در یادآوری خاطرات خود از مصائب ناشی از فجایع و بلایای گذشته بسیار ضعیف عمل میکنیم، تاآنجاکه گویی قرنها در چرخهای از تکرار اشتباهات تاریخی گرفتار ماندهایم.
هنوز یک ماه هم از حادثهی تلخ سیل و مصائب ناشی از آن در کشورمان نمیگذرد؛ سیلی که با آمدنش گویا خاطرات زلزلهی ویرانگر چند ماه پیش را با خود شُست و به گورستان تاریخ برد. گویی با کمرنگشدن خاطرات و درسهای پیشین، مصائب همواره در چرخهای تأملبرانگیز بر سر ما فرود میآیند و میروند. سالهای قبلتر نیز، همین بلایا تکرار شدند و در سالهای بعد نیز، بیشک برایمان باز تکرار خواهند شد. این، داستانی آشنا برای ما و تمام ساکنان این سیاره است.
در سال ۱۹۶۵، طوفان بتسی عملا شهر نیواورلئان از ایالت لوییزیانا را درهم کوبید. شدت این طوفان بهحدی بود که پسازآن، دیگر نام «بتسی» از فهرست نامگذاریهای دورهای طوفانهای آتلانتیک کنار گذاشته شد. در پی این حادثهی مرگبار، فرماندار لوییزیانا، جان مککیثن، قول داد که دیگر اجازه نخواهد داد چنین فاجعهای در ایالت او رخ دهد. دقیقا ۴۰ سال پس از آن بود که طوفان کاترینا با نمایشی ویرانگر، باردیگر خساراتی بهمراتب بیشتر در این شهر بهبار آورد. این، یادآور نکتهای غمانگیز بود که گویا مردمان از گذشتهی خود درس نمیگیرند. حال، تحقیقات جدید نشان میدهد اینگونه فراموشیها در تاریخ استثناء نبوده و نیست؛ بلکه این یکی از قوانین طبیعت است.
بلایای طبیعی، نظیر طوفانهای بزرگ، همواره بهصورت دورهای مناطق آسیبپذیر جهان را درمینوردند
موضوع حافظهی جمعی ما دربارهی حوادث گذشته مبحثی نیست که تنها مدنظر علوم آکادمیک باشد؛ چراکه تصور میشود انعطافپذیری ما دربرابر حوادث آینده بهشدت متاثر از همین موضوع است. دانشمندان علوم اجتماعی پژوهشهای بسیاری دراینزمینه انجام دادهاند. آنها با ابزارهایی گوناگون نظیر پرسشنامهها سعی کردهاند میزان ماندگاری خاطرات مردم را در گذر سالها بررسی کنند. حال، پژوهشگرانی از دانشگاه علوم طبیعی جمهوری چک در پراگ بهرهبری واکلا فانتا، مورخ زیستمحیطی کوشیدهاند به شکلی متفاوت به این مسئله نگاه کنند. این گروه بررسی کردهاند چگونه خاطرات مربوطبه بلایای طبیعی در طول چندین نسل روی تصمیمگیریهای ما تأثیر میگذارد.
در مقالهای که اخیرا در Nature Communications منتشر شد، آنها دادههای مربوطبه حدود ۱,۳۰۰ شهر و روستای واقع در حریم رودخانهی ولتاوا در مرکز اروپا را هم ازلحاظ مستندات تاریخی و هم روشهای باستانشناسی تجزیهوتحلیل و نتایج را با زمان وقوع سیلابها در بستر این رودخانه در ۹۰۰ سال اخیر مقایسه کردند.
سیلابهای مطالعهشده در ردهی بسیار شدید قرار میگرفتند؛ یعنی میزان طغیان رودخانهها بیش از ۴,۰۰۰ متر مکعب در ثانیه و تقریبا ۳۰ برابر حالت عادی آن بود. فراوانی رخداد این نوع ابرسیلها بهطور متوسط کمتر از یکبار در هر قرن است؛ بههمیندلیل، پژوهشگران فقط توانستند ۷ مورد از آنها را در طول تاریخ ثبت کنند که اولین مورد آن به سال ۱۱۱۸م و آخرین آن به سال ۱۸۴۵ بازمیگردد.
در مطالعهی نتایج این پژوهش، بهنظر میرسید درست پس از رخداد هریک از این سیلابها، ساختوسازهای جدید بهطور چشمگیری در ارتفاعات بالاتری از سطح رودخانه (درمقایسهبا زمان پیش از وقوع سیل) انجام میگرفته و جالب اینکه این روند تا ۲۵ سال (حدود یک نسل) پس از وقوع هر فاجعه ادامه مییافته است. بااینحال، با ورود نسل بعد، یعنی نوادگان بازماندگان هر سیل، دوباره افراد شروع به خزیدن به مناطق کمارتفاعتر و نزدیکتر به رودخانه کردهاند. این اقدام بهمعنای ورود مجدد به حریم رودخانه و فرصتی دوباره برای وقوع فاجعه بود.
پس از یک نسل، مردم بهسختی خواهند توانست فجایع امروزی را بهیاد آورند
مناطق مجاور آبراههها همواره از ارزش بسیاری برخوردار بودهاند؛ ازاینرو، مردم نیز در برآوردهای خود برای محل احداث خانهها، همواره مجبور بودهاند خطر آسیبهای ناشی از سیلاب را دربرابر مزایای مجاورت به رودخانه ارزیابی کنند. دکتر فانتا میگوید:
در زمانهایی، بلافاصله پس از وقوع سیل، خاطرههای فاجعه بهشدت در این نوع ارزیابیها وزن مییابند؛ اما این حافظه بسیار کوتاه است. انتظار داشتیم مردم دستِکم برای یک قرن به این هشدارهای تاریخی توجه کنند.
بررسی فراموشی جمعی حتی در اطلاعرسانیهای وقایعنگاران باستانی نیز شکل گیجکنندهتری بهخود میگیرد. این مورخان در تلاش برای حفظ میراث دوران خود برای آیندگان، بارهاوبارها داستانهای دلخراشی از رویدادهای شدید اقلیمی، آتشسوزیها، قحطیها و طاعون بازگو کردهاند. بههمینترتیب، امروزه هم کمبودی درزمینهی گزارشهای کتبی مرتبطبا طوفان بتسی یا سیلهای تاریخی در پراگ احساس نمیشود. درضمن، هنوز هم آثار مربوطبه حداکثر ارتفاع طغیان آب رودخانهی ولتاوا روی بناهای مجاور مشاهدهشدنی است.
مقالههای مرتبط:
دکتر فانتا اینگونه نتیجهگیری میکند که حکایتهای دستدومی ازایندست بههیچوجه کافی نیستند. برای اقدام واقعی بهمنظور اجتناب از شرایط خطرناک، مردم باید داستان چنین فجایعی را مستقیما از زبان شاهدان عینی بشنوند که خود با پوستوگوشت خود آن را درک کردهاند. یافتههای این گروه نشان میدهد یکی از شیوههای تدریس مؤثر، ممکن است این باشد که شاهدان عینی را بر سر کلاسهای درس بیاوریم. البته این رویکرد برای همیشه کارساز نخواهد بود. بهمرورزمان، خاطرههای شاهدان تحلیل میرود و کارایی خود را از دست خواهند داد.
این نوع فراموشی جمعی دربارهی سیلهای تاریخی، ممکن است حتی به پدیدههای دیگری نظیر افزایش موضعگیریهای اخیر دربرابر واکسن فلجاطفال یا افراطگراییهای شدید جریانهای راستگرا نیز تعمیمدادنی باشد؛ چراکه اکنون شاهد آن هستیم بسیاری از بازماندگان بیماریهای همهگیر و نیز قربانیان دورهی استبداد هیتلری دیگر از میان ما رفتهاند. حال که بسیاری از ما دیگر درکی تجربی از این واقعیات دردناک نداریم و بازماندهای باقی نمانده که روایات مربوطبه فجایع را از زبان آنها بشنویم، پس، طبیعی است بهمرور، آن وحشت بازدارنده را نیز بهدست فراموشی بسپاریم.
.: Weblog Themes By Pichak :.