پلتفرم: Xbox360، PS3، PC
ناشر: Telltale Games
سازنده: Telltale Games
سبك: ماجرايي
امتياز: 9
شركت Telltale حدودا ده ماه پيش اولين قسمت از سري بازيهاي سريالي The Walking Dead را عرضه كرد. سازندهها از سري داستانهاي مصور اين مجموعه كه توسط رابرت كركمن نگاشته شده، اقتباس كردهاند. اين بازي قرار است به صورت فصلي منتشر شود و تاكنون چهار قسمت از فصل اول آن عرضه شده كه ما در هفته گذشته قسمت سوم آن را بررسي كرديم. در اين شماره قصد داريم نگاهي به قسمت چهارم آن داشته باشيم تا ببينيم سازندگان به قول خود مبني بر داستان قويتر و صحنههاي غمناك و تاريك بيشتر، عمل كردهاند يا خير. شخصيتهاي كودك در اين قسمت به مراتب تاتيرگذارتر شدهاند و صحنههاي خشن و ناراحتكنندهاي مثل قطع عضو در آن ديده ميشود. هيجان قسمت چهارم به حدي است كه شما را مجاب ميكند، آرام آرام تمام آنچه را كه در گذشته تجربه كردهايد فراموش كنيد و به سلاخيهاي نمايش داده شده در اين قسمت عادت كنيد. با وجود اضافه شدن صحنههاي اكشن اما حجم آنها يا محل رخدادشان معقول و منطقيتر به نظر ميرسد، اما همچنان فاكتورهاي ماجرايي و معرفي كاراكترهاي جديد با شخصيتپردازي خوب را شاهد هستيم. آيا قسمت چهارم ميتواند مثل نسخههاي قبلي باشد؟ لي اوِرِت، قهرمان داستان، همراه كلمنتاين، كني و ساير بازماندهها سرانجام بعد از مدتها تلاش و تقلا براي زنده ماندن، موفق ميشوند به ساوانا برسند تا مطابق نقشهاي كه كني از ابتداي قسمت اول بازي شديدا به آن معتقد بود، قايقي پيدا كرده و سر پناهي مطمئن بيابند. در اينجا با رشد شخصيتي كلمنتاين مواجه هستيم كه از يك دختر بچه رفته رفته به دختري جوان تبديل ميشود و وقايع را راحتتر قبول ميكند. از طرفي لي اورت نيز چنان با مشكلات مواجه بوده و شرايط دشواري را تجربه كرده كه ديگر تقريبا از ديدن هيچچيز در دنياي جديد ساوانا شوكه نميشود. به عنوان مثال در بخشي از بازي، لي مجبور ميشود از كانالهاي فاضلاب عبور كند تا سرانجام به گروهي ديگر از بازماندگان برسد كه همگي از شخصيتهاي جديد اين قسمت هستند. او در فاضلاب با گروهي از زامبيها مواجه ميشود كه مشغول خوردن فردي هستند كه شما او را ميشناسيد. در عوض لي خيلي راحت حواس زامبيها را پرت كرده و از كنار جسد سلاخي شده عبور ميكند، بدون اينكه خم به ابرو بياورد يا برگردد و پشت سرش را نگاه كند. تنها كاري كه او انجام ميدهد برداشتن سلاحي از روي زمين است. براي بازياي كه بازيكنندهها حواسشان به همه جاي آن است تا مبادا غافلگير شوند، شگفتزده كردن كسي كار واقعا دشواري است، اما «اطراف هرگوشه» دستكم سه بار اين كار را انجام ميدهد. در اين سه موقعيت، با اينكه لي فرصت عكسالعمل و پاسخ دادن دارد اما گزينهها و حق انتخابها به شكلي زيبا چنان خلاف انتظار و شوكهكننده ظاهر ميشود. كساني كه كاميكهاي اين مجموعه را خوانده باشند؛ احتمالا خيلي از قسمت چهارم بازي خوششان خواهد آمد؛ زيرا مناظر و محيطهايي آشنا را ميبينند كه در قسمتهاي قبلي كمتر وجود داشت. بهتر از همه اينكه قسمت چهارم بخوبي به قسمت اول مرتبط است و يك سري كارهايي كه در آن قسمت انجام داده بوديد و چون در دو قسمت بعدي نتيجه آنها را آنطور كه بايد مشاهده نكرده بوديد، گمان ميبرديد بينتيجه بودهاند، در اين قسمت شاهد پيامد آنها خواهيد بود. يكي از نكات مثبت اين قسمت سادهشدن ديالوگهاست. مثلا وقتي از بين سه گزينه دوتا را انتخاب ميكنيد، شخصيتها به صورت خودكار گزينه سوم را هم ادامه ميدهند و نيازي نيست به شكلي احمقانه تنها گزينه موجود را انتخاب كنيد. همچنين محيطها چندان گسترده نيست تا شما را مجبور كنند براي پيدا كردن چيزي مفيد تمام آنها را بپيماييد. كلا بين محيطها و اشياي تعاملپذير آنها تعادل خوبي برقرار است. در آخر بايد بگويم كه در اين قسمت يك يا دو تصميم واقعا حياتي وجود دارد كه يكي از آنها ميتواند داستان را تاحدودي دستخوش تغيير كند و ديگري نيز تاثيري عميق بر جاي خواهد گذاشت و بعد از آن هم پاياني است كه ما را تشنه قسمت پنجم ميسازد!
.: Weblog Themes By Pichak :.