خاطرات يك فضانورد اوباش فضايي

 فضانوردي شغل بسيار خطرناكي است؛ آنقدر خطرناك كه هنوز و بعد از 50 سال از آغاز عصر فضا باز هم فضانوردان هنگام سوار شدن بر ناو فضايي با همه خداحافظي مي‌كنند. علاوه بر اين فضانورد بودن كار بسيار سختي است.سال‌ها تمرين و ممارست علمي و عملي زندگي يك فضانورد را بشدت تحت تاثير قرار مي‌دهد، اما همه اين خطرها و فشارهاي كاري باعث نمي‌شود تا اين قهرمانان سياره زمين روحيه شوخ طبعي و لبخند زدن را فراموش كنند. به همين دليل فكر كردم تا يكي از شاهكارهاي پاول پاپوويچ، كيهان‌نورد باسابقه روس را برايتان تعريف كنم كه چگونه با شوخ‌طبعي‌هايش سرنوشت يك ماموريت بزرگ فضايي را دگرگون كرد. با من همراه شويد تا اين خاطره را از يكي از بامرام‌ترين كيهان‌نوردان شوروي سابق برايتان تعريف كنم.يك بار كه با او گرم گفت‌وگو و شوخي و خنده بوديم، ناگهان صحبت به طرح شكست خورده سفر شوروي‌ها به ماه رسيد. در آن زمان‌ها كه رقابت بزرگي بين دو بلوك شرق و غرب بر سر تصاحب ماه بر پا شده بود، آمريكايي‌ها تقريبا در همه رشته‌هاي فضانوردي از شوروي‌ها شكست خورده بودند. بنابراين تصميم گرفتند تا با انجام يك ماموريت خيلي بزرگ و دور از ذهن براي هميشه به اين رقابت كه داشت همه سرمايه‌هاي آنها را مي‌بلعيد، پايان دهند. آنها تصميم گرفتند تا فضانوردانشان را به ماه اعزام كنند.روس‌ها كه سرمست از همه پيروزي‌ها دچار وسواس در عالي بودن و امنيت ماموريت‌هايشان بودند و روحيه خطر كردن و به قول معروف پارتيزاني عمل كردن را در صنعت فضايي از دست داده بودند، مشغول مطالعه و بررسي جزئيات سفر بودند كه صداي رساي نيل آرمسترانگ، فضانورد آمريكايي از سطح ماه آنها را از خواب بيدار كرد.شنيده بودم كه پاپوويچ از اين شكست خاطره جالبي دارد و بنابراين از او خواستم خاطره‌اش را برايم تعريف كند. او هم در حالي كه خشم و خنده همزمان به سراغش آمده بود و لپ‌هاي چاقش از شدت خنده يا شايد هم عصبانيت گل انداخته بود، برايم گفت: در آن زمان گروهي از فضانوردان ازجمله من براي اين ماموريت بزرگ انتخاب شده بوديم. ما مي‌توانستم حداقل يك سال زودتر از آمريكايي‌ها به مدار ماه برسيم و دور آن بچرخيم.اين كاري بود كه ما مطمئنا مي‌توانستيم انجام دهيم، اما مسئولان براي اطمينان بيشتر تصميم گرفتند قبل از سفر انسان، دو پرتاب بدون سرنشين با سفينه سايوز تغيير داده شده براي اين ماموريت كه به آن نام زوند داده بودند، انجام شود.ما نامه‌اي به مقامات دولتي نوشتيم و اعلام كرديم حاضريم خطر كنيم و به اين سفر برويم، اما آنها قبول نكردند زيرا معتقد بودند كوچك‌ترين خطايي در محاسبه، فاجعه بار است و به نابودي سفينه و مرگ فضانورد منجر خواهد شد. براي چرخش يك سفينه در مدار ماه بايد ناو فضايي به اصطلاح به دومين سرعت فضايي (2/11 كيلومتر در ثانيه) برسد و در بازگشت بايد اين سرعت را كاهش داد تا ناو در مسيري مشخص و با زاويه خاصي به مدار زمين برسد. با اندكي اشتباه و زاويه كمتر سفينه مانند سنگي بر سطح آب در مسير اشتباه حركت كرده و به فضا بازمي‌گردد و بكلي از زمين دور مي‌شود. در صورت ورود در زاويه‌اي تندتر، سفينه در اثر برخورد به لايه‌هاي فشرده جو از بين مي‌رود.قبل از پرتاب و وقتي كه معلوم شد پرواز دور ماه به شكل سرنشين‌دار انجام نخواهد شد من كه بشدت از اين موضوع دلخور بودم، در سامانه‌هاي دستگاه گيرنده و فرستنده پيامي را با صداي خودم ضبط كردم تا وقتي سفينه در مدار ماه قرار گرفت اين پيام پخش شود: «پرواز به طور عادي ادامه دارد، داريم به سطح ماه نزديك مي‌شويم، اجازه بدهيد دستگاه فرود را روشن كنيم...» وقتي سفينه زوند به مدار رسيد، دستگاه فرستنده حرف‌هاي مرا به زمين فرستاد و ما شنيديم. آمريكايي‌ها هم صدايم را شنيدند. در آن زمان ما تمامي مكالمات همديگر را شنود مي‌كرديم.كارشناسان آنها حتي صداي مرا شناختند. ما هم از طريق شنود متوجه شديم رئيس جمهور وقت آمريكا به مشاور خود از طريق ماهواره تلفن زد و پرسيد: «قضيه چيست؟ مگر سفينه بدون سرنشين نيست. چطور پاپوويچ از ماه گزارش مي‌دهد؟» مشاورش گفت الان تحقيق مي‌كنيم.خلاصه جنجال عجيبي راه افتاد. آمريكايي‌ها وقتي فهميدند قضيه از چه قرار بوده به من لقب اوباش فضايي دادند!براي كسب اطلاعات بيشتر درباره زندگينامه پاول پاپوويچ به صفحه 12 روزنامه مورخ 2 شهريور 1391 مراجعه کنيد.





تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | | نویسنده : مقدم |