اپل با معرفی سرویس +TV نشان داد که برنامههایی جدی برای صنعت رسانه دارد. آنها از مدتها پیش تولید برنامههای اختصاصی را هم شروع کردهاند و قطعا بخشی از بازاریابی سرویس مذکور، بر عهدهی همین محتوای اختصاصی خواهد بود. ران مور، نویسنده و تهیهکنندهی برنامههای تلویزیونی، سریالی بهنام «برای تمام بشریت (For All Mankind)» را با موضوع رقابت فضایی برای اپل میسازد. همکاری او با کوپرتینوییها، نشان از چشمانداز جدی برای ورود به صنعت استریم دارد. در این مطلب زومیت، روایتی از اولین بازدید خبرنگاران از پشت صحنهی سریال مذکور را مرور میکنیم. (تصاویر موجود در مطلب،اغلب پشت صحنهی سریال برای تمام بشریت هستند).
بیش از ۵۰ ساختمان و صحنهی فیلمبرداری و صدابرداری در زمینی به مساحت حدودی ۱۸۰ هزار متر مربع قرار دارد که سونی پیکچرز آن را در اختیار تولیدکنندههای فیلم و سرسال قرار میدهد. ساختمانهای متعدد بدون پنجره که فاصلهی قابلتوجهی هم از یکدیگر دارند. بهعنوان مثال برای جابهجایی از یک ساختمان تا ساختمان دیگر، میتوانید از ماشینهای مخصوص زمین گلف و ونهای اسپرینتر استفاده کنید. در یک روز شنبهی بهخصوص در ماه فوریه که داستان بازدید از پشت صحنهی سریال مور رقم میخورد، هوای لسانجلس در وضعیتی بود که استفاده از ماشینهای حملونقل را الزامی میکرد.
مقالههای مرتبط:
در روز بازدید از استودیوی مور، باران زیادی میبارید که کار را تاحدودی برای خبرنگارها دشوار میکرد. بههرحال و با وجود همهی مشکلات، خبرنگاران از دعوت اپل خشنود بودند. پس از مدتها حدس و گمان دربارهی برنامههای اپل برای تولید فیلم و سریال اختصاصی، بالاخره خبرنگاران فرصت یافته بودند تا از پشت صحنهی سریالی مخصوص سرویس بینام و سرّی آنها، بازدید کنند (در آن زمان هنوز اپل تیوی پلاس بهصورت رسمی معرفی نشده بود). خبرنگاران از خود میپرسیدند که آیا اپل، سازندهی بسیاری از دستگاههایی که مصرف محتوا را برای کاربران بازتعریف کردند، میتواند بالاخره محتوا (آن هم محتوای خوب) تولید کند؟
مأموران اپل، ابدا دوربین گوشی موبایل خبرنگاران را با برچسبهای مخصوص پوشاندند و آنها را به کمک ون، به ساختمان شمارهی ۱۵ منتقل کردند. مجموعهی سونی در آن زمان میزبان سریال Insecure از HBO و Ray Donavan از Showtime نیز بود. اپل هم با وجود سرمایههای میلیاردی و ارزش بازار نزدیک به یک تریلیون دلار، مانند تولیدکنندههای دیگر، استودیوهای فیلمبرداری و صدابرداری را اجاره کرده بود. درنهایت خبرنگاران وارد استودیویی شدند که مرکز کنترل فضاپیمای ناسا در سال ۱۹۶۹، در آن شبیهسازی شده بود.
اتاق کنترل مأموریت، ابتدای سال جاری میلادی توسط ناسا در محل اصلی خود یعنی هیوستون بازسازی شده و برای عموم بازگشایی شده بود. نسخهی هالیوودی آن در مساحتی حدود ۷۴۰ متر مربع، در ساختمان شمارهی ۱۵ مجموعهی سونی، قرار داشت. انواع مواد و قطعات رایج در تولید دکور، برای ساخت نمونههایی هرچه طبیعیتر از سالن مدیریت، موشکهای ساترن ۵ و فضاپیمیای آپولو، در ساخت نمونهی هالیوودی استفاده شده بودند. تلفنهای قدیمی، عینکهای با طراحی خاص دههی ۱۹۷۰ و حتی کاشیهای کف نیز بهگونهای طراحی شده بودند که هرچه بیشتر شبیه به محیط اصلی مرکز مدیریت در هیوستون باشند.
طراحی بینقص دکور و شباهت بالای آن به نمونهی طبیعی، از تیم فیلمسازی انتظار میرفت. بههرحال رونالد دی مور فردی با سابقهی درخشان در صنعت فیلم و سریال محسوب میشود و پروژههای او، همیشه دقت و هنر بالایی دارند. مور در بسیاری از مجموعههای استار ترک حضور داشته و مجموعههای متعدد دیگری را هم تولید کرده است. از میان مهمترین آنها میتوان به سریال مشهور دههی ۲۰۰۰ با موضوع فضایی بهنام Battlestar Galactica اشاره کرد. مور بهعنوان تولیدکنندهای حرفهای در ساخت مجموعههای عظیم شناخته میشود که دنیاهایی با طراحی دقیق و حضور شخصیتهای قابل درک میسازد.
سریال جدید مور بهنام For All Mankind، به رقابت فضایی در میانهی قرن بیستم میپردازد. داستان او، متمرکز بر روایتی خیالی پیش میرود که رقابت فضایی در آن به پایان نرسیده است. داستانی که غم و امیدواری توأمان را بههمراه دارد. سفری خیالی که دههها جاهطلبی را از تاریخ بشر حذف میکند و نشان میدهد که گذشتهای متفاوت، چگونه آیندهای جدید میسازد.
توجه به جزئیات در سریال جدید مور، از همهی پروژههای قبلی او بزرگتر و پرریسکتر خواهد بود. For All Mankind یکی از اولین سریالهایی خواهد بود که در سرویس استریم اپل تیوی پلاس پخش میشود؛ پروژهای چندین میلیارد دلاری از شرکت عظیمی همچون اپل، که میزبان برنامههایی از استیون اسپیلبرگ و اوپرا وینفری هم هست. با توجه به اهمیت بالای پروژه، میتوان ادعا کرد که دکور اتاق کنترل مأموریت در سریال مذکور، تنها شبیهسازی از مرکزی برای کنترل پیادهرویهای فضایی دههی ۱۹۷۰ و فرود بر ماه در سریال For All Mankind نیست. درواقع این دکور را میتوان سکوی پرتاب موشک اپل برای رسیدن به نقطهی اوج سرویسهای استریم هم دانست.
رونالد مور
اپل امروز در تقاطعی استراتژیک در دنیای فناوری قرار دارد. آنها در بخشی از بازار خود یعنی محصولات سختافزاری، بهنوعی به اشباع رسیدهاند. ازطرفی، بهروزرسانی در محصولات سختافزاری و نرمافزاری هم بهمرور افزایش مییابد و اهمیت و فشار زیادی را بههمراه دارد. دراینمیان، طبق ادعای خود کوپرتینوییها، بخشی از مسیر باید در ارائهی سرویسهای مفید خلاصه شود. با توجه به همهی تعاریف و جزئیات، اپل پس از دو دهه فعالیت جدی و موفق بهعنوان تولیدکننده و توزیعکننده، با عرضهی تیوی پلاس، تلاشی گرانقیمت برای تبدیل شدن به استودیوی سرگرمی انجام میدهد. استودیویی که نهتنها با ستارههای بزرگی همچون نتفلیکس، هولو و آمازون رقابت خواهد کرد، بلکه باید گوشهی چشمی هم به بازیگران قدیمی همچون دینزی، برادران وارنر و انبیسی یونیورسال داشته باشد که تصمیم به ورود جدی به صنعت استریم دارند. بازار جدید مملو از فعالان حرفهای و بزرگ است، اما همیشه جا برای سرویسی بهتر و بزرگتر در میان آنها وجود دارد.
لزوم تقویت سرویسها
استیو جابز، ۲۰ سال پیش با سه کلمهی ساده، دیدگاه عموم را نسبت به اپل تغییر داد. او در پایان سخنرانی اصلی خود در رویداد Macworld Expo سانفرانسیسکو در ماه ژانویه، عبارت «یک چیز دیگر (One More Thing)» را نمایش داد. البته جابز درواقع پنج چیز جدید را به نمایش گذاشت. بلوبری، انگور، نارنگی، لیمو و توتفرنگی، رنگهای آیمک جدید بودند که با ظاهری شفاف توسط جابز معرفی شدند. در ۱۲ سال بعد، این عبارت به تکیهکلام جابز تبدیل شد. خصیصهی منحصربهفردی که چرخهی مشهور رازداری و شگفتزده کردن مخاطب را در ساختار اپل ایجاد کرد.
زمانیکه تیم کوک در اپل جایگزین جابز شد، اپل تعداد زیادی از رازهای خود را فاش کرده بود. آیتونز، آیفون و آیپد، هرکدام حکم برگ برندهای را در بازاری خاص برای اپل داشتند. البته کوک هنوز برگ برندهای داشت که قابلیت مانور رسانهای را به او و تیم تحت مدیریتش میداد. برنامههای اپل برای تلویزیون و صنعت رسانه، هنوز فاش نشده بودند. شایان ذکر است اپل در سال ۱۹۹۳ یک کامپیوتر مکینتاش با قابلیت نمایش تلویزیون به بازار عرضه کرد، اما آن محصول بیشتر از چند ماه در بازار دوام نیاورد.
تیم کوک در صحبتهای خود از عبارت «علاقهی شدید» استفاده میکرد. او دربارهی صنعت تلویزیون نیز در سخنرانیهای متعدد از این اصطلاح استفاده کرده بود و آن صنعت را حوزهی علاقهی شدید شرکتش نامید. در آن سالها، کوک به تجربهی تماشای تلویزیون اشاره میکرد و دستگاه ستتاپ باکس اپل تیوی، محصولی با هدفگذاری همان علاقهی شدید بود. اپل تیوی در سال ۲۰۰۷ معرفی شده بود و عرضهی نسل سوم از آن، روند صعودی فروش را شروع کرد. در زمان اوج گرفتن اپل تیوی، بسیاری تصور میکردند که کوپرتینوییها در حال نمونهسازی یک تلویزیون کامل با برند خود هستند.
با گذشت زمان، علاقهمندی شدید کوک تغییر جهت داد. وال استریت ژورنال ادعا میکند که اپل در سال ۲۰۱۶ پیشنهاد خرید استودیوی برادران وارنر را مطرح کرد. برخی حتی تصور میکردند که شاید آنها قصد خرید نتفلیکس را هم داشته باشند. هیچیک از تصورات مذکور محقق نشد، اما تا آن زمان مفهومی بهنام «تلویزیون تحت وب» دیگر به ساختاری بالغ در دنیای فناوری تبدیل شده بود و استریم محتوا، بهنوعی یک الزام برای پیروزی در رقابت جذب کاربر بود. آمازون جوایز متعدد امی را برای سریال اختصاصی خود، Transparent، دریافت کرد. بهعلاوه، هولو به سرویسی تبدیل شد که تنها برنامههای قدیمی را ارائه نکرده و برنامههای اختصاصی خود را نیز تولید و عرضه میکرد.
دوران اوجگیری سرویسهای استریم، بیش از همیشه برای ورود اپل آماده بود. تیم کوک بهمرور تمرکز روی برتری بخش سرویسهای شرکتش را شروع کرده بود. او در رخدادهای متعدد به کارایی و بهرهوری سرویسهایی همچون آیتونز، اپل موزیک و اپل پی اشاره میکرد. سرویسها، پس از آیفون در مقام دوم درآمدزایی برای اپل قرار داشتند و کوک، آینده و رشد بیشتری را برای آن بخش متصور بود. بخشی از رشد مورد نظر مدیرعامل اپل، از سرویسهای تلویزیونی حاصل میشد. کوپرتینوییها در سکوت خبری، فیلمبرداری مجموعهی Vital Signs را شروع کردند. سریالی براساس زندگی اسطورهی هیپهاپ، دکتره دره، که بهعنوان همبنیانگذار شرکت بیتس هم شناخته میشد (اپل در سال ۲۰۱۴ بیتس را خریداری کرد). سریال مذکور که صحنههای متعدد جنسی و خشونتبار داشت، از طریق آیتونز و اپل تیوی قابل مشاهده بود. پس از مدتی، برنامهای در سبک رئالیتی شو و شبیه به شارک تنک توسط اپل ساخته شد که Planet of Apps نام داشت. محصول بعدی، سریالی براساس Carpool Karaoke بود.
در اکتبر ۲۰۱۶، صحبتهای تیم کوک رنگ و بوی جدیدی بهخود گرفت. او از کلمههای جدیدی در سخنرانی استفاده میکرد که معنای تولیدکنندگی رسانهای رابههمراه داشت. در جلسهی فصلی با سرمایهگذاران، یک تحلیلگر از او دربارهی روندهای تولید رسانهای سؤال پرسید و کوک پاسخ داد: «من تصور میکند که فرصت مناسبی هم در حوزهی تولید و هم مالکیت برای ما وجود دارد». عبارتهای «تولید» و «مالکیت»، در دایرهی لغات اپل و کوک نبودند و بهنوعی نشاندهندهی یک رویکرد جدید در مسیر آنها محسوب میشدند.
تغییر رویکرد کوک در سخنرانی مذکور، در زمانی مناسب و مورد انتظار رخ داده بود. اپل اهداف درآمدی خود را برای سال ۲۰۱۶ از دست داده بود. یکی از دلایل اصلی آن، کاهش فروش دستگاههای iOS بود و همچنین سهم آنها از بازار اجارهی فیلم هم کاهش یافت. پیش از آن سال، سهم اپل به لطف آیتونز در بازار مذکور به بیش از ۵۰ درصد میرسید؛ سهمی که بهخاطر ورود بازیگران جدید، دستگاههای هوشمند و رقیبی بزرگ بهنام آمازون، خطر جدی را احساس میکرد. بخش سرویسهای اپل بههرحال به موتور محرک جدیدی نیاز داشت تا خسارتهای شرکت را در حوزههای دیگر، جبران کند.
پخش مجموعهی تلویزیونی Planet of Apps در ۶ ژوئن ۲۰۱۷ شروع شد. شرکتکنندههای برنامه، ۶۰ ثانیه زمان داشتند تا ایدهی اپلیکیشنی خود را در یک پیادهروی مطرح کنند. هیئت داوران برنامه، شامل افرادی همچون جسیکا آلبا، ویلیام گوینث پالترو و کارآفرین فناوری، گری وینرچاک بود. وینرچاک نویسندی کتابهای Crush It و Crushing It بود. نظراتی که پیرامون برنامهی جدید اپل منتشر شدند، بهنوعی از ساخت فصلهای بعدی جلوگیری کرده و پروژهی مذکور را به شکستی تمامعیار برای کوپرتینوییها بدل کردند.
مجلهی ورایتی در اولین بازخوردها نسبت به برنامهی رئالیتی شو اپل نوشت: «اولین برنامهی اپل گویی در یک میهمانی ایدهپردازی شده و پس از آن هیچ تلاشی برای بهینهسازی آن پس از میهمانی نشده است». در میان نظرات دیگر هم تیترهای تند همچون «من Planet of Apps را تماشا کردم، شما نباید آن را تماشا کنید» و «مجموعهی Planet of Apps اپل بدتر از آن چیزی است که تصورش را میکنید» دیده میشدند. درواقع مقالهی ورایتی را میتوان نسخهی ملایم و نرم انتقاد به اپل دانست.
مجموعهی دیگر بهنام Carpool Karaoke کمی بعد در آیتونز و اپل تیوی عرضه شد. اگرچه مجموعهی جدید، انتقادهایی کمتر از Planet of Apps بههمراه داشت، اما درنهایت نتوانست به محصولی خاص و منحصربهفرد تبدیل شود. نسخهی اصلی از مجموعهی مذکور که توسط جیمز کوردن ساخته شده بود، بهنوعی فاصلهی بین مردم عادی و سلبریتیها را پوشش میداد. نسخهی اپل، تنها دو فرد مشهور را در یک خودرو قرار داده بود و یک دوربین را روبهروی آنها روشن میکرد. ترکیب سلبریتیها هم برای مخاطبان جذاب نبود. بههرحال این مجموعه هم موفقیت چندانی نداشت و وقتی اپل تصمیم به عرضهی فصل دوم گرفت، تککرانچ در تیتری نوشت: «متأسفانه، برنامهی کارپول کارائوکه اپل در فصل دوم تولید میشود».
مشکل اپل در تولید محتوا، تنها محدود به رئالیتی شوهای ضعیف نبود. وال استریت ژورنال کمی بعد گزارش داد که تولید مجموعهی Vital Signs لغو شده است. دلیل توقف تولید، مشکل تیم کوک با محتوای گرافیکی مجموعه بود. درواقع صحنههای جنسی و خشونت آن برنامه، شاید برای نتفلیکس و HBO جذاب بودند، اما اپل و تیم کوک، تصمیم داشتند تا پرستیژ خود را در حوزهی تولید محتو هم حفظ کنند. درواقع آنها هنوز متمرکز بر مخاطبانی بودند که از خرید گوشی هوشمند و کامپیوتر هم به شرکت متصل میشدند.
تغییر مسیر حرفهای
اپل، ۱۰ روز پس از شروع بخش Planet of Apps، خبر همکاری با دو فعال باسابقهی صنعت تلویزیون را به رسانهها اعلام کرد. آنها تصمیم داشتند تا تولید محتوای ویدئویی در سرتاسر جهان را بهکمک متخصصان باسابقه انجام دهند. جیمی الریش و زک ون امبرگ، بهمدت یک دهه بهصورت مشترک، مدیریت Sony Pictures Television را برعهده داشتند. آنها مشهور به نجات بخش تلویزیون سونی در دههی ۲۰۰۰ بودند که از برنامههای ضعیفی همچون Shasta McNasty و Madigan Men، به مجموعههای حرفهایتری تغییر مسیر دادند که عصر طلایی تلویزیون را رقم زد. مجموعههایی همچون Beaking Bad، Community و Damages، محصول همان سالهای طلایی بودند. دو مدیر باسابقه، در اپل مسئول پیشبرد اهداف یکی از ثروتمندترین شرکتهای جهان، در صنعت تلویزیون بودند. آنها بهصورت مستقیم به مدیر بخش سرویسها، ادی کو، گزارش میدادند.
زمان اعلام خبر همکاری اپل با مدیران باسابقهی تلویزیونی، اتفاقی جلوه کرد، اما آنها از مدتها پیش با الریش و پن امبرگ مذاکره کرده بودند. اپل تصمیم داشت تا محتوایی با کیفیت بالا و قابلیت رقابت با نتفلیکس و هولو تولید کند. آنها در این مسیر با استودیوهای بزرگ و مشهوری همچون سونی هم مذاکره کردند. الریش دربارهی مذاکرههای اولیه به کنجکاوی و تمایل قابلتوجهش گفته و میگوید: «در آن زمان همهی آژانسها، شرکتهای تولیدی و استودیوها میخواستند اطلاعی دربارهی برنامههای آیندهی اپل داشته باشند. وقتی آن دو مدیر پیسنهاد اپل را پذیرفتند، بهعنوان اولین نفر با رونالد مور تماس گرفتند.
اگر بخواهیم اپل را بهصورت یک فرد تصور کنیم، آن فرد قطعا رونالد مور خواهد بود. مور مانند اپل، کارهایی مهم ساخته است که آثار قبلی شبیه به خود را یک قدم به پیش بردهاند. او مانند اپل، آیندهای را تصور میکند که با رفتارهای انسانی و انتظارهای آنها ترکیب میشود. اپل چنین رویکردی را «طراحی رابط کاربری» مینامد که در دستور زبان مور، با «مفاهیم علمی تخیلی طبیعی» تعریف میشود.
مفاهیم و طرز فکر مور در مینیسریالهای Battlestar Galactica شکل گرفت. آن برنامهی چهار ساعته در سال ۲۰۰۳ در کانال Sci-Fi پخش شد (امرو بهنام Syfy شناخته میشود). مجموعهی مذکور، بهنوعی بازسازی یک برنامهی کلاسیک کالت محصول سال ۱۹۷۸ بود که با حال و هوای قرن ۲۱ ساخته شد. مجموعهی مور، مانند نسخهی اصلی به روایت آخرین گونههای بشری اشاره میکرد که از رباتهای قاتلی بهنام Cylons فرار میکردند. سایلونها در مجموعهی مور، طراحی تقریبا ترسناکی داشتند و در پایان مینیسریال، مشخص شد که یکی از اعضای گروه انسانی، عضوی از سایلونها بود. محصول مور بهحدی خوب بود که شبکه، سفارش تولید یک مجموعهی کامل را به او داد. مور، چشمانداز و ایدهی خود دربارهی مجموعههای فضایی را اینگونه تعریف میکرد:
من تصور میکنم که دوران مجموعههای فضایی با کاراکترهای مشخص و تعاریفی که سراغ داریم، به پایان رسیده است و نیاز به رویکردی جدید داریم. رویکرد جدید، با تزریق واقعیت به ژانری شروع میشود که همیشه بهعنوان ژانری غیرواقعی شناخته میشد.
مجموعهی تلویزیونی Galactica اثری قابلتوجه در دستهبندی فضایی محسوب میشد. طراحی مور با وجود الهام گرفتن او از مجموعهی استار ترک، به آنها شبیه نبود و گویی ناسا، پشت داستانپردازی و ایدههای طراحی آن قرار داشت. در مجموعهی مور خبری از مفاهیم شبه علمی استار ترک نبود و او ساختاری طبیعیتر، آنالوگ و نوعی سکونت واقعی را در محیط علمی تخیلی به تصویر کشید. فضایی که مور ترسیم کرد، جایی بود که انسانها واقعا در آن زندگی میکردند و تمامی جزئیات سبک زندگی آنها را در خود جای داده بود.
بسیاری از بخشهای احساسی که توسط مور در مجموعهی Galactica بهتصور کشیده شد، حاصل علاقهی شدید و همیشگی او به برنامههای فضایی ایالات متحده بود. او در سال ۱۹۶۹ کودکی پنج ساله بود که که در کاوچیلا کالیفرنیا زندگی میکرد. مور با مشاهدهی ماه، از خود میپرسید که چرا نمیتواند نیل آرمسترانگ را روی آن کره مشاهده کند؟ وقتی وارد دوران نوجوانی شد، تصمیم به عضویت در نیروی دریایی گرفت. برنامهی بعدی عضویت در برنامههای آموزشی و پروازهای آزمایشی برای تبدیل شدن به یک فضانورد بود. مور دربارهی برنامههای جوانیاش میگوید که ضعیف شدن چشمان و عینک زدن، او را از پرواز و فضانوردی دور کرد. او این داستانها را زمانی تعریف میکند که در دفتر مخصوص نویسندههای سریال Mankind، مشغول است.
دفتر مور در ساختمانی سهطبقه با طراحی ساده و سنگی قرار دارد؛ ساختمانی که در خیابانی ساده بین لسآنجلس و بربانک واقع است. مور با موهایی بلند و پیراهنی با یقهی باز در مصاحبه شرکت میکند. نویسنده، چهرهی او را برای کتابخوانها شبیه به طراجی کلد یک رمان عاشقانه تشبیه میکند. طراحی دفتر نیز جلوهای مشابه را به بازدیدکننده منتقل میکند. تصویری از Errol Flynn در فیلم Adventures of Robin Hood محصول سال ۱۹۳۸ در کنار یک کامپیوتر اپل ۲ شبیه به آنچه که اولین فیلمنامهی استار ترک را در آن نوشت، در دفتر دیده میشود. نقشهها و نشانهای کارمندی از دیزنیلند، بخشهای دیگری از دکور دفتر مور هستند. این نویسندهی باسابقه، استار ترک و دیزنی لند و ناسا را محرکهای روحی خود عنوان میکند.
علاقهمندیهای روحی مور، در اتمسفر سریال فضاییاش بهخوبی دیده میشدند. البته اولویتدهی او به روحیات و خصیصههای انسانی، بالاتر از جلوههای ویژه، باعث شد که مجموعهی تلویزیونیاش در طول چهار فصل، در نزد مخاطبان و منتقدان، استقبال بالایی را تجربه کند. شخصیتهای سریال Galactica، نمونههای کامپیوتری نبودند. آنها درواقع انسانها و سایلونهایی بودند که احساس ترس، آسیب روحی و اضطراب را درک میکردند. آنها حسادت، غرور، فریب و رستگاری را در رفتار خود نشان میدادند. در دههای که با مجموعهی ماندگار Sopranos شروع و با Mad Men پایان یافت، سریال مور داستانهایی انسانی را تعریف میکرد که با وجود طراحی و گریم علمی تخیلی، احساس مشترکی را برای مخاطب فراهم کرده بود.
سریال Galactica در کنار موفقیتهای فراوان، مور را هم به تولیدکنندهای تبدیل کرد که استودیوهای متعدد، بهدنبالش بودند. او پس پایان BSG، قراردادی با بخش تلویزیون سونی پیکچرز امضا کرد و با ون امبرگ و الریش همکار شد. مهمترین نتیجهی همکاری آنها، اقتباسی از رمان فانتزی Outlander نوشتهی دایانا گابالدون شد که اکنون فصل پنجم آن در شبکهی Starz در جریان است.
در خلال تولید Outlander، ون امبرگ با ایدهی سریالی دربارهی فعالیتهای ناسا در دههی ۱۹۷۰، با مور مذاکره کرد که قرار بود برای شبکهی NBC ساخته شود. مور تصور کرد که ایدهی ون امبرگ یک طراحی کلی است و هیچگاه به تولید نخواهد رسید. بههرحال در همان زمان ون امبرگ و الریش، پیشنهاد کار در اپل را پذیرفتند. فعالیت آنها در سال ۲۰۱۷ شروع شد و ون امبرگ مجددا به مور مراجعه کرد: «من هنوز دربارهی ایدهی ناسا در دههی ۱۹۷۰ فکر میکنم. نظرت دربارهی ساخت سریالی شبیه به Mad Men چیست؟»
مور در برخورد دوم با ایدهی ون امبرگ، به آن علاقهمند شد. البته او پس از مدتی اشکال اصلی و حیاتی ایده را درک کرد. تا دههی ۱۹۷۰، برنامهی فضایی جذابیت و الهامبخشی زیادی نداشت. مور میگوید در آن زمان مأموریتهای آپولو به پایان رسیده بودند و شبیه به رویایی شکستخورده بهنظر میرسیدند. چنان داستانی بههیچوجه به یک ماجراجویی قهرمانانه ختم نمیشد. درواقع داستان ناسا در آن زمان نمادی از بلندپروازی بود که بهمرور، کمرنگ شد. مور بهجای ایدهی اصلی، گفت: «اگر ناسا به مأموریت خود ادامه میداد، چه میشد؟ ون امبرگ پاسخ داد که چرا ناسا باید برنامهها را ادامه میداد؟ مور پاسخی نداشت و برای گسترش ایده و پیدا کردن پاسخ، به دوستش گریت رایزمن مراجعه کرد.
رایزمن و مور در سال ۲۰۰۸ با هم آشنا شده بودند. رایزمن در آن زمان ۳۵۰ کیلومتر بالاتر از سطح زمین در ایستگاه فضایی بینالمللی زندگی میکرد. رایزمن میتوانست تماسی ویدئویی با هر فرد مورد نظرش در زمین داشته باشد، او سازندههای سریال تلویزیونی مورد علاقهاش، Battlestar Galactica را انتخاب کرد و آشنایی با مور، رقم خورد. ویدئوکنفرانس مذکور، بهنوعی باعث تبادل ایدهها و برنامهها بین این دو نفر هم شد.
مور، در ادامهی آشنایی با رایزمن او را به صحنهی فیلمبرداری قسمت پایانی سریال BSG دعوت کرد. درمقابل، رایزمن هم از او خواست تا در پرتاب شاتل فضایی آتلانتیس در کیپ کاناورال حضور پیدا کند. زمانیکه مور، ایدهی برنامهی اپل را با دوست فضانوردش در میان گذاشت، او مدیر عملیات فضایی در اسپیس ایکس بود. مور در دفتر مدیریتی شرکت در کالیفرنیای جنوبی با رایزمن دیدار کرد و سر میز نهار، ایدهی نهایی مطرح شد: «ما میتوانیم نسخهای تاریخی از رخدادهای آن دوره بسازیم. اما من با این سؤال روبهرو هستم که چرا ما برنامههای فضایی دههی ۱۹۷۰ را ادامه ندادیم؟»
رایزمن در پاسخ به مور، شکستهای متعدد اتحاد جماهیر شوروی را در پروژههای سفر به ماه، مطرح کرد. او گفت که اکثر مردم از مقدار نزدیک شدن شوروی به موفقیت فضایی اطلاع ندارند. او توضیح میدهد که مقامهای روسیه هم در بسیاری موارد نزدیک بودن به موفقیت را تکذیب میکنند؛ اما اگر طراحی موشک آنها تنها کمی متفاوت پیش میرفت، شاید فضانوردان شوروی، زودتر از نیل آرمسترانگ و آز بالدرین به ماه میرسیدند.
مور پس از جلسه با رایزمن، پاسخ به سؤال چرایی خود را دریافت کرد. او و تیم نویسندهها بهمدت دو ماه به نوشتن ۱۰ اپیزود اول سریال For All Mankind مشغول شدند که به سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ اشاره میکرد. در این قسمتها، به پیروزی احتمالی شوروی و سفر سریعتر آنها نسبت به آپولو ۱۱ به ماه، اشاره میشود. در بخش دیگری از داستان، حتی ساختارهای سیاسی آمریکا هم تغییر میکند و سناتور جوان، تد کندی بهجای رفتن به سفر معروف چاپاکودیک، خبر رقابت ریاست جمهوری را در برابر نیکسون برای سال ۱۹۷۲، در جلسهی کنگره مطرح میکند. در بخش دیگری از سناریو، دولت آمریکا تصمیم میگیرد تا سرمایهگذاری عظیمی روی سفر به ماه انجام دهد و درنتیجه، در سال ۱۹۷۰ از ویتنام عقبنشینی میکند.
روایتهای بالا، تنها تصورات حاضر در ذهن مور نبودند. او در نزدیکی جشن هالوین، جلسهای با گروه کوچکی از مدیران اپل در کالور سیتی داشت. ون امبرگ از ارائهی مور شگفتزده شد و توضیحات او را بسیار کامل دید. او دربارهی جلسهی مذکور میگوید: «وقتی دربارهی ساخت مجموعههای تلویزیونی صحبت میکنیم، ایده مهمتر از مراحل اجرایی بهنظر میرسد، اما مورد تنها به یک ساعت اول مجموعه فکر نکرده و حتی ساعت ۴۰ را هم از ذهن گذرانده بود».
در جلسهی مور با مدیران اپل، تاریخچهای زمانی از سریال و همچنین خصوصیات شخصیتها، نمایش داده شد که روند پیشرفت آنها را در طول هفت فصل نشان میداد. روندی که توسط مورد و نویسندههایش، به بخشهای کوچکتر تقسیم شده بود. الریش دربارهی ارائهی مور میگوید: «جزئیات با شدت بالایی شرح داده شده بودند. هر جنبهای از اثر پروانهای که بهخاطر جزئیات کوچک ایجاد شود، در ارائهی او شرح داده شد بود». مدیران اپل پس از جلسه با مور، مذاکرات کوتاهی با هم داشتند تا درنهایت یک نفر از آنها، خبر خوشحالکننده را به مور بدهد.
جهش بلند و دیرهنگام برای تولید محتوا
مجموعهی For All Mankind، یکی از اختصاصیترین سریالهای اپل محسوب میشود. با اینحال این مجموعه، سومین سریالی است که ون امبرگ و الریش برای کوپرتینوییها برنامهریزی میکنند. سریالی بهصورت بازتولید مجموعهی موفق Amazing Stories اثر استیون اسپیلبرگ و مجموعهای درام با بازی ریز ویترسپون و جنیفر آنیستون بهنام The Morning Show، محصولات قبلی این دو مدیر برای اپل بودند.
علاوه بر موارد بالا، مجموعههای متعدد دیگری هم توسط اپل ساخته میشوند. یک داستان فانتزی بهنام See با بازی جیسون ماموا و آلفره وودارد، اقتباسی از مجموعهی Foundation آیزاک آسیموف بهنام Servant و مجموعهای ترسناک و روانشناسانه از امنایت شیامالان، محصولات اختصاصی دیگر اپل هستند. جیجی آبرامز و اوپرا وینفری هم قراردادی با اپل دارند تا بهعنوان تهیهکننده در پروژههای شرکت همکاری کنند. مجموعههای مستند هم به فهرست بلندبالای محصولات اختصاصی اپل افزوده میشوند. یکی از آنها دربارهی خانههای جذاب و طراحان است. کوپرتینوییها با پروژههای متعدد در سال ۲۰۱۸ که از طریق خرید امتیاز یا سفارش کلی ثبت شد، مجموعهی خود را قدرتمند کرد. البته آنها هنوز توانایی رقابت با نتفلیکس را ندارند، اما داراییهای خود را به تعداد قابلقبولی رسانهاند.
با وجود تمام برنامههای موفق بالا، چالشهای اپل در تولید محتوا بهصورت کامل پایان نیافت. بهعنوان مثال، مدیران اجرایی هنوز حساسیت بالایی در محتوای مجموعهها داشتند و مثلا درخواست حذف برخی از صحنهها و طراحیها را به شیامالان اعلام کردند. بهعلاوه خروج برخی از مدیران ردهبالا نیز، ماهیت عدم قطعیت به پروژههای اپل داده بود. مجموعههای Amazing Stories و The Morning Show، تهیهکنندههای اصلی خود را از دست دادند. ورایتی، دلیل این رخداد را تداخل ایدهها و خلاقیتها بیان کرد. بهعلاوه کریستن ویگ از بازیگران مجموعههای اپل، بهخاطر تداخل برنامه با مجموعهای دیگر، از پروژه خارج شد.
اپل در ماه مارس سال ۲۰۱۹، دعوتنامهای برای یک «رویداد خاص» ارسال کرد که در سالن استیو جابز برگزار میشد. در متن دعوتنامه نوشته شده بود «It's show time»، که زیر یک شمارشگر معکوس با تمی شبیه به فیلم و سینما دیده میشد. رویداد مذکور، بهترین فرصت برای اصلاح مسیر طی شده بود. درنهایت به نظر میرسید که شرکت، پس از سه سال فعالیت رازآلود، تصمیم به اطلاعرسانی دربارهی برنامههای آتی خود دارد.
رویداد اپل، با تمامی رویدادهای معرفی قبلی تفاوت داشت. بهجای مدیران اصلی، سلبریتیها روی سن حاضر میشدند و صحبت میکردند. از اسپیلبرگ و کمیل نانجیانی تا آبرامز و اوپرا وینفری و بیگ برد، بهنوبت روی صحنه آمدند و دربارهی مجموعهی نمایشی خود در همکاری با اپل، صحبت کردند. آنها از همکاری با شرکت ابراز هیجان و خوشنودی میکردند و با اشتیاق، از پایان تولید و نمایش مجموعهها برای مخاطبان صحبت میکردند.
در رویداد ماه مارس، هیچ تصویری از مجموعههای نمایشی دیده نشد. تقریبا هیچ اطلاعات دقیقی از سلبریتیها و مدیران به گوش نرسید و حتی جزئیات زیادی از نحوهی کار سرویس هم نشنیدیم. از همه مهمتر، هیچ صحبتی از For All Mankind هم نبود و مور هم در رویداد مذکور، دیده نشد. سرانجام در ماه ژوئن، اپل تریلری از مجموعهی اختصاصی خود منتشر کرد که بسیاری از مردم و حتی خبرنگاران، اطلاعی از وجود آن نداشتند.
اپل در ماههای پایانی سال ۲۰۱۸ برای معرفی اپل تیوی پلاس آماده بود. بنامهی آنها سپس به قبل از ماه مارس ۲۰۱۹ جابهجا و درنهایت، تابستان ۲۰۱۹ رونمایی از سرویس انجام شد. در همین زمان، دیگر سرویسهای استریم و رقبای بزرگ، خبر از خریدهای حرفهای دادند و حتی قیمتگذاریهای عالی مطرح کردند. بهعنوان مثال دیزنی پلاس با قیمتگذاری ۶/۹۹ دلار برای اشتراک ماهانه، محتوایی عظیم و حرفهای را از نامهای ماندگاری همچون جنگ ستارگان، مارول، پیکسار و دیگر امپراطوریهای تحت سلطهی خود در اختیار کاربر قرار خواهد داد. بهعلاوه مجموعهها و فیلمهای اختصاصی متعددی هم توسط آنها تولید میشود که تعداد زیادی از آنها در رویداد بینالمللی کامیککان در سندیگو معرفی شدند. انبیسی یونیورسال رقیب دیگری است که ۵۰۰ میلیون برای پس گرفتن حقوق استریم مجموعهی The Office پرداخت کرد که امروز بهعنوان پرطرفدارترین سریال نتفلیکس شناخته میشود. وارنرمدیا هم با پرداخت ۴۲۵ دلار، همین کار را برای مجموعهی Friends انجام داد.
در دو دههی گذشته، اپل شیوهی مصرف محتوا را در زندگی مردم تغییر داده است. آیپاد، شیوهی گوش دادن به موسیقی را تغییر داد. آیتونز، پیش از نتفلیکس به بلاکباستر و صنعت اجارهی فیلم حمله کرده و آیفون، تجربههای متعدد جدیدی را در حوزههای متنوع به کاربر ارائه کرد. کوپرتینوییها نه گوشی هوشمند و نه MP3 را اختراع نکردند. درواقع آنها راهی برای ایجاد کسبوکار سودده با موضوع آن فناوریها یافتند. چشماندازی که پیرامون مفاهیم فناورانهی جدید شکل گرفته بود، با عرضهی محصولات جدید از سوی اپل، تغییر کرد.
در موضوع تولید محتوای اختصاصی، شرایط کمی با فناوریها و محصولات قبلی تفاوت داشت. زمانیکه اپل بهدنبال طرح و برنامه برای تولید محتوای اختصاصی بود، چشمانداز پیرامونی آن موضوع، تغییر کرد. حتی بدون درنظرگرفتن دیزنی پلاس و دیگر بازیگران جدید حوزه، اپل وارد میدان نبردی شده که پر از جنگجوهای قدیمی و حرفهای است. وقتی اپل تصمیم به ورود به صنعت استریم گرفت، نتفلیکس بهدنبال توسعهی همهجانبهی فعالیتهای جهانی بود. آمازون قابلیتی جدید را برای کاربران سرویس پرایم خود عرضه کرد و هولو هم سرویسی ترکیبی با تلویزیونهای کابلی داشت و بهنوعی یک جایگزین تمامعیار برای تلویزیونها سنتی محسوب میشد. ناگهان رویکرد اپل (طراحی مخفیانهی محصول و سرویس تا زمان نهایی و کامل شدن) شبیه به جادهای شد که جدیدترین محصول شرکت را خراب میکند.
امید به آینده
با وجود تمامی چالشهای بالا، فراموش نکنید که دربارهی اپل صحبت میکنیم. در دورانی که متخصصان کسبوکار و رسانه، نگران رویکرد دیرهنگام و تلاشهای بینتیجهی اپل برای ورود به هالیوود بودند، ران مور بدون توجه به اخبار و رخدادها، فعالیتهایش را روی تولید For All Mankind متمرکز کرد. او تجربهای بدون محدودیت برای پیادهسازی یک ایدهی ذهنی داشت. مور محصولی با کیفیت متوسط همچون Mad Men نساخت. دقت او در طراحی و زمان طولانی تحقیق و توسعه برای مجموعهی نمایشی، نشان از تفاوتهای بنیادی آن با محصولات قبلی داشت.
ران مور در جریان ساخت مجموعهی تلویزیونی خود، دنیایی را تصور میکرد که میتوانست بهتر از دنیای امروزی ما باشد. دنیایی که در آن، تحقیق پیرامون فناوری باتریها، انرژی خورشیدی را به بدنهی جامعه وارد میکرد. ناسان، فضانوردان زن را زودتر تربیت میکرد و با فرستادن آنها به فضا، نمادی جهانی میساخت. در آیندهی مورد نظر مور، آمریکاییها در همان دههی ۱۹۷۰، پایگاهی در کرهی ماه میسازند. با توجه به داستان او، تاریخچهای متفاوت رفت میخورد که جلوههای فراوانی از امیدواری در آن دیده میشود. مور دربارهی تاریخچهی مذکور میگوید:
این مجموعه، یک سریال رویاپردازانه است. در این مجموعه میگوییم: «اگر ما همهی آن کارها را انجام میدادیم، آیا کشوری بهتر و دنیایی بهتر ساخته نمیشد؟». هدف داستان، تنها پروژههای آپولو نیست و درواقع، حتی رفتار ما با انسانهای دیگر را هم هدف قرار میدهد.
تیم کوک بار دیگر در دهم سپتامبر سال جاری و اینبار بهخاطر رویداد سالانهی معرفی آیفون، در سالن استیو جابز حاضر شد. نمایش باشکوه و رازداریهای پیرامون اپل تیوی پلاس به پایان رسیده بود و همه، منتظر صداقت و اعلام اخبار رسمی از سوی مدیران اپل بودند. درنهایت، اخبار رسمی از سوی اپل منتشر شد و نوعی تیزهوشی رقابتی هم در آن وجود داشت. سرویس اپل، یکم نوامبر (۱۱ روز قبل از دیزنی پلاس) شروع به کار خواهد کرد و هزینهی آن، ماهانه ۴/۹۹ دلار است (کمتر از تمامی سرویسهای استریم بزرگ دیگر). اگر دستگاه مجهز به iOS، مک یا اپل تیوی خریداری کنید، یک سال سرویس رایگان از اپل دریافت خواهید کرد.
ارائهی تیم کوک برای معرفی نهایی سرویس تلویزیون، نکات رقابتی جالبی در خود داشت. او به این نکته اشاره کرد که کاربران تنها با هزینهی اجارهی یک فیلم سینمایی، به مجموعهای عظیم از محتوای سرگرمکننده دسترسی خواهند یافت. البته برخی کارشناسان اعتقاد دارند لحن او، شبیه به فردی بود که از اهمیت و عظمت موضوع صحبتش، اطلاع ندارد. مدیرعامل اپل در بخش دیگری از صحبتهایش گفت:
مأموریت ما، ارائهی بهترین داستانهای اختصاصی از خلاقترین ذهنهای فعال در صنعت تلویزیون و سینما است. داستانهایی که ما به آنها ایمان داریم. داستانهایی با اهداف مشخص.
روایت تیم کوک از هدف اپل تیوی پلاس، شاید با وجود تمامی اخبار نگرانکننده، به همان چیزی تبدیل شود که اپل تیوی پلاس را از یک سرویس و خبر حاشیهای، به پدیدهای قابل احترام تبدیل کند. حداقل، شاید با پیگری چنین رویکردی، این سرویس به شروعی خوب برای ورود به جنگ استریم از سوی اپل تبدیل شود.
از زمانیکه نتفلیکس، مجموعهی خانهی پوشالی را به نمایش گذاشت و کمبود محتوای عالی و حرفهای تلویزیون را جبران کرد، شبکهها و پلتفرمهای متعدد، تلاش خود را برای تأمین محتوا، چند برابر کردند. درنتیجه، اتفاقی شبیه به سیل رخ داد که ویلا پاسکین، منتقد Slate، آن را «تلویزیون خوب» مینامد. برای حضور در این محیط جدید، باید رویکردی داشته باشید که شما را در ذهن کاربران، گریزناپذیر و اجباری کند. چنین رویکردی هم نه با تولید محصولات بیشتر، بلکه با محصولات بهتر محقق میشود.
ون امبرگ در توضیح برنامهسازیهای اپل میگوید:
ما برنامههای مبتنی بر گروههای آماری تولید نمیکند. هیچکس اینجا وظیفه ندارد که مثلا بهترین مجموعهی تلویزیونی را برای مردان ۱۸ تا ۳۴ ساله یا زنان کمتر از ۳۲ سال تولید کند. ما برنامههای خود را تنها با کیفیت اختصاصی، میسنجیم.
توضیح ون امبرگ، نشانهای قابل تأمل از آیندهی مورد انتظار آنها در اپل دارد. تولیدکنندههای مشهور، نویسندههایی که آیندهای پیچیده و چالشبرانگیز، مانند خود زندگی، در نظر دارند و آنهایی که راهی به سمت آینده ترسیم میکنند، در این چشمانداز جای میگیرند. آنهای که میدانند حتی با بارش باران و بالا آمدن آب هم، چشمانداز بشریت تغییر میکند. بههرحال رسیدن به چنین آیندهای، احتمالا تنها «یک چیز دیگر» نیاز خواهد داشت.
.: Weblog Themes By Pichak :.