مغز دیجیتال / مغز زیستی؛ تقابل یا تعامل؟

 مدتی است عصب شناسی به نام هنری مارکرام به همراه گروهش در اروپا پروژه‌ جنجالی و بلند پروازانه ای را در رابطه با مغز انسان به هدف دست‌ یابی به ساخت یک مغز مجازی کلید زده اند. چندی پیش در جشنواره ای که در نیویورک در زمینه علوم برگزار شد یک هیئت متخصص به بررسی چالش های پیش رو درباره دانش و فناوری پرداختند. در این مقاله به چهار مانع اصلی بر سر راه ساخت مغز دیجیتال که در این سخنرانی ها مطرح شد، اشاره می کنیم و در پایان یک نکته مهم را متذکر می شویم. 

پس در ادامه مطلب همراه باشید. 

۱- مغز یک رایانه نیست

شاید دانشمندان موفق به ساخت رایانه هایی شبیه مغز بشوند ولی علی رغم تمایل انسان به مقایسه مغز با دستگاه های پیشرفته امروزی، می دانیم که عملکرد مغز با آنها تفاوت دارد.اجزای مغز توسط ضربه های الکتریک ارتباط برقرار می کنند، اما این اجزا اندام های زیستی متشکل از میلیاردها یاخته هستند و یاخته ها درواقع چیزی جز کیسه های آب نیستند. همچنین مغز انسان نه سیمی دارد، نه کد دیجیتالی و نه برنامه ای که بتوان زبان برنامه نویسی آن را کشف کرد.

 

۲- دانشمندان به فناوری بهتری نیاز دارند

کریستین هریس عصب شناس دانشگاه تگزاس استین به تحلیلی رسیده که بیان می دارد محققان باید توان هر تک یاخته را برابر یک لپ تاپ در نظر بگیرند تا به تفسیر صحیحی از فرایندهای پیچیده هر یاخته مستقل برسند. 

دانشمندان موفق شده اند با استفاده از روندی پیچیده ارتباط های جزء به جزء میان عصب های مستقل را ببینند. آنها سرانجام موفق شدند بافت عصبی را برش داده و زیر میکروسکوپ های الکترونی بررسی کنند و در نهایت اجزای بریده شده را با یک بازسازی رایانه ای کنار هم برگرداندند. 

با فناوری های موجود برای تعمیم آن روند به مقیاس کل مغز چند نسلی زمان لازم است. برای دید پیدا کردن نسبت به یک مغز معمولی، دانشمندان باید این میلیاردها ارتباط را در مغزهای متفاوت مقایسه کنند! 

خانم هریس می گوید: چالش بزرگ این است که به من دانشمند ابزاری برای سریعتر انجام دادن این تحلیل ها داده شود. وی می افزاید که فیزیکدانان و مهندسان می توانند در این راستا به دانشمندان کمک کنند و ابراز امیدواری کرده که جذابیت این زمینه منجر به چنین همکاری ای بشود.

 

۳- مسأله فقط عصب ها نیست

حتی اگر دستگاه های جدیدتر به خوبی از پس تهیه نقشه از همه تریلیون ها ارتباط عصبی در مغز برآیند، باز هم این دانشمندان هستند که باید اثر همه آن پیوندها بر آگاهی و رفتار بشر را کشف کنند. 

جالب اینکه عصب ها فقط ۱۵ درصد از یاخته های مغز را تشکیل می دهند. باقی یاخته ها «گلیا» (Glia) خوانده می شوند که واژه ای یونانی به معنی «چسب» است. مدت ها تصور می‌شد که این یاخته ها به عنوان پشتیبان غذایی و ساختاری برای عصب ها عمل می کنند. ولی یافته های اخیر از احتمال دخالت داشتن گلیا در ارتباطات عمیق حیاتی مغز حکایت می کنند که نه الکتریک هستند و نه همایه ای (Synaptic). 

دانشمندان تغییراتی در این پی چسب ها (Neuroglia) در بیماران مبتلا به صرع و پارکینسونکشف کرده اند. طی مطالعه ای در سال 2011، اختلالاتی در یاخته های گلیال مغز افراد افسرده ای که اقدام به خودکشی کرده بودند پیدا شد که به آنها «اختریاخته» گفته می شود. همچنین مشخص شده که این عصب های مغز انیشتن نبوده اند که نبوغ سرشار او را باعث شده اند بلکه یاخته های گلیال مغز او بزرگتر و پیچیده تر از مغر افراد معمولی بوده است. 

به نظر می رسد دانش بشر در این زمینه کمتر از آن است که بتواند اظهار نظر دقیق و مطلقی بکند.

 

۴- مغز بخشی از یک کل بزرگتر است

گرگوری ویلر فیلسوف و دانشمند رایانه در دانشگاه ملون معتقد است: «مغز به طور دائم درحال پاسخ به ورودی ها از باقی بدن هست. مطالعه مغز منهای دیگر بخش های بدن در واقع نادیده گرفتن علائمی است که از آنها به مغز می رسد.» 

به نظر او نمو مغز به جهت ایجاد امکان تحرک برای بدن است و به جای ساخت مدل تک بعدی از مغز، دانشمندان باید آن را در کنار باقی اجزای بدن قرار دهند.

 

و اما نکته پایانی

پیشرفت های اخیر حوزه دانش، راه را برای هرچه نزدیکتر کردن هوش مصنوعی به هوش بشر و حتی برتری یافتن بر آن هموارتر کرده و این امر نگرانی بسیاری را از آینده برانگیخته تا از همین حالا که افق تحقق این امر در دیدرس قرار گرفته، هشدار دهند. اما تا دست یابی مهندسان به چنین دستگاهی که بتواند مشابه مغز انسان رفتار کند و مدل درستی از 100 میلیارد عصب و 100 تریلیون اتصال آن ارائه دهد مسیر درازی در پیش است. 

البته اعتقاد بسیاری از جمله راقم بر این است که این افراد در این میان یک عامل را از قلم می اندازند و آن کاربرد دست یافته های این دانش در تکامل بدن خود انسان (از جمله مغز او) است. در‌واقع چیزی که امروزه آن را با نام «سایبرگ» می شناسیم. به نظر نمی رسد بشر هوشمند امروزی تا این حد ساده انگارانه وسیله ای بسازد که بر خودش برتری نظری (!) داشته باشد. مقصود اینکه حتی اگر هم روزی هوش مصنوعی به هوش کنونی بشر برسد، حتماً هوش آن روز بشر (به هر طریقی) از آن به مراتب جلوتر خواهد بود. 

و باز البته این به معنای انکار خطر در آینده نیست بلکه فقط حوزه ای که باید در آن زنگ خطر را به صدا درآورد جای دیگری است: «اختلاف شدید هوشمندی در میان نوع بشر!» به این معنی که ملت هایی که صاحب این فناوری می‌شوند و در واقع موفق به بهبود عملکرد مغز خود می شوند با سرعت بسیار بیشتری پیشرفت خواهند کرد و این قطعاً مقدمه ای خواهد بود بر چیزی که نظریه پردازان به آن نام «استعمار پسانوین» (postmodern colonialism) داده اند. 

کشورهای پیشرفته ای که امروز بعد از سالها همکاری از در اختیار گذاشتن نقشه دقیق قطعات خودرو به صنعتگران ملت های درحال توسعه خودداری می‌کنند، آیا رمز و راز دست یافتن به ذهن برتر را به طور عادلانه و با رعایت اصول حقوق بشر به همگان خواهند گفت!؟ نویسنده که این طور فکر نمی‌کند.





تاريخ : دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, | | نویسنده : مقدم |