بیوسیستماتیک، رشتهای است که حوزه فعالیت متخصصان این رشته شبیه همان حوزه فعالیتی است که طبیعیدانهای قدیم در آن نقش ایفا میکردند. به عبارتی این رشته، یعنی شناخت طبیعت آن طور که هست، اما به روش سیستماتیک یا هدفمند و به همین علت به آن بیوسیستماتیک گفته میشود.
در این حوزه هر کس براساس رشته کاری خودش روی گروهی از جانوران تمرکز می کند. در گیاه شناسی نیز رشته ای مشابه وجود دارد که با عنوان بیوسیستماتیک گیاهی از آن نام برده می شود. در این رشته هرکس براساس علاقه مندی یا حوزه کاری خود گروهی از موجودات زنده را انتخاب و نمونه های مختلف این موجودات را بررسی و مقایسه می کند.
افرادی که به عنوان جانورشناس در این حوزه تحقیق می کنند به دنبال ویژگی های این موجودات هستند. البته ممکن است در این تحقیقات محققی موفق شود پروتئین ها یا پپتیدها یا ماده ای را شناسایی کند که کاربرد خاصی دارد. هدف یک طبیعی دان فایده گرایی نیست، یعنی طبیعی دان ها به دنبال این نیستند که یک فناوری تولید کنند و به همین دلیل، مطالعه طبیعت به عنوان یک علم پایه مورد توجه قرار می گیرد.
علم پایه در نهایت به علوم کاربردی منجر خواهد شد، اما اگر جای علم پایه را با علم کاربردی عوض کنیم و کسانی را که در زمینه علوم پایه فعالیت می کنند با سیاست غلط وادار کنیم به سمت حوزه هایی بروند که نتیجه گرا هستند اساسا هدف علم پایه را زیرسوال برده ایم. علم پایه به ما می گوید باید بدون پیش فرض نظریه های مختلف را مورد بررسی قرار داده و با هم مقایسه کنیم تا متوجه شویم چه نظریه ای درست است؛ یعنی نباید از ابتدا به دنبال این باشیم که ببینیم به این نتیجه می رسیم یا خیر. وقتی هدفمان از بررسی مشخص باشد به انحراف از نتیجه منجر می شود که همان انحراف از علم است.
مشکلی که ما در جامعه در زمینه علوم پایه با آن مواجه هستیم این است که نتیجه گرایی بر همه چیز حاکم است. نتیجه گرایی در حال خشکاندن علوم پایه است که پیامدهای آن را می توان در زمینه های مختلف در حوزه علوم پایه مشاهده کرد. نقصی که ما در حوزه علوم پایه با آن مواجه هستیم دامن دیرینه شناسی را هم گرفته است. برای این که بتوانیم در ایران یک اکتشاف دیرینه شناسی موفق داشته باشیم ابتدا به یک موسسه ملی برای دیرینه شناسی نیاز داریم که مستقل فعالیت کرده و بودجه مشخصی داشته باشد. ما به یک برنامه طولانی مدت 20 یا 50 ساله نیاز داریم.
عرفان خسروی از دیرینه شناسانی است که در مدت زمان ده سالی که در زمینه دایناسورها تحقیق کرده بهترین چیزهایی را که پیدا کرده است به چند خرده استخوان و چند دندان محدود می داند، در حالی که او همیشه در این زمینه در حال تحقیق بوده است. او چند ماه پیش همراه مجید میرزایی عطاآبادی به منطقه ای در کرمان سفر کرده بود؛ همان منطقه ای که ده سال پیش در آنجا دندان پیدا کرده بود. در این سفر او چیزی جز تعدادی خرده استخوان در این منطقه پیدا نکرد.
خسروی بر این باور است پیدا کردن سنگواره دایناسور تا 95 درصد شانسی است و 5 درصد آن هم به زحمت نیاز دارد. تا زمانی که تعداد افرادی که به دنبال فسیل دایناسور هستند در کشور ما افزایش پیدا نکند ما این 95درصد شانس را نداریم. او کمبود بودجه را از اصلی ترین مشکلات دیرینه شناسان می داند. در حالی که دانشگاه ها نمی توانند هزینه این سفرهای تحقیقاتی را تامین کنند و بخصوص این که این طرح های تحقیقاتی معمولا برای دولت هم توجیه ندارند و به همین علت است که معمولا نامی از دایناسورهای ایرانی به گوشمان نمی خورد.
.: Weblog Themes By Pichak :.