روایت روز هفتم: من یک مسیحیِ شیعه هستم/ با این همه مجلس عزا، مردم درک صحیحی از دین دارند؟

پیام آوران معرفت

آیت الله مکارم شیرازی/ مراسم عزاداری و مسائل خرافی 

آیت الله ناصر مکارم شیرازی، در توصیه های امسال ماه محرم به عزاداران حسینی درباره پرهیز از خرافات و انجام کارهایی که مراسم عزاداری را زیر سوال می برند تاکید کرد.

این مرجع تقلید در توصیه به هیات ها گفت: «هیات‌هاى محترم مذهبى از آمیختن این مراسم باشکوه، به خرافات، جدا بپرهیزند که بزرگ‌ترین آسیب را به عظمت آن وارد مى‌کند و آن را زیر سؤال مى‌برد، کارهایى مانند قمه‌زدن و آسیب رساندن به بدن. عزیزانى که به سراغ این امور مى‌روند به یقین به‌خاطر عشق امام حسین(علیه السلام) مى‌روند، ولى نفس این عمل، آنها را از اهداف مقدس حسینى دور مى‌سازد، زیرا دشمنان از آنها عکس‌بردارى کرده و تحت عناوین بسیار زشت در دنیا منعکس مى‌کنند، در حالى که در زمان ائمه هدى(علیهم السلام) که مراسم حسینى در محضرشان برپا مى‌شد هرگز چنین کارهایى انجام نمى‌گرفت و در هیچ روایتى از روایات عزادارى به آن توصیه نشده است و مرضى امام زمان (ارواحنا فداه) نیست.

همچنین مداحان عزیز مخصوصا مداحان جوان از شیوه‌هاى موهن و سبک که مناسب مجالس آلوده است، بپرهیزند و شیوه‌هاى زیبا و مؤثر سنتى را احیا کنند تا مراسم آنها منظور نظر ولى عصر (ارواحنا فداه) باشد.

متن کامل توصیه های آیت الله مکارم شیرازی به عزاداران حسینی را اینجا بخوانید.

حجت الاسلام والمسلمین عابدی / عاشورا یعنی حق نداری آبروی کسی را بریزی/ توهین حرام است حتی به مجرم 

حجت الاسلام والمسلمین احمد عابدی، استاد حوزه علمیه قم در یکی از سخنرانی های خود پیرامون درس های عاشورا به هم افق فکری شدن با اهل بیت علیهم السلام با شرکت در عزاداری آنها پرداخته است. نکات مهم سخنان وی در این باره را در ادامه می خوانید.

«اگر قیام امام حسین (ع) نبود و فداکاری ها و خون هایی که برای تنومند شدن درخت اسلام نبود، خدا می داند که بنی امیه با این دین چه می کردند. بنی امیه فقط با اسلام مخالف نبودند بلکه با ارزش های اخلاقی و کمالات روحی مخالف بودند یعنی اگر قیام امام حسین(ع) نبود، دیگر احترام به پدر و مادر، درس خواندن، راستی و درستی، عدالت و قسط این ها نیز از بین می رفت.

کسی که سیاه می پوشد می خواهد بگوید من هم عزادارم، من هم مصیبت زده هستم، مشکلی که برای خاندان امام حسین علیه السلام توسط بنی امیه پیش آمد، مشکل من است و برای من نیز ایجاد شده است، من هم عزیز خودم را از دست داده ام، یعنی هم افق فکری شدن با اهل بیت علیهم السلام و انسان خودش را از نظر روحی، معنوی شبیه خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دهد. یکی از مسائلی که در عزاداری بسیار بسیار مهم است، دفاع از محرومین است.

خاندان بنی امیه بسیار به اهل بیت علیهم السلام ظلم کردند، بنی امیه مجرم و ظالم و ستمگرند اما فقط در همان مقدار که ظلم کرده اند، در جنگ صفین امیرالمومنین علیه السلام دید لشکر معاویه دارند به لشکر امیرالمونین فحش می دهند و لشکر امیرالمومنین هم دارند فحش می دهند، امیرالمومنین علیه السلام به لشکریانش فرمود: اگر آنها پا را از حق فراتر گذاشته اند و دارند ظلم می کنند و ناسزا می گویند شما این کار را نکنید، به عبارت دیگر مقابله به مثل در همه جا نیست و فقط جاهای خاصی وجود دارد اگر کسی فحش داد و اگر کسی غیبت کرد، اگر کسی دروغ گفت، ما حق نداریم بگوییم چون او دروغ گفته من هم به او دروغ می گویم.

ما حق نداریم بگوییم، و مقابله به مثل کنیم، و بگوییم اگر او آبروی من را برد من هم آبروی او را می برم، این کارها جایز نیست و حرام است، و مقابله به مثل جاهای خاصی دارد، اگر لشکر بنی امیه بی ادبند و توهین می کنند و جسارت می کنند و پا را از حق فراتر می گذارند و زبانشان زبان بی ادبانه است، لشکر امام حسین علیه السلام همیشه خیرخواهانه و بخوبی حرف می زدند، آنها فحش می دادند و اینها دعا می کردند و همیشه دم از خوبی و سعادت می زدند، یکی از مسائلی که در عزاداری وجود دارد این است که ما از خاندان امام حسین علیه السلام این را یاد بگیریم، که متهم یک حقوقی دارد و یک مجرم در عین اینکه مجرم است یک حقوقی دارد، یک انسان خلاف کار درست است که خلاف کرده است، اما به مقدار خلافش مجرم است و در جاهایی دیگر انسان است و انسان احترام دارد.

ما باید از عاشورا این را فرا بگیریم که مجرم شاید جرمی مرتکب شده و باید هم مجازات بشود، اما در جاهای دیگر یک انسان است و احترام و آبرویش و جایگاهش محفوظ است، هیچ وقت حق نداریم به کسی توهین کنیم حتی اگر مجرم باشد، مجرم را قاضی می تواند مجازات بکند، نه ما، مجرم خلاف کرده است ، اما خلافش در جهت جرمش است و در جاهای دیگر این شخص خلافکار نیست. امیرالمومین علیه السلام فرمود: بین عمل یک انسان و خود یک انسان تفاوت بگذارید، ممکن است عمل، عمل زشت باشد اما خود او انسان است و احترام دارد.

اینکه می بینیم، بنی امیه شخصیت افراد را پایمال می کردند، اینکه می بینیم بدن سیدالشهدا علیه السلام را زیر سم اسب له می کنند، معنایش این است که به هیچ ارزش و قانونی پایبند نبودند، اما سید الشهدا علیه السلام و امیرالمومنین این گونه اند که مثلا این گونه فرمود، اگر من با این ضربت ابن ملجم از دنیا رفتم شما فقط یک ضربه به او بزنید چون او یک شمشیر به من زد نه دوتا یعنی کسی را که می خواهید بکشید حق ندارید دو شمشیر به او بزنید.»

نواندیشان عاشورا

دکتر عبدالرحیم گواهی/ نذر می دهیم، دروغ هم می گوییم؟

دکتر عبدالرحیم گواهی، استاد فلسفه و پژوهشگر ادیان دانشگاه در یک سخنرانی از وضعیت جامعه ای که به نام امام حسین (ع) گره خورده انتقاد می کند.

دکتر گواهی می گوید: «جامعه متصل و متّصف به نام اباعبدالله علیه السلام باید این طور باشد؟ آیا درست است که جامعه شیعی ایران از عقب مانده ترین جوامع دنیا باشد؟امروز مسئله ما آلودگی هوا و تخریب محیط زیست است؛ رشوه خواری و دروغ، گرانی، رانت خواری، اینها مسائل ماست. و اسلامی که به حل این مسائل کمک نکند اسلام نیست. عالم دینی ای هم گفتار و کردار و رفتارش جامعه اسلامی را اصلاح نکند، بدبختی هایش را کم نکند، باعث پیشرفت علم و صنعت آن نشود و قلب های مردم را به سوی اسلام و خدا متمایل نکند، بویی از دین نبرده است. در این شک نکنید که نتیجه اسلام همیشه پیشرفت بوده و باید باشد و نه عقب ماندگی و تحجر، نه فساد و تبهکاری، نه رشوه خواری و ارتشاء و نه گرانی و بدبختی!

در جامعه ایی که تنها در شمال شهر آن در ایام تاسوعا و عاشورا این همه غذا پخش می کنند باید دید ایراد کار در کجا است که همین افراد باز دروغ می گویند و در ترافیک به حق هم تجاوز می کنند!»

متن کامل سخنان این استاد دانشگاه را می توانید اینجا بخوانید.

سعید غفارزاده/با این همه مجلس عزا، مردم درک صحیحی از دین دارند؟

سعید غفارزاد، نویسنده و پژوهشگر دینی در گفت و گویی درباره واقعه عاشورا و دلایل انحراف جامعه و ناتوانی از درک صحیح دین اظهارنظر کرده است.

غفارزاده درباره این سوال که چرا با وجود حضور امامان و خانواده پیامبر، مردم آن زمان دچار عقب ماندگی در پرورش صحیح احساسات مذهبی خود شدند و نتوانستند آگاهانه راجع به وقایع اطراف خود بیندیشند و تصمیم درست بگیرند می گوید: «حضور یک فرد یا افراد صالح در جوامع، لزوما باعث آگاهی و رشد فکری افراد نمی شود. تا وقتی آحاد جامعه همچنان خود را رهرو پیشینیان خود، بدون توجه به اینکه آیا آنها هدایت یافته بودند یا نه پافشاری می کنند، در آنها مناسبتی با صالحان پیدا نمی شود.در قرآن خوانده ایم: پروردگارا گناهان ما را بیامرز و زشتی هامان را بپوشان و با نیکوکاران بمیران. یا : و امید می بریم که پروردگارمان، ما را به گروه صالحین وارد نماید.

وقتی سنخیت و مناسبت با صالحان و ابرار بوجود نیامده باشد مَشرب فکری هم مطمئنا از آنها جدا خواهد بود و البته آن مردم نخواهند توانست وقایع را درست ارزیابی کنند. به همین علت هم نصایح و رهنمودهای مردان صالح مخصوصا انبیاء و اولیاء به سُخره گرفته می شود و نتیجة کار این می شود که جامعه نمی تواند از سطحی نگری بالا آمده، به بینش هایی دست یابد و با وجود افرادی با استعدادهای خاص باز هم کسانی که مسلطند با استفاده از جهالت مردم همان کار را می کنند که سامری کرد. این عملکرد البته اختصاص به یک پیامبر و یک زمان ندارد و الگوی عملکرد و نتیجه یک فرهنگ انحراف در جوامع را بیان می کند.»

متن کامل سخنان وی را اینجا بخوانید.

قلم رنجه های ادیبانه

مرتضی آوینی/ نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است

شهید مرتضی آوینی در کتاب «فتح خون» نثرهایی عاشورایی را به قلم زیبای خود توصیف کرده است. گلچینی از نثر زیبای او درباره قافله کربلا با عنوان «قافله عشق در سفر تاریخ» را در ادامه بخوانید.

«قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا... این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.

... و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی... یاران! شتاب کنید ، قافله در راه است . می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است ، که او سرسلسله خیل پشیمانان است ، و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است ، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان ، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند .

... ای دل! تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند ! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد ؟ ای دل! نیک بنگر تا قلاّده دنیا ا برگردنشان ببینی و سررشته قلاّده را ، که در دست شیطان است . آنان می انگارند که این راه را به اختیار خویش می روند ، غافل که شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند می فریبد...»

قصیده ای در مدحت حضرت عباس(ع) از ابوالفضل زرویی نصرآباد

شعری که در ادامه می خوانید، سروده ابوالفضل زرویی نصر آباد، در مدح سلطان وفا و قمر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس(ع) است.

شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست          بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟

قلم که عود نبود آخر این چه خاصیتی است    که با نوشتن نامت شود معطر دست؟

حدیث حسن تو را نور می برد بر دوش            شکوه نام تو را حور می‌برد بر دست

چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود                 و گرنه بود شما را به آب کوثر دست

چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:           به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟

برای آن‌که بیفتد به کار یار، گره                     طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست

چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست    شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست

بریده باد دو دستی که با امید امان              به روز واقعه بردارد از برادر دست

فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر     چنین معامله‌ای داده است کم‌تر دست

صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست    نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست

چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد    به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست

گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک       به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست

هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال         اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟

مگر نیامدنِ دست از خجالت بود                  که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست

به خون چو جعفر طیار بال و پر می‌زد           شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست

حکایت تو به ام‌البنین که خواهد گفت          وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟

به همدلی، همه کس دست می‌دهد اول  فدای همت مردی که داد آخر دست

در آن سموم خزان آن‌قدر عجیب نبود          که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست

به پای‌بوس تو آیم به سر، به گوشه‌ی چشم  جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست

نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای              نه افتخار زیارت دهد مکرر دست

از نگاه دیگران

بولس سلامه/ من یک مسیحیِ شیعه هستم

بولس سلامه، ادیب وشاعر برجسته لبنانی است. او که در اشعار گوناگون خود درباره امیر مومنان و سید الشهداء به بیان مراتب عشق و اخلاص و اعتقاد و دل بستگی پرداخته، می نویسد: 
«شاعر عرب چه مسلمان باشد و چه مسیحی، به اسلام مدیون است چرا که ممکن نیست قلمی به فصاحت بر گیرد مگر آنکه نمی از باران قرآن قلمش را تر می کند و نمی تواند سرمه بیان در چشمی کشد جز آنکه از سبزه زار این آیین بهره گیرد. و من از کودکی شیفته قرآن مجید و تاریخ اسلام بوده ام و هرگاه شهادت امیر مومنان و فرزندش حسین علیه السلام را به خاطر می آورده ام شعله یاری حق و ستیز به باطل در سینه ام زبانه می کشیده است.»

«شاید کسی اعتراض کند و بگوید چرا یک مسیحی به تشریح تاریخ اسلام پرداخته است... آری من مسیحی ام، لیکن مسیحی ای که افقی گسترده دارد نه منظری تنگ.... اینک می توانی مرا از شیعیان به شماره آوری ... اگر تشیع یعنی محبت علی و اهل بیت بزرگوار و پاک او و قیام بر علیه ظلم و دردمندی از آنچه بر سر حسین و فرزندانش آمد، اگر شیعه این است من شیعه ام.»

موریس دوکبرا/ اگر حقیقت عاشورا را می فهمیدند عزاداری را مجنونانه نمی پنداشتند

موریس دوکبرا، نویسنده فرانسوی درباره امام حسین(ع) و واقعه عاشورا می گوید: «"اگر مورخان ما حقیقت روز عاشورا را می‌دانستند و درک می‌کردند که عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمی‌پنداشتند، زیرا پیروان حسین به واسطة عزاداری حسین می‌دانند که پستی و زیر دستی و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند زیرا شعار پیشرو و آقای آنها، زیر بارظلم و ستم نرفتن بود.»

روایت گل سرخ

نظر یک عالم حنفی درباره زیارت امام حسین(ع)

شمس الدین محمد معروف به ابن مازه متوفای 566 در مسیر حج، از کربلا گذشت و در کتابی که نوشت امیدوارانه ترین زیارت را در مسیر طولانی حج را از بخارا تا مکه، زیارت حسین بن علی (ع) دانست.

ابوجعفر شمس الدین محمد بن عمر بن عبدالعزیز بن مازه، رئیس حنفیان بخارا در سال 552 همراه شمار زیادی از مریدانش به حج رفت. وی در این سفر مادر خویش را به همراه برد و کتابی با نام لطائف الاذکار نوشت تا به مریدان بگوید که در مسیر از شهرهایی که عبور می کنند به زیارت چه کسانی بروند. این فقیه بزرگ که یکی از علمای برجسته خاندان ابن مازه بود، مزارات تک تک شهرها را که از عرفا و مشایخ بودند شرح داد. اول از بخارا گفت. سپس از مرو و سرخس. بعد از نیشابور و بسطام و ری تا رسید به همدان و کرمانشاه و بغداد که آنجا را هم مفصل گفت. سپس بر مزار امام علی (غ) در نجف رفت. و آنگاه از کربلا یاد کرد. این نخستین سفرنامه حج فارسی است که در آن از کربلا و مزار حسین بن علی (ع) شده است.

این که یک عالم بزرگ سنی حنفی این چنین از زیارت حسین (ع) یاد می کند، با آنچه امروز سلفیان تکفیری تفجیری که حرفه شان توهین و قتل مخالفین است، چه قدر تفاوت دارد بماند. خاندان ابن مازه، صدها سال رؤسای حنفیان بخارایی بودند شهری که مرکز تسنن شرق اسلامی و حتی شبه قاره بود. نه فقط از زمان امام بخاری که حتی سده دهم هجری.

اطلاعات بیشتر درباره کتاب این عالم حنفی و توصیف او از زیارت امام حسین(ع) را اینجا بخوانید.

«در آئینه عاشورا» از نگاه موسوی گرمارودی

کتاب «در آئینه عاشورا» نوشته محمد صادق موسوی گرمارودی، تلاش کرده تا تحلیلی واقع بینانه‏ از حادثه عاشورا ارائه دهد. نویسنده با ایجاد هفت بخش، به تحلیل و بررسی تاریخ صدر اسلام و اندکی قبل از آن، تا حادثه عاشورا پرداخته و بیشترین همت خود را به بررسی دگرگونی ارزش‏ های اسلامی و تحریف سنت نبوی و جدا سازی بعثت از غدیر توسط مشرکان و منافقان نهاده است. بخش های هفت‏گانه کتاب، از این قرار است: برداشتی آزاد ـ مخالفین عاشورا ـ شرایط آماده ـ وقتی ستم قانون می‏ شود ـ خفقان اموی ـ باطل در لباس حق ـ جوابی بر آن گفتار.

این کتاب در سال 1380 توسط انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چاپ و منتشر شده است.





تاريخ : دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, | | نویسنده : مقدم |