیار زیادی برای نجات زندگی افراد و جلوگیری از اتلاف تریلیونها دلار هزینه در آینده خواهند داشت؛ اما منافع آنی چنین اقداماتی در جامعه تقریباً نامرئی است و از سوی دیگر هزینههای اجرایی، بسیار گزاف.
سیاستمدار در تضادی بزرگ گرفتار میشود: هواداران او در صنایع سوخت فسیلی به شغل نیاز دارند، ارتش خواستار بودجه برای تأمین امنیت ملی است و او نیز با وعدهی کاهش مالیات اقشار مختلف به قدرت رسیده است.
برای رفع مشکل، یکی از مشاوران اقتصادی این سیاستمدار پیشنهاد میدهد که از مفهومی بهعنوان نرخ تنزیل برای ارزیابی منافع بلندمدت استفاده شود. این روشی استاندارد است که بسیاری از کشورها در سراسر دنیا از آن بهره میبرند.
نرخ تنزیل اجتماعی تکنیکی است که سیاستگذاران در تحلیل توابع هزینه-سود خود از آن بهره میبرند تا دریابند که آیا انجام یک سرمایهگذاری بلندمدت بهصرفه است یا خیر. بهعبارت دیگر منافعی که مردم در آینده از آن منتفع خواهند شد در برابر هزینههایی که در حال حاضر متحمل میشوند، مقایسه خواهند شد. مطابق این شاخص، ارزش برآوردشدهی منافع برای اقتصاد و جامعهی آینده باید بهطور پیوسته در طول زمان کاهش یابد. بهعنوان مثال، اگر شما میخواهید در محلی یک پل پرهزینه را با هدف توسعهی تجارت احداث کنید، این شاخص به شما میگوید که دستیابی به رشد اقتصادی ۵ درصدی در عرض ۱۲ ماه بسیار مطلوبتر از همین میزان رشد در عرض ۱۲ سال خواهد بود.
سیاستمداران باید بستر را برای تصمیمگیری و تفکر بلندمدت فراهم کنند
دلایل فراوانی برای تعریف اینچنینی نرخهای تنزیل وجود دارد. یکی از این دلایل آن است که رشد اقتصادی در طول زمان باعث خواهد شد که نسلهای آینده ثروتمندتر از نسل فعلی باشند و از این رو، راحتتر میتوانند از پس چنین هزینههایی برآیند. این تعریف نشأتگرفته از همان تمایل مردم به کسب منفعت در مدت کوتاهتر است. همانگونه که ما افراد عادی گرفتار در حلقهی گرایش به زمان حال هستیم، بسیاری از سیاستمداران نیز برآورد میکنند که حداکثر چه میزان هزینه در زمان فعلی در ازای تأمین منافع نسلهای بعدی توجیهپذیر است.
اجازه دهید دوباره به موضوع تصمیمگیری سیاستمدار فرضی خود بازگردیم. چنانچه او و مشاورانش شروع به اعمال نرخ تنزیل استاندارد خود برای محاسبهی توجیهپذیری تصمیمات خود کنند، خیلی زود متوجه خواهند شد که دورهی بازگشت سرمایهی چنین اقداماتی ممکن است چند دهه (یا حتی چند سده) به درازا بکشد. بنابراین از دیدگاه تحلیلهای هزینه-فایده، این نوع سرمایهگذاریها پیشاپیش شکستخوردهاند و طبیعی است که سیاستمداران نیز از قبول چنین مسئولیتی شانه خالی کرده و انجام آن را به جانشینان پس از خود محول خواهند کرد.
نرخ تنزیل در موضوع تغییرات اقلیمی محل بحثهایی جدی بوده است. بسیاری از مردم عادی اکنون پذیرفتهاند که برای پیشگیری از وقوع فاجعهی اقلیمی در آینده، نیاز است که انجام برخی هزینهها را امروز به جان بخریم. اما چه میزان هزینهای قابلقبول است و باید آن را طی چهمدتی به انجام رساند؟ حاضرید از چه میزان از درآمد فعلی خود را درجهت منافع نسل آینده چشمپوشی کنید؟ وقتی اقتصاددانان و سیاستمداران درمورد چنین پرسشهایی بحث میکنند، میتوان گفت درواقع موضوع بحث آنها تعیین میزان این نرخ تنزیل است.
اما چنین توجیهی از دیدگاه فلسفه جوابگو نیست؛ چرا که با یک استدلال اخلاقی میتوان چنین استدلالهای اقتصادی را اساساً زیر سؤال برد. درست است که تعریف نرخ تنزیل برای بازهی زمانی چندساله ممکن است جوابگو باشد، اما در مقیاس زمانی چند دهه یا چند سده، این تعریف کارکرد خود را از دست میدهد. علت آن است که با چنین محاسباتی بهآسانی میتوان دید که ارزش منافع حاصل از اقدامات امروزی در آیندهی بسیار دور به صفر میل میکند.
کودکان ما و نسلهای بعد از آنها با عواقب تصمیمات امروز ما زندگی خواهند کرد
برخی از فلاسفه معتقدند که استفاده از مفهوم نرخ تنزیل درمورد نیازهای نسلهای آینده چیزی شبیه به دفن یک تکه شیشهی شکسته در یک جنگل است. ما میدانیم بالاخره روزی یک کودک روی آن شیشه قدم میگذارد و به خود آسیب وارد خواهد کرد. نرخ تنزیل به ما میگوید که اهمیت رخداد چنین اتفاقی برای کودکان امروز بسیار بیشتر از کودکان ۱۰۰ سال بعد است. این در حالی است که اساساً از لحاظ اخلاقی، تفاوتی میان این دو گزاره وجود ندارد.
استدلال فلسفی درمورد سرمایهگذاری برای حفاظت از سعادت نسلهای آینده میتواند اینگونه تعبیر شود که همهی افراد زنده در حال حاضر را در یک کفهی ترازو و تمامی افراد متولدنشده را در کفهی دیگر ترازو قرار دهیم. جمعیت ۷.۷ میلیارد نفری کنونی جهان بسیار زیاد است؛ اما چنانچه این عدد را با تعداد کل افرادی که در طول تمامی اعصار روی زمین پای گذاشتهاند، مقایسه کنیم، خواهیم دید این جمعیت آنچنان هم که تصور میکردیم، بزرگ نیست. اگر گونهی امروزی انسان (هومو ساپینس) برای چند صد یا چند هزار سال دیگر دوام بیاورد، پس باید گفت در کفهی دوم ترازو با اعداد واقعاً بزرگی مواجه هستیم.
براساس برخی برآوردها، طی ۵۰ هزار سال گذشته حدود ۱۰۰ میلیارد نفر روی زمین زندگی کردهاند و جان باختهاند. اما اگر میانگین تعداد زادوولد محاسبهشده برای قرن بیستویکم، طی ۵۰ هزار سال بعدی نیز همچنان ثابت بماند (البته چنین تصوری بعید است، اما تصور آن خالی از لطف نیست)، پس تعداد افرادی که هنوز در طول این دوره به دنیا نیامدهاند، اینچنین خواهد بود:
از دیدگاه فیلسوف اجتماعی، رومان کوزنریک، عدم برآورد صحیح از ارزش زندگی آیندگان بهمثابه استعمار کردن آیندهاست؛ چراکه گویی آیندگان هیچگونه حق مالکیتی بر جهان ندارند. وی در رویدادی که اخیراً در لندن و با هدف تقویت تفکر بلندمدت در بخش فرهنگ برگزار شده بود، اینچنین گفت:
ما عموماً آینده را بهعنوان یک پایگاه مستعمراتی دور تلقی میکنیم که قرار است در آن همهی زبالههای هستهای، بدهیهای عمومی، خطرات فناوری و تخریبهای اکولوژیکی خود را رها کنیم.
کوزنریک این نگرش را تمپوس نولیوس (tempus nullius) مینامد و آن را مشابه همان ایدهای میداند که برای توجیه اقدامات دولت بریتانیا در استعمار استرالیا در خلال سدهی ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی بهکار گرفته شد. با توجه به مفهوم قانونی عبارت terra nullius (بهمعنای سرزمین بیصاحب)، بهسادگی هرگونه حق مالکیتی از بومیان استرالیایی سلب شد. کوزنریک میگوید که ما بهطور مشابه، آینده را نیز «زمان خالی» در نظر میگیریم؛ یعنی جایی که هیچ نسلی در آن وجود ندارد.
تاکنون چندین دولت برای تغییر رویکرد خود اعلام آمادگی کردهاند. برای مثال فنلاند و سوئد گروههای مشاورهای پارلمانی برای ترویج برنامهریزی بلندمدت تشکیل دادهاند و مجارستان نیز یک بازرس ویژه برای نسلهای آینده گمارده است. سازمانهای مختلفی نیز در حال لابی کردن با سیاستمداران هستند تا حقوق و منافع نسلهای آینده بهویژه در مورد مسائل اقلیمی در نظر گرفته شود.
اروپاییان پس از کشف استرالیا، این کشور را «سرزمین هیچکس» نامیدند؛ آیا ما نیز چنین رویکرد استعماری را نسبت به آیندگان خود داریم؟
در همین حال، در سال ۲۰۱۶ کشور ولز نیز سوفی هاو را بهعنوان «کمیسر نسلهای آینده» منصوب کرده و مسئولیت ترویج شیوهی تفکر بلندمدت در نهادهای عمومی این کشور را به وی سپرده است. هاو توضیح میدهد که این تنها یک سند سیاسی نمایشی نیست؛ درواقع این سند بهعنوان قانون رفاه نسلهای آینده در ولز به تصویب رسیده است. همهی تصمیمات اتخاذشده توسط بخش عمومی در ولز، از جمله خود دولت باید تضمین کنند که رفع نیازهای فعلی بدون فدا کردن منافع نسلهای آینده میسر خواهد شد.
با این حال، این جنبش تنها در روزهای نخستین خود به سر میبرد. اقدامات انجامشده بسیار امیدوارکننده هستند؛ ولی واقعیت این است که هنوز فاصلهی زیادی تا فراگیر شدن دارند. ما باید هرچه سریعتر بتوانیم اقدام به اصلاح دید کوتاهمدت جوامع در مقیاسی جهانی کنیم؛ پیش از آنکه تصمیمات مخرب ما در این دوران موجب رقمخوردن آیندهای تاریک برای آیندگان شود.
در بخش دوم این مقاله به بررسی دقیقتر سناریوهای پیشرو در آیندهی بلندمدت و معرفی برخی از راهکارهای خلاقانه در مقابله با تفکر کوتاهمدت خواهیم پرداخت.
اپل قصد دارد سرویس استریم ویدئویی خود را تا میانهی ماه آوریل سال ۲۰۱۹ آمادهی رونمایی کند و به تولیدکنندگان نیز اعلام آمادگی کرده است.
سرویس پخش فیلم و سریال اپل، تا میانهی ماه آوریل ۲۰۱۹ (فروردین ۱۳۹۸) آمادهی بهرهبرداری خواهد شد. کوپرتینوییها، به شرکتهای فعال در صنعت سرگرمی اعلام کردهاند که محتوای مورد نظر خود را تا آن زمان آماده کنند. زمان دقیق رونمایی از سرویس استریم اپل نیز در هفتههای آتی منتشر خواهد شد.
خبر اخیر پیرامون سرویس ویدئویی اپل، با شایعات پیشین دربارهی آن هماهنگی دارد و قبلا نیز ابتدای سال ۲۰۱۹ برای رونمایی بیان شده بود. سرویس مذکور، محتوای اختصاصی اپل و همچنین تولیدات شرکتهای واسط همچونHBO و STARZ را پخش خواهد کرد.
کوپرتینوییها قصد دارند خدمات جدید پخش محتوای ویدئویی خود را از اپلیکیشن اختصاصی TV ارائه کنند. قطعا بخشی از محتوای پخششده برای کاربران اپل، رایگان خواهد بود. گفته شده است که سرویس استریم اپل ابتدا برای کاربران آمریکایی ارائه خواهد شد اما تا پایان سال جاری میلادی، تعداد کشورهای دریافتکنندهی محتوا به ۱۰۰ عدد میرسد.
اپل اکنون بیش از ۲۴ سریال تلویزیونی اختصاصی در دست ساخت دارد که برخی از آنها در مراحل نهایی انتخاب بازیگر بوده و برای فیلمبرداری آماده هستند. برخی دیگر نیز فیلمبرداری را شروع کردهاند. بهعلاوه، قرارداد همکاری ساخت فیلم و سریال اختصاصی با تهیهکنندگان بزرگی همچون جیسون کاتیمز و جاستین لین هم امضا شده است. دستهبندی محتوای سرویس استریم اپل، از فیامهای درام تا کمدی و علمی-تخیلی و برنامههای مخصوص کودکان را پوشش میدهد.
.: Weblog Themes By Pichak :.